هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: دفترچه خاطرات جادوگرانی !
پیام زده شده در: ۲۱:۳۱ سه شنبه ۱ تیر ۱۳۸۹
#32

مرلینold2


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۵ سه شنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱:۵۲ پنجشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۰
از پایان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 221
آفلاین
خب من خاطرات خیلی زیادی تو این سایت دارم.شاید همشو حوصله نکنم یه جا بنویسم.در نتیجه میخوام از ابتدا شروع کنم.

-------------
زمانی که من وارد این سایت شدم ،حدود 6 سال پیش شهریور ماه بود.اون موقع سایت چنین حالتی نداشت و کلا خیلی فرق داشت.اون موقع چند تا پست بی محتوای غیر رول زدم و رفتم تا اسفند همون ماه دوباره برگشتم.این بار سایت خیلی بهتر شده بود و یه جورایی منو وابسته کرد به خودش.موندم و فعالیت کردم.من چون همیشه تو کتاب از لرد و دراکو و اینا رو دوست داشتم ،با شناسه آدریان پیوسی رفتم اسلیترین.اونجا با فردی که بسیار کمکم کرد آشنا شدم.شخصی به نام دراکو مالفوی !در واقع ایشون کمک کرد من ناظر بشم که در واقع ناظر شدنم ،راهی بود برای بهتر شدن و رسیدن به جایی که واقعا فک کنم خیلی خوب بود.

بعد اون موقع یه ماجراهایی پیش اومد و یکی(ترجیح میدم نگم کی)اومد لرد شد.بعد بلافاصله ناظر اسلیترین هم شد.این بود که خشم من و هم گروهی هام رو بر انگیخت. !اون موقع که بود که قرار شد از گروه بریم.من به عنوان اولین نفر با شناسه آرماندو دیپت به گریفیندور رفتم و فعالیت جدیدی رو اونجا شروع کردم.البته بعد از چند هفته ،بالاخره مشکل حل شد و منم با شناسه ایگور کارکاروف برگشتم.شناسه ای که دوران اوج من بود و باهاش همه کار کردم.همه نوع رنک (جز بهترین نویسنده)گرفتم و به هر جا میخواستم رسیدم و تبدیل به بهترین های سایت شدم.

----
الان حوصله بقیشو ندارم.یه بخش هاگوارتز و اتفاقاتش افتاده که یه کم طولانی تره !
منتظر پست هاتون هستم دوستان.


[b][size=medium][color=6600FF][font=Arial][url


دفترچه خاطرات جادوگرانی !
پیام زده شده در: ۲۱:۰۸ سه شنبه ۱ تیر ۱۳۸۹
#31

مرلینold2


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۵ سه شنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱:۵۲ پنجشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۰
از پایان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 221
آفلاین
پیش نوشت :یه تاپیک هست به نام تالار یادبود ها که برای اینه که هر کی میخواد از سایت بره ،اونجا حرف های دلشو و حرف های آخرشو بزنه و به نوعی با سایت وداع کنه.اما این تاپیک چنین نیست.توضیحات بیشتر رو در ادامه میدم.


----------
دفترچه خاطرات جادوگرانی :

خب این تاپیک همونطور که از اسمش پیداست ،مخصوص خاطرات خوب و بدی هست که شما در جادوگران داشتید.بعضی اوقات آدم این احساس رو پیدا میکنه که نیاز داره بعضی چیزها رو بنویسه تا راحت بشه.مطمئنم برای هممون پیش اومده که به این مساله فک کنیم و مسلما هممون خاطرات خوب و بدی از این سایت داریم.تو این تاپیک نیاز نیست احتیاط کنید یا مثلا فک کنید باید خیلی طولانی بنویسید.شاید یکی یه خاطره خوب داشته باشه که یه سوژه ای به تاپیکی داده و همه ادامه دادنش یا مثلا یکی یه بار با یه سری آدم درگیری داشته و این جز خاطرات بدش هست.

در نتیجه به این فک نکنید که یه پست درست حسابی بنویسید.هر چیزی که شما رو خالی کنه و یه لایه از خاطراتون رو از مغزتون خارج کنه و تو قدح سایت بریزه کافیه.

بعضی ها هم مث من خوششون میاد که بیاد خاطره دیگران رو بخونه.حتی شاید خاطره دیگران درس عبرتی برای دیگران هم بشه.

