یاهو
.:. جلسه یِ چـهــــارمِ کلاسِ پرواز و کوییدیچ .:. مکان : کلاسِ صمعی و بصری هاگـــــــ
زمان : دَم دَمایِ غروبــــــ ( اعتراضاتِ استاد من بابِ تغییر ساعتِ کلاس مقبول وَراُفتاد! )
اینجا یک کلاس است، کلاس جای گودی است، اگزم اگر استادش اکتیو و نامبر وان باشد و اصلا به چشم نیاید که ترم اول است که تدریس میکند و حق التدریسی محسوب میشود! هه ، بهله !!
استاد به دلیلِ استقبالِ فوووق العاده ای! که در جلسه ی قبل از کلاسش شده بود، پیتیکو پیکیتو کنان ( استعاره از شادی زیات)! ... وارد کلاس میشه و مثه چی؟!:D ، شال و کلاهش رو روی جا استادی پرت میکنه و کنترل به دست ، لبخندِ ژکوندی تحویل بچه ها میده و دکمه ی PLAY رو میزنه و میگه :
- خب بچه ها ، این یه نمونه ای بازی های گذشته س ، اونموقع که چاردست و پا میخواستیم چوب دستی دستتون بگیرین، آوردم دورِ همی ببینید و بخندید و چیز میز یاد بگیرین!! ... خوشال باشین، منم تو فیلم هستم !" جسي به پرتاب بي نتيجه اش خيره مونده و اشك مانند قطرات شبنم صبحگاهي سپيده دمان ! توي چشمش حلقه زده بود .
در همين موقع سارا خفنز خودشو با جارو سريع مي رسونه به جسي و دستي به موهاي اون مي كشه ؛
- چي شده دخترم ؟!
بغض جسي مي تركه !
سارا كه احساسات لطيف قهرمانانه اش گل كرده بود ، با خشم به سمت كريچ برميگرده ؛
- اصلا خوشم نيومد جن خونگي ! اربابت هميشه به من محتاجه ، چه برسه به تـــــــويِ ...
و در همين حال بشكني زد و از خودش صداي هـوهـوهـوووي باد در آورد ، سرخگون با نامردي پرده گوش كريچ رو پاره مي كنه و از كنار تدي كه درجا خشكش زده بود مي گذره !
- گل براي تيم گريف يونايتد ، دوستان به ادامه استراحتتون بپردازين !
سارا در حالي كه موهايش در باد موج مي زد ، به سمت آن ها برگشت ؛
- گفتم كه خفنم !!!
كريچ كه به خاطر ناهماهنگي وزن گوش هايش تعادلش را از دست داده بود ، به رون تكيه كرد .
در همين موقع اندرو با سوزن نخ رسيد و مشغول وصله كردن گوش كريچ شد .
.:. چند دقيقه بعد كريچ با قيافه اي مشتاق انتظار هدويگ را كه با سرعت به سمت او مي آمد ، مي كشيد !
هدويگ با اعتماد به نفس كامل گويي كريچ را نديده از كنار او گذشت ؛
كريچ بازدارنده را با شتاب به سمت هدويگ پرت كرد ، سرخگون از نوكش رها شد ، به دست چو افتاد . و حالا حمله تهاجمي مثلث اژدها توسط سه مهاجم به نمايش گزارده مي شه !
هدويگ : خيلي بد زدي ، نوكم كج شد ، ديگه ارباب بهم نمي گه نوك طلا !
كريچ : متاسفم دوست من ، تو ديگه پيش ارباب جايي نخواهي داشت ، چون من مي خوام كريچه رو بيارم !
چو يه فن پنجه گربه مياد و آرتيكوس رو جا مي ذاره ، سرخگون رو پاس مي ده به مري ! اون از جلوي اليور با يه حركت خنجر آتشين عبور مي كنه و سرخگون رو براي رون پرت مي كنه ، رون با آرامشي وصف ناپذير به سمت دروازه مي ره ، نيك رو دور مي زنه و سرخگون رو پرتاب مي كنه ، سرخگون از بدن نيك رد مي شه و داخل حلقه وسط مي ره .
