هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: مرگ خواران دریایی!
پیام زده شده در: ۲۱:۰۷ یکشنبه ۵ تیر ۱۳۹۰

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۱۵:۰۶ جمعه ۲۴ فروردین ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5472
آفلاین
- ایوان؟

ایوان سریع خودش را از جمع مرگخواران خارج کرد و به سمت لرد حرکت کرد. وقتی به لرد رسید تعظیم کوتاهی کرد و ...

- آخ!

ایوان که ناخودآگاه این را بیان کرده بود، نیشخندی زد، سرش را برگرداند و ماهی که به پشت رانش چسبیده بود را دید. آن را از خودش جدا کرد، به گوشه ای پرتاب کرد و دوباره به لرد خیره شد.

لرد که تمام مدت با بی حوصلگی به ایوان زل زده بود، دور شدن ماهی را نگاهی کرد و گفت:

- بوق بر تو این ایوان! واسه چی غذا اربابو میندازی بره؟ تو از جمع آوری اطلاعات واسه یافتن نوع اون حیوون معافی!

ایوان که شاد شده بود با ذوق و شوق پرسید: واقعا ارباب؟

- به جاش باید کار دیگه ای بکنی.

-

لرد پروانه ای را از خودش راند و گفت: زودباش برو ماهی های لذیذی رو که بهت وصل شدن بکن بپز بده من بخورم. کبابی و خوشمزه باشه!

ایوان با تعجب سرش را اطراف بدنش چرخاند و با دیدن ماهی های متعددی که با دهان او را گرفته بودند زیر لب گفت: عجب ماهیا احمقی!

و از لرد دور شد و به سمت آتش رفت. گوشه ای نشست و مشغول جدا کردن و سرخ کردن ماهی ها شد.

دقایقی بعد:

- هین؟

بلا که برای اولین بار این کلمه را از زبان لرد شنیده بود گفت: ارباب هرروز بر لغات شما اضافه میـ... چیزه ارباب ما در مورد این موجود عجیب تحقیق کردیم!

لرد با شگفتی گفت: این برای اولین باره که مرگخواران من چیزی رو سریع کشف میکنن. انتظار نداری که ارباب بپرسه به چی رسیدین؟

بلا کمی فکر کرد، با دندانش لبانش را گرفت و به لرد خیره شد. او تا به حال به لرد دروغ نگفته بود.

لرد آخرین تکه ی ماهی اش را قورت داد و استخوان آن را درون سینی ای که ایوان در دست داشت گذاشت و گفت: شانس آوردی ارباب دارن غذاشون رو با اشتیاق میخورن وگرنه به خاطر اینکه منو سرکار گذاشتی کروشیو نثارت میکردم.

بلا آب دهانش را قورت داد و گفت: نه ارباب، تحقیق کردیم ... نوشته بود اون جانور هرجا باشه اونجارو نفرین میکنه و اصن کلا واسه صاحبش بدبختی میاره!

ناگهان صورت لرد سرخ شد، شروع به سرفه کرد و آخرین تکه ی ماهی ای که قورت داده بود را بیرون داد و درست روی صورت ایوان پاشید.

- یعنی ماهی های خوشمزه ای که من میل کردم نفرین شده بودن؟

بلا که میدانست تمام توضیحاتی که داده است دروغ است با دهانش لبانش را گرفت و به اطراف نگاه کرد تا بلکه کمکی بیاید.

ایوان محتویات خارج شده از دهان لرد را که بر روی صورتش پاشیده بود را پاک کرد و با انزجار گفت: ارباب روی ماهی ها صدق نمیکنه. فقط باعث انسان هارو نفرین میکنه. خواهش میکنم دیگه غذاتونو پس ندین. ...




