هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۱۵:۵۱ دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۸۸

ریتا اسکیتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۶ چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۳:۳۱ پنجشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۰
از تو اتاقم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 568
آفلاین
جلسه ی چهارم کلاس گیاه شناسی:

هافلپاف: 25
هستیا جونز: 30
نیمفادورا تانکس: 25
پرفسور اسپراوت: 20

راونکلاو: 13
گابریل دلاکور: 28
ترورس: 10
اصلا تدریس رو خونده بودی؟

گریفیندور: 0

اسلیترین: 0


... بگذرم گر از سر پیمان
میکشد این غم دگر بارم
می نشینم شاید او آید
عاقبت روزی به دیدارم...


Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۱۶:۱۴ شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۸۸

هستیا جونزold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۵۴ سه شنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۷:۱۴ پنجشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۳
از دهکده شن ور دل گاارا سان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 90
آفلاین
فلش بک!

جومونگ و سوسانو در چادر فرماندهی گروه دامول نشستن. اویی و جوسا ،سولان رو پرت توی چادر پرت می کنن سولان چند فحش بالای هیجده سال نثار اونا می کنه که توسط مدیر دوبلاژ محترم با صدای سوت پوشونده میشه . جومونگ مقداری از فنجون کاپوچینوی رو به روش رو با صدای چندش آوری هورت می کشه و میگه:
-ما به تو آسیب نمی رسونیم . پاشو برو ولایتتون جنازه باباتم جمع کن با خودت ببرش!

سولان چشماش رو تنگ می که و جیغ جیغ می کنه:
- من انتقام بابام رو میگیرم! شوورم میاد گوگولی تونو رو سرتون خراب می کنه!

سوسانو آیس پکش رو از کنار فنجون جومونگ برمیداره و درحالی که نی اش رو توش فرو می کنه نیشخند ملیحی تو مایه های تحویل سولان میده:
-هیجان زده نشو ! بویو هیچ تلاشی واسه پس گرفتنت نکرده . تو هم هی پز شوهرت رو نده ... من خودت ته این کارام!اصلا این یارو خودش یه موقعی خواستگار من بود!

چشم های سولان پر از اشک میشه و چند واژه بالای سی سال توی هوا به پرواز در میان . اویی و جوسا وارد میشن و سولان رو می برن.

درون افکار سولان:
-حالا..هق!....ببین چه بلایی ...هق!...به سرت....هق!...بیارم . منو اینجا....ول می کنی؟...هق!....منتظر خشم من ... هق!.... باش!

پایان فلش بک
زمان حال،شب، قصر امپراطور


فرد مشکوکی با لباس مشکی و در حالی که صورتش رو پوشونده پشتک زنان از بالای دیوار عبور می کنه و توی حیاط خوابگاه سولان فرود میاد ، اطراف رو نگاه می کنه و گلدونی رو کنار حیاط میذاره . سپس از در باز خوابگاه خارج میشه . زیائوچن از پشت درختی در همون نزدیکی بیرون میاد و گیاه رو با احتیاط برمیداره و به سمت خوابگاه به راه میفته.

چندی بعد....

-ایییششش! این چیه دیگه! من زهر خواسته بودم نه خرزهره!

-بانوی من! این گرین دایه که زهر قوی و مهلکی داره!

-خوبه حالا تو هم! پاشو اینو ببر واسه امپراطور!اییی....

-اممم ..چیزه بانوی من! مگه شما نمی خواستین از عالیجناب تسو انتقام بگیرید؟

-اول باید انتقامم رو از اون جومونگ لعنتی بگیرم .

زیا(بر وزن سیا) گلدون رو برمیداره و با احتیاط از کنار سولان عبور می کنه . در همین لحظه سولان تصمیم میگیره که کمی دامنش رو مرتب کنه . در نتیجه ، پای زیا به دامن سولان گیر می کنه و گلدون پس از طی کردن مسیری به شکل یه خط منحنی با زاویه سی درجه به سمت صورت سولان حرکت می کنه . شاخک های گری خیلی تمیز میخوره به چشم سولان و فورا زهرش رو تخلیه می کنه. سولان جیغ فرابنفشی می کشه که باعث میشه گیاه بیشتر وحشت کنه و با تمام وجود صورت سولان رو بچسبه . دوباره سولان جیغ می زنه و گیاه مصرانه تر می چسبه . باز سولان.... .

