هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: زمين مسابقات هافلپاف!
پیام زده شده در: ۱۷:۳۵ جمعه ۹ اسفند ۱۳۸۷

بتی بریسویت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۶ شنبه ۲۱ دی ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۰۳ شنبه ۱ فروردین ۱۳۸۸
از یه جای دنج
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 101
آفلاین
زمین مسابقه

بازیکن های هر دو تیم در میان هلهله جمعیت وارد زمین شدند. در کمال تعجب، یکی از جایگاه ها کاملا خالی بود در حالی که در بقیه جایگاه ها ملت فشرده نشسته بودند. اعضای محفل ققنوس با پرچم های سرخ و طلایی گریفیندور که برای تشویق جیمز سیریوس، تدی، ریموس، دامبلدور و بقیه آورده بودند و البته پلاکارد بزرگی با رنگ و آرم هافلپاف در حمایت از تانکس، درست کنار این جایگاه بودند. هری که کنار جینی، پدر و مادرش و سیریوس نشسته بود با تحسین به آسپ نگاه می کرد که جلوی بازیکن های هافلپاف وارد زمین شد و حتی از آن فاصله شباهت بی نظیرش به او کاملا مشهود بود. آسپ به سمت آنها دست تکان داد، خندید و به جیمز اشاره کرد که همان لحظه با یویوی صورتی اش پا به زمین چمن گذاشت. جیمز سیریوس هم برای خانواده اش دست تکان داد. سپس برای لیلی لونا شکلک در آورد که بین هافلپافی ها نشسته بود و پلاکارد "آسپ دوستت داریم!" را محکم گرفته بود و تکان می داد.

کاپیتان ها با هم دست دادند، همه روی جاروهایشان قرار گرفتند و توپ ها آماده ی پرتاب شد. ناگهان صدای بلندی همه را از جا پراند. بیش از سی مرگخوار در جایگاه خالی ظاهر شده بودند. در بالاترین ردیف، لرد ولدمورت به همراه خانواده مالفوی و لسترنج ها ایستاده بود. او به رودولف اشاره کرد، و رودولف با صدای بلند به همه اعلام کرد:
-ما برای تشویق دو بازیکن مرگخوار، آنتونین دالاهوف و پیتر پتی گرو به اینجا اومدیم و لرد هم افتخار همراهی رو به ما دادن!

سپس سرش را برای ایگور کارکاروف، مدیر مدرسه و داور مسابقه، تکان داد. جمعیت همچنان در بهت و حیرت بودند که ایگور توپ ها را به هوا پرتاب کرد. ده ثانیه بعد دامبلدور یک گل به دنیس زد و محفلی ها با شور و شوق او را تشویق می کردند. آنتونین بازدارنده ای به سمت او پرتاب کرد که محکم به پشتش خورد و باعث شد از روی جارویش بیفتد. سپس فریادی کشید و دست چپش را که نشان سیاه رویش داغ خورده بود به سمت مرگخوار ها بالا برد. یکی از تماشاگران محفلی طلسمی به سمت او فرستاد که به هدف نخورد. دالاهوف بی توجه به پشت سرش به ترکیب تیم برگشت، اما مرگخوار ها این اقدام را یک اعلام جنگ محسوب کردند و در عرض چند ثانیه تماشاگرنماها (!) بر سر هم ریختند.

چند دقیقه بعد...

بازی با همان روند تند ادامه داشت و سرخگون آنچنان با سرعت بین بازیکنان دست به دست می شد که دنبال کردنش با چشم غیرممکن بود. آلبوس دامبلدور پس از برخورد با زمین به درمانگاه منتقل شده و برادرش آبرفورث جایش را پر کرده بود.

پیتر و دنیس هرکدام با خوردن ده گل بازی نسبتا قابل قبولی ارائه کرده بودند. تدی چند بار توپ را جلوی مادرش از دست داده بود و هر بار که دورا سرخگون را از دستش می قاپید سرخ می شد. جیمز یک بار چماقش را به شوخی محکم به پای آل کوبید که با برخورد شدید مدافعان هافلپاف و داور رو به رو شد.

در این میان ورزشگاه نیمه خالی به نظر میرسید. هر کس که توانسته بود، جانش را برداشته و فرار کرده بود. افراد باقی مانده از تماشاگران، مشغول تماشای دوئل هری با لرد، جیمز با مورفین، هستیا جونز با اوری و بقیه بودند. جیمز طلسمی را به سمت مورفین فرستاد. او خودش را کنار کشید ولی طلسم به دستش خورد و بریدگی عمیقی به جا گذاشت. ولدمورت جیغ زد:
-به مرگخوار من حمله می کنی؟! آواداکداورا!

جیمز از سر راه نور سبزی که به طرفش می آمد به کناری پرید. سیریوس و لی لی هر دو برای دفاع از جیمز به لرد حمله کردند. بلاتریکس به تلافی هری را هدف گرفت و جینی با سپر مدافعی او را کنار زد. رودولف در راستای حمایت از زنش به جینی حمله کرد. این اقدام او باعث شد پرسی که خون در رگش به جوش آمده بود بازی را ول کند و با جارو رودولف را سرنگون کند. این واقعه دومینو وار به بقیه سرایت کرد و کل ورزشگاه در عرض چند دقیقه خود را درگیر نبرد یافتند.

در همان حال، بازیکنان با تمرکز حیرت آوری مشغول بازی بودند. تنها کسی که حواسش به دوئل ها پرت بود، پیتر بود که جایش را به ریموس داد. او هم پشت سر هم از زنش گل می خورد.

