هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: كلاس آموزش دوئل
پیام زده شده در: ۹:۴۹ دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۹

آقای الیوندرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۴ چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۶:۲۴ چهارشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۰
از دستت عصبانیم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 266
آفلاین
یکی از ورد هایی را که تا به حال یاد گرفته اید یا اختراع کردید را با نحوه ی تلفظ و عملکردش بنویسید.


ورد: ریدیکیولوس [Riddikulus]
تلفظ ورد: ri-di-KYOO-lus
ریشه لغوی ورد: لاتین. "ridiculum"=مضحک، از کلمه "ridere"=خندیدن

کاربرد: طلسمی ساده که نیازمند نیروی ذهن است. جادوگر هنگام فرستادن طلسم باید بدترین ترسش را در حالتی مضحک تصور کند. اگر طلسم درست اجرا شود، بوگارت مجبور میشود تا شکلی خنده دار بخود بگیرد که نوعی دفاع از طرف جادوگر در برابر شکل ترسناک بوگارت محسوب میشود


یک رول بنویسید که در آن با استفاده از درس این جلسه و طلسم های قبلی با یک نفر دوئل میکنید.(طنز یا جدی)

مثل همیشه در کتابخانه نشسته بودند و صحبت می کردند.
رون : کوییدیچ هم وضعش خوب نیست جدیدا. این ...!
هری حرف او را قطع کرد و گفت : من می رم دستشویی الان میام.
و بلند شد رفت. رون گفت :
آره داشتم می گفتم این بازی آر رو نباید به ریونکلا می باختیم.
از سمت دیگر کتابخانه کسی گفت :
آره ، شما همیشه بازنده اید.
هرمیون و رون برگشتند. و مالفوی را روبروی خود دیدند. رون فریاد زد :
تو اینجا چی کار می کنی مالفوی!
هرمیون گفت : ولش کن بابا!
مالفوی گفت : آره ولم کن! اومدم کتابخونه! مشکلی داری؟
رون که از خشم صورتش سرخ شده بود چوب دستی اش را بیرون آورد و به سمت مالفوی گرفت.
- اکسپلیارموس
این مالفوی بود که به سرعت چوب دستی اش را بیرون آورده و رون را خلع سلاح کرد.
هرمیون گفت : دیگه بیشتر از گلیمت پاتو دراز کردی مالفوی. اما او هم تا چوب دستی اش را بیرون آورد خلع سلاح شد.
مالفوی گفت :
حالا یه کاری می کنم شما که اینقدر این کتابخونه رو دوست دارید بچسبید بهش.
چوب دستیش را بالا آورد و به سمت رون و هرمیون گرفت :
- حدروسیوس
رون و هرمیون چشم هایشان را بستند. ولی چیزی احساس نکردند. چشم هایشان را باز کردند. مالفوی را دیدند که به یکی از قفسه های کتاب چسبیده بود هری را که پشت سر او لبخند می زد.
رون و هرمیون چوب دستی هایشان را برداشتند. و به سمت مالفوی رفتند.
ناگاهن چوب دستی مالفو در دستش تکان خورد. هرمیون متوجه شد و گفت :
اکسپلیارموس.
چوب دستی مالفوی از دستش بیرون پرید.
هری گفت :
تو که اینقدر دوست داری کتباخونه رو حالا حال کن توش.
و سه نفری از آنجا دور شدند


چوبدستی ساز معروف
چوب می خوای؟
تصویر کوچک شده


Re: كلاس آموزش دوئل
پیام زده شده در: ۲۱:۲۰ یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۹

