هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۳:۵۹ جمعه ۱۹ تیر ۱۳۸۸

تایبریوس مک لاگنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ سه شنبه ۸ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲۱:۱۶ سه شنبه ۱ تیر ۱۳۹۵
از پیاده روی با لردسیاه برمیگردم
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 314
آفلاین
خنک، آفتابی، دریاچه،آرام، عاشقانه، مردمان دریائی،چمن،غرق، دلخوش، نیلگون.

____________________________________________


مردمان چشمت، زير هياهوي داغ آفتاب، عاشقانه ي آرامي را به يادم مي آورند؛

ميدانم! هنوز هم دلخوش آن درياچه ي نيلگوني هستم، كه براي هميشه از ياد بردمت...

ميدانم! لحن خنك هواي اين روزهاست كه رنگ دريايي چشمانت را در قاب كنار پنجره، كبود كرده است...

ميدانم! طراوت گل و چمن هم ديگر اثر ماندگار لبخند تو را ندارد...

... ميدانم!


در كنار درياچه ي نقره ايي قدم ميزنم
و با بغضي که مدتهاست گلويم را ميفشارد، رو به امواج خروشانش مي ايستم
و در افق،
طرح غم انگيز نگاهش را ميبينم،
كه هنوز هم اثر جادويي اش را به قلب رنجورم نشانه ميرود..
كه هنوز نتوانستم مرگ نا به هنگام و تلخش را باور كنم..
كه هنوز بند بند اين تن نا استوار به نيروي خاطره ي لبخند اوست كه پابرجاست..
با يأس يقه ي ردايم را چنگ ميزنم و در برابر وزش تند نسيم،
وجودِ ويرانم را از هر چه برودت و نيستي حفظ ميكنم..
از سمت جنگل ممنوعه، طوفاني به راهست
و حجم نامشخصي از برگ و شاخه ي درختان مختلف را به اين سو ميآورد..
اخم ميكنم تا مژگانم دربرابر اين طوفان،
از چشمان اشكبارم محافظت كند..
شايد يك طوفان همه ي آن خاطره ي تلخ را از وجودم بزدايد..


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۱:۳۴ جمعه ۱۹ تیر ۱۳۸۸

مری فریز باود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۴۴ چهارشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۳:۲۹ جمعه ۱۵ مرداد ۱۳۹۵
از زیر عذاب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1014
آفلاین
خنک، آفتابی، دریاچه،آرام، عاشقانه، مردمان دریائی،چمن،غرق، دلخوش، نیلگون.


مرلین در حالی که دلش به شدت در غُرُق آشوب و احساس عاشقانه بود و چشمانش را تیز کرده بود تا کرانه نیلگون مرلینگاه را نظاره کند ، فریاد زد :

- ای بوقی ِ خنگ ِ چلمن، آن آفتابه‌ی منو از در ، یا چه میدونم پنجره‌ی آن حرمسرای زنای مردای دریایی بکش بیرون ، دارم از دل ضعفه و دلخشه( همون دل غشه ) میمیرم .


صحنه آرام میشه و مونتگومری با یه دمپایی دنبال مری میفته !

- ای بوقی ِ مجید جان ، کلمات اینا بودن

خنک، آفتابی، دریاچه،آرام، عاشقانه، مردمان دریائی،چمن،غرق، دلخوش، نیلگون.


خداحافظی در اوج یا خروج فوج فوج... مسئله این است!


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۸:۵۵ جمعه ۱۹ تیر ۱۳۸۸



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۰۸ دوشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۳:۲۴ یکشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۰
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 13
آفلاین
روی چمن، جایی نزدیک دریاچه نشست و به آسمان نیلگون خیره شد. باد خنکی که می وزید باعث شده بود گرمای آن روز آفتابی قابل تحمل شود. صدای آرامی از سمت دریاچه شنید. به خود گفت: حتما مردمان دریایی هستند که نزدیک ساحل آمده اند.
همان جا دراز کشید و غرق در تفکر شد.


خوب بود دوست من
تایید شد!


ویرایش شده توسط آبرفورث دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۲۰ ۰:۰۸:۳۷


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۷:۲۴ جمعه ۱۹ تیر ۱۳۸۸

sattar


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۹ شنبه ۴ آبان ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۶:۴۲ پنجشنبه ۲۳ دی ۱۳۸۹
از tehran
گروه:
کاربران عضو
پیام: 4
آفلاین
"وقتی که امپدکلوس خدای اجنه در حال غرق شدن در گرنسی بود شينوا پری دريايی
او را نجات داد، امپدکلوس روی چمن های آرام و آفتابی درياچه دراز کشيده بود
و به آسمان نيلگون چشم دوخته بود که تصميم خود را گرفت، او بايد با شينوا ازدواج ميکرد..."
اين جواب پرفسور فيلت ويک به سؤال نويل بود که "مردمان دريايی چگونه به وجود آمدند؟"




تایید شد!


ویرایش شده توسط آبرفورث دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۲۰ ۰:۰۵:۴۹

be IsaE ke dare be jaye man minevise begoo khat bezane esmamo az ghesse...


