هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: ���� ����� ���� ��� ������� �Ș �������
پیام زده شده در: ۱۲:۱۴ پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۸
#79

سهراب


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۳۴ یکشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۹:۲۶ شنبه ۲۱ فروردین ۱۳۸۹
از خونمون
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 58
آفلاین
1- درباره ی لردولدمورت کبیر، توضیحات کاملی را ارائه دهید! (15 امتیاز)

او در سال 1930 چشم از جهان گشود.وقتی چشمانش را باز کرد پدرش از خانه ی مادرش به علت اینکه از جادو بدش میامد رفته بود و تام از آن موقعی که بدنیا آمد یتیم بود.

تا این که در سه سالگی مادرش هم کشته شد و او را به پرورشگاه بردند.او همیشه بچه های دیگر را اذیت می کرد یا آنها را می ترساند و از این کار لذت می برد.

وقتی به سن ده سالگی رسید مردی به نام آلبوس دامبلدور به پرورشگاه آمد و از او تقاضا کرد که به مدرسه ی علوم و فنون جادوگری هاگ بیاید و تام ریدل هم حرف او را قبول کرد.

او همیشه جزو بهترین شاگرد ها بود و معلم ها او را خیلی دوست داشتند مخصوصا معلم دفاع در برابر جادوی سیاه یعنی هوراس اسلاگهورن او را خیلی دوست داشت.

تا این که تام ریدل به سن شانزده سالگی رسید و به فکر جانپیچ افتاد.او پیش هوراس اسلاگهورن رفت و از او درباره ی جانپیچ ها سوال کرد و هوراس اسلاگهورن هم که خیلی آدم ساده ای بود به همه ی سوال های تام ریدل جوان پاسخ داد.

تا این که او به سن هجده سالگی رسید.او پیش مدیر قبلی هاگ رفت و از او پرسید که می توان معلم دفاع در برابر جادوی سیاه شد ولی مدیر قبلی گفت که:تام!شما باید حداقل به سن نوزده برسی تا بتوانی معلم بشی و تام ریدل به سن نوزده رسید.

در این مدت مدیر هاگ عوض شده بود و مدیر جدید فردی به نام آلبوس دامبلدور شده بود.در همین زمانا تام ریدل که جدیدا اسم جدیدی روی خودش گذاشته بود(لرد ولدمورت)با قیافه ای زشت و تقریبا کچل (اثرات جانپیچ)پیش دامبلدور آمد و از او تقاضا کرد که او را معلم دفاع در برابر جادوی سیاه بکند ولی دامبلدور نپذیرفت و تام ریدل از هاگ بیرون آمد و نقاب لرد ولدمورت را روی صورتش پیچید.

در سال ها بعد که محفل ققنوس تشکیل شده بود و با لرد ولدمورت مبارزه می کرد فردی به نام سوروس اسنیپ پیشگوئی سبیل تریلانی را شنید و به گوش لرد ولدمورت رساند که فرزندی از خانواده ی پاتر ها به دنیا میاید که جلوی کار شما را می گیرد و لرد ولدمورت تصمیم گرفت که به خانه ی پاتر ها برود و پسر انها را بکشد.

وقتی به خانه ی پاتر ها رسید اول جیمز پدر هری را کشت و بعد
لیلی مادر هری.وقتی خواست هری را بکشد طلسم به خودش برگشت و لرد ولدمورت را کشت.

تا این که چندین سال بعد دوباره لرد ولدمورت بازگشت و دوباره به دنبال هری پاتر گشت ولی در هاگوارتز وقتی به هری رسید که دیگر هیچ مرگخواری پیشش نداشت و هری پاتر او را کشت و سایه ی لرد سیاه را از شر زمین کم کرد.

2- دو نکته ی مبهم زندگی لرد کبیر چیست! ( 15 امتیاز، یک امتیاز امتیازی است!)