بالاخره سرخگون به دست گریفیندوری ها افتاد. آن ها به سرعت خود را به دروازه دنیس نزدیک می کردند و بازدارنده های اِما و آنتونین هم کاری از پیش نمی برد. تدی توپ را به آبرفورث پاس داد و او هم آن را به کورمک سپرد. استرجس بازدارنده ای به سمت پیوز فرستاد که برای گرفتن سرخگون به سرعت به سمت کورمک پرواز می کرد. توپ از بدن روح مانند پیوز رد شد و محکم به کورمک برخورد کرد. او به سختی توانست تعادلش را حفظ کند اما سرخگون از دستش رها شد و در دستان بتی افتاد که پایین او پرواز می کرد. بتی که اصلا انتظار همچین چیزی را نداشت جیغ بلندی کشید و آن را ناخودآگاه به سمت راست پرتاب کرد. توپ به شکل عجیبی از بین این همه جا به گوی زرین برخورد کرد و آن را به سمت صورت آلسو منحرف کرد. آل دهانش را باز کرد تا فریاد بزند ولی فرصت این کار را پیدا نکرد چون درست در همان لحظه توپ وارد دهانش شد و راه تنفسش را بست. بتی با وحشت جیغ دیگری کشید.

هر سیزده بازیکن به آسپ خیره شدند که رنگ صورتش به بنفش می گرایید و به گلوی خودش چنگ می انداخت. جیمز به سرعت یکی از بازدارنده ها را محکم به پشت او کوبید. اِما و آنتونین هم در یک کار گروهی عالی آن قدر با چماق به پشت آسپ کوبیدند تا اینکه گوی از گلویش خارج شد و در دستان بی حالش افتاد.

پس از اتمام بازی و برد قاطعانه ی هافلپاف، مجروحین نبرد تماشاگران و آنچه از آسپ باقی مانده بود (!) به آلبوس دامبلدور در درمانگاه ملحق شدند.


[b]دامبلدوØ


Re: زمين مسابقات هافلپاف!
پیام زده شده در: ۱۶:۴۲ جمعه ۹ اسفند ۱۳۸۷

بتی بریسویت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۶ شنبه ۲۱ دی ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۰۳ شنبه ۱ فروردین ۱۳۸۸
از یه جای دنج
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 101
آفلاین
ما در برابر اونا

سرسرای بزرگ

مودی غرید:
-امضا می خوای؟ آره؟!
پسربچه با خجالت سرش را تکان داد. مودی قلم و کاغذی را که به سمتش دراز شده بود قاپید، با خط خرچنگ قورباغه اش چیزی برای پسر نوشت و آن ها را به سمتش پرتاب کرد. پسرک وسایلش را توی هوا گرفت و با شادی به سمت دوستانش رفت که سر میز ریونکلا منتظرش بودند. مودی در حالی که چشم جادویی اش پسرک را تعقیب می کرد رویش را به سمت سیریوس برگرداند:
-این بچه ها همیشه خیلی هیجان زده میشن! نه؟
سیریوس با خنده گفت:
-مخصوصا دختر هاشون!

همزمان چشمک شیطنت آمیزی به یکی از دختر هایی زد که دورش را گرفته بودند. دخترک سرخ شد و با آستین های ردایش چهره اش را پوشاند. بقیه ی دختر ها با صدای بلند ابراز احساسات کردند. مودی خنده غرش مانندی کرد و با چشم سالمش تمام محفلی ها را از نظر گذراند. جیمز با لیوانی نوشیدنی به سمت آن دو آمد و کنار سیریوس نشست. از اینکه دوباره با دوستانش در هاگوارتز جمع شده بودند در پوست خود نمی گنجید. با شادی گفت:
-فکر خوبی بود که برای تشویق بچه ها بیایم اینجا! من همیشه گفتم این پانمدی نابغه ست!

سیریوس سرش را به نشانه تایید تکان داد و به دوستش خیره شد که با حسرت به نوه اش نگاه می کرد. آسپ با ردای کوییدیچ زردش سر میز هافلپاف نشسته بود و با دوستانش حرف می زد. جیمز زیر لبی گفت:
-خدا می دونه دلم چقدر لک زده واسه اینکه یه بار دیگه به عنوان جستجوگر برم تو زمین.
سیریوس سقلمه ای به پهلویش زد:
-فعلا که نوه ات جستجوگر هافلپافه پیرمرد! اون یکی هم که مدافعه!
و به جیمز سیریوس اشاره کرد که با ولع غذا می خورد. جیمز نیشخندی زد و چشمش به ریموس افتاد که کنار پسرش نشسته بود و با او حرف می زد. زیر لب گفت:
-راستی، پسر ریموس رو دیدی؟ خیلی شبیه باباش شده، نه؟
-آره. می دونی قراره با مامانش رقابت کنه؟ مهتابی بیچاره هم دل توی دلش نیست که نکنه خودش به عنوان مدافع بره تو زمین و مجبور شه روی زنش دست بلند کنه!

جیمز سردرگم به سیریوس نگاه کرد که نیشش تا بناگوش باز بود. او با سر به زنی با موهای صورتی اشاره کرد که درست جلوی تد و ریموس، سر میز هافلپاف نشسته بود و متفکرانه به لیوان مقابلش خیره شده بود. قبل از آنکه جیمز بتواند جوابی به سیریوس بدهد صدای مک گونگال در سرسرای عمومی پیچید:
-بازی دقیقا نیم ساعت دیگه شروع میشه. از همه تماشاگران و بازیکن ها انتظار میره که راس ساعت ده توی زمین حاضر باشن. بعد از ساعت ده هیچکس، حتی خود داور هم به زمین راه داده نمیشه!
در عرض چند ثانیه سیلی از جمعیت به سمت درب سرسرا سرازیر شدند و جیمز دوستانش را گم کرد.

رختکن هافلپاف

آسپ دستکش های قدیمی پدرش را در هوا تکان داد و گفت:
-در دومین بازی این ترم با تیم کوییدیچ گریفیندور مسابقه داریم. این بازی، مهم ترین و حساس ترین مسابقه ما در این ترم هست! در بازی اول عالی عمل کردین و کارتون خیلی خوب بود. بنابراین چیز زیادی نمی خوام بگم. اول از همه اینکه ترکیب دقیق تیم گریفیندور همین الان به دستم رسید. همونیه که احتمالش رو داده بودیم.