برای شروع در پست بعدی ،یه بخشی از خاطرات خودمو مینویسم تا همه متوجه شید منظورم چیه.

ممنون!


[b][size=medium][color=6600FF][font=Arial][url


Re: تالار یادبودها
پیام زده شده در: ۲۱:۴۱ پنجشنبه ۵ آذر ۱۳۸۸
#30

علی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۳ پنجشنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۳:۲۴ دوشنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۲
از خانه ای متروکه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 148
آفلاین
به یاد اون روزی که عضو شدم
هی هی هی
روزی که تو جادوگران عضو شدم
چه چقدر اماتور بود
هی عجب روزی بود
نمیدونستم باید چکار کنم
به یاد تاز وارد ها که ما هم روزی تازه وارد بودبم
عجب باحال بود اولین پستی که دادم عنوان ارسال کردم


اونم این بود که چرا هری با مالفوی دوست نشد

دقیقا 1.5 پیش بود که عضو شدم
من از دو سال پیش از جادوگران فایل دانلود میکردم
نمیدونستم که انجمن داره
مگر نه الان حکم شاید مدیرو داشتم
افسوس ولی دیگر برنمیگردن




Re: تالار یادبودها
پیام زده شده در: ۲۲:۳۵ دوشنبه ۴ آبان ۱۳۸۸
#29

بلاتریکسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۱ پنجشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۹:۴۵ یکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۲
از لیتل هنگلتون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 466
آفلاین
به یاد دوره ی تابستون 88 در سایت،

سوژه جدید :
تابستان خود را در سایت چگونه گذراندید!


در یکی از روزهای تابستان برق کودکانه ی چشمان لرد سیاه، من را اسیر خود کرد و من برای چندمین بار به سایت امدم تا از خودم فعالیت مفید و تفریحات سالم در کنم.
در اوایل ورود، هیچ رفتار خاصی مشاهده نشد، ملت همه داستان های دراز دراز می نوشتن و خوشحال بودن.

( فضا سازی با حالت های جلوه دار )

( این قسمت لطفا توسط ناظرین سایت پر شود، تا می تونن لطفا از نوشته های خودشون تعریف کنن و برای فروتنی قضیه هم یه چند تا نوبل ادبی به همدیگه بدن! )

بعد از اوایل ورود! رفتارهای خاص مشاهده شد و پست های من که اصلا از نظر کیفی و کمی در سطح نوشته های نوبلی دوستان نبود، ندیده گرفته میشد، ویرایش میشد و یا پاک میشد!
من خیلی احساس خوبی داشتم!!! ناظر ها خیلی رفتار محبت امیز داشتند و همش من را در ملاعام بغل می کردند و یا گل به من هدیه می کردند...که همین گل ها و بغل ها از درد جانکاه پست پاک شدن می کاهید! که وای، اگر ان بغل ها نبود، اکنون من سر به بیابان گذاشته بودم و این انشا را برایتان نمی نوشتم!
مخصوصا هنگامی که این غم چون انگشتان سرد و لزج دیوانه سازی بر مچ پای من حلقه میشد و من را در این گرداب غمبار، فرو می کشید!

از اوایل ورود خیلی گذشت، تابستان نزدیک انتها بود، ولی من همچنان خوشحال بودم و پست میزدم، ولی حیف که پست های من دراز نبود...که اگر دراز بود، شاید کسی حوصله اش می گرفت و دو خطش را می خواند و مرا مورد راهنمایی قرار می داد!

پست های دراز همیشه راحت تر خوانده می شوند، چون ادم یک خط از اول می خواند، 94034 تا شکلک وسط پست را می بیند، و بعد یک خط هم از اخر پست می خواند!

ناظران در این مدت خیلی سعی کردند من را به راه راستین ایفای نقش بیاورند، با من چت می کردند، و حتی برای نجات من از این گرداب پستی! من را ممنوع کردن که در انجمن هایشان پست بزنم...ولیکن من توبه پذیر نبودم...

حتی ناظری اینقدر وظیفه شناس و مهربان بود که به من در مسنجر گفت که من دلم نمیاد پست هایت را پاک کنم، ولی خودت برو یه فکری بکن...و من بسیار تحت تاثیر ایفای نقش سایت قرار گرفتم!