Re: مرگ خواران دریایی!
پیام زده شده در: ۱۷:۱۸ یکشنبه ۵ تیر ۱۳۹۰

آندرومدا بلک old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۸ دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۹:۰۰ سه شنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۸
از ماست که بر ماست...
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 252
آفلاین
_ رز !!! اون چیه ؟! عجب جذبه ای داره !! رز !!!!!
_بله مای لرد !!
_من این همه مدت داشتم واسه دیوار حرف می زدم ؟!! کروشیو رز !! حالا بگو ببینم اون چیه ؟!
_ چی چیه ؟!
_کروشیو رز !! همون چیزی که ایوان گرفته دیگه !!
_مای لرد من همیشه زیستم ضعیف بوده !!
_ بلا !! تو چی ؟! تو هم نمی دونی ؟!! با دیدن چهره ی بلا متوجه جوابش شد !!
_یعنی هیچ کدوم شما نمیدونید این چیه ؟! هر چی هست ارباب خوشش اومده !!خیلی هراس انگیز و وحشت ناک !! همچنین جذاب !!شبیه باسیلیسک سالازاره !! زود تر برین بگردین از توی یک کتاب زیست پیدا کنید این چیه و غذا چی می خوره !! شاید بخوام نگهش دارم !!!
مرگخواران (با هم) : نگهش دارید ؟!!!
_آره!!! شما مشکلی دارید ؟!!
_ نه !! بچه ها کسی مشکلی داره ؟!! نه !!! نه !!!
_ پس زود تر برید بگردید ببینم این چیه !!!
..................................................
در حمع مرگخواران :
..................................................
_ به نظرتون چی کار کنیم ؟!! اون نجینیِ .... کم بود حالا یه چیزی که نمی دونیم چیه و شبیه باسیلیسک می خواد نگه داره !!
_حالا چی کار کنیم ؟!!
_چطوری این شبه باسیلیسک (!!!!) رو از چشم لرد بیندازیم ؟!!
_باید یه کاری بکنیم تا به مشکلات مراقبت از این یکی دچار نشدیم !!!!
_من یه نقشه دارم !!
_چی؟؟!!
_ گوش هاتون رو بیارید جلو تا بگم !!!
............................................
next person !!!!!



Re: مرگ خواران دریایی!
پیام زده شده در: ۱۱:۲۹ یکشنبه ۵ تیر ۱۳۹۰

لونا لاوگود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲:۰۲:۴۳ چهارشنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۳
از خرس مستربین خوشم میاد!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 706
آفلاین
بلا که هنوز ازینکه نتوانسته بود آدم کباب شده بخورم ناراحت بود سعی میکرد یه جوری عقده ش رو خالی کنه!

- هه! من میدونستم ایوان به هیچ دردی به جز کباب شدن نمیخوره! ولی ارباب از ماهی خوردن چشم برنمیداره، هیچکدوم از شماها هم نمیذارین از خوردن ایوان برشته شده لذت ببریم!

آنتونین که از حرف های بلا خسته شده بود گفت: بلا نوبت توئه چوب رو بگیری! اینقدر غر نزن و بیا ببین ایوان کی یه ماهی میگیره! تا من یه چرتی بزنم!

بلا با اکراه به سمت آنتونین رفتن و چوب را از او گرفت.

زیر آب:

حباب ها یکی بعد از دیگری از دهان ایوان بیرون می آمدند، او کم کم نفس کم میآورد و باید سریع تر یک ماهی پیدا میکرد تا آن ها او را از آب بیرون بکشند.

ایوان هر چه سعی میکرد هیچ ماهی به چنگش نمی افتاد، کم کم داشت نا امید میشد و فاتحه خودش را میخواند که ناگهان از میان جلبک ها چیزی چشمش را گرفت!

او نزدیک تر رفت تا بتواند آنجا را بیشتر وارسی کند...

ساحل:

لرد سعی کرد دهانش را به نی ِ داخل لیوان برساند و در همان حال به مرگخوارانش که در حال تلاش بودند نگاه کرد.

- اونجا چه خبره؟ ارباب داره از گرسنگی میمیره! این دیگه چه وضعشه؟ سریعتر یه ماهی گنده واسم بیارین!

همان موقع بلا جیغ زنان فریاد زد: آنتونین، لینی، وزیر، رز ... بیاین کمک! ایوان یه چیزی واسمون گیر آورده!

همگی بلا را میکشیدند و سرانجا ایوان همراه با چیزی در دست از آب بیرون آمد ...

لرد از روی صندلی بلند شد و به سمت آن ها رفت ...


Only Raven !


تصویر کوچک شده


Re: مرگ خواران دریایی!
پیام زده شده در: ۱۰:۴۵ جمعه ۲۷ خرداد ۱۳۹۰

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۱۵:۰۶ جمعه ۲۴ فروردین ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5472
آفلاین
لرد:

وزیر:

لرد دستی به چانه اش کشید و پرسید: پس کیو بخوریم؟

وزیر بلافاصله گفت: ماهی.