1)کشتن بیش از حد و جمع آوری تعداد زیادی مرگخوار

این که یه ذره بیش از حد آدم می کشت و برای همین جزو سیاه ترین جادوگر تاریخ شده بود و دور خود مرگخواران زیادی جمع کرده بود و این یکی از دلایل به قدرت رسیدنش بود

2)جانپیچ!

هفت تا جانپیچ!یعنی باید در حقیقت می مرد ولی نمرد!عجب جونی داشت!روحش همیشه در آزار بود ولی نمی مرد.



Re: ���� ����� ���� ��� ������� �Ș �������
پیام زده شده در: ۱۷:۲۷ چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۸۸
#78

بلاتريكس لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۱۱ دوشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۲۹ جمعه ۲۸ اسفند ۱۳۹۴
از ما هم شنیدن...
گروه:
کاربران عضو
پیام: 705
آفلاین
امتیازات جلسه ی چهارم آموزش جادوی سیاه به سبک باستانی:


گریفندور: 28 :3 = 9.33 روند میشود----» 9 امتیاز

سلسیتنا واربک: 28 امتیاز!

هافلپاف: 28+ 29+ 30 :3 = 29 امتیاز!


کینگزلی شکلبوت: 28 امتیاز

گلگلومات : 29 امتیاز

مری فریز باود: 30 امتیاز


وقتی شب برمی خیزد
دنیا را در خود پنهان می کند
در تاریکی غیرقابل رُسوخ
سرما بر می خیزد
از خاک
و هوا را آلوده می کند
ناگهان...
زندگی معنایی جدید به خود می گیردl


Re: ���� ����� ���� ��� ������� �Ș �������
پیام زده شده در: ۱۷:۲۱ چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۸۸
#77

بلاتريكس لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۱۱ دوشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۲۹ جمعه ۲۸ اسفند ۱۳۹۴
از ما هم شنیدن...
گروه:
کاربران عضو
پیام: 705
آفلاین
تدریس جلسه ی آخر جادوی سیاه به سبک باستانی:

مارکوس عینک آفتابی اش را به چشم زد.
- همه می دونن که من چه تیپی دارم لورا! بیخودی سعی نکن با این آواترت بقیه رو گول بزنی!

لورا آهی کشید و کلاهش را صاف کرد. در همین لحظه درب کلاس به شدت کوبیده شد و بلاتریکس لسترنج در حالی که شنلش را در دست گرفته بود وارد کلاس شد.
- وقت اضافه نداریم! من کلی کار دیگه دارم که باید بهشون رسیدگی کنم. دوشیزه براون، لطفا" دست از سر موهای هری بردار و به من نگاه کن.

لاوندر که سرخ شده بود، آب دهانش را قورت داد و سرش را به نشانه ی عذرخواهی تکانی داد. بلاتریکس موشکافانه به چشمان دانش آموزان نگاهی کرد و گفت:
- فکر میکنم باید بدونید که در جلسه ی آخر قصد داریم در چه موردی صحبت کنیم..ما می خوایم در مورد قوی ترین، قدرتمندترین، سیاهترین و جذاب ترین جادوگر قرن صحبت کنیم. کسی می دونه اون فرد کیه؟

- پرفسور دامبلدوره؟

- کروشیو! گفتم سیاه ترین. نویل، ترجیح میدم اون یه نفری که می تونه جواب درستو بگه تو نباشی. بیست امتیاز از گریفندور کم می کنم.

صدای آه و ناله ی گریفندوری ها در کلاس طنین انداخت. در همین لحظه انگشت هلنا بالا رفت:
- ببخشید پرفسور، اون شخص پیوزه؟

بلاتریکس با عصبانیت چوب دستی اش را بیرون کشید.
- کروشیو! بیست امتیاز از ریونکلاو کم می کنم. شما چرا همتون روی اون کلمه ی " جذاب" توجه کردین؟! گفتم سیاه ترین و قوی ترین و جذاب ترین جادوگر قرن..و اون کسی نیست جز لردولدمورت کبیر!

