هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۸:۴۹ شنبه ۱ فروردین ۱۳۸۸

ونوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۴ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۳:۳۱ شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۹
از کاخ المپ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 385
آفلاین
سه ماه بعد

داخلی آداس _ عصر

مری باود رو صندلی شاهانه ی صورتی رنگی پشت میز تو دفتر ونوس لم داده... پاهاشو رو میز گذاشته و با بی حوصلگی از فرم های خودش موشک می سازه و شوت می کنه!!!

دستی شنل پوش جلو میاد و یکی از موشک ها رو از هوا می گیره.
مری که غافلگیر شده هول میشه و با مغز از رو صندلیش پایین میفته! و به شخص شنل پوش زل می زنه که داره با دقت و علاقه ی وافری فرمشو می خونه...

فرم مچاله میشه و شخص پوزخند زنان به سمت مری برمی گرده: خب ... جالب بود!!! چون می دونم خودت راه خروجو بلدی ، امیدوارم از بدرقه نکردنت دل گیر نشی!

مری خودشو از روی زمین جمع می کنه و بلند میشه : تو ... تو کی هستی؟

شخص آهی می کشه و آرام صندلی را نوازش می کنه : صاحب این صندلی ...صاحب این میز...صاحب این دفتر ... صاحب این تاپیک ... صاحب یک دنیا خاطره !!!

کلاه شنل پایین میفته و مری ناخودآگاه چند قدم عقب میره : ونوس!!! تو برگشتی!!!

ونوس سرشو بلند نمی کنه و با دل تنگی به میز و صندلی بقیه ی اجزای دفترش نگاه می کنه ...

مری : می دونستم ! همه می دونستیم که تو یه روز دوباره برمیگردی به آداس! و ما باز قدرت رو در دست می گیریم!

ونوس آروم سرشو بلند می کنه و مستقیم به چشمای مری نگاه می کنه : از لطف شما ممنونم دوشیزه باود ... اما ... منو به شک انداختید که نکنه در مدت اقامت طولانیتون در اینجا راه خروج آداس رو فراموش کرده باشید؟!

مری چند بار با تعجب پلک می زنه ، و بعد با خشم از دفتر خارج می شه و در رو به هم می کوبه.

ونوس باز هم آه میکشه و محتوای کشو های میزش را در جستجوی چیزی که او را تا این جا کشانده بود بیرون می ریزه ... و بعد ... در ته کشوی آخر ... جایی که انگار همه انتظار داشتند فراموش شود ... پیدایش کرد : قاب عکسی از تمام عزیزانش ... خانوادش ... دوستانش : بچه های آداس!

: مادربزرگه در وسط نشسته بود و دورش را پرمیس - فلور - ریتا - لیلی - مازامولا - چو - هرمیون - هلنا - لونا - سالازار - عمو دانگ - کرام - سیریوس - پیتر - سدریک - همزاد هری و ... گرفته بودند. همه می خندیدند و رو به دوربین دست تکون می دادند.
در چهره های همه عشق - دوستی - صمیمیت و شادی موج می زد.

ونوس قاب عکس را در آغوش گرفت و از دفتر خارج شد و شروع به پایین رفتن از پله های آداس کرد : انگار با هر پله ... یک خاطره را پشت سر می گذاشت ...

روزی که آداسو با هدف مقابله با استکبار پاتر زد - طرفداری از تانکس برای گرفتن طلاق از مودی - روزی که لیست اعضای آداس رو اعلام کرد - شکایت سرژ - دعواهایش با سالازار - سالی و دانگ تو یخچال - تولدی که ریتا برایش گرفت - سفره ی هفت سین آداسی - اعدام کرام - کف برگر پزیشون با سالی - مجازات گیلی - - وقتی که دارکی اومد تا سالی رو نجات بده و خودش هم گرفتار شد ...بمب ها دینامیت ها باروت ها طناب دارها و زینجیر ها ...

هر پله ... یک خاطره ...
یکی از یکی زیبا تر ... جاودان تر ... حقیقی تر ...

" به سایت برگشت تا دوباره لذت نوشتن در کنار دوستانش را احساس کنه - وسوسه ی سالازار برای برگشتن و نوشتن تقریبا با وسوسه ی ماری که حوا را برای خوردن سیب ممنوعه تشویق کرد برابری می کرد -
اما ... سایت دیگه سایت سابق نبود ... خبری از برخوردهای دوستانه و طنز ناب و نوشتن فقط برای لذت نبود ... شاید ... رفتار خود آنها هم مشکل ساز بود ... اما ...
اما با این حال ماند ! بیشتر از خود سالازار یا بقیه ماند و نوشت . چون عاشق این سایت بود : عاشق خاطراتش و دوستانی که در اینجا یافته بود ...شاید به هوای پیدا کردن دوستانی جدید ...

