هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۶:۰۱ یکشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۸۳
#23

کینگزلی شکلبوتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۵ شنبه ۲۰ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۱۶ یکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۷
از فضا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 402
آفلاین
جایزه س اسکار برای بازیگر نقش اول داده شد به کینگزلی شکلبولت وزیر کنونی سحرو جادو

جایزه ی نقش دوم داده شد به تدارات و همکاران
جایزه ی اسکار قشنگ ترین حرکات موزون داده شد به بیگانه....

جایزه ی اسکار به بهترین کارگردان داده شد به ویکتور کرام معاون کنونی وزیر سحرو جادو

جیزه ی مگس طلایی به بهترین بازیگر پیر سال به شیخ مرلین داده شد

جایزه ی سوسک زرین داده شد به سوسک خودمون

جایزه ی بلال طلایی(نماد بلال حبشی)داده شد به حاج آقا دارکی برای آسلامی ترین فیلم جهان

و با تشکر از تدارکات
آخ یادم رفت جایزه ی بیل نقره ای هم به هری برای کندن زمین در یافتن نمید!


یوزر آیدی شماره ی 57.
یکی از اعضای فوت شده،سوخته و خاکستر شده ی جادوگران.


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۴:۰۱ یکشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۸۳
#22

پروفسور مينروا ‏مک گونگال


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۱۲ شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۳:۱۵ شنبه ۲۳ دی ۱۳۸۵
از هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 895
آفلاین

خانم کلاهتون رو در بیارید...هیچی نمی بینم...مثلا اینجا سینما هست ها...

من:می تونید برید یه جای دیگه! من موهامو باز نمی کنم!
هری اون چیپس رو بده من ببینم

هری:ولی خودم چی پس
من:بده و الا
هری: باشه باشه چرا می زنی حالا...

یه دفه چراغا روشن میشه و پرده ها کشیده میشه...

من:ااااا تموم شد... چه زود

همه از صندلی شون بلند شدن و


------
بیرون سالن سینما همه صف کشیدن که از آبرفورث و کرام و هری و بیگانه امضا بگیرن...کالین داره خودشو می کشه که از هری عکس بگیره...

چو: منو تو فیلم راه ندادن حتما کم اوردن دیگه...اگه کم نمی اوردن که منو راه می دادن

من می رم پیش بیگانه :کارتون عالی بود بیگانه
بیگانه: کدوم کار؟
من:منظورم این فیلمی که ساختید؟
بیگانه: من فیلم ساختم؟
من: بابا همینی که الان اکران شد
بیگانه: من که نمی دونم چی میگی :ylash:

من: ای خداااااا! ببیننم این فیلم اولین کارتون بود؟ ساختش چقدر طول کشید؟!

.......


Minerva McGonagall

Head of Gryffindor House

Deputy Headmistress

Less Expectation , Less Disappointment


بیگانه‌ای از قفس پرید!
پیام زده شده در: ۱۳:۰۹ یکشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۸۳
#21