روژیا.پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۵۷ شنبه ۳ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۲:۲۱ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۱
از از نا کجا آباد شهر رویا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 102
آفلاین
یکی از ورد هایی را که تا به حال یاد گرفته اید یا اختراع کردید را با نحوه ی تلفظ و عملکردش بنویسید.
سایناسینیو ( saina siniyo) این یک طلسم باعث می شود که از حنجره شخص هنگام صحبت کردن یا طلسم کردن صدای قورباغه خارج شود
برای استفاده از این ورد چوب را به سمت جلو بدن خود آورده و سه بار درجهت عقربه های ساعت به حرکت آورده و با صدایی آرام بگوییم : سایناسینیو
نکته : اثر این ورد حدود 15 الی 30 دقیقه است و بستگی به مقاومت فرد دارد ، یعنی اگر طرف مقابل هرچه بیشتر داد و فریاد کند اثر این طلسم بیشتر می شود .
یک رول بنویسید که در آن با استفاده از درس این جلسه و طلسم های قبلی با یک نفر دوئل میکنید.(طنز یا جدی)
آسمون از هر روز دیگه ای تیره تر و گرفته تر بود گویی می خواست شروع به باریدن کنه ، باز هم مثل همیشه ساعت 10 بود و هری همراه با رون و هرمیون شنل را بر روی خود کشیده بودند و به سمت کلبه هاگرید حرکت می کردند ؛ که باز هرمیون با نگرانی از هری پرسید :
هری ، مطمئنی که درسته ما هر شب به هاگرید سر بزنیم ؟ بهتر نیست این کار رو یک روز در میان کنیم ؟
_ می شه بس کنی هرمیون ، با توجه به نقشه غارتگر همی چی روبه راهه و هیچ کس در مسیر ما قرار نداره حتی خانم نوریس
_ راست می گه هرمیون تازه مگه ما سه تا دوست های هاگرید نیستیم ؟ اون در زمان نگهبانی نیاز داره کسی پیشش باشه تا خسته نشه
_ می دونم رون ، ولی ................
همون جا که هستید وایستید ....
بالاخره شما سه تا رو پیدا کردم ؛ حالا که شما ها رو بکشم هم لرد خوشحال می شود و هم کل خاندان بلک به من افتخار می کنند . :lol2:
هری که ترسیده بود من من کنان گفت : کی اون جاست ؟؟؟؟؟
_ کی این جاست ؟ اوه ، یادم نبود خودم رو معرفی کنم ، من فرانکتین بلک هستم ، از اجداد بزرگ خاندان اصیل بلک ، عضو اسلیترین و کسی که باعث مرگ شما خواهد شد .
هری و رون که عصبی شده بودند شنل رو از خودشون کنار زدند و چوب هاشون رو بالا گرفتن تا اون شخص رو طلسم کنند ولی
_ اکسپلیارموس ، واقعا شما دو تا بچه فکر کردین منو می تونین طلسم کنید ؟ خوب جواب نه است ؛ اوه این باید خانم گرنجر باشه . درسته ؟
هرمیون که صاف وایستا بود و فقط به هری و رون نگاه می کرد ؛ گفت : بله
_ شما باید منو بشناسید نه ؟
_ بله ، شما یکی از مرگ خوار هایی هستید که در زمان قدرت اسمشو نبر از دست اون فرار کردید و معلم دفاع در برار جادوی سیاه
_ آفرین، درسته ، حیف که دیگه مثل 30 سال پیش معلم نیستم که به گروه شما امتیاز بدم ، الان تنها کاری که می تونم برای شما بکنم اینه که شما رو یا بکشم یا ...............
در همان لحظه هاگرید سر رسید و با پوزخند به اون گفت :
اوه سلام فرانکتین ؛ چه جالب که هنوز زنده ای و حیون های وحشی جنگل تو رو نخوردن
_ سلام هاگرید عزیز دوباره تونستم تو رو ببینم ؛ فقط یه سوال این چند وقته دامبلدور بهت گفته مواظب قلعه باشی ؟؟؟
_ آره خوب اون می دونست که تو از ترست تا قبل از قدرت گرفتن لرد به اون می پیوندی ولی حالا که تحویلت دادم به پرفسور متوجه می شی که اطراف قلعه پرسه زدن یعنی چی و قدرت دسته کیه ؟
_ نه هاگرید ، یعنی تو اینقدر ضعیفی که یکی باید بیاد منو جمع کنه ؟اگر جرئت داری بیا با هم دوئل کنیم
_ نه هاگرید قبول نکن
این صدای هرمیون بود که گریه کنان به هاگرید می گفت
_ اوه باشه فرانکتین ، قبول پس بهتره مراسمو شروع کنیم
_ باشه با کمال میل روبیوس
تا قبل از آن که فرانکتین بتونه چیزی بگه هاگرید طلسم رو گفت :
_ حدروسیوس ، اکسپلیارموس
_ وای خدای من ، روبیس ( مخفف روبیوس ) فکر نمی کردم دوئل هم بلد باشی
_ دامبلدور فکر این جا ها رو کرده بود و به من یاد داده بود حلا باید تسلیم شی بلک
و اون موقع هاگرید رو به بچه ها کرد و گفت : بهتره تا سرو کله اسنیپ پیدا نشده به قلعه برگردید


ویرایش شده توسط روبیوس هاگرید در تاریخ ۱۳۸۹/۴/۲۰ ۲۱:۲۲:۴۴
ویرایش شده توسط روبیوس هاگرید در تاریخ ۱۳۸۹/۴/۲۰ ۲۱:۳۵:۵۵


Re: كلاس آموزش دوئل
پیام زده شده در: ۱۳:۴۸ یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۹

فرانک لانگ باتمold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۰۹ جمعه ۸ آبان ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۰:۲۳ شنبه ۶ آذر ۱۳۸۹
از بیمارستان سوانح جادویی سنت مانگو
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 132
آفلاین
1. یکی از ورد هایی را که تا به حال یاد گرفته اید یا اختراع کردید را با نحوه ی تلفظ و عملکردش بنویسید.


