هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: كلوپ شطرنج جادويی
پیام زده شده در: ۱۵:۲۶ پنجشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۵
#97

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۱۵:۰۶ جمعه ۲۴ فروردین ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5472
آفلاین
مرگخوارا خیلی شاد و شنگول، انگار که اربابشون اونارو برای خرید مواد اولیه‌ی غذای شب به سر کوچه فرستاده از اتاق خارج می‌شن و یکراست به درون اتاق دیگه‌ای هجوم می‌برن.

کاغذی که باید حاوی دستورالعمل‌ها و مکان‌های احتمالی برای یافتن فیل بود بلافاصله وسط میز پهن می‌شه و مرگخوارا گرداگرد اون حلقه میزنن.

- خب، حالا از کجا فیل بیاریم؟

مرگخوارایی که جلوتر بودن، سرشونو خم می‌کنن و به کاغذ روی میز زل می‌زنن. مرگخوارای پشتی بعد از کمی بپر بپر کردن، بالاخره از بین کله‌های سایر مرگخوارا راهی برای دیدن محتویات درون کاغذ پیدا می‌کنن. اما نکته‌ای که همه بلافاصله متوجهش می‌شن چیه؟ اینه!

- اینکه خالیه.

دای کاغذو برمی‌داره و اونوری می‌کنه. نویسنده به دلیل خستگی به ذکر این نکته که حرکتی کاملا مشابه پاراگراف قبلی از مرگخوارا سر می‌زنه، اکتفا می‌کنه!

بعد از مقادیری پر شدن فضا توسط انواع و اقسام پوکرفیس‌ها، آه‌ها و نگاه‌های متعجب، رودولف برای ایجاد تنوع، طی یک حرکت سریع کاغذو به هوا پرتاب می‌کنه و با قمه‌ش به جون کاغذ میفته. اما نتیجه‌ای بهتر از پودر شدن کاغذ و همچون باران بر سر مرگخوارا فرو ریختن، عایدشون نمی‌شه.

رودولف که سنگینی نگاه مرگخوارارو حس کرده بود می‌گه:
- چیه خب؟ گفتم شاید نقشه تو تار و پودش مخفی شده باشه!

و اینجاس که مرگخوارا تازه دو گالیونیشون میفته که با چه چیزی بدین سادگی موافقت کردن!

- چرا هیشکی با آوردن فیل واقعی مخالفت نکرد؟
- حالا مخالفت هیچی، چرا هیشکی تعجب نکرد؟
- زیرا که ما مرگخوارهای حرف گوش‌کنی برای اربابمونه هستیم. افسوس خوردن ره بذارین کنار و مثل یک مرگخوار واقعی ماموریت اربابتونه ره انجام بدین.

همین دو خط سخنرانی باروفیو کافی بود تا مرگخوارا حالت متفکرانه به خودشون بگیرن.
- می‌تونیم بریم از هند فیل بیاریم. من شنیدم اونجا فیل زیاد داره!
- چــــی؟ این همه راه تا هند بریم؟ خب بریم یکیشونو از باغ وحش بدزدیم!
.
.
.

و نقشه‌های متعددشون برای یافتن فیل رو میز سرازیر می‌شه!




پاسخ به: كلوپ شطرنج جادويی
پیام زده شده در: ۱۴:۵۴ پنجشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۵
#96

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۱۵:۰۶ جمعه ۲۴ فروردین ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5472
آفلاین


پاسخ به: كلوپ شطرنج جادويی
پیام زده شده در: ۱:۲۳ چهارشنبه ۹ تیر ۱۳۹۵
#95

باروفیو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۴۲ جمعه ۱۲ تیر ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۶:۱۵ شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۶
از محصولات لبنی میش استفاده کنید!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 191
آفلاین
سوژه جدید


- جر نزنید دیگه شهری‌های ضعیف! معلوم هسته که توان شکست کسی که یک عمر شیر پر از کلسیمه ره می‌نوشه ندارید!

- جر چیه مرد حسابی خوب اسب که این‌جوری حرکت نمی‌کنه!

- من روستایی هستم یا تو؟ من دامدار هستم یا تو؟ من یک عمر اسب‌سواری کردم یا تو؟ اسب هر طرفی که برای این هویج بگیری حرکت می‌کنه ... اسب های روستا حتّا هم‌زمان به دو جهت حرکت می‌کنن!

- خوب این شطرنجه ... اصن می‌دونی شطرنج ...