و من در سایت چنان پست میزدم و به قول ایشان سوژه شپلخ می کردم که گویی جان سایت را ذره ذره می گرفتم!! و ناظری به من می گفت : از جان انجمن من چه می خواهی!


( این قسمت توسط ناظران عزیز پر شود، از معایب من، و همه کارهای بدی که کردم، و از همه خوبی های خود و چیزای خوبی که به من گفتید می تونید بگید! بوس و بغل و گل هم فراموش نشه! )

و در اخر، فقط یک جمله بود که باعث شد من پیراهن چاک کنم و از سایت سر به کوه و بیابون گذارم و نادم شوم!
" تو قارت گذرایی بیش نیستی "

گوینده این جمله ی وزین در چت باکس، که مرا چنین مورد لطف و مرحمت قرار داد، تاکنون 1 پست در سایت زده و از همین می توان فهمید که ایشان که در عرض یک بار آن لاین شدن در عرض ان همه مدت، به همین سرعت چنین نتایج شگفت آور و به حقی را گرفتند،چقدر انسان والا و فرهیخته ای هستند و من می دانم که اگر ناظر شوند حتما مرا بغل هم می کنند....

من این تابستان در سایت خیلی چیزا یاد گرفتم، اینکه زمانی که ما قدیمی بودیم و دوستان ما تازه وارد، ما چگونه رفتار کردیم، و الان که ما تازه وارد بودیم و این دوستان قدیمی، چگونه با ما رفتار شد...

و من فهمیدم که چقدر این رفتار بهتر است و امیدوارم روزی همین لطفی که دوستان حال حاضر سایت در حق من تازه وارد کردند، دوستانی در حق خودشان بکنند...تا این دوستان هم از لذت این دوران بهره مند شوند!

این بود انشای من از تابستان 88 در سایت!

با تشکر از مدیریت محترم سایت
و خانواده محترم رجبی!



ویرایش ناظر فلانی!
دوست عزیز، پست شما خلاف سوژه بوده و کلا ندید گرفته میشه! موفق باشید!




Re: تالار یادبودها
پیام زده شده در: ۱۱:۱۸ جمعه ۷ فروردین ۱۳۸۸
#28

بلاتریکسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۱ پنجشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۹:۴۵ یکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۲
از لیتل هنگلتون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 466
آفلاین
روزی که این تالار رو زدم..قصدم این بود که یاد دوستانی که با ما بودن و از میون ما به هر دلیلی رفتن..رو زنده نگه داریم...
مثه شکلات قورباغه ای های دنیای هری پاتر...که به شکلی یاد جادوگران قدیمی رو زنده نگه داشته بودن...
اره..این تاپیک رو زدم به جای اون شکلات قورباغه ای ها...
فکر نمی کردم خودم زمانی بشم یکی از همین شکلات قورباغه ای ها...
این پست رو اینطوری در نظر بگیرید که یه عکس قدیمی روی شکلات قورباغه ای دنیای هری پاتری ما ،اومده پست یادبود بزنه...
یاد دوستانی که از اولین روز سایت در کنار ما بودن و الان نیستن( من فقط زمان خودم رو می گم..هر کس می تونه بیاد و دوستانی که الان نیستن زمان خودش رو بگه! )

مملی، کسی که طراح قالب های سایت...و کلا گرافیک سایت بود...

سوروس اسنیپ عزیز، پارسای عزیز که قلم به شدت زیبایی داشت و برای من ...همیشه سوروس باقی می مونه...

خون آشام که یار همیشگی ولدمورت بود و خیلی زود ..زودتر از همه از بین ما رفت...(توی پست اول هم از ایشون یاد کردم) که همیشه داستان های خون آشامی میگفت...

سدریک دیگوری عزیز ( یا ریموس لوپین قدیمی ) که یادمه سر حذف شناسه های بی ربط و غیر هری پاتری..کلی زحمت کشیدند و اسامی تمامی افراد جادویی رو از توی کتابای هری پاتر در اوردند....تاپیک " اسامی و شخصیت های هری پاتری " که الان هم استفاده میشه نتیجه زحمت ایشون هست...

