خلاصه:
لرد به مرگخوارا دستور میده کافه ای که ورودی کوچه دیاگونه رو تصاحب کنن و اونا صاحب پیر اونجا ینی "تام" رو میندازن بیرون و طبق گفته اربابشون کافه رو تصاحب میکنن اما واسه همشون سواله که چرا لرد ولدمورت دست گذاشته روی این کافه ی داغون و فکسنی و کثیف. لرد به اونها دستور میده که بدون دخالت جادو کافه رو ترتمیز کنن اما مرگخوارا خسته شدن و ناامیدن از اینکار تا این که لینی در یک روزنامه مشنگی آگهی خدمتکاری به نام "ممد مشنگی" رو میبینه که تو کار تمیزکاری خونه هست و تصمیم میگیره زنگ بزنه تا از زیر کار دربرن از طرفی این خدمتکار رفیق مورفینه و مورفین دنبالش
میگرده.___________________________________________________________________
- هــــــــــی ... هــــــــــــــــــی بچه ها ... بلند شید،یه راه خیلی خوب پیدا کردم که اینجارو سریع تموم کنیم!
- چه راهی؟
تو روزنامه مشنگی که دست مورفین بود یه آگهی دیدم که یه سری ممد هستن که ما بهشون زنگ میزنیم میان خونمونو تمیز میکنن بعد گالیون میگیرن و میرن! میتونیم به یکی از این ممد ها زنگ بزنیم
- خسته نباشی با ایده ی طلاییت
- خواهش میکنم
- خوب باهوش اگه این ممدا مشنگن چجوری بیان تو این کافه؟
- نکته جالبیه، به نظرم قابل بررسیه
مرگخواران با ناامیدی کم کم از جایشان بلند شدن و با رخوت و بی حالی مشغول تمیز کردن کافه شدند، بدون جادو.
پس از گذشت یک ساعت چرت مورفین به پایان رسید و از آَپزخانه خارج شد و گفت: هی لینی، ممد مشنگی کوش آبجی؟ مگه نمیخواشتی ژنگ بژنی بهش که بیاد؟
لینی سرش را از زیر میز بیرون کشد و گفت: مشنگا نمیتونن وارد اینجا بشن مورفین.
مورفین در حالی که دستش را در شورتش کرد و بود و کند و کاو میکرد تا بسته ای که پنهان کرده بود را بیابد گفت: نه باو ممد مشنگ نیش که، ان آگهی رو زده بره خونه مشنگا بعد با کمک جادو شه شوته خونشونو تمیژ کنه کلی پول اژشون بگیره. رفیق خودمه!
مرگخواران همه دست از کار کردن کشیدند و سرشان را از سوراخ ها بیرون کشیدند و به مورفین خیره شدند ... اندکی خیره ماندند و سپس همه با هم جیخ و هورا کشان به سمت تلفن کافه حمله ور شدند و لینی که زودتر به آن رسیده بود به سرعت شماره ممد مشنگی را گرفت.
نیم ساعت بعدصدای تق تق در چرت مرگخواران را پاره کرد. روفوس که به در نزدیک بود آن را باز کرد و از شخصی که آنجا قرار داد پرسید: شما؟
- کورممد هستم ملقب به ممد مشنگی
روفوس پرید و او را بغل کرد و سپس او را به داخل راهنمایی کرد.
- بفرمایید جناب کورمممد، خوب کی کارتون رو شروع میکنید؟
- به محض این که گالیون هام رو دریافت کنم!
مرگخواران دست در جیبشان کردند و هر کس چند سیکل و ناتی درآورد و همه جمع شد و به کورممد داده شد. کورممد آن ها را شمرد و با خوشحالی در جیبش ریخت و چوبدستیش را کشید ...
- هوی هوی هوی؟ چی کار میکنی؟
- تمیزکاری!
-زرشک، اینو که خودمون بلد بودیم ... بدون دخالت جادو تمیزکاری کن!
- چی؟ فکر کردین من حمالم؟ مشنگم؟ مسخره کردید؟ کدوم احمقی با وجود چوبدستی با دست تمیزکاری میکنه؟