بعد از حدود ده دقیقه هم سولان و هم گیاه خسته میشن و کارشون رو متوقف می کنن. گیاه بیچاره که احساس می کنه که بیشتر از تمام گرین دای های خاندانشون زهر تخلیه کرده خسته و بیحال کله ورم کرده و سیاه شده سولان رو ول می کنه و روی پای زیا-که مخش در اثر امواج فراگامای جیغ سولان با خاک یکسان شده و دراز به دراز روی زمین ولو شده - می افته.

بدانید و آگاه باشید ، که این است سرانجام کسانی که با شوهر و پدرشوهر خود نمی سازند!



Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۱۵:۰۷ جمعه ۲۳ مرداد ۱۳۸۸

نیمفادورا تانکسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۳۳ شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۰:۱۸ جمعه ۳۰ مرداد ۱۳۸۸
از ریش مرلین آویزون نشو
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 93
آفلاین
نیمفادورا روی مبل دراز کشیده بود و چرت میزد . ناگهان در با صدای مهیبی باز شد و تدی وارد شد حال شد. نیمفا که چرتش پریده بود رو به تدی کرد و گفت: این دو روز کجا بودی پسرم؟
- اوههو اوههو (افکت سرفه) با دوستام ... اوههو اههه ... رفته بودیم گردش، یعنی اردو از طرف محفل ... اههم اوههوم ... رفته بودیم پایتخت میران!
- میران دیگه کجاست؟ صد دفعه نگفتم با این محفلی ها نگرد؟ به پدرتم گفتم حرف تو کلش نرفت که نرفت! با پدرت میری محفل آخرش هم این جوری میشه! چرا اینقدر سرفه میکنی؟
- هیچی بابا ما رفتیم تهزان همین طور که داشتیم ... اوههو ایههی ... دسته جمعی میرفتیم ییهو چند نفر با باتوم و گاز اشک آور ریختن سرمون گفتن ... اییهین اووهون ... شما دارین اغتشاش میکنید! جیمز بستری شد و عمو آبر رو گرفتن منم ... اههههه اوههههو ... ازون گازا رفت تو صورتم از اون موقع هی سرفه میکنم.
- خدا مرگم بده تنگی نفس گرفتی؟
- نیدونم!
- الان واست یه معجون درست میکنم که حالت بیاد سر جاش.

نیمفادورا به آشپزخانه رفت و در کابینتی را باز کرد و درون آن دنبال چیزی گشت و آن گاه گفت: ای وای مثل این که عصاره لاله مون تموم شده! باید بریم بخریم!
نیمفا به سمت شنل ریموس رفت و دست در جیبش کرد! سپس دستش را بیرون آورد و گفت: 1 نات؟ با یک نات چه جوری باید خرید کنیم؟
- خوب بریم تپه ی پشتی مامان! اون جا پر لاله است... اوههو اهههع
- راست میگی پسرم بیا بریم.
نیمفا و تدی به تپه مشرف به خانه شان رفتند و شروع کردند به چیدن لاله.
- مامان اینا رو ببین چه خوشگله! زیرشون خال داره! من فقط از اینا میچینم!

یک ربع بعد

نیمفا عصاره لاله ها را گرفت و برای تد معجون را درست کرد. تدی سرفه کنان معجون را گرفت و لاجرعه سر کشید.
- حالا یرو استراحت کن و بخواب. تا یک ساعت دیگه معجون اثر میکنه.
تدی رفت و روی تختش دراز کشید و خوابید.

یک ساعت بعد


- بیدار شو پسرم.
- گفتی پسرم؟ من پسر تو ام؟ تو کی هستی؟ این جا کجاست؟ چرا رنگ موهات داره عوض میشه؟
- چرا تو این جوری شدی تدی؟
- تدی کیه؟ با تو نسبتی داره؟ چرا من این جا دراز کشیدم؟
- خاک به سرم بچمو چیزخورش کردن! کار اون مورگانای خبیثه! عروس از اون بدتر نمیشد گیر من بیاد!
- مورگانا؟ چه اسم قشنگی!