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۲:۲۹ چهارشنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۸

بیگانه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۸ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۵۵ سه شنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۸
از بعد از پل, دست راست دومين كوچه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 182
آفلاین
به او نگاه کردم...
غرق چشمان عاشقانه اش شدم....
چه زیباست نیلگون آبی چشمش!!!...
دوست داشتنی من... دلخوشی من!
چه آرام و با وقار چمن های کنار دریاچه را میخورد.
او مرد رویا های من است... پدر گوساله ها یم..



Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۲:۳۴ پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۸۸

گویندالین مورگن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۸ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۲۹ شنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 43
آفلاین
دیدم تایید اینا نشد، گفتم دوباره بزنم.
البته ببخشید که بعد از کلمات "جدیدتر" پست شد.
---------------------------------------------------------

مرگ. حالا در برابرش ایستاده بود. چیزی که از مدت ها قبل ادعای خواستنش را می کرد. قبلا با گفتن نامش آرامش می گرفت. اما در این لحظه، تنها وحشت را حس می کرد. تنها ترس بود که می شناخت. فرار کرد. دوید و مسئولیت را به گوشه ای پرتاب کرد!
خیانت؟ بله، خیانت بود. بگذار خشمگین شوند، بگذار زمین و زمان را به هم بریزند؛ به دنبال تار مویی از او، تمام کشور را جستجو کنند. او دلیل موجهی داشت: ترس. اسرار؟ بله، اسراری به ذهن او راه یافته بود که فقط قبر می توانست آن ها را بپوشاند. می دانست که پشیمانی به سراغش نخواهد آمد و هیچ جدالی هم با خود نخواهد داشت. تنها، ترس.


هنوز در همین نزدیکی شاید منتظر ماست
یک جاده


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۱:۳۹ پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۸۸

مونتگومریold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۹ یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۰:۴۵ دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 588
آفلاین
سلام

کلمات جدید:خنک، آفتابی، دریاچه،آرام، عاشقانه، مردمان دریائی،چمن،غرق، دلخوش، نیلگون.

1) از ده کلمه ای که تعیین شده حداقل 7 تا باید در داستان به کار بره!


2) کلماتی که تعیین شدن رو لطفا در نوشته تون رنگی کنید.میتونید هم نکنید اما این به ما کمک می کنه که راحت تر پستتون رو بخونیم..

3)میتونید از یه کلمه به شکلهای مختلفش استفاده کنید.مثلا: حرکت: (حرکتی - حرکت کردم - پر حرکت) یا دلم می خواست: (دلت می خواست- دلش خواسته بود)


4) ینجا یه تاپیک آزاد برای همه ست.

6) لطفا از نوشتن پست غیر اخلاقی یا دارای توهین پرهیز کنید.


تا زمانی که عشق دوستان هست، مونتی هرگز فراموش نخواهد شد!!


[i][b][color=669933]"از این به بعد قبل از


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۱:۳۸ پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۸۸

مورگانا لی‌فای


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۲ پنجشنبه ۲۷ تیر ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۰۳ جمعه ۲۶ دی ۱۳۹۹
از یه دنیای دیگه!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 516 | خلاصه ها: 1
آفلاین
خشمگین - اسرار - خیانت - آرامش - مرگ - جدال - ناراحت - پیش بینی - جستجو - وحشت.

به اعتمادش خیانت شده بود. از اسرار پشت پرده خبر نداشت و به همین دلیل، خشمگین از آنچه نمی توانست پیش بینی کند، حق خود را می خواست. سعی کرد آرامش خود را حفظ کند. از مرگ بالاتر که چیزی نبود. بود؟

بدون کوچکترین وحشتی، راه حل های ممکن را در ذهن خود جستجو کرد. بسیار منطقی آنچه که حق داشت بداند، را جویا شد و چون پاسخ نگرفت، جدال را در پیش گرفت تا حق خود و دیگران را به دستشان برساند.

نتیجه ناراحت کننده بود. زورمندی چون دیگر زورمندان، خاموشش کرد.


ویرایش شده توسط مورگانا لی فای در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۱۱ ۱۱:۵۷:۱۵


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۱:۱۲ پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۸۸

سامانتا ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۴۹ پنجشنبه ۳ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۵:۰۸ یکشنبه ۲۷ تیر ۱۴۰۰
از ما که گذشت!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 248
آفلاین
جدالی با مرگ وجود ندارد ، تنها اسرار پیش بینی نشده ایی تو را به خود فرا می خواند ، در وحشت آرامش را جستجو کن !

فقط عبور کرد.
خشمگین یا ناراحت نبود ، تنها به او خیانت شده بود...


از دفتر خاطراتم :

از او می ترسم... گاه تصور می کنم با هیبتی عظیم در مقابل من ایستاده و م


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۰:۵۱ پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۸۸



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۳۸ جمعه ۵ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۱:۴۸ شنبه ۲۷ تیر ۱۳۸۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 4
آفلاین
baa marg faaseleii nadasht .khashmgin bood ke be oo khiaanat karde va asraarash ra faash karde boodand. oo ba aramesh ba marg jeedal mikard vali dar del kami ehsaase vahshat mikard.oo pishbini nakarde bood ke momken ast kasi be jostejooye jaan pich hayash beravad va an ha ra naabood konad vadar aakhar khodash... ke lod voldemort bood be pishvaaze marg raft.mjn








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.