_ يه گل براي ترينسيلوانيا ، داشتم مي گفتم ، من ليسانس گزارشگريم رو ... !
ملت گريف يونايتد :
؟!
نيك :
!!!
.:. در همين اثناء !- ... ببين هنجست ، من خيلي خفنم ، همه هم منو مي شناسن ! كلا از بچگيم بچه باحال بودم . از عنفوان كودكيم يادمه كه يه بار خرس خونگيم افتاد توي آب ، تو سه سالگي نجاتش دادم ... يادش به خير ! خلاصه مي خواستم بگم كه با من كل كل نكن ، چون حريف من نمي شي !
هنجست در حالي كه پشه اي رو توي مشتش شكار مي كنه ، رو به سارا مي كنه ؛
- ببخشيد شما ؟!
-
!
كريچر و اندرو با خوشحالي به سيستم تهويه جديدي كه با وصله براي گوش كريچ درست كرده بودند ، نگاه مي كردند .
چو كه هر دو مدافع رو مشغول مي بينه ، به استقبال لوييس مي ره !
- نه چو تو مي دوني من حال خوبي ندارم ، الآن استرس کنکور همه وجود منو پر كرده !
چو در حالي كه شديدا منقلب شده بود ، سرخگون رو از دست لوييس مي گيره و خودش شخصا اون رو داخل حلقه ترينسيلوانيا مي اندازه !
ملت :
!
چو : من نمي تونم روي گريفي رو زمين بندازم
!
بچه هاي تيم :
!
گزارشگر فعال : يه گل براي گريف ! ا اين چيه بالاي سر من ؟! يه چيزي شبيه پشه ، بهش چي مي گين شما ها ؟!
سارا و هنجست به سمت گزارشگر دوست داشتني و فعال ! بر مي گردند ؛
هنجست با تمام سرعت به سمت گوي زريني كه بالاي سر گزارشگر بوده پرواز مي كنه ، خبري از سارا نيست ، احتمالا از اون جلو زده ... ديگه چيزي نمونده ... چشماشو مي بنده و دستشو به سمت گوي زرين دراز مي كنه ...
- دير رسيدي ، گفتم كه من خفنم پسر جون
!
- آقا نامرديه ، ما جلوه هاي ويژه نداشتيم ...
ملت ترينسيلوانيا اين رو مي گن و با حالتي داغون زمين رو ترك مي كنن !!!
- خب خانوم پـاتر ، دليل موفقيت شما چيه ؟!
- دليل كه نمي خواد ، من از عنفوان خفن بودم ، ولي دليل اصليش اين بود كه جاروم كوير تاير بود ! هه هه هه
!
ملت :
! .... "
- استاد! فیلم تموم شد ...
استاد! نگاهی اجمالی به بچه ها میکنه و دو تا تخمه جاپنی که تـــَـه جیبِ رداش مونده بود رو لینی وارنر میده و میگه:
- خب بچه ها ! برای هفته ی دیگه ، حتما لباس و جاروتون رو همراه داشته باشین! ... قراره یه تمرین مختصر و مسابقه داشته باشیم! ... خب تکالیفِ تون رو هم که روی تخته میبینید ! ... شبتون شیک ، بابای
+_+_+_+_+_+_+_+_+_+_+_+
1- سه مورد از حملاتِ تاکتیکی منجر به گل را نام ببرید !!
2- در بازی آینده دوست دارید در چه پستی بازی کنید؟ چـرا ؟!
3- مدلِ جارویِ شما چیست و چرا آنرا انتخاب کردید ؟!
4- آیا با نمایشِ چنین فیلم هایی در کلاس موافقید ؟! چـرا ؟!