هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: استادیوم المپیک
پیام زده شده در: ۱۲:۵۳ شنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۲
#8

سالازار اسلایتیرین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۰ یکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۰:۳۵ یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۳
از ما هم نشنیدن . . .
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 618
آفلاین
متاسفانه به دلیل شرکت نکردن بازیکنان هر دو تیم ، بازی برگذار نشد و هیچ امتیازی به تیم های مربوطه تعلق نگرفت .


" -زندگي آنچه زيسته ايم نيست ، بلكه چيزي است كه به ياد مي آوريم تا روايتش كنيم ."
گابريل گارسيا ماركز




پاسخ به: استادیوم المپیک
پیام زده شده در: ۱۰:۴۰ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۲
#7

سالازار اسلایتیرین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۰ یکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۰:۳۵ یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۳
از ما هم نشنیدن . . .
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 618
آفلاین
اتحاد ارغوانی Vs فانوس


شروع : دوشنبه 26 آذر

پایان : پنجشنبه 29 آذر

داور : سالازار اسلایترین


" -زندگي آنچه زيسته ايم نيست ، بلكه چيزي است كه به ياد مي آوريم تا روايتش كنيم ."
گابريل گارسيا ماركز




پاسخ به: استادیوم المپیک گوانگ ژو
پیام زده شده در: ۱۳:۰۸ دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۲
#6

سالازار اسلایتیرین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۰ یکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۰:۳۵ یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۳
از ما هم نشنیدن . . .
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 618
آفلاین
تک تاز آبی


vs


دافنه


تیم شما به دلیل مشکلات بدِ آب و هوایی با کی تاخیر به گوانگ ژوی چین میرسد. این مسئله باعث بروز مشکلاتی میشود و ...


" -زندگي آنچه زيسته ايم نيست ، بلكه چيزي است كه به ياد مي آوريم تا روايتش كنيم ."
گابريل گارسيا ماركز




پاسخ به: استادیوم المپیک گوانگ ژو
پیام زده شده در: ۲۳:۰۷ دوشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۲
#5

سالازار اسلایتیرین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۰ یکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۰:۳۵ یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۳
از ما هم نشنیدن . . .
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 618
آفلاین
محل انجام بازیهای جام حذفی


" -زندگي آنچه زيسته ايم نيست ، بلكه چيزي است كه به ياد مي آوريم تا روايتش كنيم ."
گابريل گارسيا ماركز




Re: استادیوم المپیک گوانگ ژو
پیام زده شده در: ۰:۵۵ شنبه ۲۰ آذر ۱۳۸۹
#4

لودو بگمنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۲ دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۵۷ جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۷
از در عقب، صندلی جلو!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1316
آفلاین
- پینگ پنگ جادویی، لودو بگمن و هری پاتر ملقب به عله ی کله زخمی یا به قولی کبیر، ساعت بیست و دو، ورزشگاه بید کتک زن!
- من اعتراض دارم!
- اعتراض از طرف کیه؟ کـیــــــه؟ کـــــــــیـــــــــــــــــــــــه؟
- منم جناب سالازار! چرا مسابقه من باید با وبمستر باشه؟ این چه قرعه ایه؟ عله یه بار سیم سرورو تکون بده من پودر میشم که!
- اعتراض وارد نیستیه! قرعه کشی عادلانه است و مدارکش هم موجوده.
-

زیر درخت بید کتک زن!

- ماشالا لودو! همون تاکتیکایی که گفتم، دو تا دریبل آپرکاپ بزنش بعد زیر یه خمو بگیر فرو کن تو اسپکش اصلنم نگران فورهندش نباش چون با دو تا اسلم دانک خوب بسته میشه حالا برو تو زمین که ببینم چی کارش میکنی
لودو حرف های بی سر و ته مربی را از ذهنش خارج کرد و آرام و مصمم چوبدستی به دست از چادر رختکنش خارج شد...

شترقققق!

شاخه ای بزرگ از بید با سرعت حرکت کرد و عله و لودو و میز را یک جا داخل حفره زیر خودش انداخت!
لودو:
عله:
- بوقی تو چرا میخندی؟
- هیچی آخه دفعه قبلی که از یک زمین مسابقه به جای دیگه ای منتقل شدم همراهم مرد و ولدمورت زنده شد، گمونم تاریخ داره تکرار میشه
- یک بار دیگه چرند بگی همین سیم سرورو تا انتهای روده بزرگت فرو میکنم نکنه راست بگه؟

لودو برخاست و با چوبدستی روشن به سمت خروجی رفت که به شیون آوارگان راه داشت.
هری از جایش بلند شد و دوان دوان خود را به او رساند و گفت: صبر کن، شاید این یک تله باشه!
لودو که همچنان با احتیاط به راهش ادامه میداد زیر لب گفت: برو بابا جو گیر ... و به راهش ادامه داد.