دستی به چانه اش کشید و ادامه داد:
-حواستون به دامبلدور هم باشه. شنیدم جوونی هاش بازیکن قابلی بوده. پیتر هم اونطور که بابام میگه برخلاف ظاهرش خیلی فرزه. پیشنهاد می کنم با پاسکاری های سریع گیجش کنید. پس امیدوارم همونطور که در مسابقه قبلی عالی کار کردید در این مسابقه عالی تر باشید! اممم ... دیگه همه چی رو گفتم. کسی سوال یا مشکلی نداره؟

بازیکن ها به هم نگاه کردند. صدایی از هیچکس در نیامد. آسپ با خشنودی سرش را تکان داد، دست هایش را به هم زد و با صدای بلند اعلام کرد:
-پس میریم تو زمین. گورکن وارد می شود!


ویرایش شده توسط بتی بریسویت در تاریخ ۱۳۸۷/۱۲/۹ ۱۶:۵۶:۵۸
ویرایش شده توسط بتی بریسویت در تاریخ ۱۳۸۷/۱۲/۹ ۱۷:۳۲:۵۴


دیگه آخرین قدحه!
پیام زده شده در: ۱۵:۲۹ جمعه ۹ اسفند ۱۳۸۷

آلبوس دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۳ چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۵۶ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۳
از تو دورم دیگه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 586
آفلاین
-

صدای شیپور (به یاد بازی کوئیدیچ ورلد کاپ!) اعلام می کنه که گله اول به ثمر رسیده. اسکور برد ورزشگاه که به همت مدیر به تازگی نصب شده نتیجه رو گزارش می کنه: گریفیندور 10- 0 هافلپاف.

هافپافی ها بلافاصله کوافل رو جمع می کنن. دروازه بان هافل که نمی دونم کدوم یکی از اسمهای ذکر شده در پست قبل بوده کوافل رو به اما دابز پاس می ده.

اما یه حرکت چرخشی می زنه و از جلوی استرجس شماره ی 2 رد میشه اما ریشهای پهن شده ی دامبلدور اونو به یاد تار عنکبوتی می ندازه که در انتظار گیر انداختن یک حشره ی کوچکه. بله خودشه. ریتا اسکیتر هم در پس ریشهای دامبلدور دیده میشه. باید قلم رولینگ رو طلا بگیرن... سوسک در مخمصه!

اما کوافل رو به مهاجم بعدی پاس می ده.. مهاجم بعدی هم به پیوز پاس میده اما پیوز یه روحه.. کوافل از پیوز رد میشه و به دست جیمز میوفته.

-

کاری ماما به لطف آرواره ی زنانه ش همچنان در حال فک زدنه و به مزدک و عادل گفته زرشک!

- یه بار هم برای ملکه مورگانا قرمه سبزی پختم.. یه غذای شرقی ِ .. ملکه رو هم که می شناسید توی جزیره ی آوالان گیر افتاده ..هیپوگریف هم که بهش بدین می خوره!()

ایگور:

مدتی بعد
اسکوربرد ورزشگاه نتیجه ی جدیدی رو نشون می ده. هزینه ی این بازی برای تهیه کننده ی فیلم خیلی زیاد شده. کارگردان تصمیم داره کوئیدیچ رو به کل از فیلم حذف کنه. و نتیجه گریفیندور 120 - 50 هافلپاف ..استرهای کپی شده خیلی خوب بازی می کنن!

- من ملکه مورگانا رو از بچگی بزرگش کردم.. بانو الان دیگه هیجده ساله شده.. البته یه پنجاه شصت سالی هست که هیجده ساله شه ولی خب خیلی خوب مونده دیگه.. مدیر مدرسه میگه که بهتون بگم جستجوگرها اسنیچ رو دیدن.. نبرد بین استرجس شماره ی پنج و کاپیتان تیم هافل.. چی داشتم می گفتم قبل از این!؟

کاپیتان هافل جلوتر از نسخه ی جادویی کاپیتان گریفه چیزی نمونده که اسنیچ رو به چنگ بیاره. مسیرهای پر پیچ و خم و نامنظم اسنیچ طلایی هر دو رو سر کار گذاشته ولی این آدمیست که بر مشکلات فائق می شه.

کاپیتان هافل جستی می زنه و اسنیچ رو می گیره..

- گرووووومپپز!
- عوض گله نداره جیگرتو بخورم!

پیانوی عظیمی روی سر کاپیتان هافل میوفته و پرسی ویزلی در هیبت یک مومیایی وارد زمین میشه و اسنیچ رو از لای انگشتان فرد مذکور بیرون می کشه.

برق اسنیچ در دستان پرسی زیر انوار طلایی خورشید چشم همه رو به خودش خیره می کنه.

پایان!


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۷/۱۲/۹ ۱۵:۴۷:۴۹

باید از چیزی کاست.. تا به چیزی افزود!تصویر کوچک شده


Re: زمين مسابقات گريفيندور!
پیام زده شده در: ۱۵:۰۵ جمعه ۹ اسفند ۱۳۸۷

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
ادامه ی صحبت مک گونگال در بین فریاد های دیوانه واری که از جایگاه تماشاگران هافلپاف به گوش میرسه گم میشه ! لی جردن با سردرگمی به بازیکنان نگاه میکنه و با ناباوری میگه : عجیبه ! مثل ِ اینکه هافلپاف گل میزنه! بله تابلوی امتیازات ، 2 - 0 به نفع ِ هافلپاف هست ! امم ، جستجوگر ها الان حواسشون به همه چیز و همه جا هست ، به جز اسنیچ و زمین ِ بازی ! خب این خیلی خوبه واقعا !

استرجس پادمور با عصبانیت یکی از بلاجر ها رو به سمت ِ پیوز که با موذی گری شیشه ی جوهری رو بالا و پایین میندازه ، میفرسته و فریاد میزنه : هوی پرسی ! این بازی خیلی حساسه ! الان وقته بررسی زمان ِ جلسه با پاتر نیست ! اسنیچ رو بگیر !

