جلسه دوم پیشگوییکلاس برخلاف همیشه ساکت و بی صدا منتظر استاد ماند. چندی بعد، صدای قدمهای سنگین مونتگومری از راهرو شنیده شد و بعد، پیکر پیرمرد در چهاچوب در نمایان شد. صورت پیر و چروکیده وی عصبانی تر از قبل بنظر میرسید. مونتگومری سرفه کوتاهی کرد و بعد، همان طور که بر روی تخته سیاه چیزی مینوشت، گفت: خب! امروز در مورد پیشگوئی با گوی بحث میکنیم!
ردای بلندش بر کف زمین کشیده میشد. هیچ صدائی بجز صدای کشیده شدن گچ بر روی تخته شنیده نمیشد. مونتگومری بعد از اتمام نوشتن، نگاهی به بچها کرد و بعد بر روی صندلی قدیمی و چرمین کلاس نشست: پیشگوئی با گوی! برای این کار باید دقت زیادی بخرج داد. چون این کار خیلی سخت هست، من شما رو مجبور به پیشگوئی مرگ یا سرنوشتتون نمیکنم.
مونتگومری از روی صندلی بلند شد و به سوی نزدیک ترین گوی رفت. وی گوی سفید را، که پر شده از دود و بخار بود، از روی میز برداشت و همان طور که آن را بالا گرفته بود، خطاب به دانش آموزان گفت: درست ببینیدش!مثل یک توپ که پر دود باشه هست. ولی همین دودها میتونن خیلی چیزهارو بازگو کنن. مثلا به این رشته بخار دقت کنید.
مونتگومری با انگشت نحیف و لاغر خود به یکی از رشته بخار هائی که در گوی شناور بودند اشاره کرد.
- این رشته بخار به من میگه که پس فردا هوا چطوری هست.پس فردا هوا بارونی خواهد بود.
مونتگومری گوی را سر جای خود گذاشت و شروع به راه رفتن در طول کلاس کرد.
-نیت خیلی مهم هست. اگر شما با نیت این که" فردا هوا چطوری هست" به گوی نگاه کنید، گوی اون چیز رو بهتون میگه. من ازتون میخوام که با دقت، و به نیت این که فردا هوا چطور خواهد بود به گوی ها نگاه کنید و هوای فردا رو برام پیش بینی کنید.
(این رول نمونه ای از یک رول کوتاه 15 خطی بود)
__________________________________________________
توصیفات در پست:توصیفات در یک پست به زیباکردن پست کمک بزرگی میکنه. این طوری ما متوجه میشیم که شخصیت داستان خوب، بد، عصبانی و یا خندان هست. همچنین، ما از فضا و مکانی که شخصیت درش هست اطلاعات بیشتری پیدا میکنیم. ممکنه شخصیت داستان در یک مکان تاریک و بزرگ، پر از کثیفی و یا در یک تالار بزرگ و باشکوه باشه. گذشته از مکان و شخصیت، با توصیفات ما میتونیم چیزی از وقت و زمان متوجه بشیم. آیا داستان در یک روز بارانی اتفاق افتاده یا یک شب ابری؟
شب بود. سکوت در فضا حکمرانی میکرد. مه غلیظی تمامی رودخانه را فرا گرفته بود. تنها نشانه امید، صدای زمزمه آرام آب بود. اما ناگهان، صدای ترق مهیبی سکوت را درهم شکست. فرد قدبلند و نحیفی، با ردای سیاه از سیاهی رودخانه به بیرون آمد...
تکلیف:این روزها پیشگوهای زیادی در کافها و رستورانها برای پول، آب و هوا را برای مردم پیشگوئی میکنند شما چطور؟ رول کوتاهی(حد اکثر 30 خط) در تاپیک کافه تریای هاگزمید بزنید(تکی باشه، نه ادامه دار) که در آن، یک پیشگو( یا خودتون یا کس دیگری) در حال پیشگوئی هوا برای دیگران هست. توصیفات و فضا سازی خیلی اهمیت داره. (30)