- باشه برین بیارینش ... بلا؟

لرد با دیدن چهره ی درهم بلا این را بر زبان آورد. بلا دست به سینه ایستاد و گفت:

- ارباب پس کباب آدممون چی میشه؟ این طوری خشن تر و مرگخوارانه تره! ماهی به جای کباب آدم؟

- کروشیو بلا! یعنی تو میگی ارباب از سیاهی بیشتر بدش میاد؟ یعنی تو میگی ارباب قدرت انتخاب درست نداره؟ یعنی اربابو زیر سوال میبرین؟ یعنی ازش اطلاعت نمیکنین؟ یعنی ...

بلا که تسلیم شده بود قبل از اینکه لرد حرفش را تمام کند سریعا از آنجا دور شد. لرد که رنگش رو به سرخی گراییده بود، نفس عمیقی کشید و بعد رو به وزیر گفت:

- این طوری مرگخوارو با حرف ادب میکنن.

وزیر با حرکت سرش حرف لرد را تایید کرد و به سمت آتش و ایوان برگشت. ایوان که با دیدن نزدیک شدن مرگخواران لبخندی بر لبانش نقش بسته بود، با شادی پرسید:

- ارباب پشیمون شدن؟

ایوان چرخش خود و باز شدن طناب را احساس کرد و اضافه کرد: میدونستم ارباب دلش نمیاد با من از این کارا کنه.

- پق!

- اوخ!

ایوان سریعا خودش را از روی آتش بلند کرد و با غرور صاف جلوی دیگر مرگخواران ایستاد. وزیر از دور فریاد زد:

- به سر همه ی قلابامون ببندینش! یه چوب اونو تحمل نمیکنه، دسته جمعی با یه طعمه شکار میکنیم.

قبل از اینکه ایوان بخواهد ابراز نارضایتی کند سرنگون شد و از هر سمتش نخی آویزان شد و در نهایت بعد از چند دقیقه درون آب پرتاب شد. آنتونین در آخرین لحظه نی بلندی را درون دهان ایوان جا داد تا مبادا زیر آب خفه شود.

دنیای زیر آب:

ایوان که همانند عروسک خیمه شب بازی توسط مرگخواران هدایت میشد و از خودش اختیاری نداشت، تنها عضو قابل حرکتش یعنی سرش را چرخاند تا از آنجا نهایت بهره را ببرد.

ماهی های رنگارنگ کوچک، صدف ها، گیاهان دریایی، یک ماهی غول پیکر، یک وسیله ی ناشناخته ی آدمیساز که ایوان تشخیص نمیداد و ...

یک ماهی غول پیکر؟

ایوان سعی کرد دست و پایش را تکان بدهد تا مرگخواران متوجه او شوند اما این کارش هیچ فایده ای نداشت، او هیچ اختیاری از خود نداشت.

- آخ! مگه شماها عقل ندارین؟ اینا دیگه چه ماهیای احمقین.

ایوان به ماهی های متعدد کوچکی خیره شد که قسمت های مختلف بدن او را گاز میگرفتند.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۰/۳/۲۷ ۱۱:۰۲:۱۸



Re: مرگ خواران دریایی!
پیام زده شده در: ۱۳:۵۲ پنجشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۰

بلاتریکس لسترنجold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۱۷ پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۲۱:۲۲ شنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 188
آفلاین
بلاتریکس لینی و لونا و آنتونینو رز را از لرد دور کرد و سمت خودش آورد و درحالی که از تصمیمات لردسیاه کاملا راضی بود دفترچه کوچیکشو بیرون آورده بود و با قلم پری که در دست داشت تند تند درحال ثبت مشاهدات خودش بود و سعی میکرد تصاویری از شیوه جالب شکنجه لرد بکشه :

تصویر کوچک شده


وزیر دیگر با ترس و لرز به چشمان سرخ لردسیاه که از حرارت شعله های آتیش سرختر شده بود زل زده و به تیغهای شکسته ماهی که با تلاش بسیار از گلوی لرد خارج شده بود نگاه کرد . دلش کمی برای ایوان سوخته و میخواست به این گردهمایی وحشتناک هرچه زودتر پایان بده . پس با وحشت رو به لرد کرد :

" ارباب ؟ "

آتیش کم کم زبانه میکشید و شعله هاش به ایوان نزدیکتر میشد . لرد به لینی اشاره ای کرد و بدون اینکه نگاهی به وزیر بکنه یک ابرویش را بالا برد :