دانش آموزان وحشت زده به یکدیگر خیره شدند و باد از پنجره ی شکسته ی کلاس هو هو کنان در میان پرده ها پیچید و صحنه ی عجیبی را به وجود آورد. بلاتریکس با رضایت لبخندی زد.
- ایشون اون قدر قدرتمند و مطرح هستند که همه ی ما در باره ی هورکراکس های نازنینشون اطلاعاتی داریم. مگر این که اقای لانگ باتم درخواست توضیح داشته باشن!

نویل لبخندی زد.
- چه توضیحی! توضیح نمی خواد! هورکراکس همون رشته های باریک مو هستند که اسمشو نبر نداره!

بلاتریکس با عصبانیت آواداکداورایی به سمت نویل فرستاد و غرید:
- من وقت و فرصت اضافه ندارم که حرف های تکراری توی کتابا رو براتون توضیح بدم. خودتون به اندازه ی کافی با ارباب اشنایی دارید...و می دونید که جذاب ترین جادوگر قرن هم هستند. اما در زندگی نامه ی ایشون دو نکته ی خیلی خیلی مبهم وجود داره که باز هم من توضیحی نمیدم..این تکلیف جلسه ی ایندتونه که اونو پیدا کنید و بیارین!

سپس بی توجه به دانش آموزان شنلش را برداشت و از کلاس خارج شد.


______________________________________________________


تکلیف: ( همه غیر رول)

1- درباره ی لردولدمورت کبیر، توضیحات کاملی را ارائه دهید! (15 امتیاز)

2- دو نکته ی مبهم زندگی لرد کبیر چیست! ( 15 امتیاز، یک امتیاز امتیازی است!)


وقتی شب برمی خیزد
دنیا را در خود پنهان می کند
در تاریکی غیرقابل رُسوخ
سرما بر می خیزد
از خاک
و هوا را آلوده می کند
ناگهان...
زندگی معنایی جدید به خود می گیردl


Re: ���� ����� ���� ��� ������� �Ș �������
پیام زده شده در: ۱۵:۳۸ پنجشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۸۸
#76

مری فریز باود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۴۴ چهارشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۳:۲۹ جمعه ۱۵ مرداد ۱۳۹۵
از زیر عذاب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1014
آفلاین
فروختن روح به شیطان! کلاً جمله ی جالبیه ، معمولا وقتی چنین جمله یا کلمه ای به ذهن کسی میرسه سریع ذهنیت یک فرد به طرف یک هدیه از طرف شیطان به آن در ازای آن گرفتن روح فرد میشه .
در تاریخ باستان اومده که در ابتدای خلقت و در ازل شیطان بدین دلیل در برابر انسان سر تعظیم فرود نیاورد که او از آتش بود و اسنان از خاک بدین خاطر بود که او ماهیت خود را از انسان بالاتر میدید .
اما آنچه باعث برتری انسان میشد همین روح و در واقع بسیاری از اسراری پنهانی از خلقت بود که در روح بنا نهاده شد است اما فقط افراد کمی از آن سر در می اورند .
چنین میتوان نتیجه گرفت که شیطان با گرفتن روح از فردی ( صد در صد انسان ) فقط به دنبال آن است تا چیزیی را که خود از آن بی بهره است بدست آود و و در واقع به ماهیت اصلی آن پی ببرد !

البته این مورد فقط در مورد انسان صدق میکند وگرنه در رابطه با موجودات دیگر فقط هان جنبه ی معامله مطرح است .

اما در این معامله که در ابتدا یک معامله دو سر سود بنظر میرسد شیطان در برابر قرار دادن قدرتهای ماوراطبیعه بسیاری مقداری از روح یک فرد را تسخیر میکند ! شایان ذکر است در مواردی دیده شده است که یک شیطان فقط مقداری از عمر را کم میکند ! و یا روح رو به مقدار کم تسخیر میکند ! نه اینکه کنترل کلی را در دست گیرد ! زیرا گرفتن کنترل کلی نه تنها بدرد وی نمیخورد بلکه بیشتر کار اجنه ها می باشد .

