اهم... اهم... لوموس!
خوبه؟ همه جا روشنه؟ پس باهاس چشاتون منو ببینه و خودش بفهمه که
من کی هستم! آخه شخص شخیص و شاخص و جادوگر اصیل و اصیلزاده و باشرافتی که
من باشم، نیازی به معرفی نداره که! هرکی چشای باباقوریشو وا کنه منو میشناسه. حتی اون مودی بدذاتم منو از شونصد فرسخی میشناسه. اصولا ایشون به خاطر حسادتش بود که منو به اون... چیزه... اون راسوهه... چیز کرد! یعنی تبدیل کرد دیگه... و اصولا حقش بود که اونجوری بره زیر خاک!
اینکه یارو مودی قلابی بوده هم هیچ توفیری تو اصل ماجرا نداره. داره؟
دیگه اینکه... اگه تاییدم نکنین مامی جونم حالتونو می گیره. پاپا هم (هرچند همش بهم سرکوفت می زنه ولی به هرحال) یه آوداکداورای باحال می چسبونه پشتتون تا هم سبز شین و هم جیلیز و ویلیزتون دربیاد.
اصلنشم اگه شایستگی تایید منو نداشته باشین، میرم دورمشترانگ و به همۀ شما می فهمونم یه دراکو مالفوی چند مرده حلاجه!
اینم اون دراکوی قلابی که
معجون پیچیده رو از اون پسرۀ کله زخمی گرفت و خودشو به جای من جا زد. باز خوبه یه چن تا جادوگر اصیل و به دردبخور پیدا میشن که با کروشیو طرف رو به حرف بیارن و بعدم پرتش کنن آزکابان!
درنتیجه فورا شناسۀ
دراکو مالفوی رو برای من باز کنین و بفرستینم
اسلیترین. می خوام به مهمونی شب یکشنبه برسم. پانسی (هرچند خیلی دختر اکبیری و چندشیه... ولی به هرحال اصیلزاده س!) ازم قول گرفته که توی مهمونی باهاش برقصم و یه مرد اصیل هیچوقت به قولش با یک بانو، پشت پا نمی زنه.
کام آن!
****************
ویرایش!الان از پشت صحنه خبر دادن مادرمرده حرف بدیه. از باسن هم خوششون نیومد. مجبوریم ملاحظۀ روح لطیف خانوما رو بکنیم دیگه.
تایید شد!
به ایفای نقش خوش آمدید جناب اصیل زاده. امیدوارم مانند اصیل زاده ها رعایت ادب و متانت را بکنید.