هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۱:۲۲ چهارشنبه ۶ بهمن ۱۳۸۹

آلبوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۶ دوشنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۱۲ پنجشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۴
از جايي به نام هيچ جا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 788
آفلاین
نقد پست شماره 307 در تاپیک کلبه ی سپید
پدید آورنده: گودریک گریفیندور


سلام

خب موضوعی داریم در رول که اونو با عنوان "فضاسازی و ترسیم موقعیت" می شناسیم اما چندان به کار نمیاد. مخصوصا این اواخر در رول ها نمی بینیم زیاد بهش پرداخته بشه. اینکه خواننده پست شما بتونه یک فضای کلی و جامع هر چند کوتاه درباره موقعیت شخصیت ها داشته باشه خیلی میتونه کمک کنه. اما باید خاطر نشان کنم که این موضوع یک "اجبار" نیست. انتخابی و دلخواه هست. در واقع اگه بخوایم از نظر زیبایی به مسئله نگاه کنیم، جایی به کار میاد که شخصیت یا شخصیت های رول شما در موقعیتی باشن که خیلی زیاد با محیط پیرامون در ارتباط هستند و ارتباط دو طرفه میان شخصیت ها و فضایی که آنها بر اساس سوژه سیر می کنن وجود داره و اون موقعیت همون فضاسازی شما میشه. این که توصیف بشه طی چند خط یا حتی یک خط. مثلا در ابتدای پست شما طوری سیر داستانی رو پیش بردین که به افکار لرد سیاه وارد می شد و در حقیقت این موضوع یک فضاسازی پیرامون خود شخصیت داشت ! در اصل توصیف هایی در مورد افکار شخصیت ! درون شخصیت ! نه ارتباطی میان شخصیت و دفتر شخصی اش در خانه ریدل !

نقل قول:

-یعنی تام کی هستش.......تام اسم آشنایی هست....بهتره زنگ بزنم 118 بپرسم.

لرد دستی به جیبش کرد اما موبایلش را پیدا نکرد. می خواست جیغ محمکی بکشد و عصبانیت خود را از کار های آنتونین که همیشه گوشی اونو برمی داشت و با بازی هاش بازی می کرد نشان بدهد اما قبل از جیغ زدن گوشی خودش رو زمین دید.

به طرف گوشی رفت و گوشی رو برداشت. دکمه اصلی گوشی را زد و دید 100 میسید کال داره و همش هم یه شماره ناشناس هست. لرد کمی فکر کرد.


کمی جلوتر در پست شما هم باید بگم فضاسازی محیط باز انتخاب شما بوده و با "عنوان" این موضوع رو پیش بردین. مثلا در جایی که خواستید موقعیت داستان را به سوی محفل تغییر دهید، فقط عنوان محفل رد درج کردین و سه دیالوگی که میان جیمز و دامبلدور رد و بدل شد. این دقیقا یک اشکال و ایراد نیست. به نظر من هم کافیه. سرعت در پیش بردن سوژه و سیر داستانی گاهی لازمه. مثلا توصیف فضا رو هنگامی که دو شخصیت جیمز و دامبلدور را در کوچه ی دیاگون آوردین به نظر مناسب و کافی بود. همون یه خط که نوشتید: " آلبوس و جیمز در لباس های مبدل بر سر چهار راه شلوغ دیاگون ایستاده بودند." . حقیقتا کافی و مناسبه. خواننده می تونه یک چهار راه شلوغ رو در کوچه دیاگون تصور کنه. (البته یک خواننده هری پاتریست که بدونه کوچه دیاگون چه جور جاییه و چه شکلیه بافتش معمولا !). در کل این مورد چیزی نیست که خیلی بهش تاکید کنم واسه رول های طنز اونم توی جادوگران. بیشتر در رول نویسی جدی کاربرد داره اما فقط بگم "جایی که پا بده و شخصیت یا شخصیت ها در حد عمیق با محیط دور و برشون در ارتباط باشن، خیلی از وضعیت های چهره، روحی – روانی و رفتاری شخصیت رو میشه توصیف کرد؛ اونم توصیفی که هم شامل شخصیت باشه و هم شامل محیط پیرامون شخصیت". اینه که چیزی نیست که در همه جای پست شما به اجبار پدیدار بشه. با توجه به انتخاب خودتون در این پست، این موضوع هر چند که به شدت خلاصه و کوتاه بود، اما از نظرم کافی و قابل قبول بود.