چنانچه در داستان ایوب میبینیم شیطان فقط مقداری مو از همسر وی درخواست می کند تا عجز وی را نشان دهد ، البته در واقع بنظر میرسد که روحی رد و بدل نشده است اما بعد از آنکه خود ایوب با خبر میشود بیان میدارد که او روح وی را تسخیر کرده است !

پس با توجه به این داستان در می یابیم که تسخی روح توسط شیطان این چنین نیست که ما حتماً قدرت و یا ثروت و یا چیزهای بیشتر و بهتری را نصیب خود کنیم بلکه اگر کاری را بر حسب عقیده وی انجام دهیم در واقع روح خود را به او فروخته ایم و او مارا تسخیر کرده است .

چنانچه در زندگی های جادوگران و ماگلها صحنه های اینچنینی بسیاری دیده میشود که شیطان در هیبتها و شکلهای گوناگون بدانها نزدیک شده و آنها را به کارهایی وادار میکند که در آن لحظه بر روی آن تردید دارند و در حقیقت روح آن ها رو تسخیر کرده و فرد قربانی روح خود را به شیطان میفروشد ... فقط برای اندکی لذت زودگذر !

از مصادیق بارز آن میتوان به بلاتریس لسترنج اشار کرد که روحخود را برای رسیدن و در کنار بودن یک معشوق نه چندان جذاب به شیطان فروخت و اعمالی شیطانی را انجام داد که هرگز برای وی ثمر بخش نبود !

اما تاریخی ترین فروختن روح به شیطان به یک مورد عملی توسط یک ساحره مربوط میشود که در برابر عمر جاودان روحش را به شیطان فروخت ، چنان چه از نشانه ها و وقایع بنظر میرسد وی میتواند هر از گاهی در یک جسم حلول کند و جاودانه به زدگی خویش ادامه دهد ! اما زندگی بدونه روح و با آدابی شیطانی ! نام اصلی وی هنوز کشف نشده و به عنوان یک افسانه در جادوگران مطرح می باشد.


خداحافظی در اوج یا خروج فوج فوج... مسئله این است!


Re: ���� ����� ���� ��� ������� �Ș �������
پیام زده شده در: ۱۱:۱۹ پنجشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۸۸
#75

سهراب


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۳۴ یکشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۹:۲۶ شنبه ۲۱ فروردین ۱۳۸۹
از خونمون
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 58
آفلاین
تکلیف: یک مقاله ی سی نمره ای درمورد فروختن روح به شیطان بنویسید! ( 30 نمره! غیر رول! )

این کار بسیار نا پسندسده ای است که انسان روحش را به شیاطین بفروشد ولی بعضی ها مجبور می شوند این کار را بکنند مثلا سرطان می گیرند و وقتی هیچ امیدی ندارد به جز احضار روح.

احضار روح به صورتی است که یه کتاب است به اسم کتاب شیاطین و فقط این کتاب را جادوگران می توانند ببینند و مشنگ ها نمی توانند این کار را بکنند.

این کتاب شکل های مختلفی از شیاطین دارد که اسم قدرتمند ترین و زرنگ و باهوش ترین شیطان لرد وین هستش

کسی که می خواهد بیماری یا هرچیز دیگر را از خود دور کند یا ثروتی عظیم بدست بیاورد باید این شیطان را احضار کند

جادوگر طلسمی را که شیطان مرگ لرد وین در آن است می خواند و لرد وین از توی کتاب بیرون میاید و به جادوگر بوسه می زند و بعد عکس هایی را که ازش وحشت دارید روی دیوار یا هرچیز دیگر میاید مثلا اگر مادر کسی مرده است او عکس مادر او را می گذارد و جادوگر ناراحت می شود و این موجود شیطانی از ناراحتی بقیه تغذیه میکند.

