نقد پست شماره ی 206 - تاپیک بیمارستان سوانح جادویی سنت مانگو - ماریه تا اجکامبماریه تای عزیز،
نثر پستتون بسیار گیرا بود و بدیهیه که با یکم کسب تجربه و مهم تر از اون خوندن پست های خوب دیگران پیشرفت سعودی می کنید.
در ابتدا و با یک نگاه سطحی به پستتون، مشخصه که باید روی دیالوگ نویسی ها و ظاهر پستتون بیشتر کار کنید. در نقد پرفسور سیسنترا هم به موارد و اصول پاراگراف بندی اشاره کردم، ولی باز هم تکرار می کنم:
-بین دیالوگ دو نفر باید یک خط فاصله وجود داشته باشه. ( دو تا اینتر )
-بین پاراگراف اصلی و دیالوگ های اشخاص، باید یک خط فاصله وجود داشته باشه. ( دوتا اینتر )
-دو پاراگراف با هم، یک خط فاصله دارند. ( دوتا اینتر )
-تنها در حالتی که شما در یک پاراگراف به توصیف و توضیح شخصیتی بپردازید، مجاز هستید دیالوگ بعدی رو که مربوط به اون شخص هست( یعنی اون شخص گفته ) رو بدون هیچ فاصله و تنها با یک اینتر بنویسید.
-علائم نگارشی به کلمه ی قبل از خود می چسبند و با کلمه ی بعد از خود یک فاصله دارند.
- علائمی مثل ! ؟ ... ، اگر دقیقا در جای مناسب و به جا استفاده نشوند، معنی و کاربرد اصلی خودشون رو از دست میدن و تنها باعث شلوغی و درهمی پستتون میشن.
- برای نوشتن دیالوگ های اشخاص باید از این علامت « - » استفاده کنید.
شما از طریق تمرین و دقت بیشتر، به راحتی می تونین این مشکل رو حل کنید. یادتون باشه که ظاهر مرتب پست و نثر شیوا به درک بهتر نوشتتون کمک می کنه و باعث میشه خواننده با اشتیاق و علاقه نوشته هاتون رو دنبال و مطالعه کنه.
نقل قول:
_چرا این قدر دیر کردین دکتر؟
این را پرستار تازه کار و جوانی که آکوآ نام داشت گفت.
نوع دیالوگ نویسیه شما در اینجا بسیار خوبه. توجه کنید که صرفا نوشتن نام گوینده برای گفتن یک دیالوگ جالب نیست و اینکار از معمولی ترین روش ها و در حقیقت نا پخته ترین نوع دیالوگ نویسی محسوب میشه. شما به همین ترتیب خوبه که سعی کنید با وجود معلوم و مشخص بودن گوینده، با توصیف و فضا سازی اون شخصیت و مکانی که در اون قرار داره، دیالوگ هاش رو بنویسید. اینکار باعث جذاب تر شدن هرچه بیشتر نوشته ی شما میشه.
نقل قول:
_چرا این قدر دیر کردین دکتر؟
این را پرستار تازه کار و جوانی که آکوآ نام داشت گفت.
_چه اتفاقی افتاده؟
پرستار در حالی که سعی میکرد موی بلند بورش را از جلوی صورتش کنار بزند گفت: یه اسکوئیب خرابکاری به بار آورده.
و دکتر را به اتاقی که اسکوئیب روی تخت فرسوده ی آن خود نمایی میکرد هدایت کرد.
_یه جشن خانوادگی جادوگری بوده. اون (اشاره به بیمار) در حالی که سعی میکرده به بقیه ی اعضای خانواده اش نشون بده که اسکوئیب نیست( این کلمه را چنان آهسته تکرار کرد که نمیشد آن را به وضوح شنید) چوب جادو رو برداشت و حالا...
_ و حالا چی پرستار؟
_به یه تقطه خیره شده و همش حرف از یه مرد با موهای بلند میزنه. ولی به نظر من دکتر اون طلسم شده.
_ اوه تو رو به ریش مرلین از این حرفا نزن آخه کی یه اسکوئیب رو طلسم میکنه؟ به هر حال فعلا بخوابونش تا بعد، شاید وقتی بلند شد بهتر شده باشه. پرستار جوان دستور را اطاعت کرد.
اشاره ی شما به اون بیمار فشفشه جالب بود ولی دقت کنید که یک رول نویس تا حدی اجازه داره در حواشی سوژه حرکت کنه. شما بهتر بود با یک اشاره ی جزیی تر، حتی به اندازه ی یک دیالوگ پرستار، به حواشی داستان بپردازید و ماجرا رو طبیعی تر نشون بدید، ولی نه اینکه بیشتر از حد لازم روی یک موضوع بی اهمیت مانور بدید و وقت صرف کنید. این نوع پرش های ناپخته باعث عدم ارتباط درست مخاطب با سوژه میشه و اون و مسیرش رو درست درک نمی کنه. روی این مسئله بیشتر کار کنید.
نوشتن دیالوگ های غیر ضروری هم که به روند داستان کمکی نمی کنه و تنها باعث طولانی تر شدن نوشته و سردرگمی خواننده میشه هم از این قبیل هست. مثلا ببین:
نقل قول:
_پرستار،اسمت...
_آکوآ هستم قربان.
_پرستار آکوآ تو میدونی چه جوری میشه از شر موهایی که هر چی کوتاشون میکنی ولی باز در میان خلاص شد.؟
_خب راستش فکر کنم که یه همچین چیزی رو تو کتاب مراقبت از موهای جادویی خونده باشم.
