هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: سالن امتحانات سمج
پیام زده شده در: ۱۵:۵۳ پنجشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۸۹
#35

رز ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۴ پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۲۱:۱۰:۱۱ پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۲
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 1473
آفلاین
- خب که چی؟
- خب یعنی این که دیگه نیاز نیست توی انباری بخوابیم!
- اهان افتاد.
مرگخواران به هلهله و شادی پرداختند و به خوابگاه هایشان رفتند. تنها برگ برنده ی مرگخواران پرسی ویزلی بود که در خوابگاه گریفندور میخوابید.

صبح روز بعد

مرگخواران سر میز صبحانه نشسته بودند و به سر و صورت هم حلیم پرت میکردند که هری و هرمیون سر میز آنها آمدند و اعلام کردند که فردا امتحان تغییر شکل برگزار میشود.
- خب.. همونطور که توی برنامه ی امتحانات هست فردا امتحان تغییر شکل داریم.... امروز عصر شما تخت نظر هرمیون به تمرین و یادگیری تغییر شکل مشغول میشید .منم میشینم نکات تستی و دامای آموزشی رو پیدا میکنم که بهتون بگیم. همین طور سوالات مهم رو.

عصر همان روز کلاس تقویتی تغییر شکل
- سلام به کلاس تغییر شکل خوش اومدین.
همه ی مرگخواران در کلاس حضور داشتند و این صدای هرمیون بود که به گوش میرسید.
- امیدوارم از این کلاسا خوشتون بیاد.خب.. تا هری داره نکات رو پیدا میکنه ما چند تا وردو تمرین میکنیم. آنتونین؟ بگو ببینم برای تبدیل یه قوری به یک لاک پشت چه وردی داریم؟

-ام...اکسپلیارموس؟
- نه.
- ام...اکسیو؟
- نه.
- اممم...
- ولش کن.برای تغییر شکل صحیح باید حرکت دست چه خصوصیاتی داشته باشه؟
- ترسناک باشه؟
- نه.
ناگهان صدایی به گوش رسید و گفت:
- باید ظریف و بدون لرزش باشه و همچنین سریع انجام بشه.
این صدا صدای رز ویزلی بود که این کلمات را با حالتی شبیه ربات و با چشمان مات به زبان آورد و نشست. همین که او نشست هری با لبخندی پیروزمندانه از پشت او پدیدار و شد و گفت:
- من وردی پیدا کردم که درس شما رو فول میکنه. البته فعلا فقط تغییر شکلشو یاد گرفتم. نمونه ی آزمایشی رز. هر چی میخاواین ازش بپرسین. اگه رضایتتونو جلب کرد روی شما هم اجرا میکنم. اگه نه که مال رز هم باطل میکنم.
مرگخواران شروع به سوال کردن کردند.
- فلامینگو رو تبدیل به لیوان میکنیم. وردش؟
- فرورتو.
.
.
.
.



ارباب جان، جان جانان اند اصلا!






Re: سالن امتحانات سمج
پیام زده شده در: ۲۰:۱۳ چهارشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۹
#34

آستوریا گرینگرس old1


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۲۴ سه شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۷:۵۴ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 267
آفلاین
-آره به نفعمونه که به دادشون برسه وگرنه رون باید یکی رو پیدا کنه که به داد ما برسه.
-آره...راستی تو امتحان رو خوب دادی؟
-عملی رو؟آره.
-منم خوب دادم.هری میگم اینا چرا...اِ...لونا اومد.
-چی شد لونا؟

لونا به طور همزمان هم پله هارا دوتا یکی میکرد و هم از خوشحالی بالا و پایین میپرید!
-عالی دادم.
-اوه...مرلین رحم کرد بهمون.
-چطور؟
هری و هرمیون:هیچی...هیچی...همینجوری.

بقیه ی مرگخوار ها نیز به همین ترتیب امتحان را به پایان رساندند.
وقتی که همه در حال خودکشی بودند تا نمره هایشان را بر روی تابلوی اعلانات بیابند،آنها این موفقیتشان را جشن گرفته بودند؛ولی در این میان بلاتریکس در غم فراق از اربابش به سر میبرد.
-وای...سرورم...
-اَه بلا...گریه نکن...بیا با ما جشن بگیر.
-نمیتونم سیسی...یاد اون روز افتادم که ارباب دلش برام تنگ شده بود و نجینی رو فرستاده بود تا دنبالم بگرده!