- معلوم هسته که می‌دونم! شطرنج ره مردم روستای ما ساختن! بازی ملّی ما هسته! اونیم که شما نادان‌ها بهش می‌گین شاه گاومیش هسته!

چیزی نمانده بود مرگخواران که تحمّل این حجم بی‌سابقه از حرف مفت را نداشتند از کوره در رفته و طلسم دوخت و دوز دائمی بر دهان باروفیو اجرا کنند امّا سر بزنگاه اربابشان سر رسید و آن‌ها را از این خدمت بزرگ به بشریّت باز داشت.

- چه خبره؟ باز دور چی تجمّع کردید؟

مرگخواران از فرصت استفاده کرده و برای کنار زدن باروفیو از صفحه شطرنج به ریسمانی که در برابرشان بود چنگ زدند!

- ارباب! می‌شه افتخار بدید و به ما بپیوندید تا بازی بزرگترین جادوگر دنیا رو ببینیم و چیزی از شما بیاموزیم؟

- هـــــــوم راستش ما شطرنج بلد ... اهم ... بیخود! ما اربابیم و همه چیز رو بهتر از هر کسی بلدیم!

- جسارتاً ما هم همینو عرض کردیم سرورم.

- نشنیدم ... چیزی گفتی؟

- نه سرورم!

- می‌فرمودیم، این مهره‌های بچّگانه‌ای که شما استفاده می‌کنید در شأن ما نیست.

- سرورم اگر دستور بدید مهره‌های مناسب براتون محیّا می‌کنیم.

لرد دستی به سرش کشید و ابروهایش را به هم گره زد. ظاهراً راه فراری نداشت، باید مدّتی آن‌ها را به دنبال نخود سیاه می‌فرستاد.

- برید چند فقره فیل بیارید بذاریم جای این‌ها تا ببینم چی می‌شه.

مرگخواران سریعا اطاعت کرده و برای اجرایی کردن دستور اربابشان راهی شدند. آن قدر سریع که متوجّه نشدند لرد هنگامی که نام فیل را می‌آورد به رخ اشاره کرد.


I'm sick of psychotic society somebody save me




Re: كلوپ شطرنج جادويی
پیام زده شده در: ۱۱:۳۰ جمعه ۹ مرداد ۱۳۸۸
#94

كينگزلی  شكلبوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۲ شنبه ۲۱ دی ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۹:۳۱ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۱
از ن، لايه ای كه زمين را فرا گرفته!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 842
آفلاین
استن عزيز،

شما كه از اين شكلكهای بزن بزن و چماق و اينا استفاده ميكنی، بهتره كه به هيكل طرف مقابلت هم توجه كنی...

مشكلی نيست، با اين شناسه هم ميتونی عضو كلوپ باشی...



اطلاعيه:

با توجه به اينكه از طريق مسنجر از اعضا پرس و جو كردم مسابقات برگزار ميشه، اما چون ما بايد حال و عشق و لذت هم بكنيم، بعد از مسابقات رولهای ادامه دار می زنيم و حسابی كيف می كنيم...



Re: كلوپ شطرنج جادويی
پیام زده شده در: ۲۲:۰۱ سه شنبه ۶ مرداد ۱۳۸۸
#93

استن شانپایک old4


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۶ سه شنبه ۶ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۳:۴۰ جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۸۸
از کنار شما دوست عزیز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 49
آفلاین
اهم اهم
با سلام خدمت کچل خودم کینگزلی
اینجانب برادر استن با نام قدیمی کورمک حاضرم به کلوپ افتخار بدم و با شناسه ی جدیدم هم در کلوپ گوگولی شطرنج شرکت کنم اگه موافقی بگو بعععععععله اگه هم نه




Re: كلوپ شطرنج جادويی
پیام زده شده در: ۲۱:۵۱ سه شنبه ۶ مرداد ۱۳۸۸
#92

پروفسور پومانا اسپراوت old56


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۲۷ چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۵:۴۳ جمعه ۲۳ دی ۱۳۹۰
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 103
آفلاین
بازی انگلیس و فرانسه در روز چهار شنبه 1 آوریل 1890 ساعت 14:50

آلبوس بیلیتارو خریدی؟

آلبوس:آره پومانا مگه می شه من چیزی یادم بره؟شده؟

من:آره یادت نیست سال پیش برای خرید بلیط رفتی بیرون راهو یادت رفت. ها یادت نیست؟

آلبوس:چرا خوب راه پیچیده بود و یادم رفت

من:خب حالا خوب شده این مسابقه صد متر آنطرف تره میتونیم پیاده بریم

آلبوس:پومانا ما هر دومون چاقیم چه طوری صد متر رو پیاده برویم

من:من که شصت و هفت کیلو لاغر کردم و راحت می تونم صد مترو راه بروم تو چند کیلو لاغر کردی؟