آلبوس سوروس با ناراحتی میگه : خیلی بی ادبی پادمور ! تو مگه نمیدونی پرفسور کارکاروف این حرفا رو ممنوع کرده ؟! اگه من به پرفسور کارکاروف و پرفسور کوییرل نگفتم حرف ِ زشت میزنی

استرجس :

دنیس که یکی از حملات ِ خطرناک ِ کورمک رو دفع کرده ، موهاش رو روی شونه هاش میریزه و جیغ میکشه : آســــپ ! بوقی برو دنبال ِ اسنیچ بگرد ! میام اونجا با جفت پا میرم تو دهنتا !

آنتونین که چماقش رو روی شونش گذاشته و بی حوصله به نظر میرسه داد میکشه : آسپ ِ ارزشی ! زود باش ! مثلا کلی خبر دارم که رو هوا مونده ها ! میام با این منوی جدیدم جوری میکوبم تو صورتت که کوییدیچ یادت بره ها !

صدای لی جردن یک بار دیگه طنین انداز میشه : پرسی و آلبوس سوروس همزمان با هم جدا میشن و هر کدوم با سرعت شروع به گردش میکنن توی زمین ! عجیبه که با هم دیگه سیاست جستجو کردن رو پیش گرفته باشن !

اسنیچ که با سرعت سرسام آوری مشغول ِ پرواز هست ، از جلوی پرسی رد میشه ! پرسی پوزخندی میزنه و بدونِ اینکه معطل کنه ، فریاد میزنه : آسپ ! اینجا ! و با بیشترین سرعتی که از آذرخش ِ جدیدش بر میاد به سمتِ اسنیچ میره !

در همون حین ، آلبوس دامبلدور با یک پاس کاری به موقع و بی نظیر با ریموس و کورمک به حلقه های هافلپاف نزدیک میشن ، آنتونین که بی حرکت ایستاده و اما دابز هم با تعجب داره به اون سه نفر نگاه میکنه ! دنیس جلوی حلقه ی وسط رو سد کرده و حواسش هست که ببینه چیکار میکنن اونها ! آلبوس توپ رو به سمت ِ ریموس پرت میکنه و ریموس بدون اینکه لحظه ای مکث کنه اون رو به کورمک پاس میده و کورمک هم با یک چرخش ِ وارونه ی بی نقص ، اون رو به سمت ِ حلقه ی سمت ِ چپ پرت میکنه ! دنیس که غافل گیر شده کاری از دستش بر نمیاد !

- عالی بود ! با این گل ، هافلپاف و گریفیندور 2- 2 مساوی میشن ! خسته کننده ترین بازی ای هست که گزارش کردم ! هر تیم فقط یک گل !! الان فکر میکنم امید ِ هر دو تیم به جستجوگر هاشون هست !

با اشاره ی پرسی ، هر دو جستجوگر همزمان دستشون رو دراز میکنن و ...

- چی شد ؟! هر دو جستجوگر با هم اسنیچ رو گرفتن ! مسخرست !!

صدای سوت ِ مادام هوچ شنیده میشه : گریفیندور و هافلپاف ، مساوی ! بازی تمومه !

لی جردن : چی ؟! مساوی ! این مسخرست ! پرسی اول گوی رو دید ، اصن من میخوام فحش بدم به همه ی بازیکنا ، پرسی خره گاوه منه ، دنیس یکی از آشناهای تنیس ، بتی بیسکوییت ، جیمز خزیش پاتر ، آنتونین ِ بوقی ...

مک گونگال با عصبانیت میکروفون رو از دست ِ لی جردن بیرون میکشه و فریاد میکشه : ای احمق ! این آخرین مسابقه ایه که بهت اجازه دادم گزارش کنی !

- آخه پرفسور شما دیدید که چه ارزشی باز ...
- حرف نباشه جردن ! همین که گفتم !


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: زمين مسابقات گريفيندور!
پیام زده شده در: ۱۵:۰۴ جمعه ۹ اسفند ۱۳۸۷

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
ادامه ی صحبت مک گونگال در بین فریاد های دیوانه واری که از جایگاه تماشاگران هافلپاف به گوش میرسه گم میشه ! لی جردن با سردرگمی به بازیکنان نگاه میکنه و با ناباوری میگه : عجیبه ! مثل ِ اینکه هافلپاف گل میزنه! بله تابلوی امتیازات ، 2 - 0 به نفع ِ هافلپاف هست ! امم ، جستجوگر ها الان حواسشون به همه چیز و همه جا هست ، به جز اسنیچ و زمین ِ بازی ! خب این خیلی خوبه واقعا !

استرجس پادمور با عصبانیت یکی از بلاجر ها رو به سمت ِ پیوز که با موذی گری شیشه ی جوهری رو بالا و پایین میندازه ، میفرسته و فریاد میزنه : هوی پرسی ! این بازی خیلی حساسه ! الان وقته بررسی زمان ِ جلسه با پاتر نیست ! اسنیچ رو بگیر !

آلبوس سوروس با ناراحتی میگه : خیلی بی ادبی پادمور ! تو مگه نمیدونی پرفسور کارکاروف این حرفا رو ممنوع کرده ؟! اگه من به پرفسور کارکاروف و پرفسور کوییرل نگفتم حرف ِ زشت میزنی

استرجس :

دنیس که یکی از حملات ِ خطرناک ِ کورمک رو دفع کرده ، موهاش رو روی شونه هاش میریزه و جیغ میکشه : آســــپ ! بوقی برو دنبال ِ اسنیچ بگرد ! میام اونجا با جفت پا میرم تو دهنتا !

آنتونین که چماقش رو روی شونش گذاشته و بی حوصله به نظر میرسه داد میکشه : آسپ ِ ارزشی ! زود باش ! مثلا کلی خبر دارم که رو هوا مونده ها ! میام با این منوی جدیدم جوری میکوبم تو صورتت که کوییدیچ یادت بره ها !

