آگستوس با وحشت فریاد زد:
- کمـــــــــــــــــــک! من از سوسک می- من به سوسک آلرژی دارم! دورش کنین!
سپس به پشت دستگاه پول ساز که داشت با سرعت پول تولید می کرد پناه برد. لینی که کاملا جدی بود به سمت دستگاه پولساز رفت. در همین حال لونا بر روی سوسک شیرجه زد و آن را در حالی که سعی داشت سکه ای 50 گالیونی را از میان پول ها بردارد گرفت.
- لونا؟؟ این دستگاه چرا خاموش نمیشه؟؟
لونا سوسک را از سکه 50 گالیونی جدا کرد، آن را از پنجره بیرون انداخت و گفت:
- برو دنبال آماندا!
چند دقیقه بعدآماندا با درماندگی دست از ور رفتن با دستگاه برداشت و گفت:
- از کار نمیفته. یه نفر اینو دستکاری کرده.
سر لینی، لونا و فلور بی اختیار به سمت آگوستوس برگشت.
آماندا نفس عمیقی کشید و گفت:
- مهم نیست کی این گندو به دستگاه زده. الان باید یه جوری از کار بندازیمش. شاید مجبور شیم-
فلور جیغ زد:
- دستگاهو نابود کنیم؟ عمرا!
لینی گفت:
- اگه این وضع ادامه پیدا کنه کل تالار پر پول میشه.
آگوستوس که احساس مسئولیت کرده بود آماندا را از جلوی دستگاه کنار زد و گفت:
- فعلا بهتره کاری کنیم تا دستگاه مبلغ کمی بیرون بده.
آماندا با پرخاشگری گفت:
- نه! زیاد! باید زیاد باشه تا قبل از نابود کردنش-
- نه باید کم باشه تا دیر تر کل تالارو-
سکه ای 0.5 ناتی از دستگاه بیرون آمد و مستقیما داخل گلوی آگستوس پرید.همه بجز لونا که با دیدن این صحنه به شدت در فکر فرو رفته بود، به سمت آگستوس شیرجه رفتند.
لینی گفت:
- حالا چی کار کنیم؟
آگستوس در حالی که انگار داشت بیهوش میشد گفت:
- تنفس مصنوعی!
هر سه نفر خود را عقب کشیدند. آماندا با انزجار گفت:
- اصلا از دست ما کاری بر نمیاد. ببریمش درمونگاه. مادام پامفری اگه خواست بهش تنفس مصنوعی می ده.
آگستوس به سرفه افتاد و سکه از دهانش بیرون پرید.
آماندا با خوشحالی گفت:
- ایول به خودم با این همه استعداد پزشکی. نمی دونم چرا لرد نمی خواد من دکترش بشم؟!
لونا ناگهان بشکنی زد و گفت:
- فهمیدم چی کار کنیم! چطوره یه حساب تو گرینگوتز باز کنیم و پولا رو توش بریزیم؟! دستگاه پولسازم همونجا می زاریم!
خیلی پایین تر - جایی میان آسمان و زمین - سوژه مورد نظر: سوسک!شپلخهوگو دستی در موهایش کشید و با کمال تعجب سوسک را از میان آنها بیرون کشید.
- ریتا؟؟ بگو چی شد!