هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: انجمن مبارزاتی و حمایت از جادوگر! (عمو حاج)
پیام زده شده در: ۱۷:۲۵ یکشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸۷
#58

بلاتريكس لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۱۱ دوشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۲۹ جمعه ۲۸ اسفند ۱۳۹۴
از ما هم شنیدن...
گروه:
کاربران عضو
پیام: 705
آفلاین
نقل قول:
مودی: شما توی فرمتون نوشتید در شب مرگ من، داشتید انیتا دامبلدور دختر مرحوم شده ی؟؟؟؟( نوشته از توی تابوت!!) آلبوس دامبلدور رو شکنجه میداد...چطور چنین چیزی ممکنه؟؟آیا شما زمان و مکان رو توی ازکابان از یاد بردید؟؟آیا یادتون رفته که آنیتا دامبلدور،سال ها پیش از به دنیا اومدن پاتر مرده؟؟آیا به این دلیله که اون شب، لرد سیاه شما رو با خودش نبرد؟چون ممکن بود عملیات رو به خطر بندازید!؟
بلاتریکس بلند میشه که بره، مودی بلاتریکس رو سر جاش می شونه(البته با ارامش!)
مودی تریپ لئون! رو به دوربین: No women,No children!

اومدنت با میل خودت بود، ولی رفتنت با میل منه!
شما بازم این اشتباه رو کردید و گفتید لرد سیاه اون شب با شما بوده...ایا این بیش از یک توهم نیست؟؟ مشکوکه...خیلی مشکوکه! بلاتریکس، شما متاسفانه به نظر می رسه از زمان برگشتنتون از آزکابان، دچار مشکلاتی شدید....متاسفم!


نه! هرگز انیتا نمرده. من قصد داشتم بکشمش ولی نه به این زودی. من می خواستم با شکنجه نابودش کنم.

انیتا نمرده. این که نوشته از توی تابوت برای اینه که خودش رو از الان مرده فرض کرده. اون خیلی از من می ترسه و چون به گوشش رسوندن که بلا می خواد بکشتت از الان خودشو مرده فرض کرده و رفته توی تابوت دراز کشیده.

لرد سیاه اون شب توی عملیات نبوده. اون دو سه نفرو فرستاده بود. من مطمئنم که اون اونشب داشت شکنجه شدن انیت رو نگاه می کرد و لبخند می زد . من مطمئنم و دیوونه نشدم

من هرجا که بودم عملیات به خوبی پیش رفته. لرد سیاه هرگز فکر نمی کنه که من ممکنه عملیات رو به خطر ببندازم. اصلا پیشنهاد خودش بود که انیتا رو توی این شب بدزدیم.( لرد این صفحه رو قراره نخونه دیگه.بذار با خیال راحت حرفمو بزنم:D) باور کنید که اینطوری بوده. انیتا اون شب قول داد که دیگه به لرد نزدیک نشه. ولی محض اطمینان دو کروشیو دیگه هم خورد تا این که جیمزی کوچولو که دنبالش به خانه ریدل اومده بود جیغ کشید و نقشه بهم خورد .


وقتی شب برمی خیزد
دنیا را در خود پنهان می کند
در تاریکی غیرقابل رُسوخ
سرما بر می خیزد
از خاک
و هوا را آلوده می کند
ناگهان...
زندگی معنایی جدید به خود می گیردl


Re: انجمن مبارزاتی و حمایت از جادوگر! (عمو حاج)
پیام زده شده در: ۱۷:۱۳ یکشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸۷
#57

لورا مدلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۴۶ یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۲:۵۶ سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 298
آفلاین
لورا وقتی می بینه مودی دوباره داره مثل عجل معلق به طرفش می آد سعی می کنه نزنه زیر گریه.
مودی لنگ لنگان به طرفش می آد و با تندی فریاد می زند:خب!اعتراف می کنی؟
لورا کمی جابه جا می شود تا هرچه که می تواند از مدی دوربماند.سپس با صدای آرامی می گوید:در باره ی پاتر!من برام اهمیتی نداره که بمریه یانه تو فرم قبلی هم دربارش حرف نزدم
سپس کمی به قیافه ی برد پیتی مودی خیره می شود و ادامه می دهد:من هرچی می دونستم بهت گفتم.از ریخت اسمشو اصلا نبر هم خوشم نمی آد.
به جان مری ،آنیتا و همسایمون من اصلا تو زمون هری نبودم