صدای لی جردن یک بار دیگه طنین انداز میشه : پرسی و آلبوس سوروس همزمان با هم جدا میشن و هر کدوم با سرعت شروع به گردش میکنن توی زمین ! عجیبه که با هم دیگه سیاست جستجو کردن رو پیش گرفته باشن !

اسنیچ که با سرعت سرسام آوری مشغول ِ پرواز هست ، از جلوی پرسی رد میشه ! پرسی پوزخندی میزنه و بدونِ اینکه معطل کنه ، فریاد میزنه : آسپ ! اینجا ! و با بیشترین سرعتی که از آذرخش ِ جدیدش بر میاد به سمتِ اسنیچ میره !

در همون حین ، آلبوس دامبلدور با یک پاس کاری به موقع و بی نظیر با ریموس و کورمک به حلقه های هافلپاف نزدیک میشن ، آنتونین که بی حرکت ایستاده و اما دابز هم با تعجب داره به اون سه نفر نگاه میکنه ! دنیس جلوی حلقه ی وسط رو سد کرده و حواسش هست که ببینه چیکار میکنن اونها ! آلبوس توپ رو به سمت ِ ریموس پرت میکنه و ریموس بدون اینکه لحظه ای مکث کنه اون رو به کورمک پاس میده و کورمک هم با یک چرخش ِ وارونه ی بی نقص ، اون رو به سمت ِ حلقه ی سمت ِ چپ پرت میکنه ! دنیس که غافل گیر شده کاری از دستش بر نمیاد !

- عالی بود ! با این گل ، هافلپاف و گریفیندور 2- 2 مساوی میشن ! خسته کننده ترین بازی ای هست که گزارش کردم ! هر تیم فقط یک گل !! الان فکر میکنم امید ِ هر دو تیم به جستجوگر هاشون هست !

با اشاره ی پرسی ، هر دو جستجوگر همزمان دستشون رو دراز میکنن و ...

- چی شد ؟! هر دو جستجوگر با هم اسنیچ رو گرفتن ! مسخرست !!

صدای سوت ِ مادام هوچ شنیده میشه : گریفیندور و هافلپاف ، مساوی ! بازی تمومه !

لی جردن : چی ؟! مساوی ! این مسخرست ! پرسی اول گوی رو دید ، اصن من میخوام فحش بدم به همه ی بازیکنا ، پرسی خره گاوه منه ، دنیس یکی از آشناهای تنیس ، بتی بیسکوییت ، جیمز خزیش پاتر ، آنتونین ِ بوقی ...

مک گونگال با عصبانیت میکروفون رو از دست ِ لی جردن بیرون میکشه و فریاد میکشه : ای احمق ! این آخرین مسابقه ایه که بهت اجازه دادم گزارش کنی !

- آخه پرفسور شما دیدید که چه ارزشی باز ...
- حرف نباشه جردن ! همین که گفتم !


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: زمين مسابقات گريفيندور!
پیام زده شده در: ۱۵:۰۲ جمعه ۹ اسفند ۱۳۸۷

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
زمین بازی

همه ی بازیکنان حاضر هستند و داور مسابقه با بد خلقی داره به استرجس هشدار میده که نمیشه بازی رو معلق نگه داشت : یا یه بازیکن ِ ذخیرت رو وارد کن ، یا شش نفره بازی میکنین !

استرجس : خواهش میکنم مادام هوچ ! الان میاد ! ما جستجوگری بهتر از اون نداریم تو این موقعیت ِ حساس !

بالاخره بعد از دقایقی ، پرسی با عجله وارده زمین میشه ، و پرواز کنان به وسط ِ زمین میاد ! مادام هوچ با عصبانیت از بینیش هوا خارج میکنه و در سوتش میدمه و همزمان سرخگون رو هم به هوا پرت میکنه و گوی ها رو خارج میکنه از جعبه !

بازیکنان با شور و حرارت ، بالا و بالاتر میرن ، دروازه بان های دو تیم از سایرین جدا میشن و به سمت ِ سه حلقه ای که باید تحت ِ مراقبتشون باشه حرکت میکنن ، مدافع ها همینطور که چماق هاشون رو بالا و پایین میکنن ، نزدیک ِ حلقه های دروازه میرن ، مهاجم ها هم به میانه ی زمین حرکت میکنن و جستجوگر ها هم بی توجه به سایرین ، کمی بالاتر ایستادن و نگاهشون زمین رو برای یافتن اسنیچ کند و کاو میکنه . صدای لی جردن گزارشگره مسابقه که بیشتر از بازیکنان به بازی شور و حرارت و انرژی میده به گوش میرسه :

- خب سلام عرض میکنم خدمت ِ همه ی بازیکنان ِ تیم ِ قدرتمند و برتر و نمونه و بینظیره گریفیندور و همینطور بازیکنان ِ هوم ! هافلپاف !

- لی جردن ! هزار بار گفتم که حق نداری بین ِ بازیکنا تفاوت قائل شی !

لی جردن که سعی میکنه میکروفون رو از دسترس ِ مک گونگال دور کنه میگه : خیله خب پرفسور ! ببخشید دیگه ! بله ، امیدوارم بازی ِ خوبی داشته باشیم و اینا ! اسامی بازیکنان ِ دو تیم رو میخونم ! هوی با شمام دخترا ! جیغ نکشین ، میخوام اسامی رو بخونم !

- در تیم ِ هافلپاف ، دنیس در نقش ِ دروازه بان هست ، اِما دابز و آنتونين دالاهوف هم مدافعین ِ این تیم هستند و پيوز ، بتی بریسویت و نيمفادورا تانكس هم در پستِ مهاجمین ِ این تیم به ایفای نقش میپردازند و آلبوس سوروس پاتر هم که کاپیتان ِ این تیم هست به عنوان ِ جستجوگر فعالیت میکنه !