و وقتی که احضار می شودمی بیند که جادوگر چه درخواستی دارد و او این درخواست را بعد از عذاب این روح انجام می دهد و روحش را برای چندین سال پیش خودش در بدترن و وحشتناک ترین جای ممکن نگه می دارد و آن روح درد و عذاب زیادی را تحمل می کند و لرد وین از این عذاب لذت میبرد ولی وقتی از آنجای نحس بیرون بیاید با این که کابوس های بدی می بیند ولی به بهترین نحو ممکن زندگی می کند و دیگر احضار روح نمی کند


ویرایش شده توسط گلگومات در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۲۹ ۱۱:۲۵:۳۷

تصویر کوچک شده



[spoiler=hufflepuff]we love hufflepuff [/spoiler]

رفیق بی کلک:مادر [img


جادوگران فقط یه


Re: ���� ����� ���� ��� ������� �Ș �������
پیام زده شده در: ۷:۳۰ یکشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۸
#74

كينگزلی  شكلبوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۲ شنبه ۲۱ دی ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۹:۳۱ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۱
از ن، لايه ای كه زمين را فرا گرفته!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 842
آفلاین
تکلیف: یک مقاله ی سی نمره ای درمورد فروختن روح به شیطان بنویسید! ( 30 نمره! غیر رول! )

فروختن روح به شيطان، كاری ناپسنديده و اشتباه ميباشد. در اين جادوی كثيف، سياه و شيطانی، شيطان به دنبال انسان های مختلف ميرود و خود را بر آنها نمايان ميسازد و از آنها قول ميگيرد كه در صورتِ آنكه به مدتی‌ حدود بيست سال( كه معمولا" فرا تر از آن نميرود) به شخص زندگیِ مرفح و پر از ثروتی را هديه كند. پس از پايان مهلت قانونی، شيطان دوباره نزد فرد بر می گردد و برخلاف تمنا ها و خواهش های فرد روح او را از بدنش جدا ميكند و آنرا به اعماق جهنم سوزان ميفرستد و خودش از جسمِ بی روح شخص برای انجام كارهای شيطانی استفاده ميكند...

به عنوان مثال، دومين فروش روح به شيطان را شرح ميدهم...

دومين نفر كه در تلاش برای داشتن يك زندگی مرفح بود، از طبقه تنگ دستان و فقير دستان بود. يك زن بيمار و دو پسر بيسواد را نيز زير پر و بال خود ميپروراند...

شيطان، از اوضاع خجالت بارِ زندگی آن شخص آگاه بود و بهترين فرصت در آن ديد كه او را در تله ی وحشتناك خودش بيندازد، پس يكی از روزها كه او از خانه ی كلبه ای و نخ نمايش بيرون می آمد، شيطان در ظاهر مردی خوش قامت، زيبا رو و ثروتمند به سمت او رفت...

مرد پيشنهاد شيطان را پذيرفت. پذيرفت كه از تمام ثروتمندان شهر، ثروتنمد تر باشد. پذيرفت كه تا بيست سال روی پستِ تنگ دستی را نبيند و موجبات شادی خانواده اش را فراهم آورد، و پذيرفت در پايان بيست سال روحش به اعماق جهنم برود و جسمش به شيطان سپرده شود...

تيك تيك ساعت برای مرد، ناراحت كننده بود. همسر و فرزندانش با چهره ای ناراحت نگاهش ميكردند. هيچوقت از پيمانش با شيطان با خانواده اش چيزی نگفته بود تا يك روز مانده به پايان بيست سال. نصايح همسرش و گريه های فرزندانش بر او ميتاختند. صدای زنگ در بلند شد و شيطان با همان ظاهر بيست سال پيش و فريبنده اش وارد شد. مرد التماس كرد، به پايش افتاد، اما شيطان نپذيرفت...