هلگا معتقد بود ...
« هوش و علم ، [color=FF0000]شجاعت و غلب�


Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۲۲:۳۹ یکشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۸

گابریل دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۰ سه شنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۶:۳۳ دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۰
از يت نكن! شايدم، اذيت نكن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 708
آفلاین
آکروپاسيا

----

- بعله. بعله!
- باب به من گوش بده. اين يارو خارجيه!‌ميفهمي؟
- خب به جهنم!
-

فلور چوب مورد علاقه اش رو بالاتر گرفت و گفت:
- براي يك بار، فقط يك بار توي كل ِ عمرت تورخدا آدم باش! منظورم تورو مرلين بود. ببين، اولا" سعي كن انگليسي حرف بزني كه فكر كنه ما از خانواده ي بالايي هستيم. بعد هم! فقط تنها كاري كه ميكني، باهاش شوخي كن. آدم باحاليه! ولي نه شهرستاني.

گابريل دست به سينه به در ورودي خانه تكيه داده بود و با هر سخن فلور سرسري سرش را تكان ميداد. فلور نفس عميقي كشيد و با شنيدن دومين بوق، بعد از پريدن از ترس، به سمت ماشين دويد. در را براي مهمان ِ خارجي اشان، ديويد بكام (اون نيست. اين يعني يكي ديگه اس! اسم نداشتم، از تو آستينم در آوردم. )

گابر : (شفاف سازي: البته از نظر قيافه و هيكل و الخ كاملا" همون ديويد هستند ايشون. )
فلور متوجه قيافه ي خواهرش از دور دست ها ميشه و بعد، با نفرت و انزجارو كلا" بد اومدن هاي فراوان دست ِ ديويد رو ميگيره و با هم به سمت گلخونه ها ميرن.

گابر ميدوئه جلو.

فلور : اممم. ديويد، اين خواهرمه. گابريل!
ديويد : Nice to meet you.
گابر : I am from Amrica!! (بخونيد همون آمريكاي خودمون).
ديويد : (و فلور) :

فلور آهي ميكشه و ديويد رو حل ميده به سمت گلخونه.

گلخونه ي خانه ي دلاكور ها

- Where are you come ferom?
- Britania.
- Oo! Do you know harry Potter? J.K Rowling And ... 3 Points? (همون سه نقطه ي خودمون ِ).
ديويد:

فلور پاشو محكم ميزنه روي پاي گابريل. گابر ميپره عقب و به يك گياه ِ پف دار بنفش ِ صورتي رنگ ميخوره كه به شدت بزرگ هست. برق ها براي هرچه ترسناك تر شدن ِ صحنه ميره و رعد و برقي غول آسا آسمان رو روشن ميكنه. (تشكر ويجه از بروبچزه پشت ِ صحنه. )

- آخ!
- Sorry Are you hert?
- چي ميگي؟
- تو كي هستي؟
- من فلورم. تو كي هستي؟
- منو نميشناسي!؟
- چرا باب، گابري. اين يارو كو...

- آخ!
- لوموس.

چوبدستي گابريل به آرامي روشن ميشه و روي صورت ِ ديويد مي افته كه به شدت قرمز شده و در هم رفته. با پايين اومدن ِ‌چوب دستي ِ گابريل، فلور رنگش كم و كم تر ميشه! و بالاخره، با ديدن اون صحنه حيغي فرا بنفش ميكشه.

- وايييييييي! اقاي بكام.
- Wow! بيچاره ي بدبخت، افتادي رو آکروپاسيا؟ هه! اونم با كجا!
فلور :
گابر : باب خب اين همه جا، درست بايد با نشيمنگاه بيفته اون رو؟
فلور : اين گياهه چي هست؟
گابر : فكر كنم آکروپاسيا. نترس! هيچي نميشه.
فلور : نگوو... اينو نگو. تو فيلم ترسناكا هر كسي اينو ميگه اولين نفر مي ميره.
گابر :

فلور زير بغل ِ ديويد رو ميگيره و متوجه سياهي ِ دور شلوارش ميشه.
- كشنده است؟
- اوهوم.
- پس چرا واستادي منو نگاه ميكني؟
- خيله خب چرا داد ميزني؟ چي كار كنم خب؟

فلور با نگراني به در و ديوار گلخونه نگاه كرد و سپس چوبدستي اش رو در آورد.
- سمه؟
- آره . يه سم خطرناك داره. باب اين مي ميره. ارزشش رو نداره.
- بذار بلندشم از جام...!
-

فلور چوبدستي اش رو به سمت ِ ديويد ميگيره و بعد از گفتن ِ ورد ِ "ترموبيولنس!" (همين طوري اومد باب.) نوري زرد رنگ وارد تن ديويد ميشه. ديويد شروع ميكنه لرزيدن و سپس از هوش ميره و كاملا" ديگه ميميره.

