هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۹:۵۵ شنبه ۱۴ دی ۱۳۸۷
#78

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
بررسی پست شماره 154 خانه ریدل ریموس لوپین:

ریموس عزیز

نقل قول:
لرد سیاه در حالی که دست عمه رو گرفته بود تا از پله ها پایین نیفته .

درجمله بندیاتون بیشتر دقت کنین.اگه دوباره این جمله رو بخونین میبینین که ناقصه.یه جمله نصفه نیمه اصلا شروع خوبی برای یه پست نیست.

نقل قول:
تامی کوچولو خیلی لاغر شدی این همه خدمه داری باز هم کسی به تو نمی رسه عمه قربونت بشه این چند روز چنان بهت برسم بلکه یه زره اون قیافه ات شبیه ادم شد .

گوینده جمله مشخص نیست.با توجه به معنی متوجه میشیم که گوینده عمه لرده ولی نباید از خواننده انتظار داشته باشیم با توجه به علامتا و نشانه ها منظور ما رو درک کنه.باید گوینده رو مشخص میکردین.

نقل قول:
بخور تامی جون خجالت نکش خونه خودته !

دیالوگو همینطوری ننویسین.کنارش یه علامتی لازمه.یا اسم گوینده رو بنویسین یا یه خط تیره کوچیک کافیه:
-بخور تامی جون خجالت نکش خونه خودته !

نقل قول:
لرد در حالی که داشت خفه می شد هی زیر لب به این شانسش فحش می داد , همه عمه دارن ما هم داریم با یه پات لب قوره سرتو بذار به میر دیگه .

دیالوگ لرد از وسط جمله شروع میشه ولی هیچ علامتی وجود نداره که این موضوع رو بفهمیم.کافی بود به جای ویرگول دو نقطه میذاشتین:
لرد در حالی که داشت خفه می شد هی زیر لب به این شانسش فحش می داد: همه عمه دارن ما هم داریم با یه پات لب قوره سرتو بذار به میر دیگه .

از اشتباهات املایی جزئی میشه چشم پوشی کرد.ولی بعضی از اشتباهانوشته رو فیر قابل فهم میکنه:
یه زره:یه ذره-قور:گور-به میر:بمیر!

نقل قول:
عمه سرشو بلند کرد و رو به لرد کرد و گفت : تامی جون چیزی گفتی :

بزرگترین مشکل شما در علامتگذاریه.اون دو نقطه آخر جمله چیکار میکنه؟

نقل قول:
ناگهان در مرلینگاه باز شد و لرد از این مکان خیلی آرامش بخش خارج شد .

لرد کی رفت که الان برگشت؟لرد داشت با عمه حرف میزد که یهو ناپدید شد.

دیالوگا نسبتا ضعیف بود.مثلا تکرار بیش از حد عبارت:تامی جون" یا وجود جمله های غیر ضروری جذابیت پستتونو کمتر کرده.

در نقد قبلی هم گفتم که مرگخور نه،مرگخوار!

ایده زن گرفتن برای لرد اصلا جالب نبود.وقتی قصد داریم سوژه جدیدی به داستان تزریق کنیم بهتره کاملا متوجه باشیم که سوژه از اون به بعد به کجا کشیده میشه.ایده زن گرفتن برای لرد گذشته از اینکه خیلی خیلی تکراریه(توهر تاپیکی که برین یکی دو بار این سوژه داده شده)هرگز نمیتونه موضوع جذابی باشه.چون کلا با شخصیتی که از لرد در کتاب ترسیم شده تفاوت داره.

موفق باشید.




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۹:۱۹ جمعه ۱۳ دی ۱۳۸۷
#77

ریـمـوس لوپـیـنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۶ چهارشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۰:۰۶ سه شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۶
از قلمروی فراموش شدگان !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 395
آفلاین
سلام لرد عزیز خسته نباشید .
به لطف این پست هم به نقد .


در قلمروی ما چیزی جز تاریکی دیده نمی شود !
اینجا قلمروی فراموش شدگان است !


Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۵۳ سه شنبه ۱۰ دی ۱۳۸۷
#76

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
بررسی پست شماره 226 کافه تفریحات سیاه:

ریموس عزیز

خیلی از اشکالاتی که در نقدهای قبلی بهشون اشاره کردم برطرف شده.