آلبوس در فکر<بیست کیلو چاق کردم>گفت:بیست کیلو لاغر کردم

من:خوبه حالا راه بیفتیم؟

آلبوس:باشه حالا بگو نمی شه غیت و ظاهر شد؟

من:نه نمیشه تا صد و یک متر از دور زمین مسابقه نمی شه غیب و ظاهر شد و ما هم در صد متری آنجا هستیم حالا بریم؟

آلبوس: بریم

در راه

آلبوس:آی کمک کمرم کمرم داره می ترکه ...

من:اه آلبوس واقعا که چقدر غر می زنی رسیدیم همینجاست

ورزشگاهی طلایی در جلوی چشم البوس و من پیدا شد و هر دو با قیافه ی اینجوری به ورزشگاه طلایی خیره شدیم.در آنجارا با یک مشت محافظ حفاظت می کردند و من و آلبوس با قیافه ای اینجوری از لابه الی درختان وارد منطقه ی حفاطتی که درب ورود در آنجا بود نزدیک شدند و وقتی به در رسیدند یک مشت چوبدستی به طرفش آمد و من گفتم:بوقی ها آلبوس دامبلدورو نمیشناسید؟ همین الان برید کنار تا همتونو نکشتم

صدایی از پشت آمد و گفت:لطفا بلیط هایتان را بدهید

برگشتم و دیدم او کسی نبود جز<دیدالوس دیگل>

من گفتم:اوا تویی دیدا ما رو نشناختی؟

دیدا:ا شمایید پروفسور ببخشید نشناختمتون بفرمایید شما بدون بلیط هم بروید هیچی نمی شود


در سالن

من:واو اجب جای بزرگیه تا حالا همچین جای بزرگی را ندیده بودم

در سالن بیش از هزاران نفر برای تماشای بازی آمده بودند و بعضی ها علامت پرچم انگلستان را روی پراهنشان گرفته بودند و بعضی ها پرچم انگلستان را در دست داشتند و همین طور طرفداران فرانسه.

دیدا:پروفسور شما باید بروید تو جایگاه اصلی که مخصوص افراد مهم هستش

آلبوس و من:

بازی شروع می شود

کاپیتان ها جلو می روند و با یک دیگر دست می دهند و با هم رو به عکاسان می کنند و عکس می گیرند.

اول بازی توپ در دستان انگلیس می افتد و بازی کنان اکگلیس بازی را شروع می کنند و بازی با یک گل شروع می کنند و بازی کنان فرانسه با تمام قدرت از تیمشان دفاع می کنند.من در جایگاه اصلی به شدت از تیم انگلیس همایت می کردم ولی آلبوس از تیم فرانسه همایت می کرد و در این باره چند بار با هم بحسمان شد و با هم دعوا کردیم.

از تیم انگلستان نفر شماره ی هشت هی گل می زد, هی گل می زد, هی گل میزد و در تیم فرانسه نفر شماره ی شش هی گل می زد, هی گل می زد, هی گل میزد

تا این که بازی 150-140 به نفع گریفندور شد منم هی بازیکن شماره ی 8 انگلیس را تشویق می کردم و هر وقت موقعیت کل داشت فریاد می زدم: تو می تونی برو ,برو که الان گل می زنی و وقتی گل می زد البوس با قیافه ای غمناک که انگار داداششو کشتن به زمین بازی خیره می شد و کسانی که پشت من و آلبوس بودند انگلیس را تشویق می کردند تا این که شماره ی 12 انگلیس فریاد زد گرفتمش همه با قیافه خوشحال نگاهش کردیم و آلبوس که قیافه اش اینجوری به زمین بازی خیره شده بود گفت امکان ندارد و بازیکن شماره ی 12 گوی زرین را بالا گرفته بود و بازی 300-140 به اتمام یافت
*********************

از کینگزلی عزیز درخواست می شود که این پست منو نقد کنند

باتشکر


دیدگاه هر کس نشان


Re: كلوپ شطرنج جادويی
پیام زده شده در: ۱۹:۳۸ یکشنبه ۴ مرداد ۱۳۸۸
#91

مرلینold2


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۵ سه شنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱:۵۲ پنجشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۰
از پایان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 221
آفلاین
سلام دوستان..چطورید؟

آقا من تازه متوجه شدم که یه مسابقه جدید اینجا در راه هست ولی من یه نظری دارم.

