[spoiler=آنچه گذشت!]شوراي دوازده نفره ي هاگوارتز آلبوس دامبلدور رو از مديريت مدرسه عزل كردن و اين كار آنها براي دامبلدور گران تمام شد.
دامبلدور سعي داره دوباره به مدرسه برگرده. بعد فكر كردن زياد به اين نتيجه مي رسه كه به جاي جيمز سيريوس پاتر به مدرسه بره. براي همين هم جيمز رو با وعده ي يويو و نهنگ خشمگين گول مي زنه و داخل كمد خونه ي گريمالد محبوس مي كنه.
دامبلدور بعد از اون به جاي جيمز به هاگوارتز مي ره و در اونجا با اتفاقات غير قابلي رو به رو مي شه. اما اينها به هيچ وجه مهم نبودند. دامبلدور بايد نقشه ي خودش را عملي مي كرد.
دامبلدور نيمه شب به دفتر لوسيوس مي ره و با هزار بدبختي خودشو پنهان مي كنه. و حالا ادامه ي داستان..
پ.ن: دوتا پست قبل رو بايد عنايت كنيد و بخونيد
[/spoiler]
دامبلدو زير شنل نامرئي در دفتر خودش كه توسط لوسيوس غاصب اشغال شده بود رو قدم مي زنه و در هر گوشه به دنبال مدارك مخفي و سياهي مي گرده كه لوسيوس توي دفتر قائم كرده.
- اهههمم..!
دامبلدور به اطرافش نگاه مي كنه و سمت راست خودش تابلوي فينياس نايجلوس رو مي بينه كه با خشانت داره به اون نگاه مي كنه! در چند لحظه ي اول دامبلدور به فينياس نگاه مي كنه و لبخند مليح مي زنه ( اينجوري:
)، بعد در چند لحظه ي دوم تازه مي فهمه كه شنل از روي سرش افتاده و در چند لحظه ي اضافي شنل رو برميداره و ميگه:
- خاك بر سرت.. اونورو نگاه كن.. مگه خودت خوار و مادر نداري بذار شنلمو سرم كنم.. عهه!
- بچه ي گريفيندوري متجاوز قانون شكن.. مثل پدرتي.. توي دفتر مدير چيكار داري؟.. من به ايشون اطلاع خواهم داد.. فينياس به گروه اسلي و مديرش وفادار خواهد ماند!
- از اينا مي خواي؟
دامبلدور چندتا آبنبات ويژ ويژوي جوشان كه مورد علاقه ي خودش بود رو به فينياس مي ده و وفاداري فينياس به همه ثابت مي شه!!! دامبلدور به بقيه ي ملت تابلو هم كه تقاضاي آبنبات كرده بودن، آبنبات عرضه مي كنه و بعد مي ره سراغ كار خودش.
دامبلدور يه كمد كه شباهت خاصي به گاوصندوق داشت رو با مهارت خاص خودش باز مي كنه و به وارسي اون مشغول مي شه. اما در همين لحظه چندتا اتفاق با هم ميوفته!
دامبلدور از تعجب ميگه :"واوو!"؛ در دفتر مدير باز ميشه و دامبلدور از ترس با سر ميوفته تو گاوصندوق.
لوسيوس: شماها چي داريد مي خوريد؟.. گاو صندوق درش چرا بازه؟.. كولوپورتوس.. فورتيسكو.. اون تلويزيون منو بيار مي خوام قصه هاي جزيره رو نگاه كنم!
دامبلدور داخل صندوق: توي گروه مديريت سابقه نداشته كه كسي سريالهاي مشنگي ببينه.. تازه اين كه چند بار بازپخش شده.. هن؟!.. اين ديگه چيه زير من؟.. ماااوع!.. كلاه گيس تام.. اين ديگه چيه؟ .. رداي تام؟.. زير رداي تام! .. ديگه داره خطرناك ميشه.. بذار اينورو نگاه كنم.. چييي!؟!
آيا دامبلدور چه چيزي پيدا كرده بود؟
آيا او مي تواند از صندوق بيرون بياد؟
آيا جيمز در هاگوارتز بوده و همه چيز لو خواهد رفت؟!
نمي دونيد؟.. پس تا پستهاي بعدي بمونيد تو خماري!