ای بی معرفت!خیر سرت دامبلدور دوستت بوده
آقا من اعتراف می کنم که اون روز تو از من خواستی گچو از روی زمین بهت بدم.منم که دیدم حسش نیست برات پرتش کردم.
مودی به او خیره شد.در حال تفکر بود که چگونه دوباره حال لورا را بگیرد.



Re: انجمن مبارزاتی و حمایت از جادوگر! (عمو حاج)
پیام زده شده در: ۱:۴۶ یکشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸۷
#56

سپتیما


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۵:۳۵ جمعه ۱۱ بهمن ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۴:۲۳ چهارشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۹
از جایی دور ،دور تر از همه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 79
آفلاین
عضو کدام یک از گروه های زیر هستید؟

گروه 1:اعضای مستقیم و غیر مستقیم محفل ققنوس
گروه 2:اعضای گروه سیاه
گروه 3:ماگل ها
گروه 4:موجودات جادویی

اطلاعات اولیه،

1. عضو کدام یک از کروه های بالا هستید؟

من کاری به هیچ گروهی ندارم (به جز ریون)من فقط یک ساحره ام...

2.نسبت خود را با مودی بیان کنید.

مودی می شود خاستگار سمج مری ناظر ریون (گروهم)

فرم شماره ی 2

1.در شبی که مودی مرگی نافرجام داشت، شما کجا بودید و مشغول چه کاری؟

در خانه ی پدریم بودم و برای روح مرده ی کار آگاه دعا کردم و خوابیدم.(بالاخره روزگاری من هم کاراگاه بودم)

2. آیا شاهدی برای ادعای خود دارید؟اگر دارید کیست؟

بابام (در تعطیلات تابستان در کنار پدرم زندگی می کنم.)

3. آیا شما از مرگ مودی نفعی می بردید؟چه نفعی؟

نفع می بردم چون ناظر انجمنمون از شرش راحت شد .

4. آیا بهتر نبود به جای مودی خود پاتر از جارو پرت می شد پایین؟

زبانتان را محکم گاز بگیرید.

5. اگر شما می خواستید یکیو از جارو پرت کنید پایین، اون شخص کیه؟

متاسفانه نجینی باید داغدار اربابش می شد اگر من دستم به طرف مقابل می رسید.

6. آیا به جرم خود اعتراف می کنید!؟

نجینی بیچاره زود تر از ولدمورت مرد .تازه من که ولدمورت را نکشتم!
من بیگناهم.


ویرایش شده توسط پروفسور ويكتور در تاریخ ۱۳۸۷/۱۲/۱۱ ۱:۴۸:۳۵

تصویر کوچک شده

[i][size=small][color=FFFF00]If you wish for something long enough, it will definitely


Re: انجمن مبارزاتی و حمایت از جادوگر! (عمو حاج)
پیام زده شده در: ۲۱:۴۷ شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۷
#55

مری فریز باود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۴۴ چهارشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۳:۲۹ جمعه ۱۵ مرداد ۱۳۹۵
از زیر عذاب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1014
آفلاین
مری باود وارد چادر میشه و ...

مری : بوقیای بیناموس خوبه اینجا همه اش چادره ... چرا شما کشف حجاب کردین ؟
مودی : چادر گشت ارشاد که نیست باب ، چادر خودمه ؟
مری : میگم خیلی گلگلیه قواره ای چند خریدی ؟
مودی : برو بیرون ... برو بیرون
مری: خودت گفتی بیام اینجا حالا میگی برو بیرون ؟ اصلاً من کلاً با دو چیز خیلی مشکل دارم ، یکیش همین فرم پر کردنه
مودی : خب بعد آن یکی چیه ؟
مری : هیچی چادرای گل گلیه


از تمامی جادوگران یا ماگل هایی که به نحوی خود را در یکی از گروه های زیر می بینید، خواهشمندم که فرم مربوطه را پر کرده...