آستوریا که خاطره ی آن روز پیش چشمش جان گرفته بود،زد زیر خنده!
-ببخشید بلا ولی منظورت همون روزیه که لرد میخواست تیکه تیکه ات کنه؟
-سیسی من یه چیزی به این دختره میگما!اونوقت آنتونین میگه باهاش بحث نکنم.
-آستوریا تو هم وقت گیر آوردی؟
-آخه نارسیسا هممون میدونیم اون روز ارباب چقدر از دستش عصبی بود و به نجینی گفت وقتی پیداش کرد میتونه ازش به جای شام استفاده کنه!

هنوز دعوای بین دو ساحره بالا نگرفته بود که هری به داد نارسیسا رسید و تاریخ امتحان بعدی را اعلام کرد.
-بچه ها امتحان بعدی نجومه...فردا بیکاریم.پس فردا صبح امتحان تئوریش رو میدیم و برای امتحان عملی،تا شب وقت داریم.
-آخی...پس،فردا بیکاریم...برای امتحان عملی هم وقت داریم.
-آره...ولی بین امتحان تئوری و عملی،از سرسرا نمیتونیم خارج بشیم؛و...یه خبر خوبتر هم دارم براتون.

بلا با امیدواری به او چشم دوخت.
-بزار من بگم...لرد سیاه اومده اینجا؟
-نه بلا...تا این حد خوش شانس نیستین.دامبلدور اجازه داده که به خوابگاهایی که تو دوران تحصیلتون توشون اقامت داشتین،برگردین تا یه جورایی بخاطر نمره هاتون ازتون قدردانی کرده باشه.




Re: سالن امتحانات سمج
پیام زده شده در: ۰:۴۷ سه شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۸۹
#33

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
[spoiler=خلاصه:]خلاصه: مرگخوارا طوری سرگرم انجام دستورات لرد سیاه شدن که فراموش کردن در امتحانات آخر سال هاگوارتز شرکت کنن و مدرک سمجشونو بگیرن...لرد با نامه ای که از وزارتخونه براش میرسه متوجه این موضوع میشه و به مرگخوارا دستور میده که برن و امتحاناشونو بدن.
مرگخوارا به هاگوارتز میرن.دامبلدور شروع به سخنرانی میکنه و میگه امسال طبق تصمیم شورای مدرسه اگه کسی در یکی از امتحان های سمج نمره قبولی کسب نکنه ، بهش اجازه داده نمیشه که توی امتحان های بعدی شرکت کنه .
هری ،رون و هرمیون برای مرگخوارا نقشه کشیدن.نقشه از این قراره که برای مرگخوارا کلاس تقویتی بذارن و چیزایی رو بهشون یاد بدن که همه مرگخوارا در امتحان مردود بشن.
روفوس و آنتونین طلسم فرمان رو روی هری و هرمیون اجرا میکنن که هری مجبور بشه اطلاعات واقعی خودش رو(اطلاعات درسی) در اختیار اونا قرار بده که همینطور هم میشه.
امتحان تئوری و عملی گرفته میشه و همه مرگخوارا با نمره عالی قبول میشن.هری و هرمیون همچنان تحت تاثیر طلسم فرمان هستن و سعی میکنن به مرگخوارا کمک کنن.امتحان بعدی گیاهشناسی و تاریخ جادوگریه...[/spoiler]

صبح روز امتحان گیاهشناسی و تاریخ جادوگری:

هری و هرمیون به سختی همه مرگخواران را وادار به سکوت کردند.
-خب...وقت زیادی نداریم.متاسفانه همونطور که تو برنامه امتحانیتون میبینین امتحان گیاهشناسی و تاریخ جادوگری بطور همزمان گرفته میشن.دلیلش هم اینه که درس تاریخ جادوگری امتحان عملی نداره.برای همین بهتره هر چه سریعتر کارمونو شروع کنیم.خب...روفوس،تو جواب بده ببینم.گیاه سطریناتوس چه ویژگی خاصی داره؟

روفوس کمی فکر کرد.
-میکشه؟
-نخیر!
-میزنه؟
-نخیر!!
-میترسونه؟
-نخیر!
-خب پس هیچ ویژگی خاصی نداره دیگه!