مورد دیگه هم توصیف حالت های رفتاری و روحی شخصیت ها هستش. در واقع بهش میگن فضاسازی پیرامون وضعیت رفتاری، چهره و افکار شخصیت که در چند خط بالا هم بهشون اشاره کردم. این مورد واضح است. در رول های طنز هم بیشتر از شکلک ما استفاده می کنیم تا چند خط توضیح برای حالت های شخصیت ها. چندان توضیح اضافی نمیدم. فقط این معیار رو در پست خود شما بررسی می کنیم. مثلا قسمت اولیه پست شما که وضعیت فکری لرد سیاه رو نشون میده. با توجه به سبک طنز، توصیف های خوبی رو ارائه کردین. به عنوان مثال فکر خود لرد در مورد اینکه اسم تامی به چه کسی تعلق داره و تا این حد که زنگ بزنه و از 118 بپرسه !!! این واقعا طنز خوبی بود. 118 جایی نیست که اطلاعات افرادو بده. توصیف با مزه ای از افکار لرد بود. به دنبال اون توصیف نسبتا طنزی که این اواخر دیدم زیادی مد شده استفاده از موبایل برای شخصیت ماگل ستیزی مثل لرد سیاه هست. یک تضاد و ساختارشکنی با مزه ای بود. خب من تا حدودی حق رو به شما میدم. این ساختار شکنی رو منفی معرفی نمیکنم اما خلاقیت و سوژه پردازی پیرامون راه های ارتباطی جدید جادوگران( جدا از نوع ماگلی و جغدهای خود جادوگران) رو هم به شما و هم به بقیه پیشنهاد می کنم. شما حق دارید چرا که در تنگنا بودید در مورد رول. پیش از شما، دراکو مالفوی موبایل رو وسیله ی ارتباطی میان دامبلدور و تامی معرفی کرده بود.

همینطور اشاره به آهنگ پیشواز موبایل هم جالب بود اما متاسفانه چون به شکل بازتر و بامزه تری مطرح نشده در حتی یک نیشخند باقی می مونه برای خواننده. می شد با نیم خط توصیف اضافه تر در مورد این آهنگ یا حتی یک دیالوگ از جانب لرد که به تمسخر یا انتقاد میگیره این آهنگ هارو یا اصلا به انتقاد میگیره مد شدن ترانه های پوچ رو که یک نماد و ترسیمی از واقعیت موجود در جامعه ی خودمونه ! هر کی هر لحظه به یه سازی میرقصه، یکی هم نون احساس بقیه رو میخوره با تک تومن – تک تومن ها ! ( یکی مداحی میذاره – یکی بابا کرم – یکی دوستت دارم های دروغ – یکی هم ... )

در مورد بعدی میخوام به مسیر سوژه اصلی و داستان بپردازم. متاسفانه انحرافی در این مورد رخ داد که میتونه برای نفرات بعدی که میخوان پست شما رو ادامه بدن یه کمی مشکل ساز باشه. موضوع دقیقا اینجاست که شخصیت دراکو به لرد سیاه در مورد سیستم شنود میگه. به مورد زیر دقت کنید که متعلق به کاربر "دراکو مالفوی" هست که رول پیش از شما نگارش یافته:

نقل قول:

- ارباب! همین الان من از گوشی که به جیمز فروخته بودم استراق سمع کردم و اطلاعات مهمی به دست آوردم!
- آفرین دراکو! کارت عالی بود، بگو ببینم چی گفتن؟
- ارباب دامبلدور به یه نفر به اسم تامی زنگ زد و ازش درمورد جذب جادوگرا به محفل مشورت گرفت. به نظر من اونا قصد دارن گروهشونو قدرتمند کنن تا جلوی ما بایستن.
- هوممم... آفرین دراکو، به نظرت این تامی کی میتونه باشه؟ باید دست به کار شیم! تو فعلا برو که به کس دیگه ای زنگ نزنن تا ارباب در این مورد فکر کنه.
- بله ارباب.


دراکو در مسیر سوژه اینجا با لرد سیاه از مکالمه ی انجام شده ای صحبت میکنه و حتی محتوای این مکالمه رو میان فردی به نام "تام" و "دامبلدور" مطرح میکنه. اما پست شما که ادامه همین موقعیت در دفتر لرد سیاه در خانه ریدل هستش، خم شدن دراکو رو در برابر اربابش ترسیم میکنه و خروجش از دفتر لرد سیاه. ولی می بینیم شما ذهن لرد رو درگیر می کنید و اون قضیه موبایل رو پیش میارین و تماس های از دست رفته که 100 تا شدن تعداشون ! طبق پست "دراکو مالفوی" دامبلدور با اصرار جیمز، به تام = اسمشونبر = لرد سیاه ، زنگ میزنه. این اتفاق رخ داده و شما لرد رو ناآگاه توصیف میکنید. در حقیقت بی خبر توصیف می کنید. چرا که دراکو محتوای تماس دامبلدور و تام رو به لرد میگه حتی ! اون وقت لرد دوباره زنگ میزنه به اون شماره که نمیشناسه و بهش راز موفقیت در جذب مرگخوار رو میگه و بعد از گفتنش میفهمه طرف دامبلدور بوده؟؟؟