" تو هنوز قوانین مرگخوارایو یاد نگرفتی مشنگ ؟ وقتی ارباب درحال لذت بردن از یک ماجراست شما باید اون وضعیتو بهتر کنید نه مزاحم ارباب بشید ! "

لینی چند سیخ بزرگ و کوچک ظاهر کرده بود و بلاتریکس که متوجه لینی شده بود سعی در کندن موهای لینی داشت و میخواست خودش در این شکنجه نقش ویژه تری بازی کنه . وزیر چشماشو از این صحنه برداشت و دوباره به خودش جرات داد :

" ولی ارباب من فکر میکردم شما دوس دارید بعد از مدتها بلاخره با لذت ماهی بخورید . "

لردسیاه کمی مکث کرد ، بلاتریکس بلاخره موهای لینیو به دستاش گره زده و سیخها رو شکست و چنگکی ظاهر کرد . آنتونین که حس کرده بود از بقیه عقب افتاده تصمیم گرفت او هم در این شکنجه نقشی داشته و بیشتر به چشم لردسیاه بیاد . لرد بی توجه به هیچکدام به سوال وزیر فکر کرد :

" تو چی فکر کردی ! که ارباب مسخره است ؟ فکر میکنی ارباب الکی گفته ؟ ارباب واقعا دوس داره ماهی بخوره ! "

آنتونین لبخند گشادی زد و سعی کرد با مسالمت از بلاتریکس بخواد که بذاره در شکنجه بهش کمک کنه . شعله موهای ایوانو کاملا سوزنده بودن و کتف و پای چپش کم کم سرخ میشد . آنتونین آستینای رداشو بالا زد و آماده خودنمایی به لردسیاه و چاپلوسی شد و با اطمینان جلو رفت اما بلیز برایش پشت پا گرفت و آنتونین با صورت روی جلبکای کنار ساحل که نزدیک آتیش بود افتاد . ( بلیز : )

لرد به مرگخوارا چشم غره ای رفت . وزیر ادامه داد :

" ارباب من مشنگم . راه و رسمشو بلدم . اجازه بدین دوباره تلاش کنیم و ماهی بگیریم . الان موقعیت مناسبیه چون ما یک طعمه خوب داریم . "

- طعمه ؟! میخوای بگی ایراد از طعمه های ارباب بود که ماهی خوردن ارباب خراب شد ؟! میخوای بگی تو میدونستی خراب میشه و به ارباب نگفتی ؟!

- نــــــه ! نه ارباب ! میخوام بگم همین الان که طعمه رو دیدم به ذهنم رسید . بهتره تا طعمه خراب نشده زودتر بریم ماهی بگیریم !

لرد چهره جلبکی شده آنتونینو نگاه کرد و لبخند محوی زد :

" ارباب موافقیت میکنه ! برو طعمه رو بیار تا خراب نشد . "

- ولی ارباب ، شما باید دستور بدید که طعمه آزاد بشه !

- مگه طعمه چیه ؟

- ایوان روزیه !


ویرایش شده توسط بلاتریکس لسترنج در تاریخ ۱۳۹۰/۳/۲۶ ۱۴:۳۹:۵۸

?You dare speak his name
!Shut your mouth
!You dare speak his name with your unworthy lips


Re: مرگ خواران دریایی!
پیام زده شده در: ۰:۵۵ پنجشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۰

آنتونین دالاهوف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۴ دوشنبه ۳ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۱۱ شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۹
از کره آبی
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 2608
آفلاین
در این میان ناگهان پرفســــــــور ایـــــوان روزیــــــــه به میان میدان جهید و شنلش را مانند سوپر من تکان داد و گفت:
(افکت صدا: دیریریم ریریم ریم ریم)

_ هیچ کس از جاش تکون نخوره. الان اربابو نجات میدم. ای چوبدستی پر توان برس به داد این ناتوان. ارباب آماده باشید الان تیغو از گلوتون خارج میکنم. استیو پفای ...
بووووووووم

لرد ولدمورت با شدت زیاد پرت شد تو تنه یه درخت و زیر درخت افتاد زمین. در همین حین چند تا نارگیل هم از درخت کنده شد و صاف افتاد رو سر لرد ولدمورت.

لرد:
مرگخوارا:
ایوان:

ایوان که به خیال خودش از اینکه لرد را نجات داده سرمست و خوشحال بود رفت تا به لرد کمک کنه که لرد چوبدستیشو بالا آورد و وردی زمزمه کرد و دور بدن ایوان طناب پیچ شد.