هری با تعجب پرسید:
-شما مرگخوارا، وقتی یکیتون تب میکنه چیکار میکنین؟

روفوس لبخندی زد.
-خب ...میندازیمش دور! ساعت نه شب میذاریم دم در خانه ریدل...میان میبرنش.ارباب برای وقت ارزش زیادی قائله!دلیلی نداره وقتمونو برای عضوی که کارایی زیادی نداره تلف کنیم.

هری و هرمیون:


ده دقیقه بعد:


-چی؟گل سراتامونو میریزین تو سوپ؟واقعا اینکارو میکنین؟..این گل میتونه یه لشکرو از بین ببره!
-هوووم...پس همشون برای همین مردن؟عجب!اینو یادداشت کن آنتونین!...چیکار کنیم خب.ارباب اهمیتی به گل و گیاه نمیدادن...تنها گیاه مورد علاقه ارباب چوب دستیش بود...که اونم مدتهاست از گیاه بودن استعفا داده.

هری کتاب تاریخ جادوگری را از هرمیون گرفت.
-خب...فعلا گیاهشناسی رو بذارین کنار.صفحه بیست و پنج تاریخ رو باز کنین.هرمیون براتون توضیح میده.

با باز کردن صفحه بیست و پنج رنگ چهره مرگخواران به سرعت تغییر کرد.
-چی چی نوشته؟
-جانی؟قاتل؟
-مجرمی که هرگز نباید بخشیده شود؟
-بچه فقیر پرورشگاهی دورگه؟
-جادوگری که همیشه از او میترسید، دامبلدور؟!!!

هری و هرمیون فورا متوجه خطرناک بودن اوضاع شدند!طولی نکشید که فریاد اعتراض مرگخواران فضای کلاس را پر کرد.
-ما هرگز زیر بار این ننگ نمیریم.
-اینجا هر چی دلشون خواسته به ارباب ما گفتن!
-لعنت به همشون...ما تاریخ را دوباره خواهیم نوشت...نمیذاریم این اراجیف رو تحویل نسلهای آینده بدین.


سالن امتحانات:

هری و هرمیون نگاهی به نمره های مرگخواران انداختند.هر دو نفس راحتی کشیدند.
-خب...ظاهرا همشون تو هر دو درس قبول شدن.واقعا شانس آوردیم که سوالا از قسمتهای مربوط به اسمشو نبر نیومده بود.وگرنه اینا هر چی دلشون میخواست مینوشتن...الان باید برای امتحان عملی گیاه شناسی برن پایین...مرلین به دادشون برسه!


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۸۹/۱۱/۱۹ ۱:۱۵:۰۸



Re: سالن امتحانات سمج
پیام زده شده در: ۲۰:۳۸ دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۸۹
#32

آگوستوس پایold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۱ پنجشنبه ۲۴ دی ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۰:۰۴ جمعه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 375
آفلاین
بیست سی انگشت بر روی لیست اعلام نتایج سمج بالا و پایین میشدند. در حالیکه لوسیوس و سیبل و... از خوشحالی روی پاهایشان بند نبودند، لینی، لونا و زنوفلیوس در شوکه شده بودند.

آستوریا که در میان سه نقطه سرانجام نمره فراتر از حد انتظارش را دید نفسی راحت کشید و گفت:
- آخیش! این یکی که بخیر گذشت. امم... اِ... لینی تو که از هممون بهتر خونده بودی چرا نمرت ابنجوری شده؟

لونا که هنوز در شوک بود. کمی تکان خورد و گفت:
- این امکان نداره، من باید برم با اونیکه ورقمو تصحیح کرده حرف بزنم... اصلا من اعتراض دارم. امکان نداره...
- اره منم همینطور!
- نه خانم وارنر شما جایی نمیرید!

پروفسور مک گونگال با قیافه خشک و جدیش در پشت سرش مرگخوارن ایستاده بود. هنگامی که همه به سمت او چرخیدند در ادامه افزود:
- نه شما و نه لاوگودها تا زمانیکه امتحان عملی خودتونو ندادید حق خروج از سالن را ندارید! لازم به ذکرِ، هر کس از در این سالن خارج بشه اجازه شرکت در باقی امتحانات رو نداره. روشن شد!

پشت در سالن امتحان


رون به سرعت خودش را به هری و هرمیون رساند و گفت:
- عجب امتحان سختی بود! من اون دو قسمت اجرای طلسم فراموشی و دفع کلاه قرمزها رو با هم اشتباه کردم...

