هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۹:۳۱ سه شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۰

arman-motevalian


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۱ سه شنبه ۷ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۲۰:۲۵ چهارشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۰
گروه:
کاربران عضو
پیام: 2
آفلاین
غروب - جنگل - ردپا - خش خش - گرگینه - خسته - کلبه - مرگ - نور خیره کننده - طلسم

نزدیک های غروب بود من خسته و تنها در جنگل بودم صدای خش خش برگ ها به گوش میرسید ردپا هایی را دیدم آنها را دنبال کردم ناگهان به کلبه ای کوچک رسیدم در زدم ناگهان از درون کلبه گرگینه ای بیرون آمد و به من حمله کرد من با ورد های سیاه گرگینه را از پای در آوردم اما ناگهان یک طلسم از پشت با نور خیر کننده به سمت من آمد و من با مرگ مواجه شدم


تایید شد!
فقط علامتگذاری ته جملات فراموش نشه. به دلیل کوتاهی پست و قشنگ بودنش، استثناءً از رنگی نبودنش گذشت شد.


ویرایش شده توسط arman-motevalian در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۱۴ ۱۹:۳۳:۱۵
ویرایش شده توسط tom-ridel در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۱۴ ۱۹:۴۹:۱۵
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۱۵ ۱۲:۳۷:۰۷



Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۴:۰۷ یکشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۰

دیدلوس دیگل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۹ یکشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۸:۵۷ دوشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۰
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 6
آفلاین
شبیه غروب خورشید نبود. همانند سرخی خون یک رگ از هم گسسته بود. و آن صدای دردمند، صدای زوزه گرگینه ای بود که در آستانه کلبه سوزان و مشتعل هاگرید، سنگری از جنس کدوهای غول پیکر را بغل گرفته بود و از لب هایش خون می چکید. خسته بود. خسته و درمانده تر از آن که در آخرین لحظه به میان بجهد و همگام با آخرین ردپای مرگخواران محو شود و تعقیبشان کند. تنها نور خیره کننده ای را دید که از کنار سرش عبور کرد و به خطا رفت. طلسمی بود که موج عبورش نفس او را در سینه حبس کرد و سایه مرگ را برای لحظه ای روی سرش انداخت. برای آخرین بار زوزه ای عمیق و طولانی کشید. برخاست. و به انوار نماد اسکلت بر فراز هاگوارتز، خیره ماند. پشت سر صدای خش خش برگ ها و طنین قدم های نزدیک شونده سانتورها به گوشش رسید که از جنگل ممنوعه بیرون می آمدند. اما دیگر دیر بود. دیر رسیده بودند.


تایید شد!
توصیفات زیبایی کردین.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۱۲ ۱۸:۳۴:۱۹


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۳:۴۵ شنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۰

ریونکلاو، مرگخواران

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۵۳:۱۷
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 5464
آفلاین
رنگ آسمان از سرخی در آمده و به سیاهی میگرایید و خبر از به پایان رسیدن غروب میداد. باد به تندی میوزید و برگ های زرد و کنده شده ی درختان را به اطراف میبرد. صدای دلنشین خش خش برگ ها، باعث شکسته شدن سکوت وهم انگیز جنگل میشد. در این میان گرگینه ای با خستگی، سعی میکرد خودش را به کلبه ای که در وسط جنگل قرار داشت برساند. زخم های عمیقی بر روی بدنش نمایان بود. امیدوار بود که تا صبح دوام آورد و بعد از بازگشتن به جسم انسانیش، با چندین طلسم ساده خودش را از مرگ نجات دهد.


🙋‍♀️ فقط اربـاااااااب! 🙋‍♀️

فقط بلده بشینه یه جا، بدون این‌که بدونه چرا!
تصویر کوچک شده




Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۵:۲۵ پنجشنبه ۹ تیر ۱۳۹۰

لی جردن old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۳ پنجشنبه ۹ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۶:۰۸ چهارشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۶
از سوسک سیاه به خاله خرسه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 416
آفلاین
الان برم برای تعیین شخصیت؟


بله الان شما برای ورود به ایفای نقش باید به تاپیک شخصیت خودتون رو معرفی کنید برین و در مورد شخصیت انتخابیتون توضیح بدین. از لیست شخصیت ها میتونین برای انتخاب شخصیت کمک بگیرین.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۹ ۱۵:۳۹:۵۸


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۴:۵۱ پنجشنبه ۹ تیر ۱۳۹۰

لی جردن old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۳ پنجشنبه ۹ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۶:۰۸ چهارشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۶
از سوسک سیاه به خاله خرسه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 416
آفلاین
غروب - جنگل - ردپا - خش خش - گرگینه - خسته - کلبه - مرگ - نور خیره کننده - طلسم

کمکم داشت غروب می شد. شاید برای شما دیدن غروب جنگل لحظه ای بی نظیر را همراه داشته باشد ولی نه برای من!چون 3 بار میشه این صحنه را دیده ام وهر بار میگویم :((اه...مثل این که دوباره نتونستیم اون گرگینه ی لعنتی رو پیدا کنیم))خسته بودیم ولی ناگهان نگاهمان به رده پای عجیبی افتادکمی بعد صدای خش خشش را شنیدیم. امید در دلمان جوانه زد.ناگهن نور خیره کنندهی سبزی توجه مرا به خود جمع کرد.موفق شدیم اورا گرفتیم!!!