بیگانه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۸ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۵۵ سه شنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۸
از بعد از پل, دست راست دومين كوچه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 182
آفلاین
بیگانه‌ی قرن بیستم تقدیم میکند:(آقایان آی کیو: استدیو قرن بیستم)
Biganeh Picture present
نام فیلم: بیگانه‌ای از قفس پرید!
با شرکت: کینگزلی-- هری پاتر---چو چانگ(اسم ایشون را برای فروش گیشه آوردیم) و در نهایت
بیگانه
فیلمی از ویکتو کرام!
آهنگساز: آبرفورث
تهیه کننده: هری پاتر
نویسنده: بیگانه (با اقتباس از کتاب جادو‌گر بی‌وفا نوشته‌ی کینگزلی)
---------------------------------------------------------------------------
کرام:
همه‌ی ما جمع شدیم که فیلمی بسازیم!
همه نشسته اند و به حرف های کرام گوش می دهند.
کرام رو‌به کینگزلی فرض کنید:ما‌زامولا و تو توی خانه اید بعد تو میخوابی اون وقت مازامولا میره از در بیرون بعد تو داد میزنی و میری دنبالش بقیه هم همراهیت میکنند. می‌خوام این صحنه بازی بشه! همه فهمیدند؟
بیگانه:چی رو ؟
کرام: خیلی خوب پس ادامه میدیم 1.2.3. حرکت.
کینگزلی می‌بینه مازامولا نیست بعد می ره طرف پنجره داد میزنه:بی وفا دیگه دوستم نداری؟
بعد همه میرن توی یک اتو‌بوس شوالیه (ماشین جا نداشت)
هری: همشون بی‌وفا‌اند. آی نمید من‌خسته‌خسته از جفایت آی نمید من....
بیگانه:دیگه دوستم نداری؟...دیگه دوستم نداری؟
آبرفورث:اگه تلخم مثل گریه اگه تنها اگه تاریک اگه از ترانه دورم و با مرثیه نزدیک اگه ناباور چشمام تو تماشای تو مونده اگه باد بی‌ترحم زده‌ساغمو‌شکستهاگه اون نگاه اول منو پای تو نشونده.....
بیگانه:دیگه دوستم نداری؟...دیگه دوستم نداری؟
مرلین: نه نمیشه من باور نمی کنم الان خودمو میندازم از این در بیرون
بیگانه:این درش کوچیکه رد نمی شی!ها
هری پاتر: نمید نمید چه اسم آشنایی.... صدات میآد اما خودت کجایی.وا بکنید پنجره هارو ....
آبرفورث:می چرخم و می رقصم می...
بیگانه:دیگه دوستم نداری؟...دیگه دوستم نداری؟
کینگزلی: بابا بیان دنبال مازامولا بریم الان پرواز میکنه از فرودگاه.
مرلین: رفتی و نوشتی که از دوری من ملالی نیست!
بیگانه:دیگه دوستم نداری؟...دیگه دوستم نداری؟
هری: نوایی نوایی نمید(م) کجایی؟نمید من کجا می‌رود به کجا؟...
کالین: هری جان بگذار یک عکس بگیرم ازت حالت جا بیاد؟!
هری : نه ننننننننننننننننننه نننننننننمید.
کالین: دستت را بدم من.آهان اسمت گل یاس و پونه
همه: بی تو نمی...
سانسور شد...(یکم رقص بود و حالی به حولی)
بیگانه:دیگه دوستم نداری؟...دیگه دوستم نداری؟
کینگزلی:رسیدیم.......هی!..چو؟
همه به طرف چو بر میگردند.
آبرفورث: چرا گریه میکنی؟
بیگانه: قرارمون یادت نره؟ دیر نکنی ...
همه:ساکت ببینم.
بیگانه: دیوونه دیوونه دیوونه غم نداره...
کرام:بچه ها یک در(door)
بیگانه:کو کو کجاست؟
کرام : خیلی بزرگه! اونطرفه!
بیگانه کجاست؟
کرام: فعلا سرش گرمه بگو ببینم چو چی شده؟
چو:من... من...
هری: نننننننننننننننننه اون مرد! اون مرد نه نمی‌خوام.
آبرفورث:ولش کن ببینم؟!
و هری را در حال و :bigkiss: از چو جدا میکنه!
آبرفورث با کمی تامل گفت:
هری من من واقعا متاءسف‌ام.
هری: خدا ییییییییییییییییییییییییییا
بیگانه: درش همچین هم بزرگ نبود ها!:-?
هری: خودم میکشمش!ولم کنین!
و‌‌ به طرف بیگانه حمله کرد.
مرلین پرید و گرفتش و گفت: چی کارش داری این زبون بسته را؟
بیگانه: :ylash: :ylash:
هری که دست و پا میزد گفت:نگذاشت بفهمیم چو چی میخواست بگه!
بیگانه:برای اینکه گفته بود قبلا!
همه‌:چی؟ :
آبرفورث:
بیگانه: میخواست بگه که...
هری وسط حرفش می پره:
بگو لعنتی چی می خواست بگه!
بیگانه:حالا که اینطوره نمی‌گم!
هری: تو رو خدابگو!
بیگانه: بوسم بکن بهت بگم.
هری:بیا :bigkiss:
بیگانه: خیلی خوب گفتش که ...گفت...می خوام یک چیز مهمی به هری بگم!
همه:
آبرفورث: خوب اون چی بود؟
بیگانه:چی چی بود؟
آبرفورث: همونی که می‌خواست به هری بگه!
بیگانه: آهان فهمیدم!
آبرفورث: خوب؟
بیگانه: خوب چی؟
هری: بگذارید بکشمش تا راحت شیم!
بیگانه: آهان همونی که قرار بود چو به هری بگه..
همه: آره
بیگانه: و فقط من شنیدم..
همه: آره
بیگانه:و خیلی مهم بود!
همه: آره بگو!
بیگانه: این جاش را یادم نیست! :ylash:
آبرفورث به دنبال بیگانه در حال دویدن گفت:
خودم با این دست هام می کشمت!
بیگانه در حال فرار گفت : دستات را شستی؟
همه در حال دویدن به دنبال بیگانه از فیلم خارج می شوند!