و با گفتن این حرف به سمت درگاه اصلی به راه افتاد.
- ولی گمون نکنم جای دیگه ای رو اشتباه کرده باشم. هووم... چرا شماها نمیاین؟ مگه منتظر من نبودید؟

هرمیون نگران انگار که تا آن موقع به حرف های رون گوش نکرده بود با حواس پرتی گفت:
- اِ تو کی اومدی؟ امتحان خوب بود؟

و بدون توجه به واکنش رون به سرعت به سمت هری برگشت و با دلواپسی پرسید:
- میگم شاگردامون یه وقت هول نکنن و طلسمی رو اشتباه بگن! توی این درس کلی زحمت واسشون کشیدی. میگم اصلا بهتره من برم با اوناییکه ورقه لاوگودها و وارنر رو تصحیح کردن صجبت کنم شاید اشتباهی رخ داده!
- اره، ممنون میشم. منم منتظرشون میمونم.

دهان رون از شدت تعجب باز ماند.
- چی؟؟؟ شما دوتا چتون شده؟ دارین در مورد مرگخوارا حرف میزنین؟!! چی میگی هرمیون! هوی کجا میری مگه... هی مثلا دارم باهات جرف میزنما!... مگه فرار نبود کاری کنیم اونا مردود بشن؟
- ساکت شو رونالد ویزلی! ما کی چنین تصمیم وحشتناکی رو گرفتیم!
-بس کن رون! هرمیون راست میگه... نمیدونستم اینقدر به دیگران حسودی می کنی!
-چی؟

سر میز شام

رون عصبانی قاشقش را محکم زیر توده ژلاتین ها زد و با اینکار کل محتوای ظرف روی جردن ریخت.
- اینا دیونه شدن. باورم نمیشه!!!
به صحنه شادی مرگخوارن نگاه کرد.

همه مرگخوارن توانسته بودند امتیاز عالی را از امتحان عملی مبارزه با جادوی سیاه کسب کنن و به گفته هرمیون؛ با این امتیاز، امتیاز ضعیف سه مرگخوار را از ضعیف به قابل قبول تبدیل می کرد.

و تراژدی زمانی برای ویزلی تکمیل شد که دید هرمیون به جای غذا خوردن با اشتیاق مشغول برنامه ریزی برای کلاس گیاه شناسی و تاریخ جادوگری است.


When the egg breaks by an external power, a life ends. When an egg breaks by an internal power, a life begins. Great changes always begin with that internal power


Re: سالن امتحانات سمج
پیام زده شده در: ۲۲:۵۶ یکشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۸۹
#31

گلرت گریندل  والد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۳۰ یکشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۲۲:۴۵ سه شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۵
از تو خوشم میاد.
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 298
آفلاین
در این لحظه صدای رون که بغل رفوس نشسته بود بلند شد: ببخشید پروفسور، ولی من فکر میکنم رفوس میخواد تقلب کنه.
دامبلدور به آرامی جواب داد: من به رفوس اسکریم جیور اعتماد کامل دارم، رونالد.
رون نتیجه ی آخرین باری که این حرف را شنیده بود در ذهنش مرور کرد و ترجیح داد دیگر با دامبلدور بحث نکند.
رفوس هم از چند متر دور تر به او ادای احترام میکرد!

دقایقی بعد با فریاد دامبلدور امتحان آغاز شد.

فلش بک

- دستت درد نکنه. بیا اینم 5 گالیون.
- تو واقعاً فکر کردی من به خاطر 5 گالیون آبروی چندین ساله ی خودمو به خطر انداختم؟
- پس چی میخوای؟
- مگه تو توی هیئت مدیره نیستی؟
- خب چرا.
- مگه بقیه ی اعضا رفیقات نیستن؟
- درسته.
- نفهمیدی؟
- آهان فهمیدم. - تو میخوای هیئت مدیره پولتو بده.
- خاک تو سرت با این هوش سرشارت. خره من میخوام مدیر بشم.

بعد از امتحان

آنتونین گفت: من که هرچی سیبل گفت نوشتم. امیدوارم خوب شده باشم.
رفوس پرسید: حالا کی نتایج رو میدن؟
گلرت جواب داد: هر سال حدود 2-3 ماه طول میکشه. به نظرتون همون 2-3 ماه دیگه امتحان بعدی رو میدیم؟
در همین لحظه روونا خودش رو به آنها رسوند و گفت: شنیدین چی شده؟ 20 نفر از وزارتخونه اومدن و دارن برگه ها را صحیح می کنند.
میگن تا 1 ساعت دیگه نتایج رو اعلام میکنند.
آنتونین گفت: پس بیاین بیم تابلوی اعلانات رو ببینیم.