اونایی که نمیتونن ببینن باید چکار کنن ؟

خواهشمند است با دقت فرم را پر کرده، هر چی بگویید یا اشاره کنید! علیه خودتون در دادگاه استفاده میشه!

الان من به یه جایی اشاره کردم ، مگه تو دست من میبینی که میخوای بر علیه خوذم توی دادگاه استفاده کنی ؟

گروه 1: اعضای مستقیم و غیر مستقیم محفل ققنوس
گروه 2: اعضای گروه سیاه
گروه 3: ماگل ها
گروه 4: موجودات جادویی!


هیچکدام ، گروه موجودات غار نشین ، به مرلین مراجعه شود

اطلاعات اولیه،
1.عضو کدامیک از گروه های بالا هستید؟


جواب اینو قبلاً پیشگویی کردم


2.نسبت خود را با مودی بیان کنید!


خواستگار سمج


فرم شماره 2:
1.در شبی که مودی مرگی نافرجام داشت، شما کجا بودید و مشغول چه کاری؟


مگه شب مردی؟ باب تا جایی که من میدونم که صبح بود ... من تکذیب میکنم من شبا میخوابم فقط

2.آیا شاهدی برای ادعای خود دارید؟اگر دارید کیست؟


بلی ، گابریل ... تو خوابم داشتم میزدمش :D

3.آیا شما از مرگ مودی نفعی می بردید؟چه نفعی؟!


بلی ...از دست مزاحمتاش برای اهالی سر کوچمون راحت میشدیم :دی


4.آیا بهتر نبود به جای مودی خود پاتر از جارو پرت می شد پایین؟!

رولینگ فکر میکرد مودی روی آن پای چوبیش فرود میاد و ته تهش پاش میشکنه ، نمیدونست مودی با سر شیر جه شده

5.اگر شما می خواستید یکیو از جارو پرت کنید پایین، اون شخص کیه؟!


لرد ولدومورت .. البته با سر قبلشم یه وردی طرفش میخوندم حتما

6.آیا به جرم خود اعتراف می کنید!؟

من بیگناهم ، من اصلاً آنجا نبودم ، من اصلاً از چادر گل منگلی بدم میاد


خداحافظی در اوج یا خروج فوج فوج... مسئله این است!


Re: انجمن مبارزاتی و حمایت از جادوگر! (عمو حاج)
پیام زده شده در: ۱۹:۲۴ شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۷
#54

بتی بریسویت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۶ شنبه ۲۱ دی ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۰۳ شنبه ۱ فروردین ۱۳۸۸
از یه جای دنج
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 101
آفلاین
.عضو کدامیک از گروه های زیر هستید؟

گروه 1: اعضای مستقیم و غیر مستقیم محفل ققنوس
گروه 2: اعضای گروه سیاه
گروه 3: ماگل ها
گروه 4: موجودات جادویی!

فکر کنم ساحره باشم...کدومش میشه دقیقا؟!


2.نسبت خود را با مودی بیان کنید!

بذار یه کمی فکر کنم...دقیقا میشه پسر عمه دختر خاله دوست همسایه برادر شوهر دختر خاله زن دایی مامان سردبیر . پس باید همسایه دایی پدر زن عموی شوهر عمه همکلاسی راننده شخصی جد بوزو باشه. در نتیجه دوست برادر زاده همکار شوهر خاله صاحب کار اصغر آقا میشه که پسر دایی زن عموی مادر بزرگمه.
اممم....بذار یه بار دیگه حساب کنم....

1.در شبی که مودی مرگی نافرجام داشت، شما کجا بودید و مشغول چه کاری؟

داشتیم با ریتا روی یه چیزی کار می کردیم که چون ریتا نمی خواد بگه منم نمی گم که توی خماریش بمونی!

