1.شکل ظاهری ابراکسانی که در حیاط هاگوارتز دیدین رو وصف کنین!(خلاقانه)(10 نمره)او بسی بسیار بزرگ بود به طوری که قدش دو برابر من و عرضش 5 برابر من بود. اولش با دیدن یال بلندش که از دو طرف گردنش اویزون شده بود و پای های بلند سیاه رنگش که چند تا رگه سفید توش بود ترسیدم. اما با دیدن دم لطیف ابریشم مانندش که مخلوطی از مو های سیاه و سفید و خاکستری بود ترسم ریخت.
2.جادوگران با چه افسونی اسب های بالدارشان را از دیده ها محو می کنند؟(5 نمره)آنها باید در فواصل معینی از افسون دلسردی استفاده کنند.
3.اتونان به جز بریتانیا در کدام کشور محبوب است؟(5 نمره)ایرلند.
4. رولی طنزی بنویسید که در آن جادوگری سوار گرانیان شده است و آن جادوگر از سرعت وحشت دارد!(10 نمره)جرج آلن بدون فکر کردن به چیز خاصی در باغ قدم میزد. او هدفونی در گوش داشت و پاهایش را به زمین میکشید و میرفت. در اصل فقط از روی بیکاری و یکم کنجکاوی به آنجا آمده بود. او سوت میزد و میرفت. کنجکاوی اش برای این بود که شنیده بود اینجا اسب های بالداری هستن که خیلی جالب سواری میدن و دوستاش سوار اونا شدن.همین طور چرخ میزد که یک دفعه گرانیانی جلوی او سبز شد .
گرانیان:
جرج:
گرانیان:
جرج:
جرج همان طور بدون تو جه به زبون درآوردن های گرانیان راه خودش را ادامه میداد و زیر لب آهنگ "بگذر ز من ای آشنا" رو زمزمه میکرد.
ناگهان جرج بدون اطلاع با دماغ به گرانیان برخورد کرد و در حالی که گرانیا از خنده روده بر شده بود هدفون را در آورد و مات به اسب نگاه کردو باورش نمیشد بالاخره یکی از اسب ها را پیدا کرده.
جرج:
گرانیان:
جرج در یک لحظه تصمیمش را گرفت سریع دوربینش را در آورد و روی پایه ی چرخانش گذاشت تا دنبال اون بچرخه و فیلم بگیره. با یه جست بلند روی پشت گرانیان پرید ، با پا به کنار گرانیان زد و گفت:
- برو حیوون!
گرانیان از خدا خواسته راه افتاد.هنوز چند لحظه ای پرواز نکرده بودند که گرانیان اوج گرفت و با سرعت بیش 260 شروع به پرواز کرد.جرج که صورتش از ترس سفید شده بود وهمچنین حالت تهوع داشت از گرانیان پرسید:
-ببخشید.. .صفر تا صد شما چقدره؟
گرانیان پاسخ داد:
0.000000000000001 ثانیه!
صورت جرج رنگ به رنگ شد.به سختی دهانش رو باز کرد و با صدای لرزون گفت:
- من قبلا از ارتفاع و سرعت میترسیدم تا این که...نه صبر کن من هنوزم از سرعت و ارتفاع میترسم!
و در خاطرات خود فرو رفت.پدرش با سرعت دوچرخه ی او را هل داد و جرج غش کرد...سوار هواپیما شده بود و موقع راه افتادن آنقدر محکم دست هایش را به صندلی فشار میداد که انگشت هایش سفید شدند...ناگهان به زمان حال اومد.از هوش رفت و پایین افتاد. اما بر خلاف انتظار گرانیان او دوباره بالا اومد و شروع به پرواز و دنبال کردن گرانیان کرد..گرانیان به سرعت خودش اضافه کرد.جرج یه لحظه از گرانیان عقب افتاده بود اما لحظه ای بعد با سرعت برق از کنار گرانیان رد شد.
گرانیان:
پوز گرانیان کش اومده بود.این بوقی از او - یعنی گرانیان پر سرعت جهان- رد شده؟ به سرعت خودش اضافه کرد و اونو به 300 رسوند و از جرج رد شد اما یه لحظه بعد جرج با سرعت بیشتری از کنارش رد شد. گرانیان یک بار دیگر سرعت را بالا برد و به 330 رسوند اما باز هم جرج از او پیشی گرفت. گرانیان کم اورد. سریع از حرکت واستاد و به سمت زمین رفت. لحظه ای بعد هم جرج روی زمین بود. گرانیان گفت:
-بابا ایول! تو که بدون وسیله ی نقلیه روی منو کم کردی!چه جوری؟
جرج در حالی که رنگ به چهره نداشت گفت:
- قربونت که وایسادی!آخه کش شلوارم به سمت گیر کرده بود!!