نقل قول:
نارسیسا با یک آپارات سریع خود را به مکان اجتماع مرگ خوران رساند.

مرگخور چیه بابا؟مرگخوار...صمیمی شدین؟!

نظم پستتو خیلی بهتر شده.کاملا مشخصه که به نقدای قبلی توجه کردین ولی یه اشکال کوچولو وجود داره.گفته بودم بین دیالوگ یه نفر با اسمش نباید فاصله باشه.مثلا:
نقل قول:
همه در سالن عمومی قصر مالفوی ها جمع شدن .
بارتی در حالی که خودوشو برای نارسیسا لوس می کرد گفت :

خاله نارسی چی شده .
نارسیسا رفت بارتی رو بغل کرد و با بغض گفت :

بارتی جون بابات معتاد شده .

حالت درستش اینه:
همه در سالن عمومی قصر مالفوی ها جمع شدن .
بارتی در حالی که خودشو برای نارسیسا لوس می کرد گفت :
خاله نارسی چی شده ؟

نارسیسا رفت بارتی رو بغل کرد و با بغض گفت :
بارتی جون بابات معتاد شده !

خیلی درست و خوب پست قبلی رو ادامه دادین ولی اینجا هم یه مشکلی وجود داره:
نقل قول:
بلا که هنوز به خاطر آپارات نفس نفس می زد چوب دستی خود رو پایین آورد و طلسم رو باطل کرد ورو به مورفین کرد.

بلا تو کافه مونده بود و به نارسیسا گفته بود که بره و مرگخوارا رو به کافه بیاره.نباید بلا رو وارد ماجرا میکردین.

شخصیت پردازیتون خیلی خوبه.دیالوگها کاملا مطابق با شخصیتها نوشته شده.مخصوصا دیالوگهای مورفین جالب بود.گهگاهی اشکالات جزئی به چشم میخوره که زیاد مهم نیست.مثلا اشک ریختن نارسیسا کمی اغراق آمیز بود یا اشاره به اینکه بارتی سه روز بود پدرش را ندیده بود غیر ضروری به نظر میرسید.
یکی دو موردم اشکالات علامتگذاری و تایپی به چشم میخورد که احتمالا به خاطر عجله در تایپ بوجود اومده.بهتره در این موادرم بیشتر دقت کنین.چون نوشته تون جذابتر میشه.مثلا:
نقل قول:
یا اون دستگاه مشنگی رو باید از بین ببریم یا اون جغدو رو اسمش چی بود .!

نه علامت تعجب و نه نقطه اینجا کاربردی نداشتن.علامت سوال لازم بود.

نقل قول:
بارتی ادامه داد یا هدویگ رو باید از بین ببریم .

بعد از ادامه داد دو نقطه لازم بود.

نقل قول:
خاله نارسی چی شده .

اینم جمله سوالیه...ولی اصلا مشخص نیست!!

سوژه رو خیلی خوب گرفتین و به اندازه کافی جلو بردین.در جای مناسبی هم رها کردین.

پیشرفت خیلی خوبی داشتین.

موفق باشید.




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۶:۵۱ سه شنبه ۱۰ دی ۱۳۸۷
#75

ریـمـوس لوپـیـنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۶ چهارشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۰:۰۶ سه شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۶
از قلمروی فراموش شدگان !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 395
آفلاین
سلامی به بلندای کش شلوار مرلین .

خسته نباشی لرد عزیز من دوباره مزاحم شدم .
لطف کن این پست رو هم نقد کن .
باتشکر


در قلمروی ما چیزی جز تاریکی دیده نمی شود !
اینجا قلمروی فراموش شدگان است !


Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۶:۳۱ دوشنبه ۲ دی ۱۳۸۷
#74

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
بررسی پست شماره 224 باشگاه دوئل مری باود:

ای ساحره گستاخ..با ارباب دوئل میکنی؟

اینجا لازمه یه توضیح بدم که پست هر عضو نسبت به پستهای قبلیش در نظر گرفته و نقد میشه.برای همین ممکنه در نقد پست نویسنده ای مثل مری به نکته های خیلی ریز هم اشاره بشه.مثلا:
نقل قول:
زمان : همون زمان !