2.آیا شاهدی برای ادعای خود دارید؟اگر دارید کیست؟

ریتا و بوزو و اون چیزی که روش کار می کردیم .

3.آیا شما از مرگ مودی نفعی می بردید؟چه نفعی؟!

....چرا باید از مرگ دوست برادر زاده همکار شوهر خاله صاحب کار اصغر آقا که پسر دایی زن عموی مادر بزرگمه نفعی ببرم؟! حالا بذار بمیری بعد از این سوالا بپرس . قول میدم با ریتا یه ویژه نامه توپ برا چهلمت در بیاریم .

4.آیا بهتر نبود به جای مودی خود پاتر از جارو پرت می شد پایین؟!

آره خب . ویژه نامه اون بیشتر فروش میره .

5.اگر شما می خواستید یکیو از جارو پرت کنید پایین، اون شخص کیه؟!

چیزی که روش کار می کردیم رو، در اسرع وقت .

6.آیا به جرم خود اعتراف می کنید!؟

نچ . اصلا من می خوام وکیلم رو ببینم !


ویرایش شده توسط بتی بریسویت در تاریخ ۱۳۸۷/۱۲/۱۰ ۱۹:۲۸:۱۵

[b]دامبلدوØ


Re: انجمن مبارزاتی و حمایت از جادوگر! (عمو حاج)
پیام زده شده در: ۱۸:۲۵ شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۷
#53

الستور مودیold3


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۰۶ یکشنبه ۱۵ دی ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۳:۵۶ شنبه ۱۸ دی ۱۳۸۹
گروه:
کاربران عضو
پیام: 55
آفلاین
مودی که از فشار جمعیت توی چادر به ته چادر فشرده میشه یه ورد میخونه و چادر تبدیل به یه سالن بزرگ با تهویه مطبوع و هود مس و اینا میشه! تازه واسه اینکه خستگی همه در بره..به غیر زاخاریاس به همه نوشابه خنک میده! :pint:

بعد فرم ها رو تحویل میگیره و بررسی میکنه...

فرم زاخاریاس...بازجویی نوبت 3

زاخاریاس تریپ بچه پرروگی، به مودی زبون درازی میکنه...ولی نمی دونه که اون در جایگاه قدرتی و سنی انجام اینا کارا نیست...مودی یقه شو میگیره یه بشکه اب با جادو ظاهر میکنه، و از پا اویزونش میکنه و کله اش رو می کنه تو بشکه اب!

سازمان حمایت از ملت جادوگران میان مداخله که مودی میگه اینجا چادربازجویی منه...و کسی حق نداره با بازجوی خودش اینطوری برخورد کنه!تازه توی بازجویی نقل و نبات که نمیدن!بازجویی فنیه!

زاخاریاس ، من اینجا مدرکی دارم که نشون میده تو برای بارتی کرواچ از پروفسور اسنیپ، معجون مرکب میدزدی...(مودی یه پرونده ظاهر میکنه و عکس هایی که کالین از زاخاریاس حین دزدی از دفتر اسنیپ رو گرفته نشونش میده)
زاخاریاس سعی میکنه خودشو ازاد کنه، مودی طناب رو شل میکنه تا با سر بره تو بشکه!
در مورد 500 گالیون، آیا این همون پولی نیست که بارتی به خاطر همکاری باهاش بهت پاداش داده بود؟آیا تو تایید میکنی که با بارتی کرواچ همدست بودی؟آیا تو یک مرگ خواری؟

فرم مورگانا ..بازجویی نوبت 2

بعد از این مودی با یه پرش مشکوک! خودشو به دم در چادر- سالن! می رسونه و دست مورگانا رو میگیره و میگه: من هنوز کارم با شما تموم نشده
مورگانا میخاد تریپ "مترو " عاشق مودی شه! که جلوی خودشو میگیره! به هر حال مودی شخصیت دختر کشیه!همه اینو می دونن!!!