همیشه سعی می کرد رول رو بیشتر برای خواننده ها بنویسه نه خودش . هر وقت دست هایش روی کی برد قرار می گرفت ، در ذهنش این پر پر می زد که چه چیزی بیشتر باعث خنده ی دوستانش می شود ... نه بلند می نوشت نه کوتاه ... سعی می کرد نوشته هایش صمیمیت و پیوستگی و جذابیت رو حفظ کنند و قابل ادامه دادن باشند.
سعی کرد نه غلط املایی نه غلط تایپی داشته باشه - پاراگراف بندی را رعایت کنه و شکلک ها رو به جا بکار ببره.

آیا همه ی اینها در آخر از او یک نویسنده ی خوب میساخت ؟ نمی دونم ... اما امیدوارم.

امیدوارم که فعالیت گاه به گاهم به عنوان ونوس در این پنج سال و دوماه برای چند نفرخاطرات شادی رو به جا گذاشته باشه - همون طور که برای خودم - تقریبا - هر لحظه اش سرشار از شادی بوده... مخصوصا این چند ماه آخر که در نهایت آرزویم بعد از سال ها دوباره در کنار الستور مودی بسیار بسیار بسیار عزیزم نوشتم...
اما...
دوره ی فعالیت من تو سایت جادوگران برای همیشه به آخر رسیده ... اینو احساس می کنم... نه این که بخوام بگم وای برای این حرفا بزرگ شدم و ... ! نه ! فعالیت در اینجا به سن و سال ربطی نداره...همونطوری که خودم می دونم در حال حاضر از بچه ی دبستانی تا آدم بزرگ های شاغل هم از رول نویسی و فعالیت تو این سایت لذت می برن.
اما دوره ی من گذشته...نمی خوام خاطرات طلاییم از این سایت لوث بشه...و دیگه حس و توان این که دوباره شروع کنم و خودم رو با شرایط جدید رول نویسی و اعضای جدید تطبیق بدم رو ندارم...
شاد باشید و ماندگار ، همانند بهاری در قلب هایتان ..."

ونوس به پایین پله ها و جلوی در اصلی رسید نگاهی حسرت آمیز به سرسرای خاک گرفته ی آداس انداخت و از در خارج شد و در را پشت سر خودش قفل کرد...
یک لحظه کلید را در دستش طوری سبک سنگین کرد که انگار نمی داند باید با آن چه کار کند ... سپس با بی میلی آن را در سر جای خودش زیر پادری گذاشت و لحظه ای چشمانش را بست : خوب می دانست که تقاضایش برای قفل کردن تاپیکش و فرستادنش به قدح با تمسخر و بی احترامی و رفتاری تند رو به رو می شود.

از عرض حیاط آداس رد شد ، دروازه را باز کرد ، آخرین نگاه اشک آلود را به ساختمان محبوب سفید صورتیش - تنها خانه اش - انداخت و رویش را برگرداند.
همانطور که اشک هایش بی اراده از گونه هایش بر روی زمین می چکید به خود امیدواری می داد : خانه ای نو - دوستانی نو - زندگی نو...

خداحافظ محبوبم - تاپیک من
خانه ای به نام آداس!




Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۰:۰۸ پنجشنبه ۵ دی ۱۳۸۷

مری فریز باود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۴۴ چهارشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۳:۲۹ جمعه ۱۵ مرداد ۱۳۹۵
از زیر عذاب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1014
آفلاین
جادوگران سینه خیز وارد شوند !

- چند ؟ ششصد هزار گالیون ؟ باب مگه پول علف مرلینه ؟ ... از یه طرف پولش بالاست از یه طرف باید بریم دست این درمانگرای مشنگی رو ببوسیم ، من که میگفتم تو رو ببرن احتمالاً موزه حیات وحش ... آره باب آره خیلی خوب شده ، حالا چند ساعت اتاق عمل بودی ؟ ... دوازده ساعت ؟ آخه فرهادم روی کوه بیستون انقدر کار نکرد که دکتره روی دماغ تو کار کرده ! ... اوه اوه ببین بچه ها دارن میان من قطع میکنم بعداً دوباره بهت علامت میدم .


در اتاق بزرگ و وسیع آداس ساحره ای در پشت میز زیبایی که حرف کوچک اسمش به بزرگی بر روی آن نقش بسته بود نشسته و با دستگاهی که جدیداً از مغازه های شهر لندن تهیه کرده بود صحبت میکرد که در همین زمان دو دختر با صورتهایی آرایش کرده و چشمانی کشیده و براق در حالی که هر کدام لباس فرمیستی پوشیده بود ، در را باز کرده و به داخل اتاق رفتند .