با توجه به جدی بودن پستتون نوشتن این عبارت هیچ لزومی نداشت.ضمن اینکه این ممکنه یک پیش زمینه برای خواننده ایجاد کنه که با یک پست طنز سرو کار داره.


نقل قول:
- تام ... تام ... بلندشو ، بلندشو تام ...
تام: بله ؟! ... تو کی هستی ؟ تو ...
- من خود توام تام ، بلندشو ...

تام ریدل دانش آموز سال هفتم ، در تخت خود در سالن اسلیترین تنها بود و کتابهایی در رابطه با گذشته هاگوارتز را ورق میزد ، ناگهان صدایی از درون تمام وجودش را در بر گرفت و بر او غلبه کرد . صدایی که بسیار آشنا بنظر میرسید .

شروع جالب و هیجان انگیزی بود.یکی دو تا اشکال ریز وجود داشت.مثلا اینکه صدا میگه بلند شو.منظورش مشخص نیست که تام برای چی باید بلند بشه.مشخصه که میخواد توجه تام رو جلب کنه ولی شاید بهتر بود از جمله دیگه ای استفاده میشد.ضمنا شاید بهتر بود لحن و جملات صدا برای جلب توجه تام و خواننده کمی مرموزتر میشد.جمله "صدا از درون تمام وجودش را در برگرفت"خوب بود ولی "بر او غلبه کرد"کمی زاید به نظر میرسه.صدا نمیتونه بر کسی غلبه کنه.

توجهتون به جزئیات قابل تحسینه.مثلا اشاره به این مورد که چرا کسی جز تام در سالن حضور نداشت.


نقل قول:
فکری که با شروع صداها از چند روز قبل از درون او را خُرد میکرد و تحت تاثیر قرار داده بود .

جمله کمی مبهمه.منظور اینه که صداها(که البته فقط یک صدا وجود داره)از چند روز قبل شروع شده بود و این اتفاق داشت تام رو از درون خرد میکرد.گرفتن این مفهوم از این جمله کمی برای خواننده سخته.


نقل قول:
او کسی بود که از همه چیز خبر داشت ، کسی که اطلاعات کافی داشت ، اما هیچ کس جز خود او از همه اتفاقات خبر نداشت !

جمله بندی ها در نود و نه درصد موارد خیلی خوبه و از بهترین کلمات و جمله ها برای توصیف استفاده شده.


نقل قول:
تام سراسیمه از جای خود برخاسته بود ، کاملاً گیج بنظر میرسد ، باز هم ادعاها شروع شده بود ، اما این بار کمی تفاوت داشت ، برای آنکه صدا ادعا میکرد که در آینه میتوان او را دید . پس بر احساس خود غلبه کرد ، به طرف آینه در آن طرف سالن رفت ! افکارش کاملاً مشوش و نگران بود ، آیا واقعاً کسی در آینه بود ؟ چشمانش می‌لرزید ، توان نگاه کردن در آینه را نداشت اما بایستی خود را خلاص میکرد ، باید به خود می‌قبولاند که این صداها و حالات توهماتی بیش نیست که در اثر تنهایی به سراغش آمده است ، سرش را بلند کرد ، چشمانش را به آینه دوخت ... کسی در آن بود صورتی کریه و زشت هیکلی بلند قامت ...

توضیح حالتها و ترس و تردید تام خیلی خوب انجام شده.پستتون به خوبی هیجان لازم رو در خواننده ایجاد میکنه.حالت وهم آلود پست جذابترش کرده.


نقل قول:
تام : نه ... نه کسی جز من حاکم این تالار و مار نیست ، این منم که ...
مار عظیم الجثه ای از انتهای سالن به طرفش می‌آمد ، برای آنکه به صدا نشان دهد که باسیلیک تحت فرمان اوست ، او را صدا زد . مار به طرفش آمد و در کنارش ایستاد ، منتظر آن بود که فرمان اربابش را اطاعت کند .
اما تام شمشیر بزرگی را از غیب ظاهر کرد و در گلوی آن فرو برد.