مورگانا، تو توی فرمت از شخصی به نام " رولینگ " نام بردی...ایا این شخص در قتل من دست داشته؟آیا این شخص همدست توه؟ این به دستور این شخص بود که به من حمله کردید؟آیا تو از رولینگ دستور میگیری؟
مورگانا:
مودی چونه مورگانا رو میگیره...به طرف خودش بر می گردونه، مورگانا بازم میخاد عاشق مودی بشه که بازم جلوی خودشو میگیره!
تو از درز کردن اطلاعات صحبت کردی....که جن های خونگی به کسانی اطلاعات رسونده بودند...این اطلاعات چی بوده؟و به چه کسانی منتقل شده؟ چه کسی از طرف ما برای شما جاسوسی کرده؟چطور از نقشه ی 7 پاتری ما اطلاع داشتید؟
مودی تو چشم مورگانا زل میزنه..با چشم های ابیش...صورت برد پیتی...جذاب بود..جذاب تر هم شده...
مورگانا هم توی چشمای مودی زل میزنه...
زاخاریاس از اون ور چادر داد میزنه:هی! چرا برای مورگانا اینقدر عشقولانه بود برای من خشن؟؟!

فرم تایبریوس مک لاگن...نوبت 1.

مودی به طرف تایبریوس میره و با تعجب نیگاش میکنه: شما توی پروفایل خودتون گفتید که ادمید! بعد اینجا چرا جزو موجودات شدید؟! ایا شما ادمید؟؟یا من اشتباه متوجه شدم؟
تابیریوس متعجب به نظر میرسه...
مودی ادامه میده: آیا شما اون شب از قصد برنامه ریزی کرده بودید که توی دستشویی باشید؟؟آیا همیشه با مرلین میرید دستشویی که شاهدتونه؟!؟؟! آیا شما عجیب نیستید؟!؟؟؟!!
شما توی گریفیندور عضو هستید، و توی پروفایل گفتید که از دوستان ریفوس بودید...پس رابطه ی شما با لرد سیاه چیه؟ آیا این اتهام رو قبول میکنید که یک مرگ خوارید؟آیا قبول میکنید که شما، بله شما، جریان 7 پاتر رو به مورگانا لی فای گفتید؟
عملیات اون شب ما کاملا سری بوده، و شما توی محفل ققنوس نبودید..چطور می دونستید که هری واقعی سوار موتور سیکلته؟؟؟بعله سوال زیرکانه ای بود و تو توی دامش افتادی!موهاهاههاهاهاههااا!!!(مودی به مورگانا نیگا میکنه که هنوز با نگاهش تعقیبش میکنه...با چشمای ابیش برای چند ثانیه زل میزنه به مورگانا و به لبخند محو میزنه...بعد یهو به طرف تایبریوس بر میگرده و توی صورتش داد میزنه) تو از کجا این اطلاعات رو به دست اورده بودی؟ایا تو جاسوسی ریفوس رو می کردی؟
تایبریوس میاد تریپ خشن بیاد جلو که زاخاریاس رو می بینه و پشیمون میشه و ترجیح میده با ارامش جواب بده!


فرم بلاتریکس لسترنج....نوبت 1

مودی اروم به طرف نفر بعدی میره، با دیدنش لبخند مشکوکی میزنه...
مودی: به به...بلاتریکس لسترنج! شهامت شما قابل تحسینه خانوم لسترنج...قابل تحسین...
بلاتریکس: حماقت تو هم قابل تحسینه...برای اوردن من به اینجا!
مودی لبخند جادوییشو میزنه: ایا من شما رو به زور اوردم؟ یا اینکه....هوم؟
بلاتریکس معذب میشه: به هر حال! بگیر این فرمو!

