سوژه جدید- ما داریم کجا میریم، آقای... هاگرید؟ قرار نیست که از تو دیوار رد بشیم؟
- نه دقیقا! ما میخوایم بریم به کوچه دیاگون تا وسایل مورد نیاز برای سال اول تحصیلیت رو بخریم. سال های بعد خودت به اینجا میای. حالا...
هاگرید لبخندی به پسر بچه ی 11 ساله ی کنارش زد و سپس مشغول ضربه زدن به دیوار با عصایش شد.
تق... تق... تق...تق!
هاگرید لبخند دیگری به پسرک زد و گفت : ببین، اینجا...
ا
کرده که بیاید و منو سرکار بذارید هان؟ میدونستم نباید حرفتونو باور کنم.
- نه پسر جان، اصلا همچین چیزی نیست. این دیوار باید الان باز بشه. باید...
تق...تق...تق...تق!
هیچ! باید این مسئله را با محفل در میان میگذاشت.
- باید بریم جای دیگه ای. دست منو بگیر!
- که چی؟ که یه نفر ازم عکس بگیره و بعدا بشم مضحکه بچه ها؟ نه، من دیگه گول نمیخورم.
پسر بچه با عصبانیت به هاگرید نگاه کرد اما با دیدن قیافه ی جدی ومصمم او کمی به قضاوتش شک کرد. دست او را گرفت و .... پاق!
در خانه ی ریدل- آفرین مرگخواران من، آفرین! از حالا به بعد ما ورودی هاگوارتز و جامعه ی جادوگری رو کنترل میکنیم. هیچکس نمیتونه به کوچه ی دیاگون وارد بشه مگر با اجازه ی ما.
لرد سیاه لبخندی شیطانی زد و سپس با اشاره به علامت شوم روی دستش ادامه داد : و این اجازه نامه ی ماست.
در همین هنگام- آلبوس، این قضیه جدیه، نمیشه همینطوری از کنارش گذشت. اینطوری هیچکس نمیتونه وارد هاگوارتز یا مدرسه ی دیگه ای بشه.
- اما این کار غیر ممکنه. طلسم اون دیوار از زمان های مرلین کبیر هست. امکان نداره کسی بتونه اون رو بشکونه.
- شاید نشکوندنش، جا به جاش کردن!
آلبوس با نگرانی به هری نگاه کرد که این حرف را زده بود. حق با او بود. این کار ممکن بود اما حتی انجام آن نیز به یک طلسم خاص احتیاج داشت.
- تنها یه طلسم میتونه اینکارو بکنه. یه طلسم خاص! اما خنثی کردن اون طلسم... خنثی کردنش فقط از طریق درون محوطه امکان پذیره نه از بیرون. اون طلسم مدت هاست که از دست رفته و خیلیا باور کردن که اون یه افسانه است اما بنظر میاد حقیقت داره.
- اما ما که نمیتونم وارد محوطه بشیم.
- آره شاید ما نه ولی... ولی امروز جیمز و تد و جرج رفته بودن کوچه دیاگون. شاید بتونیم با اونا صحبت کنیم.
در کوچه دیاگون- جیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــغ! جیــــــــــــــــــغ!
در چرا باز نمیشه؟ ما گیر افتادیم. جیــــــــــــــــــــــــــــــــــــغ!
جرج بلافاصله پس از آخرین جیغ جیمز گفت : تد، احتمالا به خاطر ضد آپاراتی که تو مغازه بوده ما هنوز اینجاییم. فکر کنم یه بیرون انداز اجرا کردن که همه رو بیرون انداخته اما اون شی از ما محافظت کرده. حالا هم دوباره ضد آپارات کلی اجرا کردن.
- بهتره با محفل تماس بگیریم.
و سپس بار دیگر گوش هایش را گرفت تا از صدای جیغ جیمز در امان بماند.