این ابهام بزرگی رو پیش آورده در سوژه. ببینید، کاری که شما می تونستید انجام بدین این بود که رول خودتون رو با یک فلش بک توصیف کنید و آغاز این فلش بک جایی هست که مثلا لرد داره واسه خودش سرگرمی ترتیب میده توی دفترش و یه دفعه متوجه تعداد زیاد تماس های از دست رفته موبایل میشه، زنگ میزنه به طرف و بدون اینکه بشناسه میگه راز موفقیت در جذب مرگخوار رو. بعد تماسو قطع میکنه و بعدش یهو دراکو میاد و اون حرفا رو میزنه که متعلق به رول نفر قبلی شماست این موارد. اما پس از فلش بک می تونستید همون آشفتگی فکری لرد رو ترسیم کنید در مورد اینکه تام کیست که راز هایی برای موفقیت به دامبلدور داده تا برای محفل عضو جذب کنه و بعدش یهو یاد تماسش میوفته و اینکه بی فکر لو داده خودشو به دامبلدور. نه اینکه دوباره لرد تماس های از دست رفته ببینه و زنگ بزنه و اطلاعات بده و آخرش وقتی آمار داد، بفهمه دامبلدوره طرف ! این اشتباه بزرگی بود که به نظرم اگر فرصت هست و دسترسی ویرایش دارین نسبت به اصلاحش به شکلی که گفتم اقدام کنید.

و آخر رول شما اینکه روزنامه الکی و ساختکی دامبلدور و جیمز، حاوی چه اطلاعاتی هستش که عده ی زیادی رو جذب محفل کنه هم بد نبود. ضعفی که در بالا گفتم را تا حدودی جبران میکنه و راه های سوژه سازی زیادی رو به نویسنده های بعدی میده اما همچنان نویسنده های بعدی رو میان انتهای رول "دراکو مالفوی" و ابتدا و اواسط رول "شما" در ابهام میگذاره و این ابهام تنها و تنها شخصیت لرد رو در مسیر داستان تحت تاثیر قرار میده. هدف تحقیر شخصیت ها نیست. لرد ساده به اشتباه نمی افته و فرد باهوشیه. بر اساس انتهای رول نفر قبلی شما، طوری دراکو مالفوی رو مرخص کرد که به نظر میاد دراکو رو بی اطلاع میذاره و از قضیه تماس تلفنی مطلع هست اما جلوی دراکو انکار میکنه و خودشه به بی خبری میزنه و الکی میگه "یعنی تام کیه؟" ! اما در پشت پرده یه جورایی دامبلدور رو سر کار گذاشته. شایدم می شد اینطور توسط شما پیش روی کنه سوژه که "لرد، دراکو رو از دفترش مرخص میکنه و پس از رفتنش میفهمه که چه سوتی داده و طرفی که زنگ زده بهش دامبلدور بوده و به دامبلدور آمار داده" ! اشتباه شما یه جورایی یه اشتباه موقعیتی و زمانی به حساب میاد.

مورد آخر هم کمی شخصیت شناسی هست. کاری به پیش روی اشتباه سوژه توسط شما ندارم اما میخوام که به این دو دیالوگ خودتون توجه کنید:

نقل قول:

لرد بر روی صندلی نشست و با خود گفت: خوبه که همه منو میشناسن و ازم کمک می گیرن.....ولی هنوز نفهمیدم اون کی بود......صداش کمی پیری بود....................باورم نمیشه من رمز خودمو به آلبوس گفتم

---------------------------------------------------

جیمز که در فکر بود و انگار هنوز هیچی نفهمیده بود گفت: آلبوس فکر می کنی این راه درستیه؟


ببینید، انتظار نمیره که همگی فرهنگنامه ایفای نقش سایت رو بدونن اما مرسوم نیست که لرد سیاه به "دامبلدور" بگه "آلبوس" ! معمولا با تحقیر خطابش میکنه یا میگه همون "دامبلدور". به دامبلدور مواردی مثل "پیر ریشو"، "پیری" ، "ریش دراز" ، "پشمک" و ... به واسطه ی چهره ی طنزش و اون ریش هاش داده میشه. همینطور "جیمز سیریوس پاتر" که به عنوان شخصیتی کوچک و جیغ جیغو به حساب میاد، به دامبلدور نمیگه "آلبوس" . خیلی کوچک تر از این حرفاس. در اصل بهش میگه "عمو" یا "عمو دامبل". مورد دیگه هم در ابتدای رول شما بود که حس لرد رو حتی کمی کودکانه کرد. این که حتی فکر جیغ کشیدن هم بخواد به سرش بزنه یه جورایی نامناسب هست. لرد شخصیتی جدی و محکم داره و در حین عصبانیت هم فریاد میکشه. فریادهای خشن. جیغ دیگه زیادی دخترونه و بچگونه میکنه شخصیت اصلی لرد رو.

