تدریس جلسه اول
در تابستانی که دنیای ماگلی پر از ویروس و الکل و ماسک بود، جادوگران فارغ از همه چیز و با رعایت پروتکل های بهداشتی(!) به هاگوارتز آمده بودند تا جادو بجویند. برخی از آنها با پیس پیس کننده الکلی شخصی خودشان که پرواز کنان فضای اطراف را ضدعفونی می کرد و بعضی با حباب شفافی که دور خودشان کشیده بودند، به دنبال کلاسشان می گشتند.
در این میان یک گروه حرکات عجیبی را هماهنگ با هم انجام می دادند.
- خب حالا دور خودمون دو دور می چرخیم... همه یک قدم به عقب... سه بار سرتون رو بخارونید...هرکی نخارونه نمیتونه وارد شه ها. دستاتونو به هم گره کنید. خب، بفرمایید!
جادوآموزان که هرکدام از گرما در حال ذوب شدن بودند، با قیافه های پوکرفیس از دالانی که دود آبی رنگی در آن موج می زد وارد کلاس شدند.
گرومپ-آخ!
نماینده ی کلاس که مسئول ورود بود، با لبخندی دلنشین جادوآموزی را که پس از برخورد با دالان به زمین افتاده بود بلند کرد.
-گفتم که باید آداب ورود رو درست انجام بدی، سرت رو نخاروندی؟
-این چه...
بووووق.
مسلما وقتی این جادوگران خوش شانس در انتخاب واحد، کلاس طلسم های باستانی را بر می داشتند از قرتی بازی هایی مثل آداب ورود یا کلاسی با دیوارها و کف پوش های سیاه، چراغ های مه الود آبی روی دیوارها و ... خبر نداشتند. ولی چاره ای نبود جز اینکه مثل بچه های خوب روی صندلی هایشان نشسته و منتظر استاد عجیب غریبشان بمانند.
-همه چی داره مدرن میشه ما باید طلسم باستانی یاد بگیریم؟!
-من حتی اسم این استاد رو هم نشنیدم...!
-چه دکور خوف و خفنی!
-نکنه تو هم مرگخواری؟
-بیاید منتظر باشیم استاد بیاد و برای ورود سرش رو بخارونه!
-بچه ها... لکه روی میز من شبیه خونه.
صدای قدم هایی که از بیرون کلاس می آمد باعث شد که همه با سکوت و لبخند های موذیانه به دالان نگاه کنند. ملانی استانفورد با ردا و شنل مشکی برای دالان سری تکان داد و از آن رد شد. دانش آموزان با ناامیدی به صندلی هایشان لم دادند.
ملانی شنلش را روی صندلی پرت کرد و با جدیت به دانش آموزانش نگاه کرد. ردای مشکی او در پس زمینه سیاه کلاس گم میشد. درس دادن آخرین چیزی بود که او فکر انجامش را می کرد.
-خب، خب، امیدوارم از ورودتون فهمیده باشید که توی کلاس من قرار نیس مثل کلاس وردهای جادویی یه سری کلمه حفظ کنید و چوبدستی تکون بدید... و نه، نمیخوام که سرتون رو بخارونید!... این کلاس فراتر از کتابه... .
-هر جادوگر اول باید با قدرت ذهن خودش آشنا شه، کنترلش کنه، بتونه گسترشش بده و ازین حرفا... . مثلا بتونید از یه دالان جنگولک بازی یا محدودیت با تکون دادن سر رد بشید... .
-خانم اجازه!
-بفرما!
-اینا تو امتحان میاد؟ باید یاد بگیریم؟
-میگفتم!
درس امروز فقط برای شروعه و خیلی ساده ست. این طلسم باستانی مادربزرگ همه ورد هاییه که روزمره استفاده می کنید.
ملانی همونطور که با چوبدستی طلسم را می نوشت ادامه داد.
-کاری که باید بکنید اینه که یه مشکل رو توی ذهنتون تصور کنید، مشکل باید شخصی باشه نه عمومی، طلسم نمیتونه برای یک جمع راه حل پیدا کنه. مثلا مشکلتون اینه که گرمتونه... هرچقدر دقیق تر تصورش کنید، طلسم راه حل پیشرفته تری بهتون میده... حالا، همگی همراه با من... چوبدستی رو خلاف عقربه های ساعت می چرخونید و میگید... هلاسپیافوس براتوس. الف هارو بکشید!
-هلاااسپیاااافوس برااااتوس.
-خوبه، حواستون باشه که طلسم غول چراغ جادو نیست که ازش پول یا عشق بخواید! راه حل هاش منطقیه.
-خانم اجازه!
اگه طلسم خوبیه چرا باستانی شده چرا روزمره استفاده نمیشه؟
-کی گفته که قراره چیزای
خوب تو این کلاس یاد بگیری؟
-
-خب، باید اون مشکل رو واقعا در ذهنتون داشته باشید و طلسم بهتون راه حل میده، اثرش هم البته کوتاه مدته. به شرطی که بعدش بگید که مشکلتون حل شده... طلسم های باستانی خیلی به شخص جادوکار وابسته ن. خب، دختری که همش سوال داری... چه مشکلی به ذهنت میرسه؟
-خب... خوابم میاد.
-میتونی امتحانش کنی.
-ام... باشه... هلااااسپیاااافوس برااااتوس.
برای یک دقیقه هیچ اتفاقی نیفتاد و دانش آموزان با نگاهِ اینم یه استاد خل دیگه، به هم نگاه کردند.
ویژژژژیک لگن آب شلپ شلوپ کنان از دالان به درون کلاس آمد و مستقیما به طرف دخترمذکور رفت.
-نه! ... من... ییییی... .
لگن آب بر سر دختر خالی شد و جست و خیز کنان از همان راهی که آمده بود برگشت.
-مش...کل...ام... حل شد!
-خیلی خوبه!
خب بچه ها، همونطور که دیدید راه حلی که طلسم پیدا میکنه چیزیه که اصلا به ذهنتون خطور نکرده و... خب یکمم شوخه!
دانش آموزان:
-اگه ذهنتون مشکل رو با جزییات بیشتر تصور کنه طلسمتون هم کاربردی تر میشه، مثلا توی دوئل میتونید باهاش حریفتون رو به چیزی دچار کنید که خودتون هم نمیدونید چیه.
سپس با لبخند رضایتمندانه ای به همان سرعتی که آمده بود از کلاس بیرون رفت.
تکلیف جلسه اول!۱-یه مشکلی که براتون پیش اومده رو درنظر بگیرید، طلسم رو اجرا کنید و خود مشکل و نتیجه خلاقانه ش رو بنویسید. (۷نمره)
یادتون باشه که طلسم ما طرفدار راه حل های غیرمنتظره و طنزآمیزه بنابراین اصلا خودتون رو محدود نکنید، ولی درعین حال نباید بی ربط بنویسید. (جزییات بیشتر، نمره بهتر)
۲-بنظرتون این طلسم میتونه چه کاربردی داشته باشه. (۳نمره)
(شوخی یا جدی)