فلور :
گابر :
فلور :
ديويد : Oh.. Hi! Am I dead? You are Angels? I am in Heaven?
گابر : No. Heaven Is In Daftar tojihat!

ديويد از جاش بلند ميشه و به سرعت مي افته زمين. خسته و كوفته و كمي بيحال ، خودش رو به سمت در ميكشونه. گابر با غرولند:
- فلور. كمكش نميكني؟ مهمون ِ تو بود!‌


[b]دیگه ب


Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۱۷:۱۴ یکشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۸

پروفسور پومانا اسپراوت old56


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۲۷ چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۵:۴۳ جمعه ۲۳ دی ۱۳۹۰
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 103
آفلاین
براي يکي از سه گياهي که معرفي کردم به سليقه ي خودتون رولي رو بنويسيد که نحوه ي رويارويي شما يا هرکس ديگه اي رو با اونا توضيح ميده!
_______
من سفرم با خودتو می گم
_______

- پومانا بلند شو موقع رفتنه!

من:ریتا مگه می خوایم کجا بریم؟می ریم جنگل دیه حالا که دیر نشده!

ریتا:بلند شو من کارو زندگی دارم!می خوایم بریم در باره ی گرین دای تحقیق کنیم

من:باشه الان بلند می شم تو ربو لباستو عوض کن تا من بیام.

ریتا:باشه

10 مین بعد

- ریتا آماده ای؟

ریتا:آره

من:بریم

وقتی بیرون رفتیم آفتاب تازه تلوع کرده بود و نسیم ملایمی مو هایمان را نوازش میداد(چه رمانتیک )

- بریم؟

من:بریم


30 مین بعد

-اه اجب رطوبتی داره هوا همینجوری شر شر آب از بدنم می چکه

ریتا:رفتیم خونه باید یه دوش بگیرم دارم از این رطوبت هوا می میرم.

من:اهان رسیدیم اونجاست نگاه کن!

ریتا:آره چه خوشگله نگاه,نازی نگاش کن چه شاخکاشو قشنگ تکون می ده,آخی الهی ریتا برات بمیره من چیز زیادی درباره ی این گیاه نخوندم برم جلو ورش دارم بیارم خونه

من:ریتا نرو جلو ممکنه این گیاه خطرناک باشه

انگار که ریتا هیپنوتیزم شده بود رفت جلوی گیاه,گباه ثابت مانده بود و ریتا دستش را جلو برد تا گیاه را بگیرد ولی گیاه یکدفعه شاخت کایش را جلو برد و در بازو های ریتا فرو کرد.

به طرف ریتا دویدم ,ریتا به زمین افتاده بود,بهش گفتم: چی شده؟اما او فقط لبخند ملایمی زد یه ذره از این ملایم تر,بله او فلج شده بود

5 روز بعد

ایستاده بودم بالای قبر ریتا داشتم گریه می کردم و زیر لب می گفتم:ریتا بهت گفتم نزدیک اون گیاه نر. ممکنه خطرناک باشه


______________________
ریتا جان بهت بی احترامی نشده باشه یهو منو به دوئل دعوت کنی برای انتقام گیری


دیدگاه هر کس نشان


Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۰:۱۰ سه شنبه ۱۳ مرداد ۱۳۸۸

ترورس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۰۱ دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۵:۱۸ چهارشنبه ۱۶ تیر ۱۳۸۹
از این سبیل ها خوف نمی کنی یابو !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 209
آفلاین
پسر های ریون در گوشه ای از تالار ایستاده بودند و منتظر دختران ریون بودند تا اماده شوند ولی از جایی که این ساحره ها مدت زمان زیادی بود که داخل خوابگاهشان بودند پسران به چرتی سطحی فرو رفته بودند .

- خوب ما اماده ایم بریم ... اِ اینا که همه اشو لاشن ؟

-پاشــــــــــــــــــــــــــــین

پسران که به شکل وحشتناکی ترسیده بودند اول به سمت چوب هایشان رفتند و بعد به دنبال صاحب صدا گشتند ولی بادیدن لونا خیالشان راحت شد و چوب هایشان را قلاف کردند!