مودی فرم رو میگیره:
خانوم لسترنج، آیا شما می دونید که الان چه سالیه؟؟و چه روزیه؟؟
بلاتریکس متعجب مودی رو نیگا می کنه...
مودی: شما توی فرمتون نوشتید در شب مرگ من، داشتید انیتا دامبلدور دختر مرحوم شده ی؟؟؟؟( نوشته از توی تابوت!!) آلبوس دامبلدور رو شکنجه میداد...چطور چنین چیزی ممکنه؟؟آیا شما زمان و مکان رو توی ازکابان از یاد بردید؟؟آیا یادتون رفته که آنیتا دامبلدور،سال ها پیش از به دنیا اومدن پاتر مرده؟؟آیا به این دلیله که اون شب، لرد سیاه شما رو با خودش نبرد؟چون ممکن بود عملیات رو به خطر بندازید!؟
بلاتریکس بلند میشه که بره، مودی بلاتریکس رو سر جاش می شونه(البته با ارامش!)
مودی تریپ لئون! رو به دوربین: No women,No children!

زاخاریاس از اون ور چادر: هی! مگه من بچه نیستم!!!
مودی ادامه میده: اومدنت با میل خودت بود، ولی رفتنت با میل منه!
شما بازم این اشتباه رو کردید و گفتید لرد سیاه اون شب با شما بوده...ایا این بیش از یک توهم نیست؟؟ مشکوکه...خیلی مشکوکه! بلاتریکس، شما متاسفانه به نظر می رسه از زمان برگشتنتون از آزکابان، دچار مشکلاتی شدید....متاسفم!
مودی سری تکون میده و به سراغ نفر بعدی میره...

فرم ونوس...نوبت 3:

ونوس تریپ مظلومی به مودی نیگا میکنه
مودی یاد چکی میفته که توی " مترو لندن " از ونوس خورده بود و عاشقش شده بود! ولی یادش میفته الان داره انجام وظیفه میکنه...و فرم رو از ونوس میگیره
مودی: تو اطلاعت خیلی خوبی دادی ونوس...مری باود؟؟نقشه قتل من؟؟؟ ونوس تو گفتی که مری می خاد منو بکشه....و در عین حال میخاد سر من با تو دوئل کنه...ایا می خاید سر این دوئل کنید که کدومتون من رو بکشید؟ایا تو مرگ من رو میخای؟ایا حاضری با من تا اخر عمرت زندگی کنی!!!؟؟
مودی دوباره یادش میاد که اینجا بازجویی: اهن اهن..منظورم اینه که ایا حاضری واسه اینکه تا اخر عمر با من باشی..منو بکشی؟؟؟!


فرم آسپ..نوبت 2:

خوب خوب...بالاخره با این دست خط خرچنگ قورباغه ات..تونستی فرم رو پر کنی؟
آسپ بغض می کنه... بعد بغضش می ترکه!چون شکلک بغض خالی نداریم!
اطلاعات خوبی دادی آسپ، افرین پسرم! بازجویی از تو باعت بلاک شدن ما میشه!!! !!! بنابراین من به این نکته اکتفا می کنم که، بابای تو به خاطر من الان زنده اس...اینو یادت باشه پسر...در ضمن آیا تو در حدی از اسکیتر بدت میاد که حاضری اونو بکشی؟ آیا تو با این سن و سال..خجالت نمی کشی توی تاپیک " مترو" معشوقه داری؟؟آیا فقط همینو از بابات یاد گرفتی؟ یا ایا فقط بابات همین کارو بلده؟؟ و البته دردسر درست کردن و به کشتن دادن افراد بی گناه؟
آسپ : تو رو به مرلین بزار من برم!!!


مری باود، به عنوان مظنون، به چادر-سالن بازجویی فراخونده می شید...


ویرایش شده توسط الستور مودی در تاریخ ۱۳۸۷/۱۲/۱۰ ۱۹:۴۷:۱۱

می دونید با چه کسی طرف هستید؟!
اپتیموس پرایم!
مودی-تریلی!
Leader Prime!