نقل قول:

نتایج امتحان دفاع در برابر جادوی سیاه به ترتیب نمره

لوسیوس مالفوی.....عالی
دراکو مالوی...........عالی
نارسیسا مالفوی.....عالی
بلاتریکس لسترنج....عالی
هرمیون گرنجر........فراتر از حد انتظار
هری پاتر..............قابل قبول
سیبل تریلاونی.......قابل قبول
رفوس اسکریم جیور..قابل قبول
آنتونین دالاهوف......قابل قبول
روونا راونکلاو.........قابل قبول
رونالد ویزلی..........قابل قبول
گلرت گریندلوالد......قابل قبول
لینی وارنر............ضعیف
لونا لاوگوود...........ضعیف
زنوفلیوس لاوگوود....ضعیف
.
.
.
مدیر مدرسه ی هاگوارتز
مینروا مک گونگال


ویرایش شده توسط گلرت گریندل والد در تاریخ ۱۳۸۹/۱۱/۱۸ ۱۱:۵۴:۳۶
ویرایش شده توسط گلرت گریندل والد در تاریخ ۱۳۸۹/۱۱/۱۸ ۱۱:۵۷:۱۲

میون یه مشت مرگخوار/ زیر علامتی شوم
توی خ�


Re: سالن امتحانات سمج
پیام زده شده در: ۲۱:۳۲ یکشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۸۹
#30

آنتونین دالاهوف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۴ دوشنبه ۳ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۱۱ شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۹
از کره آبی
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 2608
آفلاین
یکی از کارآگاهان وزارتخونه که عضو هیئت برگزاری امتحاناته برگه ها رو بین بچه های مرگخوار پخش میکنه و دامبلدور میگه:
_ خب عزیزانم، امتحان درس دفاع در برابر جادوی سیاه شروع شد. از الان هر کی حرف بزنه، زنبوره نیشش میزنه.

روفوس که اصلا از این جلف بازیا خوشش نمیاد، دامبلدورو چپ چپ نگاه میکنه و میگه: پدرسوخته از موی سفیدت خجالت بکش
دامبلدور: جانم؟ شما چیزی گفتید؟
روفوس: بله آقا. میشه لطفا بیاین اینجا؟

دامبلدور دور خودش چرخی میزنه، غیب میشه، کنار روفوس ظاهر میشه و میگه: حال کردی حرکتو؟
روفوس: آره ایول آقا دامبلدور. شما چه مهارتی دارید
دامبلدور: استدعا دارم. حالا چه سوالی داشتی قند عسلم؟
روفوس: آقا اجازه؟ پدرم مریضه ... داداشم میخواد مریض شه ... آبجیمم فک کنم وا بگیره ازش ... مادرمم نمیدونم میخواد فوت کنه یا نه

دامبلدور که خیلی پروانه ایه همونجا میشینه پیش روفوس و زار زار گریه میکنه.

روفوس پشت دامبلدورو میماله و میگه:
_ناراحت نباش آقا دامبلدور، زندگیه دیگه میگذره. حالا شما فقط یه لطفی کن بذار من برم پیش اون دختر خانم که اسمش سیبل تریلانیه بشینم و امتحانمو بدم و برم. آخه بچه زرنگ و درسخون مرگخواراس.
دامبلدور همونطور که داره گریه میکنه میگه:
_باشه عزیزم، باشه برو جاتو عوض کن و رو اون صندلی خالی کنار سیبل بشین. این کمترین کاریه که از دستم برمیاد برات انجام بدم.
روفوس: دستت درد نکنه آقا دامبلدور



Re: سالن امتحانات سمج
پیام زده شده در: ۱۴:۲۶ یکشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۸۹
#29

سیبل  تریلانیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۷ سه شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۸:۱۷ یکشنبه ۶ تیر ۱۳۹۵
از برج شمالی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 150
آفلاین
چشمای آنتونین برق مرگخوارانه ای میزنه:
-خب هری...الان توضیح بده ببینم تو با جینی ویزلی چه رابطه ای داری؟

هری:راستش من اصلا از موهای قرمز اون دختره بی نمک خوشم نمیاد.ولی آشپزی فوق العاده مادرش و محبت های مادرانه و پدرانه والدینش باعث شد من خودمو بهشون مدیون بدونم و ...

