ملت محفلی با نگرانی توی آشپزخونه نشسته اند و چشمشان به در خشک شده تا آلبوسشان از در بیاید. مالی در حالی که به قابلمه ی کوفته که روی گاز داره قل قل میزنه چشم دوخته، میگه:
- الان سه ساعته رفته! نه خبری، نه بوقی، نه پاتروناسی. این جنه یه وقت بلا ملا سرش نیاورده باشه؟
- نه مام بزرگ! اون الان قدرت نداره، از یه کرم فلوبر هم بدبخت تره،نمیتونه هیچ کاری بکنه! مگه نه تدی؟
- آره اما اون توی وزارتش کلی ممد داره. میگن خیلی هاشون رو توی انستیتو ژنتیکی پرورش داده! اگه یه وقت اونا ...
در همون لحظه چند تا اتفاق هم زمان با هم می افته:
در خونه ی گریمالد باز میشه...
دامبلدور با آغوش باز و لبخندی گشاده بر لب به طرف آشپزخونه میره...
اعضای محفل از خوشحالی همه با هم به سرپرستی جیمز جیغ میزنن...
صدای خانم بلک دوباره به هوا بلند میشه:
- گند زاده ها، خائن ها، بی اصالت ها... از خونه ی من گم شین بیرون... به چه جرئتی بلند تر از من جیغ میزنین؟ هیچ کس حق نداره به جز من اینجا جیغ بزنه...
- خف بمیر باو!
آرتور و ریموس با هم پرده رو روی تابلو میندازن و پیش بقیه ی اعضا بر می گردن.
دقایقی بعد گرابلی با اشتیاق می پرسه:
- خب بعدش چی شد؟
- منم گفتم عمرا" دستت به خون اژدها برسه و پریدم اینجا! ولی باید ریختش رو میدیدن... ته خنده بود! معاونش هم داشت شبیه خودش میشد.
ملت محفلی: :lol2:
- خوب گوش کنید بچه ها. اونا هیچوقت اینقدر ضعیف و تسخیر پذیر نبودن. الان بهترین فرصته که وزارت رو از دست سیاهی نجات بدیم.
- یعنی بهشون اعلام جنگ بدیم؟
- اعلام جنگ بدیم که آماده باشن؟ نه کورمک، بهشون شبیخون میزنیم! حالا خوب گوش کنید، نقشمون اینه....
=-=همون موقع ها- اندر وزارت سحر و جادو=-= - هوکی این محفلی ها رو نابود میکنه! هوکی یویوی جیمز رو زیر پاش له میکنه! هوکی ریش دامبلدور رو همچین میکشه که همه ش کنده بشه! هوکی حال همشون رو میگیره!
- قربان میخواین بهشون اعلام جنگ بدیم؟ همشون رو میفرستیم ساواج*. زیر شکنجه زبون همشون باز میشه و ما هم به خون اژدها میرسیم.
- راست میگی، هوکی اعلام جنگ دوست داره. الان یه سپر مدافع واسه پیرمرده میفرستم و بهش آماده باش میدم.
- سپر مدافع قربان؟
لرد سیاه این کارو ممنوع کرده.
- اه یادم نبود. هوکی بد... هوکی بد...
- قربان همه جا رو کثافت برداشت... ادامه ندین! خودم الان یه جغد به محفل میزنم و اعلام جنگ میدم.
- هوکی اعلام جنگ جغدی دوست داشت. همه ی ممدهای سرباز صفر و سرباز غیر صفر رو میفرستیم به جنگ. چه خوش بگذره
بلیز!!!!
-------------
* ساواج: سازمان اطلاعات و امنیت جادوگری!