-این چه وضعشه الان سه ساعتو نوزده دقیقه که ما منتظریم.

-خوب ما باید به خودمون برسیم دیه!

-برای پیک نیک همه چیز رو برداشتید؟!! ها چیزی جا نمونه که ... خودتون میدونید.

پسرها برای این که بفهمانند حساب کار دستشان امده سرهایشان را مانند خر تکان دادند.(حقیقت تلخه)

-عالیه امده اپارات بشین همه دسته همو بگیرن نه چون بی ناموسیه دخترا با هم اپارات کنند و پسرا باهم.

پسرها با این که اعتراض شدیدی به این تصمیم داشتند باز هم مطیعانه قبول کردند و در گوشی برای اپارات جمع شدند.

درنــــــــــــــــــــــــــــگ(افکته جدید اپاراته مال سال 2009)

پسران با مغز بر زمین کوبیده شدند و دختر ها با قدم های اهسته از روی پسران رد شدند .

بعد از این که پسران کنترل خود را بدست اوردند به سمت دختر ها رفتن که ایستاده بودند و با سر به پسر ها گوشزد میکردند "هرچه زود تر بساط رو برای سفا سیتی اک کنید"

مرلین در هنگامی که در حال اماده کردند بساط بود ریشش زیر لنگش گیر کرد وبا مغز بر زمین خورد که این حرکت از سوی دختران جک تلقی شد و زدند زیر خنده انهم به این شکل:هی هی هی

بساط که پهن شد همه در کنار هم نشسته بودند و ادای دبیران را در میاوردن:
-بیدل رو دیدن(ترورس:خره اون بیدل منم اونم سو تفاهم بود)
وقتی بلا ازش خاست در نمرش تجدید نظر کنه چی گفت "چی تجدید نظر برو بوقتو بساب دختره ... ... ... ... (وحشتناک بی ناموسی)
-ایوانو بگو هرچی کلاس خالی بود دادن بهش

-پرسی رو بگو ...

- دختر جان با دم شیر نباید بازی کنی سالازار رو چه دیدی شاید شناستو بست پس ببند اون گالتو ...

همین طور که همه در حال خنده بودند لیسا پرچین سمت چپ را دید و توجهش جلب شد برای همین بلند شد و به سمت پرچین رفت هنوز قصد این را داشت که پرچین را نوازش کند که ناگهان بازو هایی از داخل پرچین به او هجوم اورد و او را به داخل کشید لیسا جیغی بلند کشید و نظر بقیه را به خودش جلب کرد .

- وای شوخی نکن دارم می ترکم از خنده!(کوجاش مگه خنده داره!)

- نه مثل اینکه گیر کرده تو گرین دای وای نه سالازار منو مرگ بده!

همه به سمت پرچین حرکت کردند و طلسمهای به سمت پرچین فرستادند و لی پرچین همچنان لیسا را میمکید.

بکس ارام گرفتند و فهمیدند کار لیسا به اتمام رسیده است به همین دلیل اخرین نگاه ها را به او می انداختند و در جواب لبخند سردی از لبان لیسا نمایان شد!


خدا يكي ؛ زن يكي ، يكي !

"تا دنیا دنیاست ابی مال ماست / ما قهرمانیم جام تو دست ماست"


Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۱۹:۵۶ دوشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۸۸

ریتا اسکیتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۶ چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۳:۳۱ پنجشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۰
از تو اتاقم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 568
آفلاین
جلسه ي چهارم

صداي همهمه ي دانش آموزان از گلخونه شماره ي چهار به گوش ميرسيد، ريتا طبق معمول در حالي که چندتا گلدون رو به زور تو دستش جا داده بود، وارد گلخونه شد و گلدون هارو پشت ميزش گذاشت و گفت:

- خيلي خب ساکت باشين ديه، من امروز اصلا حوصله ندارما، اين جلسه ميخوام در باره گياهان سمي باهاتون صحبت کنم.

