چشمان سرخ لرد، مرگخواران را از درون تلویزیون نشانه رفته بود . در همین هنگام فریاد لرد از درون اتاق بلند شد:
- أحمق ها....فکر کردین من نمیدونم دوربین چیه؟ وزیر دیگر بیاد تو اتاق ، بقیه تون برید تو سالن پذیرایی صف ببندین تا من بیام نوشته ی روی سنگ آرامگاهتون رو تنظیم کنم
وزیر دیگر با وحشت و هراس رو به هم قطارانش کرد و وارد اتاق لرد شد.
سالن پذیرایی-آخه آدم این قدر ابله؟دستی دستی خودمون رو به کشتن دادیم! همه ش هم تقصیر این آندرومداست!
-آنتونین....هیس....الان میشنوه!
- خوب میخوام بشنوه لینی...میخوام بشنوه و دیگه سعی نکنه از این نظر های مزخرف بده!
آندرومدا با عصبانیت از گوشه ی سالن فریاد زد:
-مرتیکه تو هم فقط هیکل گنده کردی....عقلت مث یه بچه س....من یه نظر دادم شماها تأیید کردید...پیش دست پدرتون! میخواستید تأیید نکنید!
- زنیکه بی لیاقت با کمال پررویی داره جواب من رو هم میده!
ایوان با چرخش شنل سیاهش از میان این سه نفر گذشت و با ناراحتی گفت:
- با هر سه تاتونم....بس کنید....اتفاقیه که افتاده....آروم باشید و خودتون رو برای جواب دادن به لرد آماده کنید!
اتاق لرد
- فیسوسهاس فسیاشس هسیاس شسس
و نجینی را لرد در پی نخودی از نوع سیاه فرستاد.
لرد بعد از اطمینان از رفتن نجینی به آرامی شروع به صحبت کرد:
- ازت ممنونم وزیر...
وزیر:
-آره ....ممنونم ازت....تو نجینی رو نمیشناسی....بی نهایت کج سلیقه و مشکل پسنده...چند وقته به من پیله کرده برای همین قضیه ی پیدا کردن جفت....ولی هرچی که من بهش نشون میدم نمی پسنده....سه روز پیش یه آناکوندای آمریکایی رو نشونش دادم بهم گفت من از این بچه سوسولا که میرن تو سایه تا پوستشون بد رنگ نشه متنفرم....قبلش یه شاه کبرا از استرالیا براش آوردم گفت این لات ها رو از کجا پیدا میکنی بابا؟ من از این سینه کفتری ها بدم میاد...قبل ترش یه پیتون هندی رو بهش معرفی کردم بهم گفت این زیادی بچه مثبته بابا.... من دیگه طاقت ندارم وزیر....حالا هم دختره اومده برا من به یه کرم خاکی علاقه مند شده.
جدا از این تشکر از اونجایی که میدونم با اخلاق دخترم آشنایی داری یه کاری رو هم باید انجام بدی....من جلوی بقیه بهت دستور میدم که با نجینی برید استرالیا تا بتونی براش یه جفت پیدا کنی!
و با دیگر وزیر بدبخت:
لرد تمام قد برخاست و با وقار از در بیرون رفت ....وزیر هم به دنبال پر شنل وی روان شد و به سالن پذیرایی رفت.
با دیدن چهره ی خشمگین و چشمهای سرخ لرد،
ایوان از پشت صندلی افتاد
لیوان در دست آندرومیدا خرد شد
لینی در زمان ساین این به سایت، دیسکانکت شد
رز در میانه ی نطق پرشورش با روفوس درباب خون، ساکت و صامت شد
پای آنتونین روی پله ی آشپزخانه سرخورد و با صورت به زمین افتاد
و مجالی برای توضیح های بچه گانه باقی نماند...
اما همه با آن حال نزار به سرعت رفتند تا تشکیل دهند صفی طویل را!
لرد با لحن خشمناکی گفت:
- وزیر مجازات شد اما شما باید برای جرمی سنگین تر مجازات بشید....من تو این چندین سال با تمام وجود سعی کردم بهتون حالی کنم که هیچ وقت نباید در مورد همکاراتون بیاید به من گزارش کنید تا بتونید موقعیت خودتون رو پیش من بالا ببرید...اما بارها و بار ها این کار رو کردید و من این بار دیگه نمیتونم ببخشمتون.دیگه نه از مرخصی خبری خواهد بود و نه اضافه حقوق! سه تا از شما به انتخاب خودتون موظفید که یک تک شاخ ماده رو بکشید و هشت سی سی از خونش رو برای من بیارید.چهار نفرتون به اتاق تسترالها تبعید میشد و موظفید هر چی اونجا ازتون خواسته میشه رو تمام و کمال انجام بدید. بقیه تون هم باید از امروز تا دو هفته بدون کوچکترین کمک آنی مونی، صبحانه و نهار و شام من رو برام آماده کنید و وای به حالتون اگر باب طبع من نباشه!...وزیر تو هم به عنوان مجازات باید با نجینی به استرالیا بری و یک ماه وقت داری یه همسر خوب و اصیل براش پیدا کنی!جا افتاد؟
و لرد با پیچ شنل سیاهش، ناپدید شد.
مرگخواران حاضر:
وزیر:
آنتونین از شوک در آمد و با لحن اعتراض آمیز گفت:
- یعنی چی؟ ما داریم اینجا جون می کنیک اونوقت آقا میزنه نامزد نجینی اطواری رو له میکنه مسافرت خارج هم میره!
وزیر با شادی گفت:
- همینه که هست حسود گنده بک!
آنتونین به سمت وزیر حمله ور شد اما در همان لحظه فریاد لرد در اتاق پیچید:
- آنتونین....اصلا نشنیدم چه زری زدی ابله!...وزیر تو هم از جلوی چشمام دور شو مرتیکه!
ویرایش شده توسط پرسیوال دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۰/۶/۱۴ ۱:۲۲:۰۶