هری پشت سر لودو در آن مسیر پر پیچ خم به راه افتاد.
تمام مسیر تاریک و نمور بود تار عنکبوت های هزار ساله در و دیوار فضای غار مانند را مانند کاغذ دیواری طرح دار کرده بودند.
مدتی از حرکتشان نگذشته بود که به یک در چوبی و درب و داغان رسیدند.
لودو چوبدستی را به سمت در گرفت و گفت: آلوهو...

- صبر کن! من مطمئنم این یک نقشست. من نمیخوام تو به جای من کشته بشی، سدریک هم بی گناه بود ...
- میشه چرند نگی؟ اگه نگرانی میتونی نیای! آلوهومورا.

در باز شد و لودو وارد اتاق روبرویش شد که در تاریکی دست کمی از تونل های قبلی نداشت و فقط کمی گرم تر بود، درست تر این است که سرمایش کمتر بود.
هری اندکی این پا و آن پا کرد اما نتوانست تحمل کند و دنبال لودو دوید.
- چیه چرا اومدی؟
- میخوام مراقب تو باشم.
- قهرمان بازیت منو کشته احمق!

لودو در بعدی را هم باز کرد و وارد شد اما وقتی به انتهای اتاق رسید متوجه شد هری همراهش نیست.
- بالاخره ترسیدی؟ دیدی آخرش کم آوردی؟
- من؟ منو ترس؟ اومدم!
هری دوان دوان آمد و به لودو رسید و گفت: فکر کردی من میترسم؟ من نگران توام والا ...
هری دیگر نتوانت کلمه ای صحبت کند چون با طلسم "پتریفیکوس توتالوس" لرد مانند مجسمه ای روی زمین افتاده بود!

لرد ولدمورت از کمد گوشه اتاق بیرون پرید و در حالی که شنل سیاه و بلندش پشتش پیچ و تاب میخورد آرام آرام به هری نزدیک شد.
- موهاهاهاها! تو فوق العاده ای لودو ارباب به تو تبریک میگه، باز هم ما به هم رسدیم هری پاتر، اما این بار فرقش با دفعه های قبل اینه که دیگه هر دو زنده نمیمونیم، این دفعه فقط من زنده از این جا خارج میشم!
هری میخواست پاسخ بدهد اما مولکول های زبانش هم تکان نخوردند!
- چیه پاتر چرا ترسیدی؟ فکر میکنی الانه که بمیری؟ نترس، تو چند دقیقه فرصت داری. قدرت ارباب فراتر از اینه که تو رو در این حالت بکشه، تو فرصت داری با من دوئل کنی.

لرد سیاه که برق شوق در چشمان سرخش به وضوح دیده میشد ضدطلسم را خواند و هری را به هوش آورد. هری به سرعت بلند شد و چوبدستیش را تکان داد تا لرد را خلع سلاح کند اما لرد که تجربه مبارزه با هری را داشت به راحتی طلسم او را از پشت منحرف کرد. لرد که سپر محافظی جلوی خودش قرار داده بود علامت شوم را فشرد تا همه مرگخواران شاهد این اتفاق باشند. مرگخواران به نوبت ظاهر شدند و دور لرد را فرا گرفتند.

لرد سپر دفاعی را ورداشت و تا سه شمرد اما هری تنها کاری که میکرد فرستادن مکرر طلسم خلع سلاح بود!
لرد طلسم هری را منحرف کرد و با ادای محکم ورد "آواداکداورا" بدن بیجان هری را بر زمین کوبید.
تمام آن شب در خانه ی ریدل به شادی و هلهله ی مرگخواران گذشت و لودو هم ازان به بعد از مورد اعتماد ترین مرگخوار های لرد شد و حتی سعادت غذا دادن به نجینی هم نصیبش شد!


هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


Re: استادیوم المپیک گوانگ ژو
پیام زده شده در: ۲۰:۴۴ جمعه ۱۹ آذر ۱۳۸۹
#3

سيريوس بلك قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۰ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۶:۲۲ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۴
از موتور خونه جهنم !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1086
آفلاین
کشتی با یک غول غار نشین 5 متری بالغ

توضیحات:
در این رول من از قوانین و فنون حال حاضر کشتی آزاد استفاده می کنم. البته بعضی از قوانین تغییر پیدا می کند و شاید قسمت های جدیدی اضافه شود. این کشتی نیز مانند سایر کشتی ها به صورت طبیعی برگزار می شود. جادو فقط در بعضی قسمت ها مجاز است. ابعاد تشک کشتی 20 برار ابعاد طبیعی هست(در این مسابقه). لباس کشتی هم همان دو بنده های مخصوص قرمز و آبی هست.

--------------------------------------------------

آغاز مسابقات آسیایی گوانگژو!
کاروان تیم ملی جادویی ایران به همراه ورزشکاران در رشته های مختلف، عازم گوانگژوی چین، محل برگزاری رقابت ها شد.

در رشته کشتی جادویی مردان در رده بزرگسالان، هشت وزن 55 کیلو گرم، 60 کیلو گرم، 66 کیلو گرم، 74 کیلو گرم، 84 کیلو گرم، 96 کیلو گرم، 120 کیلو گرم و یک بخش که تازه اضافه شده و در آن کشتی گیران اوزان مختلف توسط قرعه انتخاب می شوند و احتمال دارد یک کشتی گیر 74 کیلو گرمی با یک کشتی گیر مثبت 120 کیلو گرمی به رقابت بپردازند وجود دارد. در هر یک از اوزان ذکر شده، برای هر کشور یک نماینده وجود دارد.

سیریوس بلک، کشتی گیر آزادکار وزن 96 کیلو گرم که بعد از درخشش فراوان در بازی های انتخابی تیم ملی، سهمیه حضور در بازی های آسیایی را کسب کرده بود، بعد از رسیدن به محل برگزاری مسابقات، متوجه شد که به دلیل نبود کشتی گیر در اوزان مختلف (هشتمین وزن) اعضای کادر فنی تیم مجبور شده اند تا نام او را برای قرعه کشی در این قسمت معرفی کنند. از شانس بد سیریوس، قرعه او به یک غول غار نشین 5 متری افتاده بود!

در رختکن سالن مسابقات کشتی

سیریوس در حال گرم کردن خود بودتصویر کوچک شده تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده. در همین حین مربی او، آقای غلام محمدی نزد او آمد و گفت:
- سیریوس، چون حریف تو زیادی بزرگه، زمین رو عوض کردن، توی یک زمین کشتی خیلی بزرگتر. تو هم باید قبل از مسابقه این معجون رو بخوری تا هیکلت به اندازه اون بزرگ بشه.

سیریوس سرش را مخالفت تکان داد و گفت:
- من از اینا نمی خورم. بابا اینا میخوان سر مارو کلاه بذارن. الان میگن جز قوانینه، بعد میگن دوپینگ کردی! اینا کلا" با کشور ما مشکل دارن!:no:

- من صحبت کردم. گفتن مشکلی نداره. حالا بیا باید بریم به زمین جدید.

در رختکن زمین

مربی:
- حواست به حریف باشه. این فقط میخواد تو رو از تشک خارج کنه. غول های غارنشین رو که میشناسی، عقل درست و حسابی ندارن. اول با دستاش کار کن، وقتی خسته شد فن رو اجرا کن. تو وقت اول زیاد به خودت فشار نیار. بیا این معجون رو هم بخور.

مربی توصیه های مربوط را می گوید و بطری معجون را به دست سیریوس می دهد.
او معجون را لا جرعه سر می کشد و به اندازه غول رشد می کند...تصویر کوچک شده
سیریوس دو بنده ی قرمز خود را می پوشد، چوبدستی خود را در غلاف دو بنده می گذارد و پشت سر راهنما (همون دختر های مانکن چینی) وارد زمین می شود. در طرف دیگر نیز حریفش در حال آمدن به زمین است.
سیریوس دست خود را به لبه تشک می زند، سپس آنرا بوسیده و بر پیشانی می زند.
داور بدن تو کشتی گیر را چک می کند و سوت آغاز راند اول را به صدا در می آورد.