باور کنید که پست تکی زدن اصن حال نمیده.یه پست که خودت شروع کنی،خودت توصیف کنی و خودت ادامه بدی و خودت به پایان برسونی اصن حال نمیده.حال رول زدن به اینه که تو بنویسی و دیگران بیان ادامه بدن و تو دوباره بری رول بزنی و خلاصه از جریان پیدا کردن داستان با چند سبک نوشتاری و فکری لذت ببری!اینجوری خیلی خسته کنندس که خودت شروع کنی و خودتم تموم کنی!

به نظر من مسابقات رو جور دیگه برگذار کنید.لازم نیست حتمن مث شطرنج واقعی دو به دو باشه و همانند دوئل برگذار بشه.میتونید یه تاپیک رو انتخاب کنید و بگید که بریم رول بزنیم.بعد داورا سه تا شرکت کننده که رول های قشنگ تری زدن رو به ترتیب اول و دوم و سوم بذارن!اینجوری حالش خیلی بیشتره!

من شخصن هیچ قولی نمیتونم بدم تو این مسابقه فعلی شرکت بکنم.چرا که نمیخوام کاری رو به زور انجام بدم و تفریح محسوب نشه.اینقدر بیرون سایت درگیری هست که دیگه بخوام اینجا فقط تفریح کنم و عذاب نکشم! !

حالا میتونیم یه کاری کنیم.رای گیری کنی بین بچه ها و ببینی با کدوم سبک موافق ترن.اگر دیدی که اکثریت موافق همین تک پستین خب من مجبور میشم یا تو این مسابقات شرکت نکنم یا کلن از گروه جدا بشم.چون به خاطر من که نمیشه علائق بقیه رو نادیده بگیریم.

ممنون،موفق باشیم!


[b][size=medium][color=6600FF][font=Arial][url


Re: كلوپ شطرنج جادويی
پیام زده شده در: ۱۶:۵۶ جمعه ۲ مرداد ۱۳۸۸
#90

هستیا جونزold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۵۴ سه شنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۷:۱۴ پنجشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۳
از دهکده شن ور دل گاارا سان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 90
آفلاین
کینگز جان من اگه صد تا شناسه دیگه هم عوض کنم عضو کلوپ می مونم !( البته گفته باشم ها ، از صد و یکمی به بعد باید بیشتر در موردش فکر کنم!)

خوب خوب ، حالا اشکات رو پاک کن ! مرد که گریه نمی کنه :دی . می دونم خیلی خوشحال شدی. د یه دقیقه وایسا سوال دارم ! ای بابا.....

نیم ساعت بعد

بیا ، بیا این دستمال رو بگیر.... میدونم.... میدونم که در پوست خودت نمی گنجی . آفرین. میدونستم تو میتونی خودت رو کنترل کنی!

پس از این مقدمه طویل و یخ به اصل موضوع می پردازیم ؛ آقا این ماموریت زونکو رو میشه الان توش شرکت کرد ؟

پی نوشت : چرا اینجوری نیگام می کنی؟ خواستم پست تک خطی نشه!


گل می کند شقایق، دانه ی اسفند می رسد


Re: كلوپ شطرنج جادويی
پیام زده شده در: ۱۴:۵۰ جمعه ۲ مرداد ۱۳۸۸
#89

كينگزلی  شكلبوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۲ شنبه ۲۱ دی ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۹:۳۱ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۱
از ن، لايه ای كه زمين را فرا گرفته!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 842
آفلاین
اطلاعيه:

اولين دوره مسابقات كلوپ شطرنج جادويی آغاز شد. نفر اول، رنك مخصوص نفر اول و دويست امتياز را می برد.

نفر دوم، موفق به كسب صد و نود امتياز و رنك نفر دوم می شود.

نفر سوم، موفق به كسب رنك نفر سوم و كسب صد و هشتاد می شود.

از اين به بعد تمامی پست هايی كه افراد، برای ماموريتهايشان می زنند در اين تايپك نقد می شود. دوستانی كه مرا در امر نقد همراهی می كنند سوروس اسنيپ و زاخارياس اسميت می باشند. به هر كدام از اين دو نفر صد و هفتاد امتياز اضافه می شود.

*با توجه به اينكه اين دو نفر از سی امتياز داشتند، به پست فيل ارتقائ مقام پيدا می كنند.

*
هنوز نقاد بودن اين دو دوست قطعی نشده!