دوست عزیزم کینگزلی..معروف به شیکم....وزیر سایت و دوست خوب خودم...با قلم توانایش دنیای تخیلی مون رو زیبا و زیبا تر کرد...اولین کودتای سایت رو پایه ریزی کرد و واقعا کچل به یاد موندی ما بود...

دوست عزیزم گیلدوری..یا گیلی خودم...که یار همیشگی من بود توی نوشتن و هنوزم هست البته! دوستی که بیشتر از همه از سوراخ های سایت رفت و اومد می کرد و واقعا قلم خنده داری داشت!

دوست گرام، مرلین ریشو...دوستی که ابتدا دوست بودیم و بعدش دشمن و دوباره دوست! دوستی که با یه پلک زدن..همه ما رو هلاک می کرد!!!یا شایدم پست هامون رو هلاک می کرد!یادته مرلین؟؟؟یادته چقدر پست ازم پاک کردی؟!؟
یادته چقدر کل زدیم با هم؟!؟؟!

دوست عزیز، مگ گونگال....دوست عزیزی که شاید بگم جزو نزدیک ترین دوستان من بود و واقعا بچه خوبی بود...دوستی که همیشه مشاور من بود و الان هم ازش بی خبرم..امیدوارم .هر جا هست..شاد و خوشحال باشه...

ونوس عزیز، که اوایل زودرنج بود و منم نامردی نکردم و دزدی از بانک گرینگاتز رو انداختم گردنش و مجاکمه اش کردم! ونوسی که هنوز جزو بهترین دوستان من هست و کلی دوسش دارم...

سیریش یا سیریوس عزیز که بعضی وقتتا اصلا نمی فهمیدم پستش چه معنی میده!!!! و هنوزم که می خونمشون بازم نمی فهمم!!دوست عزیز خودم!با قلم مخصوص به خودش!

کرام،پویان یا بارون خونی عزیز که البته ایشون توی سایت هنوز مثلا هستن! ولی خوب به هر حال دوست خوبی بودن که البته با تاخیر به جمع ما اضافه شدند ولی بس که بچه خوبی بود به سرعت یکی از ما شد و کلی خوش گذروندیم با هم!

تانکی یا تانکس عزیز که خاطراتی بسیار دور از ایشون دارم...زیاد فعالیت نمی کردن و مدیر گالری سایت بودند...

فلور، فلور عزیزی که کلی به سایت دلبستگی داشت و احتمالا داره!

پیام رودی هم بود که رودلوفس من بود!

ولدمورت، که تنها لرد سیاه سایت بود که واقعا ایفای نقش!می کرد!

چو چانگ که یادمه با من کارد و پنیر بود و انجمن ضد بلا زده بود و هی می گفت ما توشون جاسوس داریم!! که نداشتیم!!!

و بودند دوستانی که من فقط در محدوده سایت باهاشون آشنا بودم..ولی این چیزی از فعالیتشون در سایت کم نمی کنه...
مثه آمیشاف؛ بانوی سایه ها...دامبل معروف....سائورون! سالازار اول اولیه سایت! آمبریج ق ق ق !هرمیون گرنجر ...سیریوس استار! لوسیوس مالفوی...پروفسور فلیت ویک...دالاهوف قدیمی( که با من دشمنی داشت!!) اها اموس دیگوری بود!یه دونه هیپوگریف هم داشتیم! سر کادوگان هم بود! دوستی هم بود به اسم شیوا..که شناسه اش یادم نیتس متاسفانه..شاید هرمیون بود...مطمئن نیستم!
اگر دوستی از قلم افتاد به حساب مرور زمان بگذارید...نه قصد و غرض...
باشد که روزی دوستان شما هم از شما توی این تالار یادی کنند تا دوستان جدید تر و نسل های اینده بدونند سایت از چه کسانی...یا از تخیل و با تلاش چه کسانی، به دستشون به یادگار رسیده ...

باشد که روزی سایت؛ به جای اولین سایت هری پاتری ایرونی...به قدیمی ترین سایت هری پاتری ایرونی، تبدیل بشه...
و روزی بچه های ما، توی دنیای که ما براشون ساختیم، زندگی کنند...

پیوست! : دارک عزیز که همچنان در سایت فعاله تقریبا..واسه همین اسمی نبردم...وگرنه دوست بسیار عزیز من هست این بشر!