( ادامه ی مسابقه با صدای گزارشگر تلوزیونی. همون گزارشگر معروف، آقای عامل. گزارش رو با همون هیجان صدا بخونین. خصوصا" جاهایی که فن اجرا و میشه اینا)

- به نام خدا. سلام می کنم به شما بینندگان عزیز و ارجمند. آغاز مسابقات کشتی آزاد در ورزشگاه کاماچو گوانگژو.
ابتدا دو کشتی گیر رو خدمتتون معرفی می کنم، سیریوس بلک از جمهوری اسلامی ایران با دوبنده ی قرمز، و یک غول غارنشین از انگلستان با دو بنده آبی. اینجا داور سوت آغاز راند دو دقیقه ای اول رو به صدا در میاره.
دو کشتی گیر روی دستان همدیگه کار می کنن. سیریوس سعی داره حریف خودشو خسته کنه. اینجا او از غول غارنشین فاصله میگیره، چوبدستی خودشو در میاره و یک طلسم بی هوش کننده به سمت او میفرسته. اما این طلسم بر روی او اثر نداره.
حالا غول داره سیریوس رو با تمام قدرت هل میده. سیریوس به منطقه قرمز تشک رسیده. یکی از پاهای خودش رو محکم گذاشته و داره مقاومت می کنه... حالا خودشو یک دفعه میکشه کنار و بله! بله! دو بنده آبی از تشک خارج میشه و حالا اینجا سیریوس یک امتیاز رو میگیره. داور دو کشتی گیر رو به وسط زمین فرا میخونه. یک دقیقه و سی ثانیه از وقت کشتی گذشته. حالا این غوله که داره تلاش می کنه تا بازی رو مساوی کنه. داره به سر و کله سیریوس ضربه می زنه که این حرکت کاملا" خطاست و داور باید یک اخطار رو به او بده. بله اینجا داور یک اخطار رو به دو بنده آبی میده. حالا غول داره اعتراض می کنه! اینجا داور دومین اخطار رو هم به او میده و یک امتیاز دیگه برای سیریوس! ایران دو، انگلستان صفر. و اینجا سوت پایان وقت اول با برتری سیریوس به صدا در میاد. دو کشتی گیر به سمت مربیانشون میرن...

سیریوس نزد آقا غلام رفت و گفت:
- اوفففف. این زورش خیلی زیاده! همون اول کار می خواست منو اوت کنه.

- کارت عالی بود. تا اینجا خوب کار کردی. نذار کار به راند سوم کشیده بشه. تو همین راند بعدی کارشو یک سره کن...

او ضربه ای به بالای مچ پای سیریوس (بلند ترین جایی که دستش می رسید) زد و او را روانه تشک کرد.

(ادامه گزارش)

- اینجا دو کشتی گیر به وسط تشک میان. داور بدن هر دو رو چک می کنه و اینجا سوت راند دوم رو به صدا در میاره. اگر سیریوس این کشتی رو ببره به نیمه نهایی صعود می کنه.
حالا این سیریوس هست که داره تلاش می کنه تا کار حریف رو یک سره کنه. اینجا برای زیر گیری اقدام می کنه ولی دو بنده آبی پای خودش رو عقب می کشه. حالا این غول هست که اقدام به زیر گیری می کنه و پاش رو جلو میاره. سیریوس از این فرصت استفاده می کنه و اینجا پای حریف خودش رو میگیره و او رو از تشک خارج می کنه. اینجا داور یک امتیاز رو به سیریوس میده. دو کشتی گیر رو به وسط تشک میاره و در سوت خودش میدمه. حالا یک حرکت سریع از دوبنده آبی. باعث میشه تا سیریوس خاک بشه و یک امتیاز برای او. تا اینجا کشتی یک یک میشه. غول سعی داره فن بارانداز رو به اجرا بیاره. سیریوس داره مقاومت می کنه. حالا اینجا غول دستای خودش رو محکم می کنه و یک بار انداز رو اجرا می کنه. داور دو امتیاز دیگه به دوبنده آبی میده و کشتی رو سر پا اعلام می کنه. بیست ثانیه فرصت مونده تا پایان مسابقه. داور دوباره سوت میزنه. سیریوس داره تقلا می کنه تا یک فن سه امتیازی بزنه. اما غول داره مقاومت می کنه. ده ثانیه تا پایان بازی. نه هشت هفت... حالا سیریوس زیر یک خم رو میگره تبدیل به دو خم میکنه غول رو بلند می کنه و به زمین میزنه! کمر و شانه های دو بنده آبی به تشک برخورد کرد! و ضربه فنی! ضربه فنی! حالا داور انگار قبول نداره. مربی تیم ایران در حالی که سه ثانیه به پایان بازی مونده اعتراض می کنه و از داورا میخواد که فیلم رو بازبینی کنن.
سیریوس کنار زمین قدم میزنه و غول داره با عصبانیت اعتراض می کنه. حالا هیئت داوران مثل اینکه میخوان نظر خودشونو اعلام کنن... بله! بله! ضربه فنی! سیریوس بلک از جمهوری اسلامی ایران با دو بنده قرمز در اولین بازی خودش حریف انگلستانی رو در ثانیه های پایانی بازی ضربه فنی می کنه و به نیمه نهایی راه پیدا می کنه. یک کشتی بسیار جذاب. درود به این قهرمان با غیرت از خطه جویبار.
اینجا همکاران اشاره می کنن وقت ما هم به پایان رسیده، از همه شما سپاس گذاریم و تا بازی بعدی شما رو به خدای بزرگ میسپاریم.