در طرف ِ دیگه ی زمین هم ، پیتر پتی گرو مقابل ِ حلقه ها ایستاده و استرجس پادمور که کاپیتان این تیم هست به همراه جیمز سیریوس پاتر در پست ِ مدافع ایستادند ، کورمک مک لاگن ، آلبوس دامبلدور و ریموس لوپین هم در میانه ی زمین در جایگاه ِ مهاجمین هستند و پرسی ویزلی هم که مثل ِ همیشه توجهش به جایگاه ِ تماشاگران هست ، جستجوگر گریفیندوره !

خب به گزارش ِ بازی میپردازم ، تا این لحظه ، هافلپاف دو موقعیت صد در صد ِ گل رو از دست داده ، همینطور ریموس لوپین با محافظه کاری های آنتونین دالاهوف موفق نشده به حلقه های هافلپاف نزدیک بشه . مادام هوچ هم که داوره مسابقه هست ... امم ... داره با پرفسور مک گونگال حرف میزنه !! ... پرفسور هوچ ! حواستون به بازی باشه !!

صدای فریادِ زنانه ی مک گونگال در ورزشگاه طنین انداز میشه : من نمیدونم چند بار باید به تو گوشزد کنم که حواست به کاره خودت باشه جردن ؟!

لی جردن ، با ناراحتی و مظلومیتِ خاصی میگه : خب اینم مربوط به کاره منه دیگه ! الان اگر گریفیندور گل بزنه و این هافلیا دبه در بیارن ، کی میخواد جوابگو باشه !

- جردن ! درست حرف بزن ! تو الان در مقام ِ گزارشگریا ! من نمیدونم ...


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: زمين مسابقات گريفيندور!
پیام زده شده در: ۱۴:۴۱ جمعه ۹ اسفند ۱۳۸۷

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
خوابگاه مدیران

با اینکه هنوز مدت ِ زیادی از روشن شدن ِ هوا نگذشته ، ولی جو ِ عجیبی توی خوابگاه مدیران حاکم هست ! هر کدوم از مدیران با عجله مشغول ِ انجام ِ امور مربوط به خودشون هستن و به سایرین بی توجهن ! حتی هیچکدوم متوجه ورود پرسی به خوابگاهشون هم نمیشن !

عله که تازه از خواب بیدار شده با بی حوصلگی داره جای پاش رو روی نقطه ی مرکزی سیم سرور تنظیم میکنه ، کوییرل هم که طبق معمول دستارش رو توی پلاستیک پوست پیاز گندیده خوابونده داره سعی میکنه بدون ِ ریختن ِ پوست ها درش بیاره ، استرجس هم سر در گم شده که به فکره گالری باشه یا به قول ِ خودش بلیط ! ها ! ، آنیتا هم که داره جلسات ِ بی حاصل با مشاورینش برگزار میکنه ، آنتونین هم با علاقه ی خاصی مشغول ِ ترجمه ی جدیدترین اخبار هست ، بارون هم که مثل ِ همیشه نیست و مافلدا هم با خیال ِ راحت روی تختش خوابیده و خیالش راحته که بطور اتوماتیک پیام هایی که نیاز هست رو میفرسته !

پرسی از موقعیت استفاده میکنه و گوشه ای از خوابگاه پنهان میشه و منتظر میمونه فعالیت مدیران رو از نزدیک ببینه !

عله : خب ، امروز میخوایم مدیر هاگوارتز رو بررسی کنیم ، ببینم لیاقت مدیریت هاگوارتز رو داره یا نه ! خب آنیتا تو شروع کن ! پی ام بده بهش !

آنیتا پشت ِ کامپیوتره مرکزی میشینه و آیدی ایگور رو باز میکنه و پی ام میده : سلام ! ببینم تو کی آن شدی !

ایگور : سلام ! ها ؟! ... چی شد ؟! به چه حقی میگی تو به من ؟! اصن یه بار دیگه اینطوری حرف بزنی باید دنبال ِ مدیر جدید برای هاگوارتز بگردیدا !

عله :

نوبت کوییرل میرسه ، پشت ِ پی سی میشینه ، وارد دفتر مدیریت میشه و پست مینویسه : پرسی ویزلی ! پست های بیناموسیت دیگه داره زیاد میشه ، حواست رو جمع کن وگرنه من مجبورم برخورد کنم باهات !

همه مدیران منتظر هستن تا اینکه ایگور میاد و جواب میده : چی گفتی تو کوییرل ؟! نه یه بار دیگه بگو ببینم چی گفتی ؟! تو چطوری جرات کردی تو دفتره مدیریت این چرندیات رو بنویسی؟! بزنم پستتو پاک کنم ؟! بزنم معلقت کنم از این انجمن ؟! بزنم آی پیتو ببندم ! یه بار دیگه از این پستا بزنی ، من میرم استعفا میدم از مدیریتا !

عله :

با اینکه فعالیت آنتونین ربطی به ایگور نداره ، ولی پای پی سی میشینه و شروع به ترجمه ی خبر جدید میکنه ، تا اینکه ایگور پی ام میده بهش : ببینم آنتونین ! چرا تو این سایت ِ لعنتی یه خبر در مورده ایگور نمیزنی ؟! یعنی من انقدر ارزش ندارم که یه خبر در موردم بزنید ؟! تا هفته دیگه اگر خبری به اسم ِ من نباشه ، من از همه مسئولیتام استعفا میدما !

عله :

همه ی مدیران به غیر از مافلدا که خوابیده و بارون که نیست ، پی سی ایستادن که متوجه میشن بلیت اومده !

عنوان : ابراز نارضایتی !
متن : این چه وضعشه ! این مافلدا که پیام شخصی میفرسته برام که یه چیزی رو خبر بده ، اولش نوشته نشده ایگور ! کاربر آخه یعنی چی ؟! یا اسم ِ من وقتی برام پی ام میاد اضافه میشه یا دیگه دیگه !


