اين تاپيك رو زدم تا هر كسي كه ميخواد خاطره روز هاي پر اتفاقي كه از اين به بعد تو هاگوارتز داره و يا هفته هاي شلوغ و پر هيجانشو بگه تا بعدا بشه خوندشون و لذت برد.سنگ های سفید دستشویی خرابی که آن دو در آن قرار داشتند به وضوح تصویرشان را نمایش می داد .
شیشه های شکسته باد را به داخل راه می دادند و نوازش کنان از کنارشان عبور می کردند .
- ... بدو گابر باید این معجون رو سریعتر درست کنیم . الانه که جنگ رو ببرن .
- باشه صبر کن . یک ماهه می خوای اینو درست کنی حالا که موقع جنگ شده فکرش افتادی ؟
- باشه . خواهش می کنم گابر . بیا سریعتر درستش کن ... چقدر طول می کشه ؟
- یه 10 دقیقه وایسی تمومه . بیا کمکم کن !
دو نفری مشغول ریز کردن موادی شدند و همینطور مشغول ور رفتن با پاتیل و مواد بودند که از پشت شخصی به بارتی ضربه زد و او همون فشنگ پرید هوا ...
- چیه ؟ چته ؟ کیستَه ؟ ای بوق تو گورت ... باب نمی شد مثل آدم بیای ؟
- ببخشید بابا . چیکار می کنی ؟ بیا الان اون گروه از ما می برنا .
- باشه . بذار این معجونو درست کنیم .
- معجون ؟ معجون چیه ؟ ها ؟
- ایـــــــی ... باید واسه تو هم توضیح بدم ؟
باب با سرش به او می فهماند که بهتره بگه این چه معجونیه .
- خب باشه . معجون های پاور (High Power) این یه معجونه که قدرت بدنی رو زیاد تر می کنه . یه قلپ هم تو بخوری بهتره .
- من ؟ باشه ... خوبه . حتما می بریم . گابر درست نشد ؟
- نه . یه چند دقیقه وایسین درست می شه . نگاه کنین الان رنگش آبیه . وقتی این افسنتین ها رو توش بریزم بنفش می شه و کمی هم جیگر آرمادیلو برای اینکه کمی تزهوش بشین و با فکر بجنگین بهش اضافه می کنم که رنگش رو قهوه ای می کنه .
نگاهی به آن دو که دهنشون وا مونده می کنه و سپس نگاهی به در دستشویی . گویا صدایی از پشت آن شنیده می شد .
به آرامی در گوش بارتی و باب زمزمه ای کوتاه کرد و آن دو به سرعت به سمت در شتافتند .
کتف ها را به در تکیه داده بودند و آن را با قدرت هل می دادند . انگار فهمیده بودند کسی قصد ورود دارد .
گابر در آنطرف دستشویی به سرعت معجون را هم می زد که بالاخره دست از آن کشید و دو لیوان ظاهر کرد .
دو لیوان را از معجون قهوه ای رنگ پر کرد و به سمت بارتی و باب دوید .
به آنها رسید و کمی از معجون را به بارتی خوراند و کمی به باب .
سپس لیوان را به آن دو داد و آنها تا ته سر کشیدند .
- عجب مزه ای داشت .
- من که به زور خوردم .
- بچه ها بدویین . الان دیر می شه ها .
- اوه ... راست می گه . بدو باب , فکر کنم بچه ها همه نفله شدن . چقدر عضلاتت زده بیرون
- واسه تو که از مال من بدتره .
- فقط تا دو ساعت اثر داره و از یک ساعت و نیم که گذشت همینجور اثرش کم می شه !
به سرعت در را باز کردند و کفشی را در انتهای سالن دیدند که به سمت راست پیچید . به سرعت به دنبالش دویدند و گابر را با آن پاتیل و مواد معجون تنها گذاشتند .