عکس العمل تام کمی غیر عادی بود.دستپاچگی و سراسیمه بودنش رو کاملا میشه درک کرد. ولی اینکه چرا اینطور ناگهانی ماری رو که ادعا میکرد بر اون حاکمه کشت کمی عجیب بود.


نقل قول:
سپس چوبدستیش را بر سرش ، در کنار گوشش قرار داد و مهلکترین وردی را که بلد بود را بر زبان آورد تا از صدایی روزها او را آزار داده بود رهایی یابد .
تام : آوداکداورا ...
بدن بی‌جانش بر روی زمین افتاد !

در حالت عادی چنین کار ابلهانه ای از ولدمورت بعیده ولی توضیخات خوب و منطقی شما درباره صدا و اینکه چقدر روی تام اثر گذاشته بود این اتفاق رو برای خواننده قابل قبول میکنه.

توضیحات آخر پست غافلگیر کننده و جذابه.ولی بهتر بود اسم ولدمورت در دیالوگهای مربوط به صدا آورده نمیشد.ضمنا با توجه به توضیحات آخر اطلاعات دقیق صدا از کارها و افکار تام کمی زیاد به نظر میرسه.


نقل قول:
فهرست مکانهای اسرارآمیز که به فرماندهی ماموران اسرار تحت کنترل وزارتخانه است

خانه جنهای شرور
کلبه قدیمی اسلاگهورن
تالار اسرار
.
.
.


پایان پستتون به اندازه کافی جذاب و غافلگیر کننده و تاثیر گذار بود.

پست خیلی خوبی بود.

موفق باشید.




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۶:۲۰ دوشنبه ۲ دی ۱۳۸۷
#73

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
بررسی پست شماره 221 باشگاه دوئل بارتی کراوچ:

نقل قول:
صدای فریادش شیشه های اطراف را به لرزه در آورده بود . با هر صدایش که در فضای آن خیابان ها که روزی خاطراتی شیرین را برایش در بر داشتند مردم بیشتری در اطرافش جمع می شدند

شروع قشنگی برای پستتون انتخاب کردین ولی مثل بیشتر مواقع این شروع زیبا قربانی جملات پیچیده و در هم و در نتیجه اشتباه شده.

تکه تکه کردن پست و متصل کردن اونا به هم روش جالبیه ولی خیلی باید با دقت انجام بگیره چون کار ظریف و حساسیه و با کوچکترین اشتباه ممکنه خواننده گیج بشه و کل سوژه از دستش در بره.

نقل قول:
فلش بک

دو دوست در کنار یکدیگر از عرض خیابان گذشتند و به ساختمان دو طبقه و خاک خورده ای که در جلویشان قرار داشت نگریستند . از سر و روی ساختمان خرابی و کثافت و ... می بارید ، اما هیچ کدام یک از موانع نمی توانست جلوی فعالیت آنها را بگیرد ... آستین هایشان را بالا زدند و داخل ساختمان شدند . همه جا را به سرعت مرتب کردند و بر سر در مغازه تابلوی بزرگی که روی آن عبارت "باورز" خودنمایی می کرد را نصب کردند .

فلش بک اولتون خیلی قشنگ بود.شروع ماجرا رو خوب و واضح توضیح دادین.ولی بیشتر فلش فورواردها این خصوصیت رو نداشتن.به اندازه کافی ساده و روان و قابل درک نبودن.


نقل قول:
مردم دسته دسته وارد سلمانی آن دو می شدند و روز به روز پولدار تر می شدند و زندگی مرفح تری برای خود می ساختند ، به مردم کمک می کردند ، برای بینوایان و یتیمان غذا و لباس تهیه می کردند و ... یکی از آن روزها شهردار هاگزمید به سلمانی آنها رفت و در مورد شهردار شدن یکی از آنها پس از خودش صحبت کرد . خوشحالی از سر روی هر دویشان می بارید . باورشان نمی شد که از قعر چاه بی نعمتی و بدبختی به فراز آسمان های خوشبختی رسیده باشند .