بقیه حرفهای هری در میان صدای قهقهه مرگخوارا گم میشه.کمی بعد مرگخوارا دفتر و مدادشون رو در میارن و مرتب و دست به سینه، آماده درس خوندن میشن.
هری با حالت گیج و مسخ شده ای شروع به درس دادن میکنه:
-خب، حالا میتونیم درباره طلسمهای ممنوعه حرف بزنیم.کی میدونه در مقابل نفرین کروشیو چیکار باید کرد؟

لینی دستشو بلند میکنه.
-اجازه؟اگه کروشیو رو ارباب زده باشه هیچی!باید تحمل کرد!اگه آنتونین زده باشه باید وانمود کرد روح مافلدا پشت سرشه.اینجوری تمرکزش به هم میخوره و قدرت طلسم کمتر میشه و میتونیم اونو خنثی کنیم.اگه لینی زده باشه با اشاره به اینکه تازگیا چقدر چاق شده میتونیم حواسشو پرت کنیم.اگه از طرف یه سفید باشه که اصلا جای نگرانی نداره چون اونا از این استعدادا ندارن!

هری:خب، کی میدونه وقتی یکی میخواد طلسم ایمپریو یا همون فرمان رو روی ما اجرا کنه چطور میتونیم از خودمون دفاع کنیم؟
مرگخوارا میزنن زیر خنده.صدای آگوستوس از لابلای خنده ها به گوش میرسه:این یکی رو مطمئنم که خودتم نمیدونی!

هری سری تکون میده و به ادامه درس میپردازه...


روز امتحان:


مرگخوارا در گوشه و کنار سالن امتحانات پخش و پلا شدن و با جدیت سرگرم مطالعه یادداشتهاشون هستن.
زنوفیلیوس بعد از مدتها تمرین موفق میشه طلسم مخوف و پیچیده اکسپلیارموس رو روی آمیکوس اجرا کنه.
چند دقیقه بعد دامبلدور به همراه هیئت برگزار کننده امتحان وارد سالن میشن.دامبلدور طبق عادت همیشگی شروع به سخنرانی میکنه:
-دوستان سیاهپوش!.برای حفظ امنیت دانش آموزان تصمیم گرفتیم که امتحانات شما رو جداگانه بگیریم.امتحان تئوری سی دقیقه طول میکشه.شما باید ظرف این سی دقیقه به سه سوال خیلی ساده جواب بدین.بلافاصله بعد از امتحان تئوری میریم سراغ امتحان عملی...کسی سوالی نداره فرزندانم؟


ویرایش شده توسط سیبل تریلانی در تاریخ ۱۳۸۹/۱۱/۱۷ ۱۴:۴۹:۱۱

آینده شما را سیاه میبینم...و سیاهی اوج زیباییست!


Re: سالن امتحانات سمج
پیام زده شده در: ۲۲:۵۳ جمعه ۱۵ بهمن ۱۳۸۹
#28

ریونکلاو، مرگخواران

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۵۳:۱۷
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 5464
آفلاین
- چــــــــــــــــی؟

روفوس که به شدت از این پروژه حمایت میکرد با تعجب پرسید: چرا؟ این خیلی ایده ی خوبیه ، میتونیم زود از اینجا خلاص بشیم و اربابم از این کار خوشش میاد.

روونا در حالیکه چشمانش را می چرخاند پاسخ داد: چرا نمیفهمی؟ لرد برای این مارو به اینجا فرستاده که ما مدرک واقعی نداشتیم و بی سواد بودیم ، اون میخواست که ما مدرک واقعی داشته باشیم تا بتونه بهمون افتخار کنه. میخواد ما چیز میز بلد باشیم اگه کار فقط سر یه مدرک بود که خود ارباب بهتر بلد بود مدرک تقلبی بسازه. بعد تو میگی با یه مدرک تقلبی بریم پیش لرد؟ میدونی اگه بفهمه الکیه چی میشه؟

آنتونین با حیرت گفت: تو این هوشو از کجا آوردی؟

روونا پشت چشمی نازک کرد اما قبل از اینکه بخواهد از خودش تعریف کند در همین لحظه یکی از دانش آموزان وارد مرلینگاه شد و با دیدن آن ها گفت:

- توی دسشویی جلسه گذاشتین؟

مرگخواران پسر بدون هیچ حرفی از آنجا خارج شدند و روونا سوت زنان درون دیواری ناپدید شد.