نیم ساعت بعد
مرگخواران سیخ بزرگی را که ایوان را به آن بسته بودند و زیرش آتیش بزرگی روشن کرده بودن به زور میچرخوندن....
ایوان: اربــــــــاب به جون مادرم من قصدم کمک بود
لرد: تو غلط کردی با این کمک کردنت! حالا کبابت که کردیم و خوردیمت دوزاریت میفتاده! اصلا کی به تو گفت بیای کمک کنی نخود هر آش!

لونا و لینی و آنتونین و رز پشت لرد وایساده بودن و داشتن شکماشون صابون میزدن که بعد چند وقت قراره کباب آدم بخورن ...



Re: مرگ خواران دریایی!
پیام زده شده در: ۲۳:۱۷ چهارشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۰

لونا لاوگود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲:۰۲:۴۳ چهارشنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۳
از خرس مستربین خوشم میاد!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 706
آفلاین
آنتونین چوب های ماهی را یکی یکی به مرگخواران داد و آن ها جلوی اربابشان کنار هم سردرگم ایستادند.

رز سردرگم پرسید: ارباب؟ ما چجوری باید ازینا استفاده کنیم؟

لرد عینک آفتابیش را بالا زد و پاسخ داد: کروشیو رز! آنتونین واسش توضیح بده!

آنتونین سرش را انداخت پایین و من من کرد.

- آه...به کی دارم دستور میدم من؟ خیله خب! سر این چوبا کرم بذارین و بعد بندازینش تو آب! وقتی دیدین چوباتون داره کشیده میشه بفهمین یه ماهی به دام افتاده و بعد اونو سریع از آب بکشید بیرون!

مرگخواران که کم و بیش حرف های لرد را فهمیده بودند این کار را انجام دادند.

چند ساعت بعد:

مرگخواران دور آتشی بزرگ جمع شده بودند و سعی داشتند ماهی ها را به روش ماگلی سرخ کنند.

- لینی اون ماهی گندهه رو بده به ارباب! به نظر خیلی خوشمزه میاد!

لینی سریع دستور لرد را اجرا کرد و ماهی را به او داد، سپس مرگخواران به ماهی خوردن لرد نگاه میکردند و منتظر اجازه ی او بودند تا شروع به خوردن بکنند.

آنتونین به صدای قار و قور شکمش گوش داد و پرسی: ارباب؟ میشه ما هم شروع به خوردن کنیم؟

- ساکت باش آنتونین! باید اولین ماهی رو کامل بخورم و بعد نوبت شماست!

لرد بعد از تمام کردن جمله اش تکه ی بزرگی از ماهی را درون دهانش گذاشت و بعد از گذشت چند دقیقه صورت سفید و رنگ پریده ی لرد سرخ شد و رگ های چشمش بیرون زد.

زنوف نگران پرسید:ارباب غیر عادی به نظر میان! ارباب؟ ارباب؟

رز آب دهانش را قورت داد و گفت: فکر کنم تیغ ماهی تو گلوی ارباب گیر کرده!


Only Raven !


تصویر کوچک شده


Re: مرگ خواران دریایی!
پیام زده شده در: ۲۱:۰۵ چهارشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۰

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
سوژه جدید:


-توجه کنین.برای بار سوم میخونم.یک عدد چادر-سه عدد میله دراز به درد نخور که یه نخ به سرش وصله-دو سبد پر از خوراکی های متنوع و مورد علاقه ارباب-یک عدد نجینی-یک عدد کیسه خواب برای ارباب-شانزده عدد مرگخوار-سه عدد کرم زنده وول زن!...تیک زدی آنتونین؟

آنتونین نگاهی به لیستی که در دست داشت انداخت.
-هوم...همه چی کامله...میتونیم به لرد اطلاع بدیم که برای حرکت آماده بشن.

بلاتریکس درحالی که سعی میکرد کلاه حصیری بزرگی را روی موهایش ثابت کند از رز پرسید:
-تو نمیدونی جریان این پیک نیک چیه؟ارباب قبلا از این کارا خوششون نمیومد.

رز با صدایی زمزمه وار جواب داد:
-راستش...همین چند وقت پیش ارباب به روفوس گفته بود که همیشه آرزو داشته با باباش برای ماهیگیری به کنار دریا بره.روفوس هم به ارباب پیشنهاد کرده که همه با هم بریم پیک نیک.امشبم قراره اونجا بمونیم.