تلفظ: بر خر مگس معرکه لعنت

این طلسم رو خودم اختراع کردم و می تونه یه فرد زیر 15 سال رو به مدت 15 دقیقه تبدیل به مگس کنه و برای اجرا باید چوبتون رو به بالا و پایین حرکت دهید.

2. یک رول بنویسید که در آن با استفاده از درس این جلسه و طلسم های قبلی با یک نفر دوئل میکنید.(طنز یا جدی)

نویل در حالی که اشک هایش را پاک می کرد گفت:

_پسر اوری چوبمو برداشت می گن چوبشو گم کرده برای همین چوبمو دزدید.

_باشه نگران نباش ما به مک گونگال می گیم.

نویل رو به هری کرد و گفت:

_نه اون گفت که می خواد چوبمو به پدرش بده و کاری کنه که کسی نفهمه که چوبمو دزدیده. من باید به پدرم بگم اون یه محفلی هست و می تونه مقابل یه مرگخوار وایسه

_نه وایسا

ولی نویل رفته بود و هری نمی دونست چکار کنه

شب همان روز ، هاگزمید

نویل که رنگ در صورتش نمانده بود رو به پدرش که محکم قدم بر میداشت گفت:

_بابا تو واقعا می خواهی با پدرش دوئل کنی و چوبمو بگیری

_بله اون فکر می کنه چون پدرش مرگخوار هستش می تونه هر کاری کنه

ناگهان هر دو خشکشون زده بود جلشان یه فرد قد بلند با شنل که صورتش را پوشانده بود و یک فرد قد کوتاه که به فرد قد بلند چسبیده بود.فرد قد بلند با صدایی خفه به فرد قد کوتاه گفت:

_پسرم همان جوجه محفلی که می خواد جلو منو بگیره اینه

_بله پدر

مرد شنل پوش شنلش را برداشت و رو به فرانک لانگ باتم کرد و گفت:

_خوب نشون بده چی بلدی اواداکادورا

_ استیوپیفای

طلسم ها رنگارنگ سکوت شب را می شکستند ولی مبارزه طولی نپایید فرانک لانگ باتم تونست چوب اوری رو از دستش در بیاره و اوری رنگ پریده رو به پسرش که پشت اشغال دونی ماگل ها قایم شده بود کرد و گفت:

_اون چوب لعنتی رو بده به من

پسر کوچک اندام چوبی رو که از نویل دزدیده بود رو برداشت و به سمت پدرش انداخت.

_اواداکادورا

اوری تا حدود سه متر به عقب پرید. فرانک جلو اومد و شروع به سخن گفتن کرد:

_نموردی اره چون چوب مال تو نبود طلسم رو به سمت خودت پرتاب کرد اما نه با قدرت اصلی حالا من می کشمت.

فرانک قبل از گفتن طلسم به پسر بچه ای که داشت گریه می کرد نگاه کرد و چوب رو به سمت اوری گرفت و گفت:

_حدروسیوس نویل چوبت رو بردار بریم


اینجاست هاگوارتز
اینجاست گریف


Re: كلاس آموزش دوئل
پیام زده شده در: ۲۰:۵۳ پنجشنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۹

دابیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۱ شنبه ۱۸ مهر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۱:۴۸ پنجشنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۰
از اتاق شکنجه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 275
آفلاین
1. یکی از ورد هایی را که تا به حال یاد گرفته اید یا اختراع کردید را با نحوه ی تلفظ و عملکردش بنویسید.

سايلنشيو( این ورد باعث می شود فرد برای مدتی قدرت تکلم خود را از دست بدهد ونتواند صحبت کند.

تلفظ:silencetioniu

نحوه ی عملکرد: روش به کار بردن این ورد به این صورت هست،که ابتدا باید فرد مورد طلسم قرار دهنده،در نزدیکیه شما باشد و بهتر می شود اگر این فاصله از 5 قدم بیشتر نباشد.سپس باید چوب دستی خود رو کمی مورب کرد و به سمت چپ و راست تکان دهید سپس با دقت و مهارت فریاد بزنید،سایلنشیو!


2. یک رول بنویسید که در آن با استفاده از درس این جلسه و طلسم های قبلی با یک نفر دوئل میکنید.(طنز یا جدی)

نیمه شب یکی از روزهای ماه آوریل هوا به شدت گرفته بود و در بیایان های سنگ فرش شده ی هاگزمید هیچ صدایی به جز خش خش برگها به گوش نمی رسید،البته به جز رفت و آمد مردان مست ولگردی که نیمه شب به خیابان ها می رفتند و مسافران گذری ایی که گهگدار از این دهکده عبور می کردند...

با تمام اضطراب ونگرانیش برای قانون شکنی ایی، که باعث شده بود، نیمه شب از تخت گرم ونرمش در هاگوارتز بگریزد و به وعده اش عمل کند،باید می آمد،در غیر این صورت بچه ننه و بزدل خطاب می شد...

