نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر
نسخه موبایل
بلا:رفته پیش اون جونور.لرد:برو بهش بگو بیاد.
مورگانا:آره و وارنا ... یعنی چیز... واقعا کار خوبی کردید.
بلا:مای لرد!این بچه می خواد اینجا جشن تولد بگیره؟
لرد:پس شما چه بوقی می خورید اینجا! باید یه جوری راضیش کنید. من تحمل جنگولک بازی ندارم.
در با ز می شه و رودولف و رابستن وارد می شن. لرد:کروشیو!مگه گفتم بدون اجازه وارد نشین
رودولف که کم مونده بود گریش بگیره می گه: شرمن.... شترق
در از جاش کنده می شه و رودولف و رابستنو به دیوار می چسبون
رودولف و رابستن:...
گابریل که مثل اجل معلق ظاهر شد می گه من 1 فکری دارم.
گابر دستشو تو مو هاش می کنه و 1 دور دور اتاق تاب می خوره بالا و پایین می پره و ...
ما می تونیم تغییر قیافه بدیم خودمونو گریم کنیم و شبیه این بوقا در بیاریم.نظرتو چیه؟
ساعت ها بود كه لرد به مركز كاشت مو رفته بود ولي هنوز بر نگشته بود .
مورگانا كه ساعت ها به فكر دزديدن منو بود ، طي يك عمليات انتحاري مورگانا پريد و دست مونتي رو گاز گرفت و بالافصله آنها با هم درگير شدند .
نه مورگانا دست مونتي را ول ميكرد و نه مونتي حاضر بود به راحتي منوي مديريت رو از دست بدهد .
مورگانا كه ساعت ها به فكر دزديدن منو بود ، طي يك عمليات انتحاري مورگانا پريد و دست مونتي رو گاز گرفت و بالافصله آنها با هم درگير شدند .
هنگامي كه مونتي و مورگانا در حال در گيري با هم بودند ، ناگهان يك طلسم از منوي مديريت به او برخورد كرد و رودلف به روي زمين افتاد.
مورگانا كه ديگر قادر به تحمل كردن آن شرايط نبود ، گفت : ...
- خب ، پس فقط يه نفر ميتونه اين طلسم رو اجرا كرده باشه و اون اربابه .
ولدمورت به او چشم غره رفت ولي مورفين از رو نرفت . پس ولدمورت مجبور شد كه داد بزنه ...
- كروشيو مورفين ، اين عملي چقدر زبون درازي ميكنه ، اگه يك بار ديگه تكرار بشه ، دستور ميديم زبونت رو كوتاه كنن ، فهميدي ؟
- جیــــــغ !
- من ميخوام كوييديچ بازي كنم ، ولدك يه كاري بكن .
محفلي ها همچنان به دنبال مونتگومري بودند. مونتگومري همچنان در حال فكر كردن بود .
او همچنان زير درخت در حال صحبت با بيلش بود كه ناگهان صدايي شنيد
- ديدمش....ديدمش......پيداش كردم . زود باشيد بياين.
اين صداي يك پسر بچه بود كه به گوش او رسيده بود . در همان لحظه او جمعيت زيادي از محفلي ها را ديد كه به سمت او مي آمدند.
جيمز گفت : بايد به قولي كه داديد ، عمل كنيد . يعني من از شما يه دونه يويوي قرمز ميخوام .
دامبلدور به سمت او آمد و او را به آغوش كشيد و گفت : مونتي ، پسر گلم كجا بودي ؟
سپس اورا به ساختمان گريمولد بردند ...
- منتظر ميمونيم تا اون گوركن رو بيارن . ولدمورت كه روي كاناپه لم داده بود و خيلي كلافه شده بود ، گفت : كروشيو تو آل . نارسيسا گفت : ولي ارباب ما كه حرفي نزديم ! چرا شكنجه ميكنيد ؟
رودلف كه عصباني شده بود ، گفت : تو پدرت طب سوزني كاركرده ؟ مورگان گفت : نه رودلف ادامه داد : مادرت طب سوزني بلد بوده ؟ مورگان گفت : نه رودلف با حالتي عصبي گفت : پس اين چه راهيه ؟ مورگان پاسخ داد : ديوونه
شترق (صداي خوردن پس گردني )
- اِ ، چرا ميزني ؟
- تو آدم بشو نيستي . منو بگو كه ميخواستم خوبي در حقت كرده باشم !!!
- پس من اينجا چكار كنم ؟
- من چه ميدونم!!!؟؟؟