عله : امم حتما اگه منم باهاش حرف بزنم ، میخواد بگه چرا نمیای دست بوس ! بیخیال ، به نظرم ایگور توانایی مدیریت هاگوارتز رو داره ! کاره امروزه ما تمومه !

با به صدا در اومدن ِ دینگ دینگ ِ ساعت از جا میپره و متوجه میشه که تا دقایقی دیگه مسابقه شروع میشه و هیچکاری انجام نداده ! به آرامی در خوابگاه رو باز میکنه و خارج میشه !


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: زمين مسابقات گريفيندور!
پیام زده شده در: ۱۴:۴۰ جمعه ۹ اسفند ۱۳۸۷

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
گریفیندور و هافلپاف



صبح روز مسابقه - خوابگاه عمومی گریفیندور

استرجس که دیشب از فکر ِ مسابقه حساس ِ اون روز خوابش نبرده ، بعد از مدت ها قدم زدن توی تالار ، بالاخره با عصبانیت به سمت ِ بازیکنان تیم که توی خواب ِ عمیقی فرو رفتن حمله میبره و با داد و فریاد و مشت و لگد سعی میکنه اون ها رو بیدار کنه !

استرجس :
ملت :

استرجس :
ملت :

استرجس : عهه ! تد ! تو بزرگتر از اینایی ! خب بیدار شو دیگه !
تد غلتی میزنه و میگه : تو اصن نگران نباش استر ! شما برید تو زمین ، بقیش با من ، من مطمئنم قهرمان میشیم ! و دوباره خوابش میبره !

استرجس : جیمز ! حداقل تو پاشو ! مثلا دستیاره منیا !
جیمز با خواب آلودگی یویوش رو پرت میکنه تو صورت ِ استرجس و جیغ میکشه : عهه ! این همه باید زحمت بکشم اینجا ، یه ساعتم که میخوام بخوابم نمیذارین که !

استرجس : پیتر ! حداقل تو ! تو که این همه شعرای قشنگ میگی !
پیتر : من با غزلی قانعم و با غزلی شاد ، تا باد ز دنیای شما این قسمتم باد ! و صدای خر و پفش گوشخراش تر میشه !

استرجس که هنوز امیدواره با خوشحالی میگه : اِ ! کورمک ! تو ام شاعر بودی که ! بذار یه شعر بگم نظرتو بگو در موردش اصن ! در عشق گذاری ست که در هیچ گذر نیست ، این پویه ی ناخواسته را نام ِ سفر نیست !
کورمک کش و قوسی به خودش داد و با صدای گرفته ای گفت : نوشته ها همه مفهوم ِ دیگری دارند ، چه رفته است بر این واژه ها نمیدانم !

استرجس با ناامیدی میگه : آلبوس ! بابا نمیخوای آماده شی !؟ این همه پسر مسر داره تیمه حریفا !
آلبوس که حتی توی خواب هم با وقار به نظر میرسه میگه : چرت نگو استرجس ! و غلتی میزنه و ادامه میده : هر احمقی میدونه که توی تیمه هافل ملت دخترن اکثرا !

استرجس بعد از مدتی سعی و تلاش متوجه میشه که نمیتونه به ملت غلبه کنه و بیدارشون کنه ! به این صورت میشه که گوشه ای از تالار میشینه و با کاغذ پوستی ای که جلوش قرار گرفته و اسامی بازیکنای گریفیندور و هافلپاف و جایگاه هر کدوم نوشته شده توش کلنجار میره . تا اینکه بعد از یک ساعت ، یکی از بازیکنان از خواب پا میشه !

استرجس : چه عجب میخوای بری آماده شی ؟!
پرسی : برو باو ! تو ام خوشحالیا ! میخوام یه سر برم خوابگاه ِ مدیرا !


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: زمين مسابقات گريفيندور!
پیام زده شده در: ۱۴:۰۱ جمعه ۹ اسفند ۱۳۸۷

آلبوس دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۳ چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۵۶ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۳
از تو دورم دیگه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 586
آفلاین
- یه جیغ عمیق بکش جیمز.. اینا همش توهمه!

جیمز با ناباوری پرسید: مرلین کبیر؟!

- نخیر پرفسور دامبلدور... اکس قدرتهای منو در حد مرلین افزایش داده!.. این که در سینه ات می تپد قلب نیست یه نهنگ خشمگینه که داره پشتک می زنه.. تو خودت یه نهنگ خشمگین بزرگ داری که خیلی هم خوشگله.. اونا رو ول کن بچسب به بازیت!

هیاهو، جنب و جوش، هیجان. اینها همش دروغ بود. بهت و تعجب و ناباوری و سکوت بود که بر ورزشگاه حکم می راند. تمامی حضار از دیدن چهار استرجس پادمور و یک تابلوی سوار بر جارو بهت زده شده بودند و چشم و چال بود که از حدقه در اومده بود و روی زمین وول می خورد.

- بدو بریم یه جفت چشم سبز هری پاتری پیدا کنیم شاید پرفسور اسنیپ عاشقمون شد بهمون نمره ی اضافی داد!

کمی بعد صدای گزارشگر کرایه ای هم به گوش رسید:

- خوش اومدید به ورزشگاه هزار و یک نفری هاگوارتز.. من کاری ماما هستم ندیمه بانوی مورگانا و از اینکه در کنار شما هستم برای این بازی خیلی خوشحالم.

بازیکنای تیم هافلپاف از شگفتی زیاد همه با هم وسط چرخ افتخارشون رفتن توی دیوار وباعث منهدم شدن نیمی از ورزشگاه شدن. البته پیوز فقط از سمت دیگه ی دیوار بیرون اومد و در کنار کاپیتان تیم که گونی در دست پشت دیوار وایستاده بود؛ قرار گرفت.

- فکر کنم نقشمون نگرفت... تاریک خونه جواب نداد!
- حرف نزن بوقی.. دوربین داره ازمون فیلم می گیره!
- مدرک جرم..! .. ما می میریم!