ویرایش شده توسط سيريوس بلك در تاریخ ۱۳۸۹/۹/۱۹ ۲۰:۴۷:۳۴


Re: استادیوم المپیک گوانگ ژو
پیام زده شده در: ۱۸:۴۹ جمعه ۱۹ آذر ۱۳۸۹
#2

سرکادوگان


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۷ جمعه ۳ اردیبهشت ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۰:۱۲ جمعه ۱۵ بهمن ۱۳۸۹
از عاشق كه ساعت نمي پرسن !!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 49
آفلاین
هواي گرم و خفه ي رختكن مانع از سوهلت تنفسم مي شد . سروش با سرخوشي از قهرماني سخن مي گفت و با اين كار به بچه ها انرژي مي داد ؛ اين توصيف خود او بود از اين كار !

بچه ها كه مي شد گفت به حرف هاي سروش ، حتي اندازه ي موهاي زاي بدنشان نيز اهميت نمي دادند ، كلافه و نگران ، بي سر و صدا رداي تيم را به تن مي كردند ؛ تا دقايقي ديگر ما ، تيم اميد ايران ، بر آسمان گوانگ ژو پرواز مي كرديم و فارغ بال از تمامي مشكلات به مسابقه مي پرداختيم .

دقيقه اي بعد از پوشيدن رداهايمان پشت سروش از رختكن خارج شده و به زمين زيباي كوييديچ ياماگوچي قدم مي گذاشتيم . برعكس ايران ، چين در اين چند ساله پيشرفت زيادي كرده بود و قدم گذاشتن درون همچون ورزشگاهي براي ما كه بهترين ورزشگاه كشورمان دروازه هاي مورب داشت افتخار بزرگي محسوب مي شد . با ورود ما ، تماشاچيان چيني با پرتابپوست مواد غذايي و ديگر وسايلي كه دم دستشان بود از ما پذيرايي كرده و فرهنگ خود را حسابي به رخمان كشيدند ؛ شايد بازي با كشور ميزبان در نيمه نهايي برايمان گران تمام مي شد .

اصغر پيش خانمي كه از ردايش به راحتي مي شد تشخيص داد كه داور بازيست ، ايستاد و ما در كنار او صف كشيده و به سرود احمقانه ي چيني هاي چشم بادامي نژاد پرست !! گوش داديم . چند دقيقه بعد سقلمه اي كه كيان ، دوازبان تيم ، به پهلويم زد باعث شد چرتم پاره شود . آن طور كه معلوم بود بالاخره سرودشان تمام شده و حالا نوبت ما بود كه دست بر سينه گذاشته و به سرود ملي كشورمان گوش كنيم .

به نظرم مراسم مسخره اي مي آمد و تنها كسي كه با افتخار سينه را سپر كرده و سرود ملي را زمزمه مي كرد سروش ، پسر خل وضع و جوگير تيم ، بود .

پس از اتمام مراسم هاي بيهوده و مسخره در حالي كه توسط دختران چيني زيبايي ساپورت مي شديم وسط زمين رفته و با سوت داور از زمين كنده شديم . از هر چه كه بگذريم چين اين دو برتري را نسبت به ما داشت : زمين كوييديچ و دختران بلا نسبت محجبه !!

توپ ها رها شدند و هر يك از بچه ها سرجاي خود قرار گرفت .

همانطور كه انتظار مي رفت بازي چيني ها فوق العاده بود ؛ آخر آنها كودكان خود را از چهار سالگي به غنا ، مهد كوييديچ جهان ، مي فرستادند تا آموزش هاي لازم را براي آينده كسب كنند .