از نظر فنی رول مناسب و نسبتا خوبی بود اما متاسفانه همانطور که اشاره کردم در مورد پیش بردن سوژه دچار اشتباه شدین و عمده اشکال رول شما هم همین مورد بوده. کاش می شد قبل از ادامه دادن رول ها توسط نفرات بعدی، به شیوه هایی که پیشنهاد کردم رول خودتون رو اصلاح می کردین تا انحراف های احتمالی در مورد سوژه کمتر پیش بیاد در رول های نفرات بعدی. بازم میگم نسبتا خوب بود از نظر فنی اما از نظر سوژه تا حدودی اشکال داشت. یه کمی بیشتر دقت کنید در محتوای پست نفر قبلی همیشه، بی شک رول خیلی خوبی رو می تونید پدید بیارین. دلسرد نباش که این اتفاقا پیش میاد. تفریحه و بس. موفق باشی.


ویرایش شده توسط آلبوس دامـبـلدور در تاریخ ۱۳۸۹/۱۱/۶ ۲۱:۲۶:۲۹

"Severus...please..."
تصویر کوچک شده


Re: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۶:۳۱ چهارشنبه ۶ بهمن ۱۳۸۹

گودریک گریفیندورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۹ یکشنبه ۱۲ دی ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۲:۱۹ پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹
از تالار گریفندور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 976
آفلاین
لطفا این بنقدین.

باتشکر



نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۲:۳۹ جمعه ۳ دی ۱۳۸۹

آلبوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۶ دوشنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۱۲ پنجشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۴
از جايي به نام هيچ جا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 788
آفلاین
نقد پست شماره 411 در تاپیک روان خانه سیاه - سفید
پدید آورنده: اسکورپیوس مالفوی


سلام دوست عزیز
من قدم به قدم پست شما رو بررسی می کنم و از چند معیار و نقطه در حقیقت استفاده می کنم تا نگاه هایی جامع داشته باشیم:


در اول در رابطه با موقعیت قصه و فضاسازی صحبت می کنم. طبق آخر پست قبلی یک جغد سیاه رنگ که حامل نامه ای از سوی خانه ریدل است به سمت پنجره ی آشپزخانه گریمولد پرواز می کند. خب فضا و موقعیت کاملا مشخصه. محفلی ها در آشپزخانه جلسه گذاشتند و پیرامون دیوانگی دامبلدور حرف می زنند. پستی هست که شما طبق سلیقه خودتون نوشتید اما به جای اینکه سیریوس از جمع جلسه با تعجب به جغد نگاه کنه و نامه رو ازش بگیره، می شد فضای جلسه در موقعیت آشپزخانه گریمولد رو خیلی زیبا تر هم توصیف کرد و گذرا ازش رد نشد. به عنوان مثال می شد دو سه تا دیالوگ پیرامون محفلی ها رد و بدل بشه که آشفته وار دارن چاره اندیشی می کنن واسه ی دیوانگی دامبلدور و حتی این دیالوگ ها می تونست حامل جملات طنز و پیشنهادات ناشیه برای درمان دامبلدور باشه. صرفا با توجه به انتخاب شما موقعیت سازی و ترسیم و توصیف فضای زیادی رو نمی شد انتظار داشت چون اصول پست بیانگر حضور و چرخیدن قصه این تک رول شما در آشپزخونه بود. لذا از این جهت نمی تونم چندان نظر بدم.


در گام بعدی نگاهی به ماهیت اصلی رول و پیش روی سوژه داشته باشیم. با توجه به پست اول سوژه که من زده بودم، می دونیم که شفا دهنده ی معالج دامبلدور و لرد سیاه یک نفر هستش و قبل از لرد، دامبلدور رو معاینه کرده بود و قبل از خروجش از خانه گریمولد، نیمچه اشاره هایی به بیماری مشابه در لرد سیاه کرد و می خواست بگه باید هم اتاق یا همون هم سلول دامبلدور باشه اما حرفشو در برابر آرتور و مالی ویزلی خورد و رهسپار لیتل هنگتون شد تا به معاینه دقیق تر لرد سیاه بپردازه. در اون حین اگه دقت کنید، می بینید مالی و آرتور چند بار با تعجب تکرار می کنند "لرد سیاه" و "دچار" و ... . اینجا درست نقطه ی کلیدی جهت پرورش سوژه در رول شما بود. می شد پیش از ورود جغد به آشپزخانه و تحویل گرفته شدن نامه توسط سیریوس، دیالوگ های محفلیان در آشپزخانه (حداقل دیالوگ مالی یا آرتور) در این رابطه باشه و حدس هایی در رابطه با اتصال یا اشتراکی بین لرد و دامبلدور ارائه کنند و حالا کجا مشکلی که ذکر کردم خودشو بروز میده؟ دقیقا در اینجا خودشو بروز میده:


نقل قول:


مالی در حالی که مثل لبوی اصفهان قرمز شده بود گفت: واقعا که احمقید چه اهمیتی داره کی نوشته مهم اینه که باید برای شفای دامبلدور عزیزم اینو نوشته!