Re: انجمن مبارزاتی و حمایت از جادوگر! (عمو حاج)
پیام زده شده در: ۱۷:۱۲ شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۷
#52

آلبوس سوروس پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۸ پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۳:۰۰ دوشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۰
از کنار داوش
گروه:
کاربران عضو
پیام: 683
آفلاین
نقل قول:
ایا پدرت، هیچ وقت بهت نگفته که اون شب دقیقا چه اتفاقی افتاد؟ایا پدرت بهت گفت که اون شب نقشه ی قتل منو کشیده بود؟که بعدا توی وزارت خونه خودش چادی منو بگیره؟ ایا بابات توی دف تر خاطراتش نوشته که همدست ریتا اسکیتر بوده؟یا پدرت یه قدرت طلب نبود؟که بخواد جای لرد سیاه رو بگیره و همه ما رو هم الکی به کشتن داد؟

والا پدر ما هروقت از نوجوونی هاش تعریف میکنه یا میگه کوییدیچ فلان جور گوی زرین رو گرفتم یا هم داره از شب زنده داری هاش با مامان جینی حرف میزنه!

البته یک دفعه هم دفتر خاطراتش رو یواشکی داشتم نگاه می کردم که یهو در باز شد اومد داخل مجبور شدم ببندم دفتر رو. تنها جمله ای که تونستم از دفترش بخونم این بود: "عجب روزهایی با چوچانگ داشتیم."

بعدش هم بابام یک دفعه واسم تعریف کرده که ریتا اسکیتر از تو بغل هم رفتن (!) اون و زن دایی هرمیون عکس گرفته و به خاطر همین کلی از دستش شاکیه. منم خوشم نمیاد از این اسکیتر. فقط بلده فتنه و آشوب درست کنه!

بابای من قدرت طلب نبود. بابام یک قهرمانه! بابام ... بابام وبمستره!

تو رو خدا بزار من برم!




Re: انجمن مبارزاتی و حمایت از جادوگر! (عمو حاج)
پیام زده شده در: ۱۶:۵۲ شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۷
#51

ونوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۴ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۳:۳۱ شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۹
از کاخ المپ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 385
آفلاین
نقل قول:

الستور مودی نوشته:

فرم ونوس:

تو توی فرم قبلیت گفتی که انتظار داشتی من بمیرم...آیا واقعا قرار بوده من اون شب بمیرم؟آیا تو، خودت شخصا در این توطئه دست داشتی؟آیا چون من خوش تیپ بودم و تو تنها، نمی خاستی منو به زور بکشی؟!؟ آیا تو،توی اون شب، عاشق من شدی؟!
وقتی گفتی که "اومدی بالا جبران می کنم " ایا بازم نقشه ی قتل منو کشیدی؟ همدستات کیان؟ دامبلدوره؟ لورا مدلیه؟ کیه؟ها؟ در ضمن ونوس! تو سابقه داری قبلا...اینو یادت باشه!


[b][size=medium




هوم

اوکی من اعتراف می کنم!

چند شب پیش مری باود منو کشید کنار.... بهم گفت می خواد تو بکشه ... حتی گفت حاضره به خاطر تو باهام دوئل کنه!!!!

منم خب. .. خوشحال شدم .... فکر کردم بمیری شاید بیای رو ابرا پیش خودم ....
ولی اگه دوست نداری بیای مشکلی نیست!
من به خاطرت رو زمین و تو لندن و تو همین سایت خز و خیل می مونم




Re: انجمن مبارزاتی و حمایت از جادوگر! (عمو حاج)
پیام زده شده در: ۱۵:۲۱ شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۷
#50

بلاتريكس لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۱۱ دوشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۲۹ جمعه ۲۸ اسفند ۱۳۹۴
از ما هم شنیدن...
گروه:
کاربران عضو
پیام: 705
آفلاین
1.عضو کدامیک از گروه های بالا هستید؟

عضو گروه سیاه

2.نسبت خود را با مودی بیان کنید!

عضو گروهی هستم که باعث مرگش شد

1.در شبی که مودی مرگی نافرجام داشت، شما کجا بودید و مشغول چه کاری؟

من؟ تکذیب می کنم که توی آزکابان یا هرجای دیگه ای بودم. من داشتم آنیتا رو کروشیو می کردم.

