بررسی پست شماره 232 کافه تفریحات سیاه نیمفادورا تانکس:نیمفادورای عزیز(اسم قحطی بود آخه؟)
برای نقد کردن در درجه اول سوابق و پستهای قبلی پست زننده رو در نظر میگیرم.متاسفانه از سوابق شما اطلاع ندارم.تاریخ عضویتتون مربوط به یکی دو هفته قبله ولی پستی که زدین نشون میده تازه وارد نیستین.به هر حال نکاتی رو که به نظرم میرسه میگم.
دردرجه اول طنز پستتون خیلی لطیف و ملایمه.طنز شما از دیالوگها بوجود نمیاد،از حالتها و موقعیتها متولد شده و این خیلی به طبیعی شدن طنز کمک کرده.
دیالوگهای طنز آمیز در خیلی از مواقع میتونه به شخصیتها آسیب برسونه.مثلا به شخصیتهایی مثل بلاتریکس.ولی در پست شما چنین اتفاقی نیفتاده و دیالوگهاتون کاملا متناسب با شخصیتها نوشته شده.
یکی از نکته های قابل توجه پستتون استفاده خوب و بجا از علامتهاست.از همه علائم درست و بجا استفاده کردین و این باعث شده خوندن پستتون راحتتر و ظاهر اون جذابتر بشه.
پاراگراف بندی و استفاده مناسب از شکلکها عوض کردن فونت در جایی که لازمه پستتونو زیباتر کرده.ولی توضیحاتی که داخل پرانتز داده شده بهتر بود حذف میشد.مگه اینکه واقعا دادن توضیح ضروری باشه.اینجور توضیحات میتونه رشته ارتباط خواننده رو با پست قطع کنه.
قسمت دوم پستتون(بعد از رفتن مشتریها) سرگرم کننده و جذاب ولی تا حدودی گنگ و مبهمه.بهتره سوژه ای رو که در نظر دارین تا حدودی برای نفر بعدی روشن کنین که گیج نشه.مشخص نیست خبری که نارسیسا میخواست به ریتا بده چی بود.راضی بودن مشتریها از غذا؟وقتی سوژه کمی مبهم بمونه نفر بعدی ممکنه بترسه که شاید نتونه ماجرا رو همونطور که مد نظر شما بود ادامه بده و کلا بیخیال ادامه دادنش بشه.
آخر پست یکی از مهمترین قسمتهاشه.چون چگونه تموم شدن پسته که باعث میشه اعضا تصمیم بگیرن این نوشته رو ادامه بدن یا نه.برای همین بهتره کمی واضحتر تکلیف نفر بعدی رو روشن کنین.البته کمی.تا حدی که آزادی عملش از بین نره.در قسمت دوم پستتون سوژه تا حدودی منحرف شده.شاید بهتر بود ماجرا رو با جمعیتی که برای شکایت کردن به وزارت رفتن ادامه میدادین.درسته که موضوع بهتره تا جاییکه ممکنه از اسم تاپیک(کافه)خارج نشه ولی گاهی اوقات این کار لازمه و به پیشبردن ماجرا کمک میکنه.
نقل قول:
نارسیسا با خیال راحت ، یک گوشی تلفن همراه ماگلی را در دست گرفته و سعی می کند با دفتر روزنامه پیام امروز تماس بگیرد : الو ! اونجا پیام امروزه ؟
بهتره از استفاده از وسایل ماگلی که تو کتاب جادوگرا از وجودشون اطلاع نداشتن تا جاییکه ممکنه پرهیز کنین.در پست شما این قسمت حالت بامزه و سرگرم کننده ای به پستتون داده و میشه ازش چشم پوشی کرد،چون وسیله دیگه ای وجود نداشت که بشه باهاش این دیالوگ رو ایجاد کرد.متاسفانه وسایل ارتباط جادوگرا بیش از حد محدودن!
میرسیم به درخشانترین نکته پست شما!ایده های خیلی جالبی در پستتون به چشم میخورد.مثل رضایتنامه گرفتن از مشتری ها،یا تصمیم مشتریها برای شکایت از کافه.اینا نشون میده استعداد جهت دادن به سوژه و ایجاد سوژه های فرعی رو دارین.از این استعداد حتما تو پستای دیگه تونم استفاده کنین.من همین دیشب داشتم فکر میکردم این ماجرا چطوری میخواد ادامه پیدا کنه که شما با سوژه ای که دادین مشکلو حل کردین.
پست خیلی خوبی بود.
موفق باشید.