مادام ماکسیم میره هاگریدو صدا میکنه و هاگرید میاد
-هاگر بیا اینجارو ببین
هاگرید: این چه عکسیه کالین از نامزد من گرفتی؟
من: هاگرید یزره به قیافش نگاه کن خوده مادم ماکسیمه
هاگرید :یه ذره به مادام ماکسیم نگاه میکنه یه ذره به خانوم توی عکس
هاگرید غیرتی میشه
-آلیمپ این مردای غریبه کین؟ کنارشونی؟
مادام ماکسیم: بابا به خدا داشتم فیلم بازی می کردم
هاگرید میره طرفه مادام ماکسیم
یهو حاج دارکی وارد میشه برادر گراپیم همراشه
من:اسلام علیکم و رحمت الله و برکاته حاجی
وسریع جادوی ریشوس... رو اجرا میکنم
هاگرید بر میگرده طرف حاجی
حاج دارکی: برادر هاگرید بر شما دعوا کردن با همسر آینده
شما حرام است اگر خواهر الیمپ در گذشته اشتباهی نموده بر گردن برادر کالین نیست و گذشته ها گذشته پس بر شما واجب است آرامش خود را حفظ کنید
هاگرید یه نگاهی به گراپی می ندلزه و کتکهایی که تو کتاب پنجم ازش خورده یادش میاد و ساکت میشه
و همانا من حاج دارکی وبرادر گراپی را به خوردن آبکدو حلوایی و نوشیدنی کره ای دعوت کرده وتا جای ممکن از برادر گراپی دور می شینم و در گاو صندوق را براس حاجی که اومده سهمش رو بگیره
باز می کنم