دکتر جونزرت در حالی ک سعی میکرد خوشحالی خود را پنهان کند گفت: تو فوق العاده ای و زود تو کارت پیشرفت میکنی. ممنون.
آکوآ:
و یا:
نقل قول:
باید همون بلایی رو که سر اون اسکوئیب لعنتی آوردم سر تو هم بیارم.
_ پس کار شما بود.
_البته که کار ما بود. اون لرد رو با مو دیده بود و میخواست به بقیه خبر بده. ما نباید این اجازه رو بهش میدادیم. اون وقت فکرشو بکن تو روزنامه ها نوشته میشد و لرد ابهت خودش رو از دست میداد اون وقت... و با صدای سرفه ی لرد حرفش را قطع کرد.
_ وراجی بسه ایوان کارتو انجام بده.
_ بله لرد سیاه.
سعی کن نوشتت رو به خلاصه ترین و بهترین و مفهوم ترین صورت ممکن ارائه بدی.
نقل قول:
جونزرت به سمت کتابخانه ی کوچکش که در دفتر خود داشت رفت و کتابی را با این مضمون پیدا کرد.با عجله پشت میزش نشست و مشغول ورق زدن شد. دل روده ی وزق گوشت خوار باعث ازدیاد موهای سر میشود. پر بو قلمون از رشد بی رویه ی موهای رماغ جلوگیری میکند. و... هنوز چیز به درد بخوری پیدا نکرده بود...
توضیح جزییات کوچکی از کتاب، در حالیکه که جونزرت بین خواب و بیداری به تصور کشیده میشد، کار بسیار جالب و خوبی بود. شما با این کار تونستین تا حدودی تاثیر پیدا کردن راحت جواب توسط پرستار رو از بین ببرین.
ایده ی خواب هم خیلی جالب بود. شما با اینکارتون باعث شدین خواننده در حالیکه ماجرا رو تموم شده تصور می کرد، متوجه بشه هنوز اتفاقی نیفتاده. این کار، تعلیق و طرح معما برای مخاطبتونه که نوشتتون رو بسیار جالب می کنه. سعی کنید با پایان های به جا و خوب همینطور که دست نفر بعدی رو برای ادامه دادن باز می گذارید، به خواننده هیجان القا کنید. در واقع نکته ی مثبت پست شما همین بود که جریان رو نه کمتر و نه بیشتر از حد لازم پیش بردین.
در مورد شخصیت پردازی و فضا سازی هم نکته ای وجود داره که باید یاد آور بشم. دقت کنید که حتما بر اساس شخصیت واقعی کارکتر ها دیالوگ هاتون رو بنویسید و یا فضا سازی کنید. شما در قسمت خواب شخصیت اصلی داستان، لرد ولدمورت با تمامی ابهت و سیاهیش رو بیشتر مضحک تصور کردید تا ترسناک. دقت کنید:
نقل قول:
پـــــــــــــــــــــــق... لامپ باز ترکید.
از وحشت جرئت نداشت تا چوب دستی اش را روشن کند.
_مثل اینکه دستورو اجرا نکردی.
صدای لرد در فضای اتاق طنین انداخت.
ایوان جلو آمد و با صورت برافروخته ای گفت: باید همون بلایی رو که سر اون اسکوئیب لعنتی آوردم سر تو هم بیارم.
ببین دوست عزیز، همونطور که خودت بهتر می دونی، لرد ولدمورت ابهت و نفوذی داشت که قدرتمند ترین افراد هم در برابرش سر خم می کردند و ما نباید این رو نادیده بگیریم. فضا سازی راجع به ولدمورت راحت نیست و باید در تک تک کلماتتون، هیجان، ترس، و مرموز بودن این شخصیت رو به خواننده القا کنید. توصیف شما در این قسمت خواننده رو یاد فیلم های ترسناکی میندازه که بیشتر از انچه ترسناک باشن خنده دارن. توجه کن که ولدمورت هیچ وقت حضور مستقیمی نداره و هیچ وقت امواج رعب و وحشتی که به همراه داره رو ترک نمی کنه. باید بتونی با کلماتت این حس رو به مخاطب انتقال بدی تا نویسنده ی موفقی باشی. در مورد بقیه ی شخصیت ها هم همین هست. چه آلبوس دامبلدور چه هرمیون چه بقیه... باید بتونی بر اساس شخصیت و کارکتر اون فرد، دیالوگ ها یا فضا سازی ها رو تنظیم کنی. به این مورد حتما دقت کن.
نقل قول:
با عجله از جایش بلند شد فقط تا شب فرصت داشت....
در ضمن ما فقط سه نقطه داریم، نه چهار نقطه!
به علائم نگاری هم بیشتر دقت کن و سعی کن هر کدوم رو دقیقا در جای خودش استفاده کنی. استفاده ی بیش از حد از هر علامتی، منظور و معنی واقعی اون علامت رو از بین میبره و در خواننده هم تاثیری رو که باید، نمی گذاره. فراموش نکن که در پایان تمامی جملاتت نقطه و در مواقع درنگ یا وقفه از ویرگول استفاده کنی.
در کل خوب بود.
مطمئنم با یکم تلاش بیشتر خیلی بهترم میشی و جزو بهترین های ارتش و بعد از اون سایت قرار میگیری!
موفق باشی