مرگخواران درون کافه تفریحات سیاه جمع شده بودند و منتظر دستور لرد بودند تا حمله به
کافه محفل ققنوس شعبه ی 2 کافه تفریحات سیاه را آغاز کنند.
بلا با عصبانیت گوشه ای از کافه دست به سینه ایستاده بود و با عصبانیت به دری زل زده بود که متعلق به اتاقی که جسیکا در آن حضور داشت، بود.
رز که متوجه حرکات عجیب بلا شده بود گفت: وا بلا، تو حالت خوبه؟
بلا چشمانش را به سمت رز برگرداند و گفت: تو چی فک میکنی؟ من چطور میتونم اربابو اینجا با اون دختره ی بوقی تنها بذارم؟
رز با شیطنت گفت: میترسی ارباب ازش خوشش بیاد؟
بلا دست هایش را به کمرش گرفت و گفت: معلومه که نه! ارباب هرگز منو به اون ... نه من نمیذارم اونا اینجا بمونن!
رز ابرویش را بالا داد و پرسید: مثلا چطوری؟
اما همان موقع لرد وارد شد و اجازه ی پاسخگویی بلا به رز را نداد. لرد بر روی صندلی ای که از قبل برای او جلوی مرگخواران قرار گرفته بود نشست و پوزخند زنان گفت:
- یاران تاریکی! امشب ما به پیروزی دیگه ای مقابل محفل میرسیم. ما همچنان قدرتمونو نه تنها حفظ، بلکه تقویت میکنیم. حالا میتونین برین!
جنبشی در میان مرگخواران بوجود آمد و همه برای آخرین بار خودشان را چک کردند تا چیزی را جا نگذاشته باشند و سپس با تعظیم هایی کوتاه به سمت در حرکت کردند. لرد نیز به سمت اتاقی که جسیکا در آن قرار داشت رفت.
رز نیشخندی زد و گفت: دیدم چقدر خوب گذاشتی ارباب با جسیکا نباشه!
برقی در چشمان بلا نمایان شد و گفت: منم اینجا میمونم! از پشت پنجره نگهبانی میدم و مواظب میباشم که جسیکا دست از پا خطا نکنه.
رز با شگفتی پرسید: جدی؟
اما برای اینکه از دیگر مرگخوارانی که حالا غیب شده بودند عقب نماند، بدون معطلی با صدای پقی ناپدید شد.
خانه گریمولد:دامبلدور ابتدا نگاهی به ایلویز و سپس نگاهی به ریموس انداخت و بعد از کشیدن نفس عمیقی پرسید: آماده این؟
و با حرکت سر ایلویز و ریموس جواب مثبت را گرفت و هرسه به طرف در رفتند و لحظه ای بعد، بلافاصله بعد از قدم گذاشتن درون خیابان، در یک چشم به هم زدن ناپدید شدند.