داستان خیلی خوب ادامه داده شده.ولی اتفاقا کمی گذرا توضیح داده شدن.درسته که اینا خاطرات بارتی هستن ولی با اینحال نباید اجازه میدادین هیجانشونو از دست بدن.ضمنا مرفه درسته.

نقل قول:
هر چه بیشتر خاطرات شیرین یا تلخ گذشته اش را مرور می کرد فریاد هایش قوی تر و نیرومند تر می شد ... دیگر توجهی به افراد اطرافش نداشت . با تمام نیرویی که در خود میافت فریاد زد : پیوززز !!!

خشم بارتی رو خوب نشون دادین.گرچه کمی عجیبه که به جای اینکه کاری بکنه از اول پست فقط فریاد میزنه.

نقل قول:
موجی در فضا طنین انداز شد و شیشه های ساختمان های اطراف را پس از لرزشی سخت ، شکست .

بشدت اغراق کردین.صدای فریاد بارتی شیشه ها رو شکست؟

نقل قول:
از جایش بلند شد و به سمت سلمانی رفت . مأمورین و پیوز نیز دیگر از سلمانی خارج شده بودند . به محض اینکه او را دید ، فریاد زد : بگیرینش . خودشه . این مرگخوار منو گول زده بود و با من کار می کرد . اون یه جاسوسه نفوذیه ...

در طول پست از جمله ها و توصیفات زیبایی استفاده کردین ولی هیجان انگیز ترین قسمت داستان یعنی همین قسمت خراب شده.اشکالات جمله بندی و دیالوگ پیوز باعث شده همه هیجان و قدرت تاثیر گذاری این قسمت از بین بره.بهتر بود از قسمت "این مرگخوار منو گول زده بود و با من کار میکرد"کلا صرفنظر میکردین و مثلا پیوز با دیدن بارتی به مامورها میگفت"خودشه،بگیرینش".اینجوری خیانت پیوز غافلگیر کننده تر و تاثیر گذار تر میشد.


نقل قول:
پیوز هنوز به خندیدنش ادامه می داد . نگاهی به بارتی انداخت و گفت : تو ؟! توی بوقی اومدی منو چیکارم کنی ؟ تو یه مرگخوار بودی و به زندان رفتی . با من چیکار داری ؟

استفاده از کلمه"بوقی"در پست جدی جالب نیست.دیالوگ پیوز هم با توجه به اینکه بعد از سالها با بارتی روبرو میشه به اندازه کافی قوی نیست.

پیوز دو بار با لحن تمسخر آمیز به مرگخوار بودن بارتی اشاره کرده.لحنش طوریه که انگار داره میگه تو فقط یه مرگخواری.چیکار میتونی بکنی.لفظ مرگخوار به تنهایی برای ایجاد ترس و وحشت در بین جادوگران کافیه.بهتر بود از کلمه دیگه ای استفاده میشد.مثلا تو یه جادوگر ضعیف یا بی استعدادی.


نقل قول:
خشم از سر و رویش می بارید ، ولی خود را نگه می داشت .

"خود را نگه میداشت"هم برای یه پست جدی زیاد مناسب نیست."جلوی خود را میگرفت"یا"خود را(یا خشمش را) کنترل میکرد" مناسبترن.

نقل قول:
بارتی شی ای را که در دست چپش داشت را بالا آورد و یکی از دکمه های آن را فشرد ... در برابر دیدگان مردمی که در آنجا قرار داشتند بدن پیوز به روحش پیوست و پیوز به سرعت چوبدیستیش را بیرون کشید و فریاد زد : استیوپفای !

لازم نبود تو پستتون دوئلی صورت بگیره یا بارتی موفق بشه بلایی سر پیوز بیاره.چون طرف مقابل شما یک روح بود.ضمنا عکس العمل پیوز کمی غیر عادی بود.نه تعجبی نه ترسی..یهو وارد جنگ شد.

نقل قول:
و پیوز هنوز مشغول شکنجه شدن بود

پیوز نمیتونه مشغول شکنجه شدن باشه.چون این کار با اراده پیوز صورت نگرفته.بارتی مشغول شکنجه کردن بود.

درباره شخصی که از سلمانی خارج شد و ماموران بهتر بود بیشتر توضیح میدادین ولی با وجود این پایان قشنگی بود.

