هری: آآآآآآآآآآآآی واااااااااای ... مامان لیلی! علامت شوم؟ درست شنیدم علامت شوم؟
کوییرل: آره مگه چشم نداری؟
هری: اکسپلیارموس نمیتونه نابودش کنه؟
کوییرل: نه بابا!
هری: خب پس کار نداری کوییرل جان؟ خوش گذشت. این مدت همکاری خوبی بود. آذرخش منو بدید.
کوییرل: کجا رفتی؟ پس مسئولیت، حس وظیفه شناسی، مدیریت بحران ...
استرجس: کوییرل کار نداری؟ خوش گذشت. نیمبوس دو هزار و یک منو بدید.
کوییرل: نرو! پس ایثار، فداکاری، ایستادگی در برابر مشکلات چی میشه؟
پرفسور تنها، پرفسور بی کس، پرفسور ایدی میدی قیدی گیدی!
کوییرل که دید دیگر کسی از مدیران برای یاریش نمانده است ناامید شد و خودش نیز رفت! هیییییییی
در همین لحظه مرگخواران متوجه از هم پاشیدن سنگرهای دفاعی کاخ سفید مدیران شدند و به داخل محوطه هجوم آوردند. ایوان و آنتونین که هرگز فکر نمیکردند فتح کاخ به همین راحتی باشد بالای دست جمعیت بودند و از رشادت ها و جان فشانی هایشان برای شکستن خطوط دفاعی کاخ، سخن بر زبان میراندند.
در همین حال، ارباب لرد ولدمورت بزرگ جلو آمد و خواست آنتونین و ایوان را بر زمین بگذارند. لرد ولدمورت از آنها خواست زانو بزنند. لرد سیاه، شمشیری که بنظر می آمد شمشیر گریفندور باشد و جزو غنیمت های جنگ با مدیران بود را بالا آورد، بر شانه چپ آنتونین گذاشت و گفت:
_ بدینوسیله تو را به مقام تخم چشم چپ ارباب مفتخر میکنم!
لرد ولدمورت شمشیر را بلند کرد و بر شانه راست آنتونین گذاشت و گفت:
_ اون چپش، اینم راستش! برو کنار کار دارم!
آنتونین کنار رفت و اینبار لرد ولدمورت شمشیر را بر شانه های چپ و راست ایوان گذاشت و او را به مقام تخم چشم راست ارباب مفتخر کرد!
در همین اثنی و در حالی که مرگخواران مشغول پای کوبی و بزم و نشاط بودند ناگهان زنی از نژاد اِلف ها که بر اسب تک شاخی سوار بود و ابرچوبدستی را در دست داشت، با اسبش از پله های کاخ به پایین پرید. اسب شیهه بلندی کشید و روی دو پا ایستاد و در همین حال مافلدا هاپکرک وردی عجیب و غریب را با صدای بلند بطرف مرگخواران فرستاد!
*****
مرگخواران با قیافه های بهت زده بیرون کاخ ایستاده بودند و در وازه های کاخ بسته شده بود!
آگوستوس: ارباب، چی شد؟
ارباب لرد ولدمورت: هووم، چی میگه؟
مهم نیست، چیز خاصی نشد فقط این زنه که وبمستره، یه وردی خوند و ما همگی کمپلت از کاخ شوت شدیم بیرون. حالا کاخ رو محاصره میکنیم تا بالاخره اون و بقیه نگهبانان کاخ تسلیم بشن. هر چقدرم میخواد طول بکشه. چه یک روز چه یک سال!