- مری همه جا رو خوب گشتیم ... اصلاً پیداش نبود !
مری : معلومه که خودش رو رو نمیکنه ، الان رفته صد تا سوراخ قایم شده

مری چرخی در اتاق زد و در حالی که کمی با چشمان آبیش همه‌ی آنجا را از نظر میگذراند زیر لب تحسینی میکرد و بر گروهش و بالخص دو همراهش تبریک و آفرین میفرستاد . از زمانی که آنها وارد دفتر ونوس شده بودند تا اکنون او به همراه گابریل و مرینا بسیار زحمت کشیده بود . اکنون دیگر آنجا اماده هرگونه بهره برداری بود !

مرینا : میگم ولی آن روز توی دادگاه قیافش دیدن داشت ها ، جای مایهیتابه رو صورتش بود
مری : حیف که چوبدستی دم دستتم نبود وگرنه یه کاری میکردم جای صورتش روی ماهی تابه بمونه !
گابر: حالم از هر چی جادوگره بهم میخوره ، سر و ته همشون یه کرباسن ... امروز داشتم دماغ این آرشام رو میدیم ، اصلاً اون عینک بد بخت چه تحملی داره ...
مری : ای بابا آنکه تازه خوشگلشونه ، هدی رو ندیدی ، شنیدم جدیداً بال و پراشو ریختن ، سوژه ای شده توی هدهدا ( ترجمه : دانشگاه مشنگی )


ساحره ها در حال بحث و جدل در رابطه به جادوگران یکی از آن یکی بهتر دنیای جادوگری بودند که ناگهان ویولت در حالی که دستانش را جلوی صورتش گرفته بود و زار زار گریه میکرد به داخل اتاق آمد ، از همان فاصله دور جای پنجه ای که بر روی صورتش بود به خوبی دیده می‌شد !


مری : بیا ببینم عزیزم ... بازم ؟
ویولت :
مری : من باید حساب این جادوگرای بوقی رو برسم ، منم همشونو از لب تیغ میگذرونم ... دست این دوست تو رو هم صد در صد میشکنم ... برای شروع هم بد نیست اول این بردار خودمو داغون کنم ... آلبوس سوروس پاتر ...


انجمن آداس برای سرنگون کردن جادوگران شروع به فعالیت و عضو گیری میکند !


علاقه مندان ساحره و زز های عزیز و دیگر دوستان همراه با ادامه رول بالا فرم زیر را نیز پیوست کنند ...

تا فعال شدن دوباره ونوس و برگشتش ، فعلاً مری هست و دوستان .

سوالات :

1. نام و سابقه عضویت در جادوگر کشی :

2. نام زز مورد علاقه ! یا یک نفر برای عقد(عقل) کردن

3. کسی که خیلی ازش بدمون میاد و دوست داریم سر به تنش نباشه ؟ و آیا حاضرید هر گونه تلاشی برای از بین بردن او انجام دهید ؟

4. چطوری یک جادوگر رو آزار بدیم ! سریعترین راه .

5. جادوگر رو توی یک خط توصیف کن .


خداحافظی در اوج یا خروج فوج فوج... مسئله این است!


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۲۱:۰۷ چهارشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۸۷

آنتونین دالاهوف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۴ دوشنبه ۳ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۱۱ شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۹
از کره آبی
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 2608
آفلاین
خب طبق گفته ونوس نمیتونه توی این تاپیک فعالیت کنه،منتها با توجه به اینکه خیلیا علاقه نشون دادن اگه کسی فکر میکنه میتونه مسئولیت اینجا رو به عهده بگیره و فعالیت کنه خوشحال میشم باش همکاری کنم...مثل دنیس،تره ور،مینروا،فلور یا هر کس دیگه که این قابلیتو تو خودش میبینه.لطفا در دفتر ناظرین لندن این موردو مطرح کنید.



Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۲۱:۳۶ سه شنبه ۲۲ مرداد ۱۳۸۷

ونوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۴ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۳:۳۱ شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۹
از کاخ المپ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 385
آفلاین
یک جمله ی خبری:
واسه ونوس مشکل پیش اومده و جادوگران نمیاد و نمیتونه توی آداس فعالیت کنه.


برادر شیکم




Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۹:۰۷ جمعه ۱۸ مرداد ۱۳۸۷

دنیسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۱۲ شنبه ۱۲ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۱:۴۷ چهارشنبه ۳ مهر ۱۳۹۲
از هافلپاف
گروه:
کاربران عضو
پیام: 809
آفلاین
بريد كنار دنيس وارد ميشود...
هااا من عاشق اين تاپيكم. اصلا به خاطر اين تاپيك عضو جادوگران شدم!

توضيحات نداره ديه... دنيس = فمينيست!
برو تو پروفايلم قسمت توضيحات اضافه رو بخون تا اينجا ديگه حرف اضافه نزنم. تازه اين رنكو ميبيني؟ اين رنك يعني كلي من با كلاسم!