نتونستم رنگش رو تغییر بد به بزرگی خودتون ببخشید


با علامت هم میشه کلمات رو متمایز کرد. فقط آخر متنتون رو کمی سریع پیش بردین.
تایید شد!


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۹ ۱۵:۰۱:۲۰


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۰:۳۹ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۹۰

ریونکلاو، مرگخواران

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۵۳:۱۷
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 5464
آفلاین
کلمات جدید:

غروب - جنگل - ردپا - خش خش - گرگینه - خسته - کلبه - مرگ - نور خیره کننده - طلسم


نقل قول:

پرفسور کوییرل نوشته:
يک داستان كوتاه و زيبا بنويسيد:
1) از 10 كلمه فوق حتما بايد حداقل 7 كلمه در داستان بكار برده شود.
2) از يك كلمه چندين بار و به شكلهاي گوناگون ميتونيد استفاده كنيد ولي يك كلمه به حساب مياد(حركت => حركتي-حركت كردم...)
3) كلمات تعيين شده بايد با رنگي غير از رنگ متن مشخص شود.
4) برداشتن و يا اضافه كردن پسوند به كلمات همچنين تغيير در نحوه گفتن آنها بلامانع است (چطور=> چطوري---دلم ميخواست=> دلت ميخواست)


🙋‍♀️ فقط اربـاااااااب! 🙋‍♀️

فقط بلده بشینه یه جا، بدون این‌که بدونه چرا!
تصویر کوچک شده




Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۹:۱۹ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۹۰

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۴ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۸:۰۹ جمعه ۶ دی ۱۳۹۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1024
آفلاین
باران - مبارزه - اشک - الستور - شب - خوردن - آسمان - محفل - خاکسپاری - جستجوگر شبی تاریک بود و باران می بارید از خواب پریدم . چند شب بود که اوضاع همینطور بود .از وقتی که دامبلدور و الستور مودی رفته بودن دیگه هیچ چی معنی نداشت نه جستجوگری در تیم کوییدیچ نه محفل ققنوس و نه ....... مبارزه با حس خوردن سم و خلاص کردن خودم وحشتناک بود. نشستم و تا سپیده دم اشک ریختم .هنگامی که آسمان با نور خورشید روشن شد کم کم خوابم برد و کابوسه خاکسپاریه دامبلدور شروع شد . تایید شد!


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۸ ۲۰:۰۱:۵۳
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۸ ۲۰:۰۶:۰۹


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۱:۳۶ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۹۰

اینیگو ایماگوold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۲۳ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۲۲:۲۹ جمعه ۷ مرداد ۱۳۹۰
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5
آفلاین
باران - مبارزه - اشک - الستور- شب - خوردن - آسمان - محفل -خاکسپاری - جستجوگر



محفل...خاکسپاری...الستور...
کلمات در ذهنش جولان میدادند. چند دقیقه پیش که با به یاد آوردن چند شب پیش، اشک به چشمانش آمده بود اما دیگر وقت گریه نبود.

قرار بود مبارزه در آسمان صورت گیرد، وسط زمین کوییدیچ. بار دیگر احساس کرد در هیئت جستجوگری پا به آن زمین مینهد!


این متن میتونست جای کار بیشتری داشته باشه. با این حال ...
تایید شد!


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۸ ۱۱:۴۱:۱۹


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۱:۵۷ سه شنبه ۷ تیر ۱۳۹۰



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۱۵ سه شنبه ۷ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۲۲:۲۲ سه شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۰
گروه:
کاربران عضو
پیام: 2
آفلاین
باران - مبارزه - اشک - الستور- شب - خوردن - آسمان - محفل -خاکسپاری - جستجوگر

انگار آسمان قصد نداشت در شب خاكسپاري الستور مودي بيخيال باريدن شود!
انگار باراني كه به تن مودي ميخورد نقش اشك هاي محفلي هايي را داشت براي حمايت از هري پاتر، جست و جو گر جوان مشغول مبارزه بودند و به مراسم نرسيده بودند


باید کلمات رنگی بشن اما چون متن کوتاه و مختصری بود پذیرفته میشه.
تایید شد!


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۷ ۲۳:۰۵:۲۷


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۳:۱۱ دوشنبه ۶ تیر ۱۳۹۰

تد لوپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۰۵ شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۹:۳۷ پنجشنبه ۹ تیر ۱۳۹۰
گروه:
کاربران عضو
پیام: 6
آفلاین
در شب خاک سپاری دامبلدور باران می بارید گویی اشک آسمان هم درآمده بود دامبلدر در مبارزه با لرد سیاه کشته شد هری یاد آن شب افتاد جلوی در محفل هری بعد از خوردن غذا باکفش های الستور همیشگی اش جلوی در محفل منتظر بود با چشمان جستو جو گرش اطراف را می کاوید بعد صدایی شنید به طرف صدا رفت و ولدرمرت را بالای سر دامبلدور دید لرد سیاه قیب شدودامبلدور.....








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.