[spoiler=سه خلاصه از اول تا به اینجا:]خلاصه اول
دامبلدور به طرز عجیبی ناگهان غیبش می زنه. کمی بعد هم از
طرف وزارت سحر و جادو نامه ای به محفل می رسه و میگه که مجمع ویزنگاموت به زودی جانشین دامبلدور رو اعلام می کنه.
مدت زیادی نمی گذره که یه عدد شخص کچل و سفید با چندتا سیاه سوخته وارد خونه ی گریمولد میشن و نامه ای از ویزنگاموت میارن مبنی بر اینکه جانشین دامبلدور ولدمورته.
جیمز و تدی با هم از گریمولد خارج می شن تا با هم صحبت کنن. اتفاقات نا مشخصی میوفته و ناگهان میدان گریمولد دهن باز می کنه و یک تونل (مخفی) زیر میدون باز میشه.
توی خونه ی گریمولد هم تام ریدل چوبدستی محفلی ها رو ضبط می کنه و بعد از اون به سراغ گنجینه ی دامبلدور می ره و سارا اوانز و بلاتریکس رو به حال خودشون رها می کنه تا تو سر و کله ی هم بزنن.
ولی وسط راه وظایف یک پدر دلسوز اونو به سمت بارتی می کشه. بارتی تو مرلینگاه به همراه مونتی گیر کرده ( حالا چرا و اونجا چیکار می کردن و اینا رو از خودشون بپرسید!). بارتی یه سری حرفها در مورد اینکه تام می خواد بره با دامبلدور صحبت کنه می زنه و ولدمورت هم که می بینه بچه ش زیادی داره حرف می زنه برش می داره می بره تو یه اتاق تا به طور خصوصی حرف بزنن.
خلاصه دوم
لرد و بارتی موفق به صحبت با همدیگه نمیشن چون لرد بیزی میشه و برای اعلام قوانین جدید به اهالی خونه و نطق دومش، بارتی رو تنها میذاره. بارتی وارد اتاق دامبلدور میشه و به سمت یه کمد مشکوک حرکت میکنه.
از طرفی سارا اونز موفق میشه هر طور که هس یه سپر مدافع درخواست کمک برای استرجس که خارج از گریمولده بفرسته.
اونور، زیر میدان گریمولد جیمز و تدی با موجودی برخورد میکنن که به تدی نزدیک شده بود و با شجاعت و دلیری که برادر کوچیک تر از خودش نشون میده(!!!)، موجود میفته گوشه دیوار و بیهوش میشه!
خلاصه سوم:
استر به دستور نفر دوم مدیریت میره تا نفر اول رو بیاره. اون موجود عله بود که رفته تو فاضلاب شنا کنه(!!!!)
در گریمولد در حینی که لرد و دوستان مشغول کشتن سوسکن آبرفورث و گرابلی می رن به وزراتخونه تا ببینن مینروا چرا تام رو رئیس محفل کرده.
در تونل تدی نوری رو از دور می بینه و جیمز و پدر دارن با هم اختلاط می کنن!
[/spoiler]
خونه گریمولدولدمورت به ضرب چماق و کروشیو کریچر رو وادار می کنه که سوسک رو ببره بندازه بیرون و مرگخوارها رو مامور می کنه که فضا رو کاملا پاکیزه و ضد عفونی کنن. خودشم بیانیه ی سوم رو ایراد می کنه و میگه که چون جدش مرلین بوده نسخه ی مصنوعی ریش دامبلدور رو به چونه ش می چسبونه!
بعدشم می ره جومونگ ببینه!
هیچ کس هم این وسط نمی فهمه که دو نفر دیگه هم مفقود شدن!
وزارت سحر و جادودو هیبت شبح وار که به زوروی مکزیک و نینجاهای خاور دور گفتن بیا بند کفشمو ببند (
) چنان آموزشات و تجربه های دامبلدور به هنگام شکار رو به کار می بندن که زلف هیچ کدوم از مامورین محافظتی هم تکون نمی خوره!
آبرفورث و ویلهمنا روی زمین قل می خورن و جلو می رن و هر ممد و فاطی که اونها رو می بینه پی می بره که نوشیدنی زیاد خورده و مغزش دچار اختلالات جدی ای شده!
اون دو به اتاق وزیر می رسن و از زیر در وارد اتاق میشن و یک مینروایی می بینن که شبیه ننجون دامبلدور بوده! دست و پا بسته و از سقف آویزون..!
- آبرفورث.. ویلهمنا.. ما با یه کودتای تمام عیار مواجهیم!
- ینی تو فکر می کنی کار هوکیه؟
- اعضای ویزنگاموت کجان؟!
- فکر کنم تو فاضلا..ژوووپس ..جیغ! چق!
آبرفورث طناب رو باز می کنه و مینروا با مخ میاد رو زمین و آخرین کلمه رو با چونه ی خرد شده میگه: "زندانی شدن"
فاضلاب لندن شلپ شلپ شلپ شلپ! (صدای پای استر!)
اسوو منوی مدیریت رو روشن کرده و بالای سرش گرفته تا عله اونو ببینه و گدازه از خودش بروز نده.
اسوو نزدیک و نزدیک میشه و به جای یک عله با مایوی شنا با یه عله و دو تا پسر جوون رو به رو میشه. تصمیم می گیره که هرچه سریعتر بره به رولینگ بگه که عله هم بعله ولی تدی می پره وسط..
- اسوو کمکون کن از اینجا بریم بیرون.. بابا عله هم حاش اصلا خوب نیست!
- کمک!کمک!
صدای خفه ی کمک کمک از پشت دیوارها به گوش می رسه و عله و جیمز و تدی و اسوو رو به سمت خودش جذب می کنه..