همانطور که گفتم مالی و آرتور دقیقا نمیدونن قضیه از چه قراره و این آگاهی اونها در یک لحظه با دیالوگ بالای مالی کمه عجولانه و غیر منتظره ست در پرورش و پیش رفتن سوژه. در نقطه مقابل مرگخواران میدونن که باید لرد و دامبلدور رو برای درمان هردوشون در یک اتاق حبس کرد (در پست اول دیدیم که لرد حالت عجیبی داره و به نوعی شعر در وصف دامبلدور و ستایش اون میگه و با آنی مونی مانند پسرش برخورد میکنه ) و ما هم میدونیم که رسما مرگخواران موافق نیستن تا در این مورد متحد بشن با محفلی ها و صرفا بعدها پشت صحنه نقشه هایی خواهند کشید اما محفلی ها با خورده شدن حرف شفا دهنده کاملا از این نظر مطمئن نیستن. اینکه مالی با عدم اطمینان هم سریعا بفهمه که مرگخواران دامبلدور را برای شفای خود دامبلدور و خود لرد می خواهند کمی عجولانه بود.


در اصل مرگخواران الان به کمک شکنجه هایی که بلاتریکس بر شفا دهنده وارد کرد، کاملا میدونن که هر دو (لرد و دامبلدور) باید توی یه اتاق حبس و بسته بشن تا هر دو با هم خوب بشن اما محفلی ها هنوز موفق به کشف ارتباط بیماری این دو نشدند و با نامه روفوس هم قاعدتا نباید به زودی متوجه می شدن یا حداقل به راحتی ! اما خب بر اساس پست شما مالی خیلی خوب تونسته این مورد رو کشف کنه و فهمیده که درمان هر دو مشترکه و با همه و میخواد از سیریوس و آرتور که دامبلدور رو آماده کنن برای فرستادن به لیتل هنگتون و خانه ریدل ها ! مورد دیگه هم دقیقا اینه که با فرض اینکه مالی هم با نابغه بودنش ارتباط درمانی رو کشف کنه اما چرا مالی و محفلی ها اینقدر راحت کوتاه میان در برابر نامه روفوس و چرا نامه ای در جواب نفرستن که اونا لرد رو بفرستن خانه گریمولد. اینم از نکاتی بود که بیانگر پیش رفتن سریع سوژه هست و کمک زیادی به کسل شدن و بی حس شدن سوژه میکنه برای نفر بعدی که چطور با یک کِش دادن متناسب و طنز بتونه مسیر سوژه رو حفظ کنه. پیش برد سوژه بد نبود اما متوسط بودو نیاز به دقت بیشتری داشت.


نکته بعدی که بررسی می کنیم خود دیالوگ ها و بیان شخصیت های رول شماست و همینطور شکلک هایی که در رابطه با شخصیت ها در دیالوگ و بیان اونها استفاده میشه. خب اون نامه روفوس و سبک نوشته شدنش که طنزی رو از یه سریال بروز میده جالب بود. جالب. اما واقعا دیگه انصاف رعایت نشده اگر بگیم بسیار خنده دار و طنز بود. حاوی یه طنز سطحی بود که الان دیگه از مزه اش افتاده. قاعدتا از این قبیل طنزهایی که خالق اونها خود ما نیستیم و رسانه ای شدن در سطح وسیع، خیلی نمیشه کمک گرفت برای پدید آوردن خنده و طنز. چیزی که می شد در نامه روفوس اضافه کرد تا خنده و طنز بیشتری رو بسازه، تیکه ها، یا کنایه هایی طنز آمیز در قالب شخصیت های محفل ققنوس و خود دامبلدور بود. ترکیب سازی، معادل سازی، کنایه قرار دادن، پیشوند و پسوند دادن به اسامی یا ماهیت وجودی شخصیت ها به این مورد کمک می کرد. وضعیت آرتور و سیریوس در خوندن نامه که لحن آشنایی روفوس رو تشخیص داده بودن و اون شکلک های خنده مناسب و کافی بودند اما خاطر نشان می کنم خیلی طنز زیادی رو در بر نداشتند. عادی و قابل قبول بود. همینطور دیالوگ مالی.


یه نکته ی دیگه ای هم به عنوان آخرین مورد اضافه کنم. در مورد فضاسازی و حالت شخصیت ها که بیشتر ما عادت داریم در رول های طنز قیافه و حالت چهره های شخصیت ها رو با شکلک بروز بدیم و گاهی در میان چند دیالوگ و توصیف، یکی دو تا توصیف هم از چهره ی شخصیت ها می نویسیم. (همینطور حالت درونی و روحی شخصیت ها که این البته در رول های جدی بیشتر به کار می آید). در این مورد باید بگم شما اون تناسب لازم رو داشتین و موفق بودین. خوب بود. نمونه اش توصیف خنده داری بود که از شباهت دادن چهره ی سرخ مالی به لبوی اصفهان پدید آورده بودین.