چند ساعت بعد - راهروهای هاگوارتز:

هری و هرمیون لحظه به لحظه به ستونی که چهار مرگخوار پشت آن پنهان شده بودند نزدیک تر میشدند و در راه نقشه ی خود را مرور میکردند.

هرمیون تند تند گفت: پس این مرگخوارا کجان؟ فقط کافیه یکیشونو ببینیم دیگه بقیه ش حله!

هری نگاهی به هرمیون انداخت و گفت: میدونی که من فراموشکارم پس دوباره نقشه رو از اول بگو.

هرمیون به آرامی گفت: یکی از مرگخوارارو تحت طلسم فرمان میگیریم ، بعد بوسیله ی همون یکی بقیه رم تحت کنترل خودمون در میاریم. به همین سادگی ، به همین خوشمزگی ، پودر شکلات ...

در همین لحظه سه مرگخوار حاضر در پشت ستون ، به سمت مرگخوار وسطی که کسی جز لودو نبود خیره شدند.

ایوان با سردرگمی از لودو پرسید: مگه تو طلسم فرمان روشون اجرا نکرده بودی؟

لودو من من کنان گفت: فکر کنم موقتی بود!

آنتونین سریع گفت: پس بهتره دوباره درست اجراش کنی! ولی موقتی نباشه ها!

طلسمی از ته چوبدستی لودو و ایوان خارج شد و یکراست به سمت هری و هرمیون که حالا چند قدم جلوتر از آن ها بودند برخورد کرد.

بلافاصله هری و هرمیون دوباره تغییر مسیر دادند و اینبار راه کلاس پیشرفته رو در پیش گرفتند.

چهار مرگخوار جستی زدند و از پشت ستون بیرون آمدند. لودو با آرامش خیال گفت: تا دقایقی دیگه فول آف اینفرمیشن میشیم! با این طلسمی که روشون اجرا کردیم ، کل مطالب درسیو به طور کاملا درست یاد میگیریم!

کلاس پیشرفته:

آگوستوس که رو به میز پشتی نشسته بود رو به مرگخواران گفت: همه چی آماده س! حالا به نظرتون وقتی هری اومد بگیم اول چیو یادمون بده؟

در با صدای تقی گشوده شد و هری در آستانه ی در نمایان شد. مورفین بدون اینکه مهلتی به هری بدهد سریع پرسید: شه اشل اصلی رو به طور واضح دوباره برامون بگو!

هری سریع پاسخ داد: حضور ذهن ، جا خالی دادن و پیش مرگ قرار دادن!

برقی در چشمان تک تک مرگخواران نمایان شد. نقشه شان به درستی گرفته بود.


🙋‍♀️ فقط اربـاااااااب! 🙋‍♀️

فقط بلده بشینه یه جا، بدون این‌که بدونه چرا!
تصویر کوچک شده




Re: سالن امتحانات سمج
پیام زده شده در: ۰:۰۴ جمعه ۱۵ بهمن ۱۳۸۹
#27

رز ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۴ پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۲۱:۱۰:۱۱ پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۲
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 1473
آفلاین
- نداریم؟
- تا جایی که من میدونم نه... هی نکنه تو.. نکنه منظورت طلسم فرمانه؟
- دقیقا منظورم همینه هری!
- خب ببین این ورد غیر قانونیه و ما اگر از اون استفاده کنیم هیچ فرقی با مرگخوارا نداریم پس بیخیال شو.
- هری به نظرت دامبلدور دوست نداره که یه تو دهنی به مرگخوارا بزنه و حال اسمشونبر رو جا بیاره؟ اصلا بیا برو از خودش بپرس.

پشت درختی در همان نزدیکی ها
رز و آستوریا به آرامی پشت درخت ایستاده بودند و استراق سمع میکردند بعد از شنیدن این حرف ها به تفکر در مورد این قضیه پرداختند. رز گفت:
- اگه این کارو بکنن دیگه کاری نمیتونیم بکنیم و البته دیگه وجود خارجی نداریم که کاری بکنیم.ارباب هممونو قتل عام میکنه.
اما غافل از این که مرگخواران در نبود آنها نقشه ای جدید طرح کردند و پشت درختی دوقدم جلوتر مخفی شده بودن و طلسم فرمان رو روی هری و هرمیون اجرا کردند. هری و هرمیون بی پروا به سمت مخالف دفتر دامبلدور حرکت کردند و همه چیز را به دست فراموشی سپردند. در همین لحظه روفوس و آنتونین خود را در مقابل رز و آستوریا نمایان کردند. انها تصمیم داشتند همه ی افراد مهم را طلسم و بدون امتحان دادن جادوگر سطوح عالی شناخته شوند. پس کلاه شنلشان را روی سر انداختند و راه افتادند.