همين ديگه. تمام!
[spoiler=بوق به هر غير ونوسي اي كه اينو باز كنه]هاااا... اينجا مال منه![/spoiler]


قدرت رولو ببين توي سبك من، تعظيم كرد توي دست من
پس تو هم بيا رول بزن با سبكم، ميخوام شاخ جوجه رولرا رو بشكنم




Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۷:۱۸ جمعه ۱۸ مرداد ۱۳۸۷

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
سلام



من خودمم تازه عضو شدم اینجا ، نه علاقه ای دارم که کسی منو بشناسه و نه من علاقه ای دارم که کسی رو بشناسم ، پس بیوگرافی کنسل !


ضمنا ، این زز و این حرفا برای قدیماس ! الان دیگه هزار تا ساحره هم اینجا باشن همچین کاری نمیکنن


در هر صورت منم اینجا برای حمایت و اینا هستم !


ویرایش شده توسط پرسی ویزلی در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۱۸ ۱۷:۲۰:۳۹

چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۴:۳۴ جمعه ۱۸ مرداد ۱۳۸۷

تره ور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۸ سه شنبه ۱۹ تیر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۳:۲۲ جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۹۱
از حموم مختلط وزارت !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 178
آفلاین
گوگل !

من یک وزغ بسیار زز میباشم ، البته هنوز از جنسیت این جانب خبری در دست نیست و این احتمال نیز می رود که من ساحره ای جیگر باشم !!! به هر حال علاقمند به عضویتم در آداس هستم !

نقل قول:
بیوگرافیم توی صفحه پروفایلم هست خواستید یه سر بزنید خوشحال میشیم.




تصویر کوچک شده


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۲:۰۰ جمعه ۱۸ مرداد ۱۳۸۷

آلفرد بلکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۲۷ پنجشنبه ۱۴ تیر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۲:۴۰ جمعه ۱۲ خرداد ۱۳۹۱
از دیروز تا حالا چشم روی هم نذاشتم ... نمی ذارم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 466
آفلاین
سلام

ای ونوس ... ای الهی زیبایی ... ای شفتالو ... ای ....
منم این جان اسم خودم رو می نویسم یه انگشت یه امضا هم می زنم !
خب بیوگرافی من توی پروفایلم هست و اگر یه کمی پست هام رو بخونی با من آشنا بشی ولی همشون رو نخون چون روی مغزت ممکنه ....
در کل من به پست ها و رول های قدیم بیشتر تاپیک ها مخصوصا مال های هاگوارتز علاقه دارم ! و خیلی دوست داشتم با اونا آشنا بشم و توی زمان اونا می بود !

در آخر ....



Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۱:۵۵ جمعه ۱۸ مرداد ۱۳۸۷

سیریوس بلکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۱۶ شنبه ۳ شهریور ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۵۷ شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۰
از تو چه پنهون آواره ام!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 422
آفلاین
آداس به طور کامل از سوی بنده ساپورت! می‌شه.
من صرفا میام جو می‌دم! نمی خوام عضو آداس شم!

پ.ن: سیریوس فعلی، هدویگ قدیم. uid=8104. لینکشم تو امضام هست.


باز جویم روزگار وصل خویش...


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۱:۲۷ جمعه ۱۸ مرداد ۱۳۸۷

ونوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۴ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۳:۳۱ شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۹
از کاخ المپ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 385
آفلاین
نقل قول:


سلام،خوش آمدید.با چیزی که شما مد نظرته احتمال زیاد این تاپیک مثل دسته اوباش هاگزمید میشه،حالت غیر رول پیدا میکنه و محلی برای هماهنگی اعضای آداس میشه.چون قبلا سعی کردم با سوژه دادن اینجارو فعال کنم و نشد موافقم که حداقل یه مدت این فرصت به شما داده بشه.البته اگه ناظر دیگه انجمن موافق نباشه کنسل میشه قضیه.موفق باشی

به راجر دیویس:ویرایش شما برداشته شد چون دقیقا مناسب پیام شخصی بود.




خب...
ممنون از خوشامدگویی ناظران محترم!

اگه به نوشته های قبلی آداس نیم نگاهی انداخته باشید اینجا زیاد روله رول هم همیشه نبوده!

آداسم همین جوریش قشنگه

به هر حال برای شروع نمایشنامه نویسی...من که نمی تونم از هوا سوژه بیارم!

برو بچه هایی که من در موردشون می نوشتم دیگه هیچ کدوم نیستن!

الان منم و فلور و آنیتا! برای داشتن سوژه های خوب آشنایی با نویسنده های جدید لازمه

ورود همه ی دوستان جدید رو هم خوشامد میگم تا فردا اگه کسی اضافه نشد چند تا از پست های قبلیتون رو تو بقیه انجمن ها می خونم پست اولیه رول رو می زنم!

موفق باشید

اینم مال فلور>D:<









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.