Re: فسيل خانه ي جادوگران
پیام زده شده در: ۲۰:۲۲ پنجشنبه ۲۶ دی ۱۳۸۷
#27

دارک لرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۱ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۷ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از پیش دافای ارزشی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 821
آفلاین
بهتون گفته بودم این تاپیک بی‌فایدس! حالا هی گوش نکنین!


!ASLAMIOUS Baby!


Re: فسيل خانه ي جادوگران
پیام زده شده در: ۱۸:۴۸ پنجشنبه ۲۶ دی ۱۳۸۷
#26

كينگزلی  شكلبوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۲ شنبه ۲۱ دی ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۹:۳۱ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۱
از ن، لايه ای كه زمين را فرا گرفته!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 842
آفلاین
سلام دوستان.من دامبلدورم.از همتون پيرترم و احترامم هم واجبه.با اين كه امسال توی اين سايت اومدم،ولی شما بايد احترامم رو نگه دارين آخه جای باباتونم.حالا اگه از اين نظر قبول ندارين مهارتهای جادوييم كه از همتون بيشتره.اگه قبول ندارين بياين باهام دوئل.در ضمن فراموش نكنين بزرگترين نيرويی كه در همتون وجود داره عشقه و فقط عشقه كه می تونه ولدمورت رو شكست بده.عشق همون نكته ای است كه ولدمورت از دركش عاجزه.



Re: فسيل خانه ي جادوگران
پیام زده شده در: ۱۶:۰۱ شنبه ۲۱ دی ۱۳۸۷
#25

تیکا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۳ شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۶:۱۷ سه شنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۰
از مکانی دنج
گروه:
کاربران عضو
پیام: 78
آفلاین
-میخوایم راحت باشیم !! خانوما بیرون لطفا!!!!
- بذار باشن چه کارشون داری آخه ؟!
- بوووق نمیخوام ببینمشون ×! ! از هر چی مدیرو مدیره ست بیزارم !!
- هووووم ؟ من ؟ برم بیرون ؟
- خفه شو برو بیرون ....


پ-ن : خیلی اعصابم خورد بوده امتحانمو بد دادم استادمون سر جلسه عکس میگرفت تا بدونه کی کجا نشسته تقلب بگیره بعدا .....
بذار راحت باشیم ...


ویرایش شده توسط تیکا در تاریخ ۱۳۸۷/۱۰/۲۱ ۱۶:۰۳:۱۱

تصویر کوچک شده




@T!k


فسيل خانه ي جادوگران
پیام زده شده در: ۱۷:۰۷ پنجشنبه ۱۹ دی ۱۳۸۷
#24

آنیتا دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۷ جمعه ۲۷ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۲۹ شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۳
از قدح اندیشه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1323
آفلاین
به پيشنهاد بارون اعظم! اين تاپيك براي قديمي تر هاي سايت زده شده. تا بتونن راحت باشن اينجا براي خودشون.


همينجا راحت باشين و خوش!


موفق هم باشيد الهي!... چيز به حق مرلين!


ویرایش شده توسط آنیتا دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۷/۱۰/۱۹ ۱۷:۱۳:۳۷

منوي مديريت، حافظ شما خواهد بود!
بازنشستگی!


Re: تالار یادبودها
پیام زده شده در: ۱۳:۲۷ جمعه ۳۰ شهریور ۱۳۸۶
#23

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
درود !

خوب هر اومدنی توام با رفتنی هست ... حالا دیر یا زود وقتش میرسه و اینکه این رفتن ممکنه به دلیل مشغله ، مدرسه ، زدگی و ... باشه ولی در هر صورت این زمان میرسه و برای من هم این زمان فرا رسیده !

یکی عضو میشه ، اول بلد نیست که چطور باید پست ارسال کنه و چطوری رفتار کنه ، مدتی که میگذره خود به خود به سمت ارزشی بازی کشیده میشه ، ممکنه مدتی تنها در بحث های هری پاتری حضور داشته باشه و کم کم به سمت رول نویسی بیاد ، در هر صورت اینکه تا مدتی هر پستی که میزنه خوندش وقت تلف کردن هست ... مسلما برای خودش یه متن ارزشمند و ایده آل هست ولی برای خیلی ها اینطور نیست ، بالاخره کم کم راه و چاه کار دستش میاد و توی بحث های هری پاتری شرکت میکنه ، رول مینویسه ، توی بحث ها شرکت میکنه ، یکی از جرگه مرگخوار و محفل رو انتخاب میکنه و کم کم استعدادش رو شکوفا میکنه . حالا در این بین با فعالیت مفیدش به نظارت و مدیریت میرسه و یه فرد مفید میشه یا نه اینطور نمیشه ، فعالیتش رفته رفته کمرنگ تر میشه و زمان رفتنش فرا میرسه ! حالا یا برای همیشه میره و یا اینکه برای مدتی میره و یا اینکه میره ولی بعضی مواقع سر میزنه !