در مجموع پست قابل قبول و خوبی بود اما بیشتر نیاز به توجه داشت و کمتر باید به عجله کردن فکر کرد. عجله رو کنار بزنید و پیش برد سوژه رو تنها هدف اصلی قرار ندین. لذت خودتون رو هدف قرار بدین از این سرگرمی. بیشتر برای زیبایی مواردی که گفتم وقت بذارین. یه کم بیشتر. هدف رولینگ شدن نیس. هدف بازی دادن افکار و مخلوقات رولینگ است. با شخصیت ها و موقعیت ها در پیش برد سوژه بازی کنید، نه اینکه بدون بازی دادن شخصیت ها رو در مسیر انتهایی سوژه وارد کنیم. قابل قبول و خوب. موفق باشی دوست عزیز.


ویرایش شده توسط آلبوس دامـبـلدور در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۳ ۱۲:۴۶:۳۷

"Severus...please..."
تصویر کوچک شده


Re: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۹:۴۳ جمعه ۳ دی ۱۳۸۹

اسکورپیوس مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۴ چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۳:۳۷ شنبه ۷ تیر ۱۳۹۳
از بی شخصیت ها متنفرم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 157
آفلاین
ای محفلی که لای ریشات آشغال گیر کرده!
ای منحرف از آیین ارباب!
بیا این پست ما رو نقد بکن بی زحمت!


هلگا معتقد بود ...

[b]« هوش و علم ، [color=990000]شجاعت و غلبه بر ترس[


Re: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۲:۲۴ شنبه ۱۵ آبان ۱۳۸۹

سيريوس بلك قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۰ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۶:۲۲ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۴
از موتور خونه جهنم !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1086
آفلاین
اگر کسی این جا برای نقد هست لطفا" این پست منو نقد کنه:

خانه شماره 12

هر کی نقد می کنه این گالیون هارو هم بگیره با هم حساب می کنیم



-------------------------------
در اینجا نقد شد ! موفق باشی.


ویرایش شده توسط آلبوس دامـبـلدور در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۳ ۱۳:۰۷:۳۰


Re: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۰:۳۱ شنبه ۱۵ خرداد ۱۳۸۹

رون ویزلیold4


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۲۴ چهارشنبه ۱۵ آبان ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۸:۱۶ دوشنبه ۲۲ فروردین ۱۳۹۰
از پناهگاه!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 234
آفلاین
گرچه این پست، ارزش و قابلیت نقد شدن چندانی نداره ولی کلا به خاطر خالی نبودن عریضه و پیشرفت و اینا لطفا نقدش کنین!
ممنونم!


[b][color=000066]نان و ستاره
نان در کنارم و ستاره ها دور،
آن دورها...
به ستاره ها نگاه می کنم و نان می خورم!
چنان غرق


Re: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۴:۲۱ دوشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۸۸

محفل ققنوس

جیمز سیریوس پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۵:۵۰ جمعه ۱۳ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۱:۳۷ یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۶
از طلا گشتن پشیمان گشته ایم، مرحمت فرموده ما را مس کنید.
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
محفل ققنوس
پیام: 1531
آفلاین
نقل قول:
همه ی محفلی ها ، در سرسرای خانه ی گریمولد ، بر روی مبل ها لم داده بودند و در حال گوش دادن به رادیو بودند . همان مبل هایی که از بس جیمز بر روی آنها پریده بود و به آن ها پا زده بود ، صدای فنرهایشان ، با صدایی گوشخراش ، گوش محفلی ها را نوازش میکرد . ولی تنها چیزی که آنها را آزار میداد ، صدای فنر مبل ها نبود بلکه صدای بالا کشیدن آب دماغ جیمز هم به گوش میرسید و آنها را کلافه کرده بود .


طبق دیفرانسیل و انتگرالی که من تو ذهنم حساب کردم اینجا تو دقیقا 6 تا ویرگول گذاشتی که بازم طبق محاسبات من، 5 تاشون اضافیه!
دو تا ویرگولی که تو جمله ی او هست رو بردار، حالا جمله رو دوباره بخون!
بهتر نشد؟
منظورم اینه که هر ویرگول نشون دهنده ی یه مکث کوتاس اینجا، اگه بخوایم تو یه پاراگراف 6 بار بعد هر دو سه کلمه مکث کنیم نمیشه. اما بعضی جاها واقعا نیاز هست بهش برای جدا کردن دو تا جمله از همدیگه.
اون ویرگولی که مشخص کردم جاش درسته!

نکته ی دیگه در مورد کلمه ی "صدایی"،
چرا دوباره کاری؟
بهتر نبود اون دو تا عبارت رو تبدیل کنی به یه عبارت ِ " صدای گوشخراش فنرهایشان گوش محفلی ها را نوازش میکرد." ؟

نقل قول:
بچه ، برو با اون دستمال کاغذی هایی که روشون عکس خرس و قلب زده ، دماغت رو پاک کن .


ویرگول بعد از "بچه" اضافیه، برای تاکید اصولا اینجا علامت تعجب میاد. ویرگول دوم هم اضافیه! چه علاقه ای داری به ویرگول بوقی!

دیالوگ جیمز جالب بود!
همینطور قسمت بعدی رولت که نشون میده جیمز تا صبح که هیچی..تا پنج دقیقه بیشتر نتونسته دووم بیاره در مقابل آب دماغش!