پیوز و کاپیتان لحظه ای به هم نگاه می کنن و لحظه ای دیگر برق عجیبی در چشماشون دیده میشه و لبخند زیبایی به دوربین می زنن.

فیلمبردار: اینجوری نیگام نکنین .. اصلا فیلمو نمی دم بیست و سی پخش کنه!

همون لحظه زمین بازی
صدای گزارشگر مانند نور خورشید که تمام ورزشگاه رو در برگرفته در همه جا می پیچه و تماشاچیها رو به وجد میاره.

- شما بازیکنای تیم قهرمان گریفیندور رو می بینید.. اونی که دنباله ی ریشش به دم جارو گره خورده آلبوس دامبلدوره.. اون پسر جوون هم فرزند ارشد وب مستر کبیر، جیمز سیریوس هری جیمز پاتره!(!).. بقیه هم به ترتیب استرجس پادمور شماره یک الی پنج هستن!

غریو شادی گریفیندوری ها ورزشگاه رو پشت و رو می کنه و نعره ی شیر لونا لاوگود دوباره ورزشگاه رو به حالت طبیعی بر می گردونه. کاری ماما ادامه می ده:

- بازیکنان هافلپاف رو هم که اعلام کردم. ولی برای اینکه داوز نمره بده باز هم اعلام می کنم.. اهمم.. سیر، پیاز..!

نعره ی ایگور باعث برداشته شدن حجاب کاری ماما شد.

- بله داشتم می گفتم.. سوروس هری جیمز پاتر.. چیه آخه اسم دامبلدور رو خز کرده!.. پیوز، اما دابز، دنیس.. بچه برو مشقتو بنویس، بتی بریسویت.. نیمفادورا تانکس و آنتونین دالاهوف با منوی مدیریت جدیدش و بقیه ی ملحقات.. ما امروز جنگ منوها رو خواهیم داشت.. مدیر مدرسه به من اشاره می کنن که خیلی با مزه هستم.. ولی خو این تعریفات روی من اثر نداره من شماره نمی دم

-------------
بازهم قدح بعدی!


باید از چیزی کاست.. تا به چیزی افزود!تصویر کوچک شده


Re: زمين مسابقات گريفيندور!
پیام زده شده در: ۱۳:۲۰ جمعه ۹ اسفند ۱۳۸۷

آلبوس دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۳ چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۵۶ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۳
از تو دورم دیگه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 586
آفلاین
پرسی به تازگی از دست کوئیرل فرار کرده بود و کلا بیخیال گفتگو با مدیران شده بود وارد رختکن میشه. با دیدن دو تا جنازه و تابلوی استرس لاغر بر روی دیوار تصمیم می گیره بر گرده و دستاشو بشوره

- استر من فکر می کنم دو تا از بازیکنامون منهدم شدن!
- تد ریموس و باباش رو می بریم!

جیمز از کنار دامبلدور که زبونش بیست متر افتاده بود بیرون بلند میشه و میاد جلو. جیمز گفت:

- شرمنده م ولی اونا الان تو شوین آوارگان مشغول گاز گرفتن همدیگن از دیشب تا به حال ماه کامله استر!
- ما می بازیم ما می میریم!

- من ترانه پونزده سال دارم!

این دامبلدور بود که در حالی که جارو رو بالای سرش می چرخوند, به سمت زمین بازی می دوید!

جیمز سیریش مقادیری زرد و بنفش و سرخ شد و به استر که تنها باقیمانده ی تیم بود گفت:

- من هم حس می کنم دچار استرس شدم! .. خیلی هم زیاد استرس دارم!

دامبلدور تابلوی استرجس رو کنار می زنه و دوباره به رختکن بر می گرده. دامبلدور گفت:

- حق با توئه جیمز.. استرس هرچی بیشتر باشه بهتره..هم خودش هم منوی مدیرش..!

با حرکت موجی چوبدستی یاس کبود یک استرجس به پنجتا استرس تبدیل میشه.

دینگ دینگ!
نهم اسفندماه یکی از روزهای استرجس هدیه ی دامبلسل ِ با خرید یک استرجس چهارتا استرجس هدیه بگیرید!
دامبلدور سل!
دونگ دنگ

دامبلدور و پنج استرجس جادویی سوار بر جارو از رختکن گریفیندور خارج میشن. جیمز هم روحیه ی مضاعفی گرفته و با فریادی از سر شوق روی جاروش می پره.

دوباره تاریک خانه!
- .. تدی ریموس و باباش که به دلیل بدر ماه نمی تونن بیان. در نتیجه می مونه پرسی و جیمز و استرجس... تاریک شماره یک تو باید هر جور شده پرسی رو از زمین دور کنی!.. منم می رم سراغ دا.. جیمز

****
پرسی داره می ره دستاشو بشوره که ناگهان یک پیانو شلپی میوفته روی سرش و پرسی با خاک کوچه یکی میشه!

****
جیمز جارو رو روی Boost mode: گذاشته و با تمام سرعت در حال چرخ زدن دور زمین بازی که یهو نهنگهای خشمگین رو در هر گوشه ی زمین می بینه که ملق(معلق) می زنن و چرخ می خورن و در کل برای خودشون دارن کلی حال می کنن..

- من نهنگ خشمگین می خوام

بازهم تاریک خانه!
- ... باید یه طلسمی به کار ببریم که نهنگها رو به زمین بکشونه.. بعد وقتی که دنبال نهنگا رفت می ندازیمش تو گونی.. بعد گونی رو می ذاریم توی یه جعبه.. بعد جعبه رو می ذاریم تو یه جعبه ی بزرگتر و برای خودم پستش می کنیم... وقتی هم که جعبه اومد در خونه ..اونوقت من با یه چکش بزرگ اونو له می کنم و همه چیز تموم میشه.. منم به سلطنت می رسم و حاکم بلامنازع میشم! .. همه بگید یوهاهاهاهاهاهاها!

- یوهاهاهاهاهاهاها!

----------------
قدح بعدی!


باید از چیزی کاست.. تا به چیزی افزود!تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.