آلبوس در حالی که چوب دستی اش را در دستان یخ زده اش می فشرد به سمت پسر مو بور قوی هیکلی که در گوشه ی متروکه ایی در نزدیکی شیون آوارگان انتظارش را می کشید رفت....

و لحظه ایی بعد خودش را در برابر چهره ی زمخت رابرت که با پوزخند کج ومعوجش نظاره گر او بود،یافت.

رابرت نیشخندش را عریض تر کرد وبا تمسخر گفت:
-بالاخره اومدی فسقلی؟می گم یه پیشنهادی دارم، چطوره بیخیال این دوئل بشیم؟آخه دلم می سوزه یه بچه ی لاغر و کوچولویی مثه تو رو درب و داغون کنم!

آلبوس دندان غروچه ایی کرد و با دستانی مشت کرده یک قدم به سمت رابرت برداشت وگفت:
-بجای وراجی کردن،بیا زودتر کارو تمام کنیم!

لبخند از لبان رابرت محو شد و چوب دستی اش را از جیب شلوارش بیرون کشید و قدمی به سمت آلبوس برداشت.

سپس هر دو تعظیمی کردند و نوک چوب دستی هایشان را به هم چسبناندن و قدمی به عقب رفتند...

چند ثانیه ایی نگذشته بود که رابرت فکر شومی به مغزش خطور کرد وقبل از آنکه آلبوس بتواند خود را آماده کند ، فریاد زد:
-اکسپلیارموس!

آلبوس با شدت زیادی به عقب پرتاب شد و با صدای زیادی به زمین پرتاب شد!

آلبوس به زحمت خودش را از زمین بلند کرد و رو به رابرت که داشت از شدت خنده منفجر می شد گفت:
-نامرد!اگه راس می گی جوون مردونه بجنگ!

شلیک خنده ی رابرت به هوا رفت و در حالی که با دستانش شکمش را گرفته بود ،به آلبوس می خندید...

آلبوس در یک لحظه از فرصت استفاده کرد وفریاد زد:
-حدروسیوس

لحظه ایی بعد هیکل عظیم رابرت با شدت به عقب پرتاب شد و بر زمین چسبانده شد وچوب دستیش نیز به کناری پرتاب شد...

این بار آلبوس بود که با شدت قهقهه می زد وبه سمت رابرت که همانند حشره ی عظیم جثه ایی بود که در تار عنکبوت گیر کرده بود وتقلا می کرد،قدم بر می داشت.

رابرت که از عصبانیت چهره اش به رنگ سرخ در آمده بود فریاد کشید:
-می کشمت!یالا زود باش!منو از این حالت بیرون بیار!

آلبوس در حالی که نیشخند می زد لگدی به پهلوی رابرت زد و گفت:
-حالا کی زخمی و ترسو و بیچاره شده؟ دعا کن یه کسی از اینجا رد شه و نجاتت بده وگرنه ممکنه طعمه ی گرگینه ها بشی!

-لعنتیییییییییییییییی!

- شب خوبی داشته باشی دوست من!

و سپس با لبخندی بر لب و بی توجه به نعره ی های خشمگین رابرت به سمت قلعه ی هاگوارتز رفت...


ویرایش شده توسط دابی در تاریخ ۱۳۸۹/۴/۱۷ ۲۱:۰۷:۵۷

[b] به یاد شناسه ی قبلیم:«د�


Re: كلاس آموزش دوئل
پیام زده شده در: ۲۰:۱۹ پنجشنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۹

آگوستوس پایold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۱ پنجشنبه ۲۴ دی ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۰:۰۴ جمعه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 375
آفلاین
1. یکی از ورد هایی را که تا به حال یاد گرفته اید یا اختراع کردید را با نحوه ی تلفظ و عملکردش بنویسید.*(10 امتیاز)

extera sensoyr navigator: حس جهت يابی و خطر را در فرد حين دوئل تقويت میكند. به اين صورت كه فرد را قادر می سازد به موقع در مواجعه با طلسم های رقيب عكس العمل مناسب از خود نشان دهد.


2. یک رول بنویسید که در آن با استفاده از درس این جلسه و طلسم های قبلی با یک نفر دوئل میکنید.(طنز یا جدی) - (20 امتیاز)

چشم در چشم، دايره وار بدور هم می چرخيدند.

_ حالا كارت بجایی رسيده كه منو مسخره می كنی!

_ من بيام تو رو مسخره كنم! هه... تو خودت سر تا پا مسخره هستی، ديگه نيا‍زی نيست تا من به بقيه بگم.

وقتی با طلسم چسبوندمت به ديوار می فهمی، يه من لاكهارت چقدر جادو داره!