ريتا به سمت تخته رفت و درحالي که گچ هارو تو دستش بررسي ميکرد گفت:

- گياهان سمي به گياهاني گفته ميشه تو خودشون زهر ذخيره کرده باشن، اين زهر ميتونه مرگبار باشه، ميتونه فقط اندام هاي حرکتي شمارو از کار بندازه، ميتونه مسموتون کنه يا فقط باعث بشه چند ساعت بيهوش بشين! کلا زهر گياهان سمي عوارض مختلفي روي انسان ها داره. يکي از گياهان سمي آکروپاسيا نام داره! آکروپاسيا بوته ي گل وحشي هست با خارهاي بلند و گل هاي بنفش رنگ و پف پفي! اين بوته بيشتر تو مناطق خشک رشد ميکنه، خارهاي آکروپاسيا به هر قسمت از بدن فرد که فرو بره همون قسمت رو از کار ميندازه! خارهاي اين گياه زهر ياسي رنگي رو تو خودشون ذخيره کردن که وقتي جايي فرو ميره تمامش رو خالي ميکنه!

ريتا مکثي کرد و بعد اسم ديگه اي رو روي تخته نوشت.

- لاله ي عوضي! لاله هاي عوضي معمولا روي تپه ها و کوه ها رشد ميکنن، اگر عصاره ي ريشه ي گل لاله ي معمولي رو بجوشونين و اون رو با برگ گياه دراگ استور مخلوط کنين ميتونه درماني براي تنگي نفس به حساب بياد، اما درصورتي که اشتباهي لاله ي عوضي رو انتخاب کنين موجب فراموشي ميشه! راه شناسايي اين دوتا لاله هم يک خال گرد سياه رنگه که پايين يکي از گلبرگ ها، جايي که گلبرگ به ساقه متصله هست!

ريتا به سمت ميزش برگشت و گلدوني رو روي اون گذاشت و بعد گفت:

- اينم از گرين داي معروف ترين گياه سمي! شاخک هاي بلندش رو ميبينين؟ هرکي از کنار گرين داي رد بشه، بلااستثنا مورد حمله ي شاخک هاش قرار ميگيره حتي همه ي حيوانات و حشرات! اين گياه به طور مرتب سمي رو توليد ميکنه که بسيار کشنده اس، اگر اين سم به حد خطرناکي تو شاخک هاي گرين داي ذخيره بشه براش خطرساز ميشه و ميتونه حتي ريشه ي خود گياه رو خشک کنه، به همين دليل غريزه ي گياه موجب ميشه که هرچيزي از کنارش رد شد، شاخک هاشو فرو کنه تا زهرش تخليه بشه! زهر گرين داي مايع سفيد رنگ و غليظ و گرمي است که با فشار زيادي وارد جريان خون فرد ميشه و سريع آلودش ميکنه، بدن فرد آلوده بعد حدودا دوساعت از کار ميفته، بعد از گذشت يک روز فرد با يک بدن کاملا فلج دچار تشنجات خيلي شديد ميشه، روز دوم مايع تيره رنگ و بدبويي از چند ساعت يک بار از دهن فرد بيرون مياد که نشونه ي پيشروي سم رو نشون ميده، روز چهارم دردهاي خيلي شديد و کشنده اي به سراغتون مياد که بيشترين تاثيرش رو سر هس و روز پنجم که... تموم! ميکشه!... هيچ درماني هم نداره! البته اين گرين دايي که من براتون آوردم خشک شده!

ريتا گلدون رو دوباره پشت ميزش پنهان کرد و گفت:

- تکاليف رو يادداشت کردم! جلسه ي ديگه گلخونه شماره پنج لطفا!

بعد بدون گفتن کلمه ي ديگري از گلخونه خارج شد!

---------------------------------------------------------------------------------

تکاليف: براي يکي از سه گياهي که معرفي کردم به سليقه ي خودتون رولي رو بنويسيد که نحوه ي رويارويي شما يا هرکس ديگه اي رو با اونا توضيح ميده! اون رول ميتونه هر موضوعي داشته باشه و اصلا نيازي نيس که توسط گياها گزيده بشين، در واقع اين کاملا به خودتون بستگي داره! طنز يا جدي بودنش هم با خودتون!


... بگذرم گر از سر پیمان
میکشد این غم دگر بارم
می نشینم شاید او آید
عاقبت روزی به دیدارم...


Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۱۹:۵۲ دوشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۸۸

ریتا اسکیتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۶ چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۳:۳۱ پنجشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۰
از تو اتاقم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 568
آفلاین
امتیازات جلسه ی سوم گیاه شناسی

اسلیترین: 10

دراکو مالفوی: 30

گریفیندور: 30

جیمز سیریوس پاتر: 30
آبرفورث دامبلدور: 30
پرفسور گرابلی پلنک: 30

هافلپاف: 30

پیوز: 30
هستيا جونز: 30
پروفسور پومانا اسپراوت: 30

راونکلاو: 0

شرکت کننده نداشت!