چند دقيقه اي از شروع بازي گذشته بود و با وجود بازي فوق العاده ي چيني ها چيزي كه ما آن را شانس خطاب مي كرديم باعث شده بود تا ده امتياز جلو باشيم . مهاجمي كه به سختي مي شد از حرف هاي گزارشگر چيني فهميد كه نامش "چينگ مونگ سونگ ويك ميگ " است يا " چينگ ميك سونگ ايل " به نسبت بهترين بازيكن چين بود و در مقايسه با او بهترين بازيكن تيم ما ، سروش ، همان موهاي زايد بدن را به يادمان مي آورد !!

او با قدرت تمام سرخگون را در دستش گرفت و به سمت دروازه هاي ما حركت كرد . چماغ خود را بالا گرفتم تا بازدارنده اي را به سمتش هدايت كنم ولي بازدارنده به شدت مي جنبيد ؛ زودتر از آن كه بفهمم آن بازدارنده طلسم شده است به سرم برخورد كرد و درد شديدي تمام بدنم را فرا گرفت . آن بازيكن چيني هم به سمت حلقه ي ما رفت و گگل را به ثمر رساند .

از جاي زخمم خوني نمي آمد ولي به شدت درد مي كرد و همه چيز را دو تا مي ديدم ، سرم گيج مي رفت و هر آن امكان داشت از روي جارو به زمين بيفتم . در عين حال نمي خواستم آن بازي مهم را از دست دهم و داور يا بازيكنان هم تيمي متوجه آن ضربه نشده بودند ؛ پس تصميم گرفتم همانگونه به بازي ادامه دهم .

در عرض چند دقيقه گل هاي زيادي وارد دروازه هايمان شد و سروش كه از دهانش فحش در نمي آمد مرا تهديد كرد كه اگر به اينگونه بازي كردن ادامه دهم مرا (...) !!

در خط جستجو نيز سروش بهتر از من كار نكرده بود . او هفت بار گوي زرين را پس زده و نتوانسته بود آن را بگيرد . حداقلش اين بود كه او روي جارو تلوتلو نمي خورد و همه چيز را دو تا نمي ديد .

يكي از مهاجمان چيني به طرفم مي آمد . چماغ را آماده كردم تا بازدارنده را به سمتش پرتاب كنم ولي اتفاقي كه افتاد باعث شد گزارشگر ميكروفون را انداخته و جيغ بكشد . تمام تماشاچيان جيغ مي كشيدند و از شدت وحشت ورزشگاه را تخليه مي كردند . شدت ضربه آنقدر محكم بود كه سر ورزشكار چيني را دو نيم كرده بود !!

*****

سه سال از آن ماجرا مي گذرد و من هنوز در زندان هستم . هر روز سر نماز گريه مي كنم و از بخت بدم مي نالم . پس از آن واقعه تمام كشور هاي دنيا ايران را تحريم كرده بودند و به ايراني ها لقب تروريست مي دادند . من نيز به حبس ابد محكوم شده ام و حالا كه اين را برايتان مي نويسم از كرده ام پشيمانم . اينجا نيمچه خوراكي به ما مي دهند كه اغلب گوشت (...) حيوانات لزجي است كه در ايران خورده نمي شوند . چه كنيم ديگر اين چيني ها همه چيز مي خورند .


هلگا معتقد بود ...

« هوش و علم ، شجاعت و غلبه بر ترس و حتی [color=009900]نجابت و وقار[/c


مجموعه ورزشی طبقه هفتم جهنم (المپیک)
پیام زده شده در: ۱۵:۲۰ شنبه ۶ آذر ۱۳۸۹
#1

سالازار اسلایتیرین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۰ یکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۰:۳۵ یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۳
از ما هم نشنیدن . . .
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 618
آفلاین
ورزشگاهی ساخته شده در طبقه هفتم جهنم. با حضور شیطان، سایر شیاطین کوچک و بزرگ، چند عدد سگ سه سر بی ادب و البته مجهز به آسانسور.


ویرایش شده توسط سالازار اسلایتیرین در تاریخ ۱۳۹۲/۸/۱۸ ۲۰:۵۶:۴۲
ویرایش شده توسط فنریر گری‌بک در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۱۹ ۲۱:۲۴:۱۷

" -زندگي آنچه زيسته ايم نيست ، بلكه چيزي است كه به ياد مي آوريم تا روايتش كنيم ."
گابريل گارسيا ماركز









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.