و بدون انكه ادای احترام را كامل بجا بياورد، به سمت اگوستوس نشانه رفت و گفت:

_حدروسایوساستو

اما به جای اينكه آگوستوس به ديوار بچسبد به عقب تلو تلو خورد و بعد شروع كرد به حركات وزون و ...

_ اگوستوس و جانشين های هر دو طرف به اين صحنه خيره مانده بودند.

_ اگو، نگفتم سربه سرش نذار ببين بجای حدروسیوس چی گفت. اين بابا تو عمرش يه ورد درست نگفته بود.حالا چيكار كنيم؟

اگوستوس كمی جابجا شد تا لاكهارت 15 ساله با حركات موزونش به او برحورد نكند، كمی فكر كرد و گفت: من تا حالا با چنين طلسمی برخورد نداشتم تا ضد اونو انجام بدم بهتره با طلسم چسبندگی كه لاكهارت مثلا می خواست رو من اجرا كنه، فعلا نگهش داريم تا يكی از استادا بياد خلاصش كنه!

_ ولی ما داشتيم غير قانونی دوئل می كرديما!

_ اه لعنتی يادم نبود.

لحظه ای بعد اگوستوس با خنده ای شيطانی رو به اندو كرد و گفت ذهنشو پاك می كنيم.

_ سپس اگوستوس به سمت لاكهارت نشانه رفت و گفت:

_ حدروسيوس

لاكهارت به زمين چسبيد ولی همچنان در جای خود ول می خورد. اگوستوس به اطراف نگاهی كرد سپس گفت گوش به فرمان و شروع كرد به پاك كردن ذهن لاكهارت.

( برگی از خاطرات يك مرگخوار)


When the egg breaks by an external power, a life ends. When an egg breaks by an internal power, a life begins. Great changes always begin with that internal power


Re: كلاس آموزش دوئل
پیام زده شده در: ۱۷:۴۳ پنجشنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۹

بادراد ریشو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۸ چهارشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۲۱:۱۰ پنجشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۱
از شیر موز فروشی اصغر آقا!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 88
آفلاین
1. یکی از ورد هایی را که تا به حال یاد گرفته اید یا اختراع کردید را با نحوه ی تلفظ و عملکردش بنویسید.

توماریوس ( Tomarrious )
این ورد باعث میشه تا در حدود ده دقیقه ذهن فرد مقابل فلج بشه و در نتیجه کاملا خلع سلاح میشه و دیگه هیچگونه خطری برای شما نداره چون در اصل مرده متحرک هست.
البته این ورد، یک ورد کاملا باستانی و قدیمی هست و اجرای اون، کار هرکسی نیست و فقط افرادی که در دوئل کردن بسیار حرفه ای می باشند و به فنون بسیاری مسلط می باشند می توانند این ورد را اجرا کنند.

2. یک رول بنویسید که در آن با استفاده از درس این جلسه و طلسم های قبلی با یک نفر دوئل میکنید.(طنز یا جدی)

باران به شدت میبارید و مردی که ردای خود را محکم به دور خود پیچیده بود با عجله در میان گل و لای حرکت میکرد. گویا از چیزی ترسناک فرار میکرد.
با هر بار رعد و برق، جنگلی که مرد ناشناس در آن قرار داشت روشن میشد. صدای جغد و دیگر صداهای مرموز به وضوح قابل شنیدن بودند. اما مرد به اینها توجهی نداشت بلکه با عجله از میان شاخ و برگ درختان رد میشد و بی توجه به شاخه هایی که به سر و صورتش برخورد میکرد و آن را زخمی میکرد به سرعت رو به جلو حرکت میکرد.
شاید دیگه گمم کرده... مردک احمق!

اما او اشتباه فکر میکرد و ظاهر شدن یک پیکر دیگر در مقابل وی در حالیکه چوب دستیش را به طرف وی گرفته بود گواه این قضیه بود.
او وقت را تلف نکرد پس به سرعت او نیز چوبش را بیرون آورد و قبل از اینکه طلسمی به وی برخورد بکنه پشت درختی پناه گرفت.
- بهت گفتم که دنبالم نیا! جک... این اشتباه محضه. باید بیخیال من بشی. برو و قبل از اینکه بکشمت از اینجا فرار کن.

اما پیکر سیاه و عظیم الجثه ای که به جای ردا کت فراک زشتی را به تن کرده بود با احتیاط جلوتر اومد و با صدای بم ولی رسایی شروع به حرف زدن کرد.
- ولی من به تو توصیه میکنم که هرچه سریعتر از پشت اون درخت لعنتی بیرون بیای و خودتو تسلیم کنی.

ولی مرد قصد این کار را نداشت پس باید حریفش را از سر راه بر میداشت. او از پشت درخت به سرعت بیرون آمد و چوبش را به طرف مرد تازه وارد گرفت و فریاد کشید : استیوپیفای!