با فرمان حرکت آنتونین مرگخواران به مقصد دریا غیب شدند...
.
.
.

-آخ...این چمدونای پیک نیک من کوشن؟
-اوخ...من چرا وسط دریا ظاهر شدم؟کمک ارباب....من شنا بلد نیستم!
-مگه دستم به این روفوس نرسه...... آهان....انگار دستم رسید!دو دقیقه سر اربابو گرم کنین این طرفو نگاه نکنه!


لرد سیاه بی توجه به داد و فریاد مرگخواران روی ماسه ها دراز کشید و به آسمان آبی خیره شد.
-آنتونین؟

آنتونین دوان دوان به سمت لرد رفت.
-بفرمایید ارباب؟کرم ضد آفتابتونو بدم؟

-نخیر...مگه نیومدین ماهی گیری؟خب برام ماهی بگیرین.

آنتونین لبخندی زد و چوب دستیش را بیرون کشید.
-چشم ارباب الان یه کروشیو میزنم صد تا ماهی میاد روی آب!

لرد سرش را به نشانه مخالفت تکان داد.
-نه...اونجوری ماهیا بی مزه میشن.میخوام به روش ماگلا بگیرینشون.باید آروم آروم جون بکنن تا خوشمزه تر بشن!چوبای ماهیگیری رو از ویکتور بگیر.به کمک اونا میتونین ماهی بگیرین.

آنتونین لیست لوازم مورد نیاز را از جیب ردایش خارج کرد.
-ارباب؟همون سه عدد میله دراز به درد نخور که یه نخ به سرش وصله؟پس اون به درد بخور بودن؟؟عجب!...چشم ارباب.دوست دارین ماهیاتون چطوری باشن؟

لرد چشمانش را بست.
-خوشمزه باشن آنتونین!




Re: مرگ خواران دریایی!
پیام زده شده در: ۰:۴۱ شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۰

یاکسلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۲ چهارشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۲۰:۰۰ شنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۰
از محله ی سارکوزی اینا
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 46
آفلاین
دسته جاسوسان ویژه لرد سیاه به سر دستگی یاکسلی یک هفته ای بود که به آن جزیره اعزام شده بودند اما تا الان هیچ نوع اطلاعاتی بین آنها و لرد سیاه مخابره نشده بود
.
.
چندین ساعت بود که درون آن چاله هیچ راهکاری به ذهنشان خطور نکرده بود.بلا ناگهان فریاد زد:یاکسلی!
لرد سیاه گفت:بهترین راه همینه که الان بهشون خبر بدیم اما نه. راولی دنبالشونه اگه خبر بدیم احتمالا از شدت هیجان کاری میکنه که همه ی افرادی که تو این جزیره ن میفهمن ما اینجاییم
بلا برگرد.باید به یه خفاش تبدیلت کنم. انرژی من تحلیل رفته و نمیتونم پرواز کنم.جادوی ردیاب رو از همین الان به اجرا دربیار.
.
.
.راولی که از بالا آمدن از صخره ها برای رسیدن به مخفیگاهشان سخت به نفس زدن افتاده بود گفت:یاکسلی ما تا الان اینهمه پیغام براشون:فرستادیم چرا نیومدن؟
یاکسلی گفت: نمیدونم شاید پیغاما لو رفته که اونا نفراتشونو زیاد کردن !بلند شو بریم طرف دامنه ی آتشفشان.امروز صداهای عجیبی از اونطرف شنیدم
راولی لگدی به پشت مالسیبر زد تا او را بیدار کند
اه...اگه گذاشتی بخوابیم!ـ
خفه شو ابله.....بلندشو هرکار یاکسلی میگه انجام بده .
یاکسلی زر زر میکنه..
یاکسلی ریکتو سمپرا را روی مالسیبر به اجرا در آورد و او از شدت خنده شکمش را گرفت.
ابله حالا که من سردسته ی گروهم باید به حرف من توجه کنی....
مالسیبر زیر لب گفت ارباب پیش خودش چه فکری کرده که این نادونو سردسته ی ما کرده؟!ـ
نات و گویل کجان؟
رفتن دنبال غذا!
آخ که بترکن ما و ارباب از شرشون راحت شیم.
.
.
.
بلا در حال گشت زنی است اما چیزی پیدا نکرده.
.
.
پس از برخورد با 7هیپوگریف و 2 تک شاخ به دامنه آتشفشان رسیدند
گودالی بسیار بزرگ آنجا بود
و چه کسانی در آن بودند؟
یکسلی جلو رفت و نگاهی انداخت.
نه!!!!!!!!!!!چطور ممکنه؟مگه میشه؟
راولی هم جلو رفت و نگاهی انداخت ولی از شدت ترس زبانش بند آمد
اما چه کسانی آنجا بودند؟
مرلین-مورگانا-گریفیندور-برایان دامبلدور-ساموئل آندوران-آلبوس دامبلدور-فینیاس نایجلوس بلک و هکتور گرنجر
ابله ها مگه اینا کین؟یه مشت پیر هاف هافوی زهوار در رفته!ـ
مالسیبر میگم ابلهی خودت باورت نمیشه
با و جود اینا اگه یه ارتش از لرد سیاه هم درست کنیم باز هم حریفشون نمیشیم!
راولی گفت:ولی یاکسلی....اینا توهمه...اونا مردن و به خاک تبدیل شدن ..آخه چطور ممکنه؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آیا آنها بار دیگر متولد شدند؟آیا لرد سیاه انرژی خود را متمرکز میکند و خود را نمی بازد؟آیا بلاتریکس ،یاکسلی و گروهش را به راحتی پیدا میکند؟
پاسخ همه ی این ها در ذهن داستانپرداز نفر بعدیست