2.آیا شاهدی برای ادعای خود دارید؟اگر دارید کیست؟

بله.. ارباب... شاهد شکنجه های آنیت بود و لبخند می زد

3.آیا شما از مرگ مودی نفعی می بردید؟چه نفعی؟!

نفع؟ بله، در اون زمان محفلیا داشتن تو سرو کله خودشون می زدن و من وقت کردم آنیت رو بدزدم و بعد کروشیوش کنم

4.آیا بهتر نبود به جای مودی خود پاتر از جارو پرت می شد پایین؟!

چرا چرا خیلی بهتر بود..

5.اگر شما می خواستید یکیو از جارو پرت کنید پایین، اون شخص کیه؟!

انیتا دامبلدور!

6.آیا به جرم خود اعتراف می کنید!؟

چه جرمی؟ من ثواب هم کردم(:D) ارباب رو از دستش نجات دادم. این جرمه؟

--------
کروشیو


وقتی شب برمی خیزد
دنیا را در خود پنهان می کند
در تاریکی غیرقابل رُسوخ
سرما بر می خیزد
از خاک
و هوا را آلوده می کند
ناگهان...
زندگی معنایی جدید به خود می گیردl


Re: انجمن مبارزاتی و حمایت از جادوگر! (عمو حاج)
پیام زده شده در: ۱۴:۴۵ شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۷
#49

تایبریوس مک لاگنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ سه شنبه ۸ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲۱:۱۶ سه شنبه ۱ تیر ۱۳۹۵
از پیاده روی با لردسیاه برمیگردم
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 314
آفلاین
فرم شماره 1 (اطلاعات اولیه):

1.عضو کدامیک از گروه های بالا هستید؟

موجودات جادويي

2.نسبت خود را با مودی بیان کنید!

همسايه ي كورممد، برادرمه!!(باباي كورمك رو ميگم)

@*@*@*@*@*@*@*@*@*@*@*@*@*@

فرم شماره 2:

1.در شبی که مودی مرگی نافرجام داشت، شما کجا بودید و مشغول چه کاری؟

در مرلينگاه بودم

2.آیا شاهدی برای ادعای خود دارید؟اگر دارید کیست؟

مرلين و آفتابه اش

3.آیا شما از مرگ مودی نفعی می بردید؟چه نفعی؟!

بله؛ نفع ميبردم! مخصوصا از لرد خواهش كرده بودم يه طلسم شليك كنه توي اون چشم لعنتي اش

4.آیا بهتر نبود به جای مودی خود پاتر از جارو پرت می شد پایین؟!

هوووم! زيركانه است! ولي هري توي موتور سيكلت بود! خودت پيشنهادش رو داده بودي

5.اگر شما می خواستید یکیو از جارو پرت کنید پایین، اون شخص کیه؟!

پيتر پتيگرو رو!! چون ديگه با من مشاعره نميكنه

6.آیا به جرم خود اعتراف می کنید!؟



در كنار درياچه ي نقره ايي قدم ميزنم
و با بغضي که مدتهاست گلويم را ميفشارد، رو به امواج خروشانش مي ايستم
و در افق،
طرح غم انگيز نگاهش را ميبينم،
كه هنوز هم اثر جادويي اش را به قلب رنجورم نشانه ميرود..
كه هنوز نتوانستم مرگ نا به هنگام و تلخش را باور كنم..
كه هنوز بند بند اين تن نا استوار به نيروي خاطره ي لبخند اوست كه پابرجاست..
با يأس يقه ي ردايم را چنگ ميزنم و در برابر وزش تند نسيم،
وجودِ ويرانم را از هر چه برودت و نيستي حفظ ميكنم..
از سمت جنگل ممنوعه، طوفاني به راهست
و حجم نامشخصي از برگ و شاخه ي درختان مختلف را به اين سو ميآورد..
اخم ميكنم تا مژگانم دربرابر اين طوفان،
از چشمان اشكبارم محافظت كند..
شايد يك طوفان همه ي آن خاطره ي تلخ را از وجودم بزدايد..







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.