هم اكنون، وزارت سحر و جادو، فروختن روح به شيطان را ممنوع اعلام كرده. بيست سال از آخرين فروشِ روح ميگذرد و از آن زمان تا به كنون، به خاطر هوشياری وزارت سحر و جادو، شيطان در انجام اين كار پليد، نا موفق بوده است.

در تمامی موارد فروش روح به شيطان، افراد تنگ دست و فقير كه هيچگاه روی خوشی و شادی را نديده اند و چشيدن حتی يك لحظه، طعم خوشبختی برايشان شيرين است، ديده ميشوند و اكثرا" آنها روحشان را به شيطان ميفروشند.



Re: کلاس جادوی سیاه فوق پیشرفته سبک باستانی
پیام زده شده در: ۲۳:۳۵ پنجشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۸۸
#73

سلسيتنا  واربك


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۸ دوشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۵:۵۰ شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۰
از ت مي ترسم!خيلي وحشتناكي!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 22
آفلاین

تکلیف: یک مقاله ی سی نمره ای درمورد فروختن روح به شیطان بنویسید! ( 30 نمره! غیر رول! )


فروختن روح به شيطان كار ساده اي نيست!

اولين نفري كه روحش را به شيطان فروخت،فردي بسيار فقير و از طبقه پايين جامعه بود.او هميشه افكار شيطاني اي در سر مي پروراند.در جستجوي ثروت و خوشبختي بود...اما از راه هاي شيطاني...مدتها به تحقيق و بررسي پرداخت.با جن ها به گفتگو مي پرداخت و درباره ي شياطين از آن ها سوالاتي مي پرسيد.

روزها و شبها دست به كارهايي شيطاني و ناپسند مي زد تا رضايت شيطان را جلب كند. ديگر چيزي جز ديدن و احضار شيطان برايش ارزش و اهميتي نداشت.حتي همسر و فرزندانش او را ترك نمودند.همسايه هايش از دستاو كلافه شدند.پس از مدتي او ديگر كسي را نداشت و بسيار تنها شده بود.تا اين كه بالاخره روزي، زماني كه در حال انجام مراسم احضار بود،شيطان خود را نشان داد.

شيطان ،وحشتناك تر و قدرتمند تر و عظيم تر از آن چيزي بود كه او فكر مي كرد.با پاي شيطان افتاد.از شيطان خواهش و التماس كرد كه او را خوشبخت كند و در عوض قسم خورد كه هر كاري را براي او خواهد كرد.

پس از مدتي خواهش،شيطان درخواستش را پذيرفت اما در عوض گفت كه او بايد روحش را به شيطان بفروشد.يعني اجازه دهد بعد از 20 يا 30 سال خوشي وخوشبختي روحش به جهنم پرتاب شه تا شيطان از جسمش براي كارهاي ديگري استفاده كند.

مرد هم كه از شيطان مي ترسيد بدون هيچ فكري،قبول كرد...

امروزه هم فروختن روح به شيطان،به همين شكل صورت مي گيرد.فردي كه خواستار انجام اين كار است تنها با طي مراحلي شيطاني مي تواند اين كار را انجام دهد.

در قرن اخير تعداد افرادي كه روح خود را به شياطين مي فروشند به شدت افزايش يافته است.از اين رو تعداد جادوگران و انسانهاي شرور هم بيشتر شده.زيرا هر بار كه كسي روحش را مي فروشد ،پس از سالهاي خوشي شيطان از جسم اودوباره استفاده خواهد كرد و استاداني در زمينه ي علوم شيطاني(!) براي تعليم به جامعه مي فرستد.

معمولا مردم فقير، شرور كه هيچ وقت خوشبختي را نديده اند،دست به اين كار پست مي زنند.آن هايي كه جهنم برايشان ارزشي ندارد وخود را متعلق به شيطان مي دانند.آنهايي كه در حقيقت از بدي و بدبختي لذت مي برند !