ویرایش شده توسط ریتا اسکیتر در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۱۲ ۱۹:۵۵:۰۹

... بگذرم گر از سر پیمان
میکشد این غم دگر بارم
می نشینم شاید او آید
عاقبت روزی به دیدارم...


Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۱۴:۲۶ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۸۸

دراکو  مالفوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۲ دوشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۸:۳۳ سه شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۸
از دحام!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 117
آفلاین
با استفاده از تخیل خودتون، شش مورد بیماری رو بنویسین و نحوه ی درمان اونارو به وسیله دارگ استور شرح بدین! همین تاپیک!

سرطان مری
آخی!مرلین نصیب نکنه البته!این سرطان که باعث و بانی اش چیزی جز سلول های مری نیست دو نوع داره.1- سلولهای سنگفرشی مری 2- آدنوکارسینوم مری.
البته اصلا قصد ندارم اسم اینا رو بگم که مری احساس کنه خیلی آدم خوفیه!نه!می خوام طریقه درمانشون رو توضیح بدم.
برای درمان نوع اول این سرطان ،شفابخشان باید مری شخص بیمار رو شکاف کوچکی بدن و 3 عدد برگ بنفش گیاه دراگ استور توی اون بذارن.بیمار به مدت 2 روز نباید غذا و یا نوشیدنی بخوره و تنها میتونه از سرم جادویی استفاده کنه.بعد از 2 روز،باید برگ ها رو از مری در آورد و به شخص برای شفا یافتنش تبریک گفت.
برای درمان بیماری دوم همون کارهای بالا رو انجام میدیم،با این تفاوت که به جای 2 برگ،سه عدد برگ در مری جای گذاری میشه.

واریس مری
اُه مری چه قدر بیماری داری تو!این بیماری که بیشتر به خاطر مشکلات کبد و یا اختلال تو انعقاد خون و اینا ایجاد میشه تنها یه راه حل برای درمانش هست و اون هم درست کردن پماد دراگ استور هست.برای تهیه این پماد باید مواد داخل شکاف های این گیاه رو جمع کنیم.حدود 12 گرم که شد اون ها رو به مدت 12 روز،هر روز سر ساعت 12 تا 1 جلوی آفتاب میذاریم تا آب زیادی که داره تبخیر بشه.ماده ی جامد و نرمی که در آخر روز دوازدهم به دست میاد پماد دراگ استور هست.باید این پماد رو روی جناغ سینه مالید. بعد از چند ساعت جذب مری شده و بیماری شخص مذکور برطرف میشه.

پارکینسون
فکر کردین من برای چی اون دختر خودشیرین رو ول کردم؟!البته قیافه شو تو فیلم 6 ببینین فراری میشین!ولی پارکینسون داشت دختره!
این بیماری که باعث لرزش بدن میشه تنها راه درمانش درسته قورت دادن ریشه های این گیاهه!باید سعی کنید بدون این که خفه شین ریشه ها رو از نای و مری عبور بدید!در صورتی که بعد از انجام این کار زنده موندید بیماری شما درمان میشه!

پنوموتوراكس
اشتباه نکنید!این یک ورد نیست!بلکه اسم بیماری مربوط به شش هست!برای راه درمان این بیماری باید در روز جلوی برگ های گیاه دراگ استور رفته حدود پنج بار نفس عمیق بکشید.نکته قابل ذکر اینه که ریشه های گیاه باید در خاک و یا به بیان دیگر گیاه زنده باشه.

آلکاپتونوری
این هم یک ورد نیست!این یک بیماری ژنتیکی مخصوص نوزادان هست.برای درمانش باید ساقه دراگ استور رو بکَنیم و به مدت دو شبانه روز دور گردن نوزاد طفلی گره بزنیم.(البته شل باشه که نوزاد به دار باقی نره!)نوزاد بعد از گذشت دو روز بیماریش برطرف میشه.حال میکنین قدرت دراگ رو؟!بیماری های ژنتیکی هم درمان میکنه!

