جلسه ی سوم آموزش جادوی سیاه به سبک باستانی:هرمیون اظهار نظر کرد:
- من توی شصت و دو کتاب ریاضیات جادویی و هفتصد و نه تا کتاب وابسته به کتاب ریاضیات جادویی و هشتصد کتاب که نویسندش که همون نویسنده ی کتاب ریاضیات جادوییه خوندم که دو دو تا میشه چهار تا! هیچ شکی هم توش نیست لانگ باتم!
نویل کاغذ های سیاه شده را به طرف هرمیون پرتاب کرد و آهی کشید:
- ولی این برگه ها ثابت می کنن که دو دو تا میشه هشتا!
هرمیون ناامیدانه آهی کشید. در طرف دیگر کلاس لونالاوگود سعی می کرد که با لحن کشدار صحبت کند:
- می دونی لینی، من و پاپا دیروز رفتیم لندن! با این که از مشنگ ها خوشم نمی آد، اما اونا برنامه های جالبی دارن! ما دیروز رفتیم سینما...پاپا برام چیپس خرید و خب می دونی خیلی خوش گذشت.
لینی که متوجه حرف های لونا نشده بود، دستش را زیر چانه اش گذاشت و مژه هایش را برهم زد:
- اوه! ما هم پییروز رفتیم سینما چون ماما حالش بد بود و ما وسط لندن بودیم. برای همین لازم شد که ماما رو توی سینما بستری کنیم!
-
- چیه؟ چرا تعجب کردی لونا؟! البته دررابطه با فرهنگ تو نمیشه چیزی گفت! مگه نمی دونی سینما جای پفک خوردن نیست؟! اصلا" می دونی سینما کجاست یا فقط حرفشو می زنی؟!! سینما بیمارستان مشنگیه دیگه!
لونا سعی کرد آرام باشد و به این فکر کند که لینی قبلا" خیلی بهتر حدس می زد. سپس سعی کرد که آرام و شمرده، "سینما" را برایش شرح دهد.
درست در لحظه ای که نویل و هرمیون در حال بحث بودند، در کلاس باز شد و بلاتریکس لسترنج وارد کلاس شد، به طرف صندلی شکسته اش رفت و شنلش را روی صندلی انداخت. نفس ها در سینه حبس شد و به جز صدای هرمیون که سعی می کرد، " دو دوتا" رو برای نویل توجیه کند، صدای دیگری به گوش نمی رسید! بلاتریکس با عصبانیت به هرمیون خیره شد و زیر لب غرید:
- دوشیزه گرنجر! 20 امتیاز به خاطر این بی توجهی از گریفندور کم میشه. می تونی بشینی!
هرمیون آهی کشید و روی صندلی اش نشست! جیمز سیروس دستش را بالا برد:
- پرفسور، می خواستم بگم که ما به بابامون گفتیم که شما به ما چی درس می دید. بابامون هم گفت که درس شما خیلی بده و در اولین فرصت با مدیر مدرسه صحبت می کنه!
بلاتریکس دندان هایش را روی هم سایید:
- کروشیو بچه! حرف نزن و به تخته نگاه کن!
انگشت جیمز بار دیگر بالا رفت:
- اما پرفسور، من نمی تونم تمرکز کنم! چون یویوم همین الان توسط پرنده ی ساختگی دراکو دزدیده شد!
بلاتریکس با عصبانیت کروشیوی دیگری به طرف جیمز فرستاد. کلاس در سکوت عجیبی فرو رفته بود و نفس هیچکس در نمی آمد! بلاتریکس چوب دستی اش را بیرون کشید و بلافاصله نوشته هایی روی تخته هویدا شد:
- خب، امروز بر خلاف دو جلسه ی قبل، قرار نیست که درمورد قتل و این مسایل صحبت کنیم! امروز ما می خوایم، داستان طلسمی رو بگیم که بیست سال پیش پیدا شد! بیست سال پیش، هنگامی که قواص های مشنگ در زیر دریاهای خروشان در حال جستجو بودند، به قطعه سنگی برخوردند که با هیچ ابزاری قابل خرد شدن نبود! این سنگ به دلیل نوشته ی عجیبی که بر روی آن حک شده بود، بسیار مرموز شناخته شد! اما مشنگ ها با علم محدودی که دارند، سر از کار سنگ در نیاوردن و آن را به موزه سپردند! یکی از جادوگران، سنگ را سه سال پیش از موزه ای در لندن دزدید و در سینمای لندن پنهان کرد.
لونا به لینی نگاهی کرد و دستش را بالا برد:
- ببخشید پرفسور، سینما چیه؟
بلاتریکس چند ثانیه به فکر فرو رفت و سرش را تکان داد و گفت:
- سینما، همونجاییه که مشنگا، ماشین هاشون رو توش پارک می کنن! بعضی ها چرا اینطوری نگاه می کنن؟! سینما همینه دیگه!
کسی جرات نکرد که توضیح اضافه ای بدهد و بلاتریکس با اعتماد به نفس ادامه داد:
- بعد از اون سنگ رو پیش چند تا از استادان مشهور در ترجمه ی طلسم ها بردند و متوجه شدند که این طلسم به خاطر چهار زبان متفاوتی که قابل ترجمست، دارای چهار معنی متفاوت نیز هست! این سنگ دارای قدرت جادویی خاصی نیز هست که میشه گفت به خاطر تولید سم کشنده اش قدرت جادوی سیاه داره! این سنگ به جز این سم کشنده سه قدرت سیاه دیگر نیز دارد! سنگ در حال حاضر اینجاست. مجبور شدم چند تا از کروشیو های ازرشمندمو به جای این سنگ به صاحب موزه ی جادوگری هدیه کنم! این هم
سنگ! من از کلاس میرم بیرون و شما فرصت دارید که سه دقیقه با دقت به سنگ نگاه کنید! بعد باید چهار ترجمه ای که فکر می کنین درسته رو با توضیحات کامل برای جلسه ی آینده بنویسید! بعد از سه دقیقه، دراکو سنگ رو برمیداره و بهم بر می گردونه! درضمن فراموش نکنید که ظاهر این سنگ شبیه تکه نانه و به هیچ عنوان نباید اونو به عنوان نان مصرف کرد، چون ممکنه دندوناتون بشکنه! واضحه دوشیزه براون؟!
لاوندر سرخ شد و بلاتریکس با خونسردی چوب دستی اش را در جیب ردایش گذاشت. سپس شنلش را پوشید و از کلاس خارج شد. بعد از خروج بلاتریکس، همه ی چشم های موجود در کلاس به طرف سنگ برگشت و به نوشته ی عجیب روی سنگ خیره شد!
_________________________________________________________
تکالیف: هردو غیر رول هستند:
1-چهار ترجمه ی نوشته ی روی سنگ با توضیحات کامل برای هر ترجمه را بنویسید! ( 16 امتیاز)
2- سه قدرت سیاه دیگر سنگ را بنویسید! (15)
توجه : تکلیف اول 16 امتیاز دارد که یک امتیاز آن، امتیازی می باشد!