آهنگ آخر فیلم:(همراه با اسامی بازیگران بخونید:
اما تو چترا تو بستی کبوتر/ زیر بارونا نشستی کبوتر
آدما چترا شونو وا می کنن/ گریه‌ی ابر و تما‌شا می‌کنن

the end
cast
Bigahe
Aberforth
keram
cho chung
kalin
kingsli
harry potter
مرد نگهبان 1
مرد نگهبان 2
عابر پیاده 1
عابر پیاده 2

باتشکر از :
خانم چانگ
خانواده‌ی عظیمی
وزارت سحر و جادو
و همه‌ی کسانی که ما را در ساخت این فیلم یاری کردند.
و جا داره که از خانم مک گونگال نیز تشکر کنم چرا تشکر می‌کنم یادم نیست!



Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۲:۱۴ یکشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۸۳
#20

استار


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۱۸ چهارشنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۰:۰۶ سه شنبه ۲۲ شهریور ۱۳۸۴
از nowhereland
گروه:
کاربران عضو
پیام: 55
آفلاین
-الو الو
شيكم:ببين اينجا افزايش نيستا
من:اهان باشه
سلام منم ميخوام بيام تست بازيگري بدم
كرام:تو؟
من:مگه چمه؟
يك فرد ناشناس:هيچي فقط همين كه تو سايت رات دادن هم خودش خيليه
من:حالا بزارين امتحان كنم ديگه
رودي:تو بري تست صدا موفقتر ميشيا!جناب ستار
من:ستار چيه؟استار!اصلا تو بگو همون ستاره خوبه؟
تازه من تقليد صدا هم بلدم ميخوايد يه الن دلن بيام؟
ــــ تو پدر منو كشتي............به جون مادرم من بيگناهم
گروهبان گارسيا بيا پيداش كرديم اين زورو اه
خوب بود؟
همه:
من:
دوباره همه:
دوباره من:
سه باره همه:
سه باره من:
چهارباره.........
ـااااااا بس كن ديگه ببين بلد نيستي فروم بنويسي
اوكي باشه
همه:
من:
دوباره همه:
يكي از اون پشت:
من:
خوب حالا بيام تست بدم؟
كرام بيا جلو ببينم
من:
كرام:اينو باش هنوز معروف نشده عينك افتابي ميزنه
من:
كرام:خب حالا بگو ببينم سابقه داري؟
من: نه به جون مامانم{كه همه ميدونن چقدر دوسش دارم}من اولين بارمه جناب سروان
كرام: چي؟اهان نقش بازي ميكردي؟
من: از كجا فهميدي؟
كرام: نگفتي سابقه داري؟سابقه ي كار؟بازي كردي تا حالا؟
من:آره تا دلت بخواد .....هر بازي اي كه بگي از نقطه بازي گزفته تا شطرنج
كرام:آي كيو اون باز نه
من:اهان آره خب از اون لحاظ هم بازي كردم ناصر حجازي رو ميشناسي؟من مربيش بودم
كرام:اي خدااااااااااااا
يكي از همين دور و بر:خب ويكي جان اين ميتونه در نقش يه انسان كودن بازي كنه
من:هوووووو انسان؟من ستاره ام
رودي:ستار مگه ادم نبود
من:بابا ستاره با يه چشمك دوباره منو زنده كن ستاره......
رودي:اونو كه شادمهر خونده بود .....چرا آهنگ ميدزدي اي ستار نامرد
من:حالا گيزر نده
كرام:خوب پس تو به عنوان يك انسان ببخشيد ستاره ي كودن پذيرفته شدي
من:نميخوام من نقش اولو ميخوام
همه:
من:
دوباره همه:
من:
كرام :اوكي پس از اول شروع ميكنيم سابقه ي بازيگيري داري؟
من:فقط يه بار از جلوي دوربين اتفاقي رد شدم...ولي اون فيلمه تو جشنواره ي فيلم فجر برگزيده شد
كرام: كودوم فيلم؟
من:شمعي در باد......اون شمعه بود......اتيشه روش من بودم يه نيگا به آواتارم بنداز
كرام