همون ليسا تورپينم!
تصویر کوچک شده


Re: کلاس جادوی سیاه فوق پیشرفته سبک باستانی
پیام زده شده در: ۱۸:۳۲ پنجشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۸۸
#72

بلاتريكس لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۱۱ دوشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۲۹ جمعه ۲۸ اسفند ۱۳۹۴
از ما هم شنیدن...
گروه:
کاربران عضو
پیام: 705
آفلاین
امتیازات جلسه ی سوم کلاس اموزش جادوی سیاه به سبک باستانی:


هافلپاف: 27 امتیاز

نیمفدورا تانکس: 14+ 14= 28 امتیاز
پرفسور پومانا اسپراوت:12+12+ 24 امتیاز
فلورونس: 15+15= 30 امتیاز

اسلیترین: 10 امتیاز

دراکو مالفوی: 15+15= 30 امتیاز!



راونکلاو: 3:30 = 10 امتیاز

ترورس: 15+15= 30 امتیاز


وقتی شب برمی خیزد
دنیا را در خود پنهان می کند
در تاریکی غیرقابل رُسوخ
سرما بر می خیزد
از خاک
و هوا را آلوده می کند
ناگهان...
زندگی معنایی جدید به خود می گیردl


Re: ���� ����� ���� ��� ������� �Ș �������
پیام زده شده در: ۰:۳۵ دوشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۸
#71

بلاتريكس لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۱۱ دوشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۲۹ جمعه ۲۸ اسفند ۱۳۹۴
از ما هم شنیدن...
گروه:
کاربران عضو
پیام: 705
آفلاین
جلسه ی چهارم آموزش جادوی سیاه به سبک باستانی:

دامبلدور ناامیدانه به بغل دستی اش نگاهی کرد. فلورنس ابروهایش را بالا انداخت و زمزمه کرد:
- بیخودی التماس نکن. نمی تونم بدم کپ بزنی!

دامبلدور اهی کشید و ساکت شد و فلورنس با غرور سرش را برگرداند. در همین لحظه درب کلاس با شدت باز شد و بلاتریکس لسترنج در حالی که از شدت خشم می لرزید، وارد شد و شنلش را روی نیمکت شکسته پرتاب کرد.
- خیلی خب! ابدا" وقت ندارم که مقدمه چینی کنم! میریم سر اصل مطلب...

لینی دستش را بالا برد و نیشخندی زد:
- به به به سلامتی مبارکه.

بلاتریکس با عصبانیت کروشیویی را به طرف لینی فرستاد و ادامه داد:
- این جلسه قراره درمورد فروختن روح به شیطان صحبت کنیم. همونطور که می دونید، بیست سال پیش، آخرین نفری که روحش رو به شیطان فروخت از دنیا رفت. این مرد بیست سال خوشبختی و قدرت را از شیطان هدیه گرفت و قرار بر این شد که در پایان بیست سال روحش به اعماق جهنم پرتاب بشه تا شیطان جسمشو به هرجایی که می خواد هدایت کنه.

جیمز وحشت زده یویویش را در اغوش کشید و بلا غرولندی کرد:
- جیمز سیریوس پاتر! اگر مالی ویزلی اون کتاب اشپزیشو بذاره کنار، موفق میشم حواسمو جمع کنم و بهت بگم که شیطان هیج وقت در ازای بیست سال خوشبختی یویوتو ازت نمیگیره!

جیمز با ناراحتی بغضش را فرو داد و بلا غرولند کنان ادامه داد:
- اون قدر وقت ندارم که توضیحات کامل رو در این مورد بهتون بدم! درنتیجه خودتون باید تحقیق کنید و برای جلسه ی اینده یک مقاله ی سی نمره ای درمورد این موضوع بنویسید! هرچه کاملتر بهتر!

مالی کتاب اشپزی اش را کنار انداخت و دستش را بالا برد. اما بلاتریکس بی توجه به وی نوشته های سبز رنگ تخته را نمایان کرد و از کلاس خارج شد. دانش آموزان مبهوت به ساعت روی دیوار خیره شدند. هنوز یک ساعت تا پایان کلاس باقی بود!