نکته آخر اینکه این پست یکی از قشنگترین پستهایی بود که تا حالا از شما خونده بودم.با کمی دقت در استفاده از کلمات و جمله ها استعداد جدی نویسیتونو میتونین پرورش بدین.

موفق باشید.




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۲۴ جمعه ۲۹ آذر ۱۳۸۷
#72

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
بررسی پست شماره 130 زندگی به سبک سیاه ریموس لوپین

ریموس عزیز

یک امتیاز مثبت به خاطر عوض کردن سلام!

نسبت به پستهای قبلی پیشرفت خوبی داشتین.

از نظر رول نویسی پیشرفت محسوسی کردین ولی بی نظمی نوشته از بین نرفته(هر چند کمتر شده).مشکل دیالوگها و گوینده اش همچنان وجود داره.مثلا:
نقل قول:
بعد از زمانی دوباره روابط مورفین با پسرک به حالت عادی بر می گرده .

روشن کن اون لامشب , ارباب داره درمی کشه برو طرف خانه ریدل.

اینجا باید مشخص کنین گوینده کیه.گرچه از لحن صحبت میشه فهمید ولی در پستهای دیگه با جایی که چند نفر حضور دارن خواننده رو دچار مشکل کنه.

نقل قول:
پسرک :
پسرک درحالی که جاشو با مورفین عوض می کرد استارت زد و کامیون رو روشن کرد .
خوب شرا راه نمیره اشلا این گردالی واشه شی ؟

قبلا هم توضیح دادم که بین کار یه نفر و حرف خودش لازم نیست فاصله وجود داشته باشه.مثلا:
مورفین استارت زد و کامیون روشن شد.
-شرا راه نمیره؟

اینجا فاصله نذاشتن مشخص کرده که گوینده مورفینه. ولی وقتی میخوام برم سراغ نفر بعدی(چه حالت و چه دیالوگ)باید یه فاصله کوچیک بذارم که نوشته منظم بشه.مثلا:
مورفین استارت زد و کامیون روشن شد.
-شرا راه نمیره؟

پسرک جاشو با مورفین عوض کرد.
-چون تو بلد نیستی روشنش کنی.

این روش نوشتن پستتونو منظم و خوندنشو خیلی راحتتر میکنه.اگه نمیخوایین فاصله بذارین باید در تمام دیالوگها گوینده رو مشخص کنین و دیگه هیچ فاصله ای وجود نداشته باشه.البته در این حالت هم باید پاراگراف بندی کنین.وقتی موضوعی تموم شد(یا تقریبا تموم شد)برین سراغ پاراگراف بعدی.

وقتی قصد دارین یه مکانو مشخص کنین(مثل محفل ققنوس) بهتره اون مکانو با فونت دیگه ای یا با ضخیم( bold)کردن حروف از بقیه نوشته جدا کنین.

دیالوگاتون خیلی خوب بود.عکس العملها و حالتها بجا و مناسب بودن.

نقل قول:
به صورت ماموران گمرک در بیاید و مرز ایران وافغانستان رو ببندید .

سوژه خیلی خوبی به نفر بعدی دادین.سوژه جدید و جالبیه.این کارتون که ماجرای محفلیا و مورفینو درست در جای مناسب به هم متصل کردین سوژه رو کاملا نجات داد.پستتون خیلی خوب تموم شده.

کلا اگه مشکلات ظاهری پستتونو(که به نظر من زیاد هم مهم نیست)در نظر نگیریم پست خوبی بود.

موفق باشید.
----------------------------------------------------------------
بررسی پست 223 کافه تفریحات سیاه بارتی کراوچ

بارتی عزیز

نقل قول:
ولدمورت با خشم به اطرافش نگریست و فریاد زد : خب یه بوقی ای بره اینو بگیره . یعنی هیشکی نمی تونه اینو بره و بگیره ؟

شروع پستتون با پایان پست قبلی اصلا هماهنگی نداره.وقتی به میل خودمون حرکات و رفتار شخصیتها رو عوض کنیم این ناهماهنگی پیش میاد.در پست قبلی(که توسط جادوگر خیلی محترمی نوشته شده!) ولدمورت داشت به طرف هدویگ میرفت ولی در پست شما بدون دلیل از این کار منصرف میشه.بهتر بود حداقل برای این انصراف یه دلیل میاوردین.