من هم مدت زیادی اینجا و پیش دوستان بودم و حالا وقتش هست که برم و اونهایی که تازه به این سو میان بیان جای من ! در واقع به دلیل مدرسه و سنگین تر شدن دروس و این موارد دیگه نمیتونم فعالیت مفیدی داشتم باشم ، مگر اینکه هفته ای یکی دو بار سر بزنم و یه نگاهی بندازم به سایت و اگر شد یه پستی هم بفرستم .

خیلی از دوستانی که اینجا میان هدفشون پر کردن وقت و پیدا کردن دوست و فعالیت برای دل خودشون هست ... ولی خب من هدفم این بود که فقط بخوام پست بزنم و مثلا مفید باشم ، نمیشه گفت پر کردن وقت ، چون از خیلی کار ها زدم تا بخوام اینجا پست بزنم و نوشته هام چه در زمینه هری پاتر و چه رول برای دل خودم نبوده و حالا به دلایل خاصی مثل خواسته دوستان یا ماموریت ها و یا ... بوده .

البته اشتباه ترین کاری بود که میتونستم انجام بدم ، اگر هدفم فعالیت برای خودم و پر کردن وقت و دوست شدن با اعضای این جا بود هم فعالیت مناسب تری بود و هم میتونستم فرد مفیدی باشم . رفتن به سراغ دوستانی مثل هوریس ، ماندانگاس ، سالازار ، ایگور ، لرد ، ویولت ، هلگا ، مرلین ، آناکین ، ، فنریر ، لودو ، دراکو ، کالین ، استرجس و خیلی های دیگه میتونست من رو زودتر به سمت رول نویسی بکشه و همینطور با آشنایی با این عزیزان میتونستم توی فعالیت هاشون باشم و در کل خیلی تفاوت داشت ... ولی حیف که اینطور نشد و خیلی دیر تر به سمتشون اومدم و باهاشون آشنا شدم !

حالا در این بین با دوستانی به صورت ناخواسته مشکل پیش اومد که البته این مشکلات و نارضایتی ها صرفا از طرف من بوده ، ولی خوب شانس عذرخواهی مستقیم ازشون رو نداشتم ، به دوستانی که کما بیش باعث نارضایتیشون شدم میشه به پرفسور کوییرل عزیز ، جرج ویزلی عزیز ، آنتونین دالاهوف عزیز ، سارا اوانز عزیز ، راجر دیویس عزیز ، آرتور ویزلی عزیز ، آلبوس دامبلدور عزیز ، ریموس لوپین عزیز ، هری پاتر عزیز ، هدویگ عزیز ، سامانتا ولدمورت عزیز ، نیمفادورا تانکس عزیز و دوستان دیگه ای که اسمشون در خاطرم نیست و امیدوارم که عذرخواهی من رو بپذیرن ، و کسی ناراحتی ای از من نداشته باشه ، در واقع کاملا ناخواسته بودند و قصد و قرضی وجود نداشته .

البته قبلا در اینجا به تعدادی موارد اشاره شده ولی خوب ، این موارد هم روشن بود اینکه شخصیتی که پرسی ویزلی در سایت داشت و من براش درست کرده بودم ، گرچه قابل تحمل نمود ولی صرفا به خاطر شکوفایی این شخصیت بود و دلیل دیگه ای نداشت !


در آخر اینکه از حضور در کنار شما عزیزان و همینطور زیاده روی در خوابگاه مختلط کارمندان وزارت سحر و جادو لذت بردم ، امید است در میتینگ های حضوری از وجود شما عزیزان نهایت لذت را کسب کنیم !


پس باشد تا برای همگان عبرت شود


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.