اگه بياد جلوم در جا سكته كردم ديگه فرصت نميكنم كه ببينم ياد چي مي افتم .

ایول یک تاپیک باحال :!
خوشم میاد اررشی بودن در تاریخ سایت جاودانست .
یه تاپیک برای اقرایش پست ها .
من موقعی یادم میاد که یک ماهگی از قله ی اورست پرت شدم هر روزم تو بیداری میبینمش !

منو یاد وقتی میندازه که فهمیدم تنها کسی که میتونم باهاش حرف بزنم هم فوت کرد . وقتی که بابابزرگم فوت کرد اونم تنها تو بیمارستان . از همه نفرت داشتم که چرا تنهاش گذاشتن .
البته یه خاطره دیگه هم به عنوان بدترین ها تو ذهنم مونده . اونم وقتی بود که از تهران رفتیم بجنورد !!! خوشبختانه تا یه هفته دیگه برمیگردیم ! ولی وحشتناک بود . یک سال تنها ، بی کس و کار ، جفت لنگ در هوا موندن !

اگه یه دیوانه ساز بیاد جلوم خندم میگیره

وقتي بارون خون آلود بهم پيشنهاد ازدواج داد...

منم با خوشحالي قبول كردم .

بعد گفت : برو بابا . مامان بزرگ

بعد منم

وقتی که مرحله دوم تیزهوشانو قبول نشدم!

پرت شدنم از نردبون وقتی 5 سالم بود.هنوزم خوابشو می بینم.

وقتی تیزهوشان قبول نشدم!

وقتی که مادربزرگم جلوی چشم مرد.

پرت شدن از کوه.12 سالم بود