دوستانی كه در داوری مرا در اين مسابقات همراهی ميكنند، هستيا جونز و زاخارياس اسميت و هستند. به هستيا جونز نيز صد و هفتاد امتياز اضافه تعلق می گيرد.

*از اونجايی كه فروتنی خاصی رو در زاخارياس سراغ دارم، همون صد و هفتاد امتياز مورد اول براش كافيه.

قرعه كشی مسابقات:

كورمك مك لاگن * زاخارياس اسميت / سوژه : جاسوس!

رابستن لسترنج * ديدالوس ديگل / سوژه : اولين روز مدرسه!
توضيح: اولين روز در هاگوارتز را توصيف كنيد! نمی خواد نقش اول داستان رو شما داشته باشيد، موفق باشيد!

سوروس اسنيپ * مرلين / سوژه : يك جشن ( هر جشنی می خواد باشه، باشه ) رو توصيف كنيد.

اسپراوت * اسكريم جيور / از ديدگاه يك تماشاگر يك بازی كوييديچ را توصيف كنيد.

هستيا جونز ( در مرحله اول استراحت. بدون هيچ مسابقه ای پا به مرحله دوم ميگذارد. )

كسانی كه در اين مرحله شكست بخورند، حذف ميشوند.

مسابقات به صورت حذفی برگزار ميشود.

وقت پايان مسابقات تا شانزدهم مرداد ميباشد. تا آن موقع قوانين و ملاك های امتياز دهی به داوران اطلاع داده ميشود.

نقد پست روفوس اسكريم جيور، فروشگاه زونكو:

پست خيلی خوبی بود. خيلی خوشمان آمد. من با سابقه تو بودم، پستام به اندازه پستای اول تو هم قشنگ نبودن! واقعا آفرين!

فضاسازيت نسبتا ضعيفه. سعی كن توی پستات فضايی كه افراد توش قرار دارن رو توصيف كنی. مثلا بگی مغازه چه جوری بود؟ كاشی هاش مرمرين بودن يا هر چی تو مايه های همين. ميتونستی در مورد آسمون اطلاعات بدی. در مورد آفتابی بودنش، ابری بودنش. اينا نكاتی هستن كه در زيبا كردن پست تاثير زيادی دارن.

علاوه بر فضا سازی، كه در پست های خود من هم به زور پيدا ميشه و بايد يه فكری براش بكنم؛ توصيفات مناسب هم نقش مناسبی داره.

نقل قول:
آنها در خيابان مشغول پياده روي بودند و كينگزلي از همه ي آنها جلوتر راه ميرفت .


ميتونستی به جای خيابان، از خيابان زيبا و وسيع استفاده كنی. سعی كن برای كلماتت از صفت های مناسب استفاده كنی.

نقل قول:
آنها در خيابان مشغول پياده روي بودند و كينگزلي از همه ي آنها جلوتر راه ميرفت .


آنها در خيابانِ زيبا ( صفت مناسب ) مشغول پياده روی بودند و كينگزلی از همه ی آنها جلوتر، راه می رفت. ( استفاده از ويرگول )

يكم مشكلات نگارشی هم داشتی كه با تمرين بيشتر برطرف ميشه...

در مجموع پستت خيلی خوب و جالب بود. كوتاه بود و كوتاهی پست باعث ميشه كه خواننده زياد خسته نشه، مخصوصا تو داستانهای دنباله دار سعی كن پستات كوتاه باشه. سوژه رو خوب جايی تموم كردی. از ويرگولها استفاده به جايی كرده بودی و اين پيشرفت تو مدت كوتاهی كه از عضويتت ميگذره، قابل تحسينه!


ملت، محل انجام مسابقه تو همين تايپيكه! تا شونزده مرداد بيشتر وقت ندارينا!



Re: كلوپ شطرنج جادويی
پیام زده شده در: ۱۱:۴۵ پنجشنبه ۱ مرداد ۱۳۸۸
#88

پروفسور پومانا اسپراوت old56


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۲۷ چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۵:۴۳ جمعه ۲۳ دی ۱۳۹۰
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 103
آفلاین
آقا من یه نظر بدم

یه علامت بدید ما بذاریم تو امضامون که نشون بده شطرنجی هستیم

بعد گفتی جنگل رو توصیف کن تو توصیف که آدم اسم خودشو نام نمی بره

اینجا تاپیک رول هست! لطفا از زدن پستهای خارج از رول جلوگیری کنید. مشورت و هماهنگی رو میتونید با پیام شخصی بگید.


ویرایش شده توسط مونتگومری در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۱ ۱۲:۴۵:۳۷

دیدگاه هر کس نشان







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.