مرگ برای یک انسان فرهیخته شروعی دوباره است
آدولف هیتلر
به نقل از آلبوس دامبلدور


Re: مرگ خواران دریایی!
پیام زده شده در: ۱۲:۴۵ جمعه ۲۶ فروردین ۱۳۹۰

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۱۵:۰۶ جمعه ۲۴ فروردین ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5472
آفلاین
لرد ، دراکو ، همسرش و بچه ش ، سوار قایق شدند اما قبل از اینکه بقیه ی مرگخواران بتوانند همراه آن ها سوار شوند محفلیون به آن ها رسیدند و مانع سوار شدنشان شدند.

آستوریا ( این زنه دراکو بود؟؟) سریع رو به دراکو گفت: زودباش قبل از اینکه مارم بگیرن حرکت کنیم. باید از لرد محافظت کنیم!

دراکو و اسکور با عجله چوبدستی هایشان را تکانی دادند و در عرض چند ثانیه از آنجا دور شدند و به درگیری مرگخواران و محفلیون چشم دوختند. آن ها نمیخواستند که بروند ، اما بازگشتشان در آن لحظه نیز چیزی را عوض نمیکرد.

رز که به سرعت در حال فرستادن طلسم های رنگارنگ به این سو و آن سو بود با تعجب از ویکتور پرسید: ما چطوری میتونیم طلسم بفرستیم؟ مگه لو نرفتیم؟

ویکتور جاخالی داد تا از طلسم سبز رنگی که به سمتش آمده بود نجات پیدا کند و پاسخ داد: اول مارو با محفلیا قاطی گرفتن ، دیگه وقت نکردن جلوی طلسمامونو بگیرن!

در همان لحظه ریموس باعث فاصله افتادن میان رز و ویکتور شد و هر کدام به سمتی رفتند. آگوستوس فریاد زنان خطاب به مرگخواران گفت: از اون طرف ... اونجا ...

تمامی مرگخواران نگاهی به نقطه ی اشاره شده توسط آگوستوس انداختند و قبل از اینکه محفلی ها بتوانند جلویشان را بگیرند به دنبال آگوستوس به سمت جنگل حمله ور شدند.

- برین دنبالشون! جلو اون قایقم بگیرین!

قایق و لرد و همراهانش دوباره در نزدیکی ساحل ظاهر شده بود.

بلا نفس نفس زنان گفت: با بیشترین سرعتی که دارین بدویـ...

اما بقیه ی سخنان بلا با پرت شدنش همراه دیگر مرگخواران درون چاله ای شنیده نشد. با نزدیک شدن عده ای از محفلی ها به آنان ، محفلی ها نیز درون چاله ای دیگر که دورتر از چاله ی مرگخواران بود ، افتادند.

در این زمان تنها افراد حاضر در جزیره ، تعداد کمی از محفلی ها که به دنبال قایق می گشتند بود و بقیه ی محفلی ها و مرگخواران که در چاله های مجزایی افتاده بودند.









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.