افتادگی دریچه میترال
اگه شفابخشی به صدای قلب شما گوش داد و فهمید که شما افتادگی دریچه میترال دارید باید پودر برگ این گیاه رو با برگ پودر شده نعناع مخلوط کنید و جلوی بینی تون بگیرید.عطری که ایجاد میشود نفس شما رو بند میاره اما شما قبل از خفگی اگر بتونید جمله ی " من افتادگی دریچه میترال دارم" رو بیان کنید بهبود پیدا میکنین!البته ریسک این درمان خیلی بالاست و شفابخشان کمی ازش استفاده میکنن.

-------------------------------------
تمامی بیماری های ذکر شده در طبیعت وحود دارن!


ویرایش شده توسط دراکو مالفوی در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۷ ۱۴:۳۱:۳۷

منم سالم بودم
حالا خوب نگاه کن
اعصاب که ندارم
داره دکتر میزنه با چوب رو زانوم


تصویر کوچک شده


Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۱۴:۲۲ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۸۸

آبرفورث دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۳۰ شنبه ۱۰ تیر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۹:۲۶ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۹
گروه:
کاربران عضو
پیام: 805
آفلاین
یا الله همشیره!

سوال : 6 مورد....!
جواب :

راشیتیسم :

برای درمان این بیماری ب وسیله گیاه دراگ استور، باید ابتدا گیاه را از محل برخورد ساقه با خاک جدا کنیم.در قسمتی از گیاه که روی زمین باقی مانده، چند قطره اسید بریزیم.این باعث میشه غشا میانی از بین بره و شیره گیاه خارج بشه.دقت کنید این شیره اگر با هوا تماس پیدا کنه یک سری آنزیم هاش رو از دست میده، ذا باید این شیره بدون تماس ب هوا به بیمار داده بشه.توصیه شده که خود گیاه رو مثل نِی بدید به بیمار تا بدون اینکه شیره با وا تماس پیدا کنه وارد بدن بیمار بشه.

اسکیزو فرنی :

این بیماری خطرناک روانی، تنها با روش پیچیده ای درست میشه که تا کنون فقط دو شرکت دارو سازی موفق باه ساخت اون شدن. این معجون رو بطور خاصه، از ریسه قلب اژدها، ریشه دراگ استور و ون موجودات دم انفجاری به اضافه نمک، فلفل، کاری و زیره درست میکنن.
این مواد باعث تمرکز سلول های نا هنجار مغز بیمار در راه بینی و تخلیه اون ها از راه بینی و اینا میشه.


شیزو فرنی :

این بیماری یه ذره از اون قبلی خطرش کمتر هست اما به مقدار خیلی زیادی مصری هست.راه های انتقال این بیماری مانند سرما خوردگی میباشد.برای درمان این بیماری، تنها کافیست مجموع برگ و ساقه و ریشه دراگ استور را چرخ کرده تا بصورت خمیر در آید.سپس خمیر مذکور را به مدت 3روز به پیشانی بیمار میمالیم. در مواقع ضروری، ادامه درمان تا 5روز مجاز است.


سادیسم :

این بیماری از خانواده مردم آزاری به حساب میاد اما در کل مضرات جدایی داره.سادیسم مردم آزاری در ابعاد خرد هست.یعنی مثلا نیشگون و چنگول و اینا. تنها راه درمان "احتمالی" این بیماری خطرناک، نوشیدن شیره دراگ استور همراه با آب هست که باعث سردی و کاهش فعالیت هورمون های سادیسمی در بدن میگردد.

میان نوشت : استاد بوقی، 6 تا خیلی زیاده خوب!!!


آنفولانزای پیوزی :

این بیماری تازه شایع شده و خیلی هم مهلک هست. در مورد اثرات این بیماری توضیحی نمیدم از بس که خفنه!
راه درمان هم اینه که روده گوسفند و بز رو با هم چرخ کنیم، سپس درون شیره دراگ استور بندازیم، هم زده و بنوشیم. انشا ا... که خوب میشه!


افسردگی :

درمان این بیماری تنها به میزان 10% به دراگ استور مربوط میشه. باید گیاه دراگ استور رو در آب بجوشونیم، تا نرم بشه و به صورت آدامس در بیاد. با جویدن ریشه، شیره اون بصورت تدریجی بیرون میاد، اما بیمار باید در این مدت، فقط به انجام کار های شادی آوربردازه وگرنه دارو اثر نمیکنه.


seems it never ends... the magic of the wizards :)







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.