نقل قول:
ولدمورت با خشم به اطرافش نگریست و فریاد زد : خب یه بوقی ای بره اینو بگیره . یعنی هیشکی نمی تونه اینو بره و بگیره ؟
ملت مرگخوار : :no:

ولدمورت به مرگخوارا میگه برین جغد رو بگیرین و مرگخوارا میگن نه؟؟!!عجیب نیست.مرگخوارای پست شما زیادی شجاع به نظر میرسن!

نقل قول:
لرد به سرعت چوبدستیش را بیرون کشید و با یه حرکت مخوف که فقط خودش قادر به اون کار بود انواع و اقسام ورد ها رو به اطراف فرستاد که ناگهان یکی از وردهایش به هدویگ برخورد کرد . لرد که از مسئله بی اطلاع بود روی یکی از صندلی ها نشست و برای آخرین بار رو به جغد گفت : بیا اینجا دیگه بوقی !

ایده خوب بود ولی طرز نوشتنش نه.اینکه یه ورد اشتباهی به هدویگ بخوره جالبه ولی کمی عجولانه توضیح دادین.حرکات ولدمورت کمی عجیب و ناشیانه از آب دراومده.

نقل قول:
لرد که هیچ چیز را باور نمی کرد رو به مرگخوارانش گفت

هیچ چیز را باور نمیکرد در اینجا اشتباهه.چنین چیزی را باور نمیکرد،این اتفاق را باور نمیکرد یا...

حفظ سوژه خیلی خوب بود.این قضیه جغد جای کار بیشتری داشت ولی ممکن بود سوژه کلا بطرف جغد منحرف بشه که خوشبختانه نشده.

موفق باشید.
-------------------------------------
نقد مری رو گذاشتم برای بعد از امتیاز دهی داورا.




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲:۳۴ پنجشنبه ۲۸ آذر ۱۳۸۷
#71

بارتی کراوچold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۹ پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۳۲ یکشنبه ۵ آبان ۱۳۹۲
از مرلینگاه شوری خانه ریدل
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1540
آفلاین
بی زحمت پست 223# نقد شود . ممنون ...

سایه لرد تا ابد مستدام باد !



Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۱:۵۷ سه شنبه ۲۶ آذر ۱۳۸۷
#70

ریـمـوس لوپـیـنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۶ چهارشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۰:۰۶ سه شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۶
از قلمروی فراموش شدگان !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 395
آفلاین
سلامی به پررنگی زیر شلوار مرلین

دوباره مزاحم شدم
ممنون می شم این پست منو نقد کنید .


در قلمروی ما چیزی جز تاریکی دیده نمی شود !
اینجا قلمروی فراموش شدگان است !


Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲:۲۳ سه شنبه ۲۶ آذر ۱۳۸۷
#69

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
بررسی پست 148 خانه ریدل ریموس لوپین

آقا این چه طرز سلام کردنه؟

برگردیم سراغ پست:

ریموس عزیز

شروع پستتون جالب بود.میتونستین به نقشه نارسیسا هم اشاره کنین ولی شما یه راست رفتین سراغ آنیتا که اشکالی هم نداره.این کار میتونه خواننده رو کنجکاو کنه.

مشکل دیالوگهاتون هنوز به چشم میخوره.البته میشه گفت کمتر شده.در بعضی از قسمتها دیالوگها خیلی پراکنده شدن.یکی از دلایلش استفاده از شکلک در اول جمله اس.اگه واقعا لزومی نداره از شکلک در اول جمله استفاده نکنین چون باعث برهم خوردن تمرکز خواننده و از بین رفتن نظم نوشته میشه.در واقع مشکل اصلی پستهای شما پراکندگی نوشته تونه.اگه بتونین به دیالوگها و توصیفات نظم بدین خیلی بهتر و جذابتر میشه.مثلا بین کار یا حالت بلاتریکس و دیالوگش لازم نیست فاصله باشه ولی بین دیالوگ دو شخص مختلف یا دیالوگ بلا و کار نارسیسا و یا دیالوگ بلا و توصیف محیط باید فاصله وجود داشته باشه که خواننده راحتتر بتونه نوشته رو درک کنه.