نقل قول:
مجبور شد بلند شود و راهی مغازه ی سر کوچه بشود .


تصور من اینه که "بلند شود" اینجا احتیاجی نداریم بهش، اینو نقد حساب نکن، پیشنهادی میگم.
اما در مورد "ب" اول "بشود" مطمئنم که بهش نیازی نیس! ما اول فعل هامون "ب" اضاف نمیکنیم معمولا.

نقل قول:
جیمز گالیون ها را به فروشنده داد و از مغازه بیرون آمد و به سمت خانه ی گریمولد ، راهی شد .


گالیون ها؟! فقط واسه یه بسته دستمال تدی!؟ ای بوق بر این تورم!

ویرگول بعد از خانه ی گریمولد اضافیه روف!
آخرین نکته هم اینکه اگه بعد از یه دیالوگ شکلک میذاری، به این معنی نیس که علامت نگارشی باید فراموش شه، بعد از "سلام" جیمز یه علامت تعجب شاید مناسب بود و بعد از اون شکلک دو نخطه دی!

سعی کن ویرگول هاتو کمتر کنی، روی هم رفته تنها مشکل پستت همونا بودن!
خب دیه من برم کلاس دارم الان!
موفق باشی فرزند تاریکی!


ویرایش شده توسط جیمز سیریوس پاتر در تاریخ ۱۳۸۸/۱۱/۲۶ ۱۴:۲۷:۵۵


Re: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۱:۳۷ یکشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۸

روفوس اسکریم جیور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۶ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۳:۱۵ دوشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۸
از دواج يك امرحسنه است !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 689
آفلاین
ای محفلی ...
ای جیغول ...
ای یویو پرست ...
ای کچل ...
ای بی دندون ...
ای مشرک ...
ای محفلی ...
ای جیغول ...
ای یویو پرست ...
ای کچل ...
ای بی دندون ...
ای مشرک ...
ای محفلی ...
ای جیغول ...
ای یویو پرست ...
ای کچل ...
ای بی دندون ...
ای مشرک ...
ای محفلی ...
ای جیغول ...
ای یویو پرست ...
ای کچل ...
ای بی دندون ...
ای مشرک ...
ای محفلی ...
ای جیغول ...
ای یویو پرست ...
ای کچل ...
ای بی دندون ...
ای مشرک ...
ای محفلی ...
ای جیغول ...
ای یویو پرست ...
ای کچل ...
ای بی دندون ...
ای مشرک ...
ای محفلی ...
ای جیغول ...
ای یویو پرست ...
ای کچل ...
ای بی دندون ...
ای مشرک ...
ای محفلی ...
ای جیغول ...
ای یویو پرست ...
ای کچل ...
ای بی دندون ...
ای مشرک ...
ای محفلی ...
ای جیغول ...
ای یویو پرست ...
ای کچل ...
ای بی دندون ...
ای مشرک ...
ای محفلی ...
ای جیغول ...
ای یویو پرست ...
ای کچل ...
ای بی دندون ...
ای مشرک ...
ای محفلی ...
ای جیغول ...
ای یویو پرست ...
ای کچل ...
ای بی دندون ...
ای مشرک ...
ای محفلی ...
ای جیغول ...
ای یویو پرست ...
ای کچل ...
ای بی دندون ...
ای مشرک ...
ای محفلی ...
ای جیغول ...
ای یویو پرست ...
ای کچل ...
ای بی دندون ...
ای مشرک ...
ای محفلی ...
ای جیغول ...
ای یویو پرست ...
ای کچل ...
ای بی دندون ...
ای مشرک ...
ای محفلی ...
ای جیغول ...
ای یویو پرست ...
ای کچل ...
ای بی دندون ...
ای مشرک ...
ای محفلی ...
ای جیغول ...
ای یویو پرست ...
ای کچل ...
ای بی دندون ...
ای مشرک ...
ای محفلی ...
ای جیغول ...
ای یویو پرست ...
ای کچل ...
ای بی دندون ...
ای مشرک ...
ای محفلی ...
ای جیغول ...
ای یویو پرست ...
ای کچل ...
ای بی دندون ...
ای مشرک ...
ای محفلی ...
ای جیغول ...
ای یویو پرست ...
ای کچل ...
ای بی دندون ...
ای مشرک ...
ای محفلی ...
ای جیغول ...
ای یویو پرست ...
ای کچل ...
ای بی دندون ...
ای مشرک ...
ای محفلی ...
ای جیغول ...
ای یویو پرست ...
ای کچل ...
ای بی دندون ...
ای مشرک ...
ای محفلی ...
ای جیغول ...
ای یویو پرست ...
ای کچل ...
ای بی دندون ...
ای مشرک ...
بیزحمت اینونقد کن .

حقشه بدمت دست بچه های محفل یه حال اساسی بگیرن ازت به خاطر این همه اصراف کاغذ..چیز...فضای تاپیک!!
ولی خب از اونجایی که بعد از مدت ها این تاپیکو که موثر ترین تاپیک در افزایش پست های من بود بالا آوردی، اینبارو میگذرم ازت!!