در همین لحظه بقیه ی مرگخواران در حال ساخت کارنامه های تقلبی برای گروه بودند که در همه ی درس ها رتبه ی عالی را به نمایش میگذاشت .از لبخندی بر روی لب مرگخوارها نقش بسته بود نمیشد نقشه ی بعد از این دو نقشه را حدس زد.



ارباب جان، جان جانان اند اصلا!






Re: سالن امتحانات سمج
پیام زده شده در: ۱۶:۳۶ پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۹
#26

لونا لاوگود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۳:۰۴:۰۹ پنجشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۲
از خرس مستربین خوشم میاد!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 706
آفلاین
دانش آموزان با چشمانی گشاد و ذوق زده به سالن امتحانات که حالا دیگر با خاک یکسان شده بود مینگریستند.

مینروا جمعیت را کنار زد و با عصبانیت وارد سالن امتحانات شد و در حالی که با هر قدم گرد و غبار به هوا پخش میکرد به سمت دانش آموزان که حالا با خوشحالی با یکدیگر پچ پچ میکردند برگشت.

- مقصر این ماجرا رو پیدا میکنم! این اتفاق تقصیر هر کسی که بوده اصلا مورد بخشش قرار نمیگیره و به محض پیدا کردن مقصر از دادن کل امتحانات محروم میشه!

و سپس به روفوس که جلوتر از بقیه مرگخواران ایستاده بود نگاه کرد و ادامه داد: سابقه نداشته قبل از برگزاری امتحانات مشکلی پیش بیاد!

و با چشم غره های مکرر به مرگخواران از آنجا رفت.

دانش آموزان نیز از خوشحالی از اینکه امتحان موقتا لغو شده در پوست خود نمیگنجیدیدند.

خوابگاه اسلایترین:

بلیز در حالی که پاهایش را روی میز دراز کرده بود و سیبی را گاز میزد با لبخندی به دیگر اعضای گروهش نگاه میکرد.

- هه! خوشحالم که امتحانات لغو شده! میدونین؟ تقریبا نصف کتاب رو نخونده بودم!

همان لحظه یکی از اسلایترینی ها وارد تالار شد و گفت: روی تابلو امتحانات اعلامیه دادن که امتحان پس فردا ساعت دو ظهر برگزار میشه!

در آن لحظه تمام دانش آموزان در تمام گروه ها برای خود جشن میگرفتند و خوشحال بودند.

اما مینروا در دفتر خود در حال حرص خوردن بود؛ او در حالی که قلم پر درون دست خود را فشار میداد رو به آلبوس گفت: من میدونم این کار مرگخواراست! عده ای رو مامور کردم که توی سالن امتحانات تحقیق کنند! باید یه مدرکی پیدا کنیم!


همان موقع سوروس وارد دفتر شد و باعث شد مینروا و دامبلدور سخنشان را قطع کنند.

سوروس روی صندلی نشست و گفت: چرا اینقدر دیر امتحانات رو برگزار میکنید؟ درست کردن سالن حداقل فردا صبح با جادو درست میشه!

مینروا با عصبانیت گفت: نه! باید سیستم های امنیتی رو هم دوباره نصب کنند! این کار خیلی وقت میگیره!

همان موقع حیاط هاگوارتز:

هری و هرمیون در گوشه ای از حیاط در حال صحبت در مورد کلاس های تقویتی بودند.

- هری! چطوره قبل از اینکه مرگخوارا وارد کلاس تقویتیت بشن روشون سحری انجام بدی که هر چی یادشون دادی حرف گوش کنن و به اطلاعات خودشون کاری نداشته باشن؟

- کدوم سحر؟ مگه همچین سحری هم داریم؟!


ویرایش شده توسط لونا لاوگود در تاریخ ۱۳۸۹/۱۱/۱۴ ۱۶:۳۷:۱۸
ویرایش شده توسط لونا لاوگود در تاریخ ۱۳۸۹/۱۱/۱۴ ۱۶:۴۰:۰۳

Only Raven !


تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.