___________________________________________________

تکلیف: یک مقاله ی سی نمره ای درمورد فروختن روح به شیطان بنویسید! ( 30 نمره! غیر رول! )


وقتی شب برمی خیزد
دنیا را در خود پنهان می کند
در تاریکی غیرقابل رُسوخ
سرما بر می خیزد
از خاک
و هوا را آلوده می کند
ناگهان...
زندگی معنایی جدید به خود می گیردl


Re: ���� ����� ���� ��� ������� �Ș �������
پیام زده شده در: ۱۹:۱۶ شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۸۸
#70

فلورنس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۳۴ جمعه ۱۶ آذر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۳:۰۷ چهارشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۰
از قلب هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 63
آفلاین
تکلیف اول :

ترجمه ی اول – زبان یونانی

گروهی از باستان شناسان یونانی در طی تحقیقات خود بر روی سنگ، اطلاعات زیادی به دست اوردند که عمده ترین مفهوم ان ترویج جادو و جادوگری با استفاده از این طلسم بود .

ترجمه : ای مردم ! همانا ما لوحی ازگل و خاک ساختیم تا ایندگان را بر این امر مهم اگاه سازیم که هیچ قدرتی بر شما نیست مگر با میراث اجداد و پدرانتان ! باشد که از ان به بهترین وجه استفاده کنید .

ترجمه ی دوم- زبان انگلیسی

محققان با همکاری گروهی از مورخان با انجام ازمایشات گسترده بر روی بقایای سنگ و طلسم نهفته ، ترجمه ای با توجه به پیشینه و قدمت تاریخی ان ارائه دادند که به شرح زیر است :

زمین و اسمان در هم امیخت . شراره های اتش همه جا را فرا گرفته و کاخ های صلح به زودی نابود می شود و قدرت از ان ماست . هیچ گزندی از ان بر ما نیست وما فاتحان سیاهی هستیم .
مورخان معتقدند که اثر این طلسم شوم باعث نابودی بخشی از سنگ و صاحبان ان شده است .

ترجمه ی سوم – زبان چینی :

قبیله ای از اتش پرستان چینی همواره این طلسم را راهی برای ظهور منجی خویش می دانستند و ان را اینگونه ترجمه کردند :

تو به زودی ظهور خواهی کرد انگاه که سرخی اتش به سفیدی می گراید و جهان را بر پایه ی عدل استوار می سازی ! ما مقدمات ان را فراهم کرده ایم و ان در دستان ماست تا تو ...

انها معتقدند که گذشتگانشان خواستار نگه داری ان در معبدی بوده اند اما متاسفانه بین قبایل گوناگون و حتی سرزمین های مختلف جنگ رخ داده است و نیمه ی دیگر سنگ گم شده است .

ترجمه ی چهارم – زبان فرانسوی :

عده ای از پژوهشگران با همکاری گروه تحقیق موزه ی لوور پاریس،بر روی کتیبه ی باقی مانده بریدگی هایی را شناسایی کرده و نظر بر این دارند که به زودی اثر طلسم نهفته ازاد می شود و ان را به کلی نابود می کند .
ترجمه : این راز در امان می ماند تا زمانی که تو به دانستن ان طمع نورزی . راز دفن شده است و به دست عده ای مخفی خواهد ماند اما تا زمانیکه دانستن ان شرط نجات بشر باشد .

تکلیف دوم :
1) یکی از ان طلسم هایی است که به کمک ان جان پیچ ساخته می شود.
2) استفاده از ان به دفعات زیاد باعث مرگ ناگهانی می شود به گونه ای که اثر ان دقیقا مانند طلسم اواکداورا می باشد
3) قادر به زنده کردن مرده ها و افشا سازی اطلاعات انان را دارد .


*FLORENCE*~~~~~ ~~~~~
Any Thing Is Possible If you Just Believe That تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.