خودش هم باور نمیکرد که اینقدر سریع حریفش در آستانه شکست قرار گرفته باشد. ولی ناله ی مرد، بیانگر همه ی قضیه بود.
حالا وقت تصمیم گیری بود.
نه... نباید بکشمش. کشتن یک کاراگاه اصلا به نفع من نیست.

پس چوبش را به سمت مرد گرفت که اکنون چشمانش را بسته بود و انتظار مرگ را میکشید. در حالیکه ابروانش به یکدیگر گره خورده بودند فریاد زد : حدروسیوس!

گویی چنگک هایی نامرئی از زمین بیرون آمده و مرد شکست خورده را در آغوش گرفتند. مرد اندکی در ابتدا تقلا کرد ولی بعد از آن به طور کامل بی حرکت ایستاد.
مرد پیروز ، چوبش را در درون جیبش قرار داد و دوباره به سرعت در میان جنگل تاریک گم شد. این بار بدون اینکه ترس از دنبال شدن را داشته باشد...




Re: كلاس آموزش دوئل
پیام زده شده در: ۱۳:۲۱ پنجشنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۹

ریونکلاو، مرگخواران

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
امروز ۱۸:۱۰:۲۴
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 5464
آفلاین
1.

ورد وینگاردیوم له وی یوسا!

وردی که با استفاده از اون میتونیم اجسام را بلند کنیم و در هوا به حرکت درش بیاریم و در نهایت هرجا که میخوایم بذاریمش.

برای تلفظ کردن این ورد در قسمت " له وی " ما دقیقا نمیخونیم leh vi بلکه levi تلفظش میکنیم. برای آخرشم نمیگیم vi yusa و میگیم viusa. بقیه ی تلفظش کاملا مث دیکته شه. وینگاردیوم لویوسا!

2.

لینی سریع چوبدستیش را زودتر از لونا بیرون کشید ، اما قبل از اینکه وردی را به زبان بیاورد لونا فریاد زد: صبر کن! هنوز شرط نبستیم!

لینی حالت متفکرانه ای به خود گرفت و گفت: شرط لازم نیس. اگه من بردم تو باید بهم قضیه رو لو بدی و اگه نه هم هرچی تو بگی!

لونا نگاهی مرموزانه به لینی انداخت و گفت: هرچی من بگم؟

لینی نیشخندی زد و گفت: هرچی تو بگی. ولی بازنده ای!

لونا نیز چوبدستیش را بیرون کشید و گفت: قبوله! حالا شروع میکنیم!

هر دو همزمان فریاد زدند: اکسپلیارموس!

طلسمشان به یکدیگر برخورد کرد و هرکدام به سمتی کمانه گرفت. صدای پرت شدن قوطی هایی که در گوشه ی گاراژ روی هم چیده شده بودند سراسر آنجا را فرا گرفت.

لونا از فرصت استفاده کرد و به سمت لینی که توجهش به قوطی های پخش زمین جلب شده بود طلسمی فرستاد.

طلسم به کله ی لینی برخورد کرد و از پشت به عقب پرتاب شد. اما سریع چوبدستیش را به سمت قوطی ها گرفت و فریاد زد: وینگاردیوم له وی یوسا!

قوطی از زمین بلند شد و مستقیما به سمت لونا رفت. لونا جای خالی داد اما دوباره قوطی تغییر مسیر داد و به سمت لونا حمله ور شد.

لینی با خیال راحت همین طور که مرتب قوطی را به لونا نزدیک میکرد و لونا خیلی ماهرانه جای خالی میداد از روی زمین بلند شد و آماده برای مغلوب کردن لونا شد.

قوطی را برای آخرین بار به سمت لونا هدایت کرد و با جاخالی دادن وی ، آن را روی زمین انداخت و دوباره قبل از اینکه لونا بتواند کاری انجام دهد ، چوبدستیش را در جهت عقربه های ساعت ، دایره وار تکان داد و فریاد زد: حدروسیوس!

لونا که تا چند ثانیه پیش برای در امان ماندن از دست قوطی ها به دیوار نزدیک شده بود ، با برخورد این طلسم به دیوار پشت سرش چسبید.

لینی به دست های لونا که لا به لای بدنش گیر کرده بود نگاهی انداخت و گفت: از اونجایی که این اولین بارم نی و تو هم هیچ وقت زمانی که میبازی به قولت عمل نمیکنی ، این طوری کردمت تا مجبور شی بگی. حالا تا سه میشمرم یا میگی یا با طلسم این قدر میخندومت تا ...

لونا که به شدت از قلقلک کردن واهمه داشت سریع گفت: اوکی میگم!

و شروع کرد به تعریف کردن چیزی که لینی از او میخواست.


🙋‍♀️ فقط اربـاااااااب! 🙋‍♀️

فقط بلده بشینه یه جا، بدون این‌که بدونه چرا!
تصویر کوچک شده




Re: كلاس آموزش دوئل
پیام زده شده در: ۱۹:۲۱ چهارشنبه ۱۶ تیر ۱۳۸۹

نارسیسا مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۳:۰۷ چهارشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲۰:۱۷ جمعه ۲۳ فروردین ۱۳۹۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 177
آفلاین

1. یکی از ورد هایی را که تا به حال یاد گرفته اید یا اختراع کردید را با نحوه ی تلفظ و عملکردش بنویسید.*(10 امتیاز)


من اولین طلسمی که یاد گرفتم همین آواداکداورای خودمون بود که خیلی هم جیگره. فقط کافی چوب دستی رو نشونه بری و این ورد رو بگی. نور سبز رنگی از چوبدستیت خارج میشه و طرف مقابلت رو مرلین رحمت میکنه و دیگه نیازی به ورد گفتن و ورد شیدن اضافی نداری. تلفظ درستشم Avada Kedavra هست.

2. یک رول بنویسید که در آن با استفاده از درس این جلسه و طلسم های قبلی با یک نفر دوئل میکنید.(طنز یا جدی) - (20 امتیاز)



هوا ابری بود. نارسیسا و بلاتریکس تنها در وسط خانه ی اربابی مالفوی ایستاده بودند و چوبدستی هاشون رو به سمت هم نشانه رفته بودند.

-هی سیسی, حالا دیگه کارت به جایی رسیده که رو خواهرت چوبدستی بلند می کنی؟ بالاخره اون روی خودت رو نشون دادی؟ تو همیشه به این که ارباب منو بیشتر دوست داشت حسودی می کردی!

-انگار همچین خوب نیستی بلا! این تو بودی که همیشه به من حسودی می کردی! به خوشگلیم , به باهوشیم, به شوهرم, به دراکو, به...

-کروشیو!

نارسیسا روی زمین افتاد از درد به خود می پیچید و اشک جلوی چشم هایش را گرفته بود.

-کی باهوش تره سیسی؟ کی قوی تره؟ تا حالا تو عمرت تونستی اینجور کسی رو کروشیو کنی؟ تا حالا تونستی کسی رو بکشی؟

-اکسپلیارموس!

چوب بلاتریکس از دستش خارج شد و چند متر آن طرف تر بر زمین افتاد.

- سیسی تو از این وردای ساده استفاده می کنی؟

-خفه شو بلا!

نارسیسا حرکت مستقیمی به چوبدستیش داد و فریاد زد:
- حدروسیوس

دو مین بعد

بلاتریکس به زمین چسبیده بود و با تعجب به خواهر کوچیکترش که با ناراحتی به او نزدیک می شد نگاه می کرد.

-حیف که خواهرم هستی وگرنه بهت نشون می دادم که
آواداکداورا یعنی چی!



Re: كلاس آموزش دوئل
پیام زده شده در: ۱۳:۱۸ چهارشنبه ۱۶ تیر ۱۳۸۹

ارگ کثیفold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۰ یکشنبه ۱۳ تیر ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۲۲:۰۶ سه شنبه ۲ فروردین ۱۴۰۱
از این به بعد...
گروه:
کاربران عضو
پیام: 105
آفلاین
1. یکی از ورد هایی را که تا به حال یاد گرفته اید یا اختراع کردید را با نحوه ی تلفظ و عملکردش بنویسید.

طلسم ضد جسم یابی ( غیب و ظاهر شدن ) (anti-disapparition)


وردی که از غیب شدن در مکانی که طلسم اجرا شده جلو گیری می کند و تلفظ درست ان "انتی دیسَپیریشن" می باشد !

حرکت چوب دستی در این طلسم به صورتی است که فرد باید با چوب جادو شکل یک پراوانه مجازی رو روی هوا رسم کنه تا جادو به خوبی عمل کند!
این طلسم توسط البوس پرسیوال ولفریک بریان دامبلدور اختراع شد و همین طور البوس دامبلدور مرگخوارهایی را که در سازمان اسرار می جنگیدند دستگیر کرد و با استفاده از این طلسم از غیب شدن انها جلوگیری کرد !

به نظر می رسد دفتر نخست وزیر به عنوان یه فرد مهم در برابر جسم یابی محافظت شده چون در بازدید های فاج از نخست وزیر ، به جای جسم یابی از شبکه پرواز استفاده می شد.


2. یک رول بنویسید که در آن با استفاده از درس این جلسه و طلسم های قبلی با یک نفر دوئل میکنید.



دانش اموز راونکلاو : یعنی چی من دیگه نمی تونم این همه تحقیر و حقارت و تحمل کنم به اینجام رسیده ، اینجا می فهمی !