ویرایش دوم:
کچل و مشرک و بی دندون اون اربابته!


ویرایش شده توسط جیمز سیریوس پاتر در تاریخ ۱۳۸۸/۱۱/۲۶ ۱۳:۵۵:۵۲
ویرایش شده توسط جیمز سیریوس پاتر در تاریخ ۱۳۸۸/۱۱/۲۶ ۱۳:۵۷:۴۹

خدا ایشالا به ما خدمت بده به شما توفیق کنیم ...


Re: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۰:۰۹ جمعه ۳۰ مرداد ۱۳۸۸

محفل ققنوس

جیمز سیریوس پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۵:۵۰ جمعه ۱۳ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۱:۳۷ یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۶
از طلا گشتن پشیمان گشته ایم، مرحمت فرموده ما را مس کنید.
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
محفل ققنوس
پیام: 1531
آفلاین
نقد پست شماره 148 تاپیک محفل به روایت فتح - پروفسور اسپراوت :

خب اول از همه اینکه شما چرا اسم "روونا" رو بُلد کردی من متوجه نشدم، چون همونطور که خودت هم در ادامه ی پستت رعایت کردی معمولا سر تیتر ها رو بُلد میکنن.

از چهره ی پست شروع میکنم تا به محتوا برسیم، من وقتی یه نگاه کلی به پست انداختم به نظرم شکلک هاش زیاد بودن، پاراگراف بندیش مناسب نبود، اکثر دیالوگ ها به جا اما خیلی زیاد بودن. زیاد که نه، کافی بودن اما در صورتیکه در کنارشون فضاسازی هم داشته باشه پست.
که نداشت.
دقت کن که فضاسازی واقعا برای یه پست لازمه، چه طنز و چه جدی فرقی نداره. بدون فضاسازی پست بی معنیه و هیچ جذابیتی نداره.

دیالوگ رد و بدل شده بین لرد و راونا جالب بود.
فقط اینکه "حموم" درسته عزیزم نه "هموم" .
ضمن اینکه دقت کن آخر هر جمله باید نقطه بذاری تا بشه اسم جمله روش گذاشت، حتی اگه این جمله توی پرانتز باشه!

اینجا:

نقل قول:
جیمز: و محافظ های جیمز آنقدر از صدای جیمز لذت می بردند که قیافه شان اینجوری شده بود و این قیافه باعث می شد که جیمز باز هم به جیغ هایش ادامه دهد.


فقط تو یک پاراگراف دقیقا چهار بار از یه اسم استفاده شده، میتونستی جای سه تا یا حداقل دو تاشون از ضمیر استفاده کنی، یا از اسم های دیگه مثل "پاتر کوچک" و امثال اون.. چون اگه از یه فعل، اسم یا کلمه چند بار پشت سر هم استفاده شه. بخصوص اینقدر نزدیک به هم..زیاد جالب نیس.

یه نکته ای در مورد این دیالوگ:
نقل قول:
مرگخواران:این جیمزتونم مارو کشت با این جیغاش یه دقیقه هم آروم نمی گیره از این به بعد تمام کسانی را که می خواهند از جیمز مراقبت کنند باید تو گوششون پنبه بزارند تا این که ما تصمیم گرفتیم لرد رو با جیمز عوض کنیم قبول؟


میدونی چرا من منظورر این دیالوگ رو متوجه نشدم؟

چون اولا علامت هایی مث نقطه و کاما اصلا استفاده نشده بین جملات و من نمیتونم اونا رو از هم تشخیص بدم. حروف ربطی که به کار بردی به جا نیستن و لحن دیالوگ دقیقا معلوم نیس محاوره ایه یا کتابی؟ (البته اصولا باید محاوره ای باشه چون دیالوگ های قبلی پستت اینطور بوده.) در آخر من دقیقا متوجه نشدم این مرگخوارا چی گفتن چون اولا یه مرگخوار نگفت، همشون با هم حرف زدن()، ثانیا همونطور که گفتم دیالوگ به هم ریخته ایه و مشخص نیس زیاد!

دو پاراگراف پایانی پست هم مثل نکاتی که بالا بهش اشاره کردم، اولا نقطه نداشت آخر جمله، ثانیا از فعل "بود" استفاده ی بیش از حد کرده بودی.

منتظر پست های بهترت هستم.
موفق باشی فرزند روشنایی

نکته: آواتارت اصلا شبیه پروفسور اسپراوت نیست ها!



Re: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۰:۴۰ دوشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۸

پروفسور پومانا اسپراوت old56


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۲۷ چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۵:۴۳ جمعه ۲۳ دی ۱۳۹۰
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 103
آفلاین
می شه زحمت اینو بکشی جیمز

محفل به روایت فتح

http://www.jadoogaran.org/modules/new ... DESC&type=&mode=0&start=0

پست 148

با تشکر


دیدگاه هر کس نشان







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.