نقل قول:
نارسیسا به سوی انیتا رفت و چادر را از کمرش باز کرد و جاروی اختر خانوم رو به گوشه ای پرت کرد .


بفرمایید داخل ای زن ارباب

در نقد قبلی هم گفته بودم که دیالوگ یا باید جلوی اسم گوینده نوشته بشه(همونطور که بیشتر دیالوگهای شما نوشته شده)یا با استفاده از علامت یک خط پایینتر از گوینده.نه بیشتر.اینجا هیچکدوم از این دو حالت وجود نداره.

با گذاشتن شکلکها در پرانتز کاملا مخالفم.شکلک فقط در موارد خاصی باید در پرانتز گذاشته بشه که شما این موردو در خط اول پستتون خیلی خوب رعایت کردین .چون حالت تعجب در اینجا هم متعلق به آنیتاست و هم خواننده.

نقل قول:
نارسیسا پشتش رو به آنیتا کرد و به سوی بلا برگشت و چشمکی به سوی بلا روانه کرد و سپس با بغض شروع به صحبت کرد .

کلمه بغض اینجا زیاد کاربرد نداشت.متاسفانه چون نمیدونم دقیقا منظورتون چه حالتی بوده نمیتونم مثال دیگه ای بزنم.

لقب نارسیسا سیسیه نه سیستی.

فحشهای بلا جالب و بامزه بودن..مخصوصا استفاده از ساحره فروش بجای آدم فروش.

رفتار دو ساحره کمی خاله زنکی بود.باید توجه داشته باشین که این دو ساحره معمولا رفتار موقر و اصیلی دارن.

نقل قول:
تو اینجا چه کار می کنی
- اومدم عشقمو ازت پس بگیرم
-تو چه ساده ای دختر من باباتو دوست دارم و به دستور اون دارم نقش بازی می کنم .
-دروغ نگو
-می خوای باور کن نخواستی هم باور نکن
انیتا :
انیتا به سوی در خروجی در حرکت بود که ناگهان ولدی از آشپز خانه خارج شد و با یک نگاه عاشقش شد .

این قسمت ضعیفترین قسمت پستتون بود.دیالوگها بیش از حد سطحی بودن.عاشق شدن لرد خیلی ناگهانی و غیر قابل باور بود.هر چند در رول معمولا لرد رو عاشق آنیتا در نظر میگیریم ولی اونم برای خودش حدودی داره.شخصیت لرد سیاه رو باید در نظر بگیرین.لرد به این سادگی عاشق نمیشه.کلا به نظر من وارد کردن آنیتا به ماجرا(که توسط نفر قبلی انجام شده بود)کار اشتباهی بود و ماجرا رو بطرف عشق و عاشقی کشیده و از موضوع اصلی کاملا منحرف کرده.ورود شخصیتهای اضافی جز پیچیده کردن ماجرا کاری نمیکنه.

نقل قول:
ناگهان ولدی دست انیتا رو می گیره و به سوی مری می بره و هردوی آنها رو در آغوش می گیره .

توضیح اینم بالا دادم.غیر ممکنه لرد همچین کاری بکنه.برای جادوگرای دیگه اشکالی نداره ولی لرد نه.یکی از مهمترین اصول رول نویسی اینه که شخصیتهای کتاب رو کاملا حفظ کنیم.خصوصیات اخلاقیشونو.لرد جادوگر قدرتمندیه.ترسناکه.میتونه حماقت کنه.میتونه اشتباه کنه.ولی این اشتباهاتو باید طوری نشون بدیم که خواننده بتونه قبولشون کنه.عاشق شدن لرد اونم به این صورت قابل قبول نیست.

سوژه کاملا منحرف شده که البته نویسنده های قبل از شما هم تا حدودی مقصرن.همیشه بهترین کار اینه که به سوژه وفادار بمونیم مگه اینکه مجبور باشیم عوضش کنیم.با این همه سوژه مشخصی(گرچه تکراری) به نفر بعدی دادین.

موفق باشید.









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.