دانش اموز هافل : مگه چی شده بابا!؟
راونکلاو : دیگه می خواستی چی بشه , اخه تو با این حرکتت می خواستی چی رو ثابت کنی واسه ما ابرو نذاشتی ، تو وجدان نداری قرمساق!؟
هافل:
راونکلاو : ببند اون چشای گور به گور شده تو شغال مردتیکه ... !

در این لحظه ایوان سریع وارد صحنه میشه و می گه : هوی ببند دهنتو بزمچه ، خب اینجا چه خبره!؟

هافلپافی : من اصلا ...
راونکلاوی : اخه مگه اینجا صاحب نداره که این هر غلطی می خواد می کنه ، شما شان گروه مارو بردین زیر سوال همتون دستتون تو یه پاتیله !
ایوان : اخه مگه ...

شرق شرق شرق

ریونکلاوی سه تا میزنه تو گوش ایوان و میگه : من اجازه نمیدم گروه ما رو به بازی بگیرید این پسره بی همه چیز ورداشته شرت ابی پوشیده خجالتم نمی کشه ، این یک توهینه ، اصلا خود شما ایوان بکش پایین ببینم شرتت چه رنگیه!

ایوان و هافلپافی :

ریونکلاوی : عه این که نمیشه شما ها دارین حق گروه مارو می خورین ، همش دارین مال ما بدبختارو می خورین ، فقط بخور بخوره اصلا بخور باو !

ریونکلاوی چوبشو در میاره و به سمت ایوان و دانش اموز هافل میگیره و میگه : اواداکاداورا ،اواداکاداورا !

در این لحظه استر از راه میرسه و چشش به لاشه ایوان و دانش اموز هافل میوفته و فکش به زمین ساییده میشه !

ریونکلاوی : اتفاقا تو هم با اینایی ، کار خودته ، همه این مشکلات ریون توی هاگ تقصیر توئه !

شرق شرق شرق

ریونکلاوی سه تا هم میزنه تو گوش استر و از راه رو خارج میشه که یهو یادش میاد قرار بود توی این رول دوئل هم انجام شه سریع بر می گرده جای استر و می گه : چوبتو درار!

استر : اخه نیازی به این کــــ...
ریونکلاوی : درارش!

قبل از اینکه استر چوبشو کامل دربیاره ریونکلاوی چوبشه به سمت استر هدف میره و میگه : اواداکادورا!

حالا خوشحال از اینکه تو رولش یه دوئلم کرده شاد خندون میره به سمت تالارش!


ویرایش شده توسط ارگ کثیف در تاریخ ۱۳۸۹/۴/۱۶ ۱۴:۱۲:۰۴
ویرایش شده توسط ارگ کثیف در تاریخ ۱۳۸۹/۴/۱۶ ۱۴:۲۲:۲۱

arAm EsSa


Re: كلاس آموزش دوئل
پیام زده شده در: ۱۴:۴۸ شنبه ۱۲ تیر ۱۳۸۹

بیل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۴ پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۳:۴۸ شنبه ۲۰ شهریور ۱۳۸۹
از پناهگاه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 42
آفلاین
1_یکی از ورد هایی را که تا حالا یاد گرفتید یا اختراع کردیبا نحوه ی علکردش و تلفظ بیان کنید.(10نمره)
من ورد استوپیفای رو خودم ساختم.
کاربردش اینه که پرتت می کنه.
تلفظشم:استوپیفای.stupify
2_منم عینه ملیندابوبینم:
یک روز دراکو مالفوی اومد جلو.کراب و گویلم پشتش بودن.
_هی.ویزلی بلدی دویل کنی.
_هی مالفوی.پشت سرت رو.
برگشتند به عقب ومنورد رو خوندم:
هدروسیوس.
هرس نفر با صورت به درخت خوردند و بهش چسبیدند.
زابینی اومد.طلسم شکنجه فرستاد.جا خالی دادم.بعد گفتم:
_اکسپلیارموس.اکسپلیارموس.اکسپلیارموس.اکسپلیارموس.
چهار تا چوبدستی رفت اونور.
_آچیو.
همش اومد طرفم پانسی پارکینسون اومد.
دوتایی رفتیم جلو ولی تعظیم نکردیم.برگشتیم.
_یک.دو_سه.
_اکسپلیارموس.
_استوپیفای.
_کروشیو.
_ریدکتو سمپرا.
_آوادا کداورا.
نور خیره کننده ای فضا را پرکرد.اما من جا خالی داده بودم.
_اکسپلیارمس.
چوبدستی هر5 نفر را در دست داشتم.من بر5 جادوگر پیروز شده بودم.


ویرایش شده توسط بیل ویزلی در تاریخ ۱۳۸۹/۴/۱۲ ۱۵:۲۲:۰۷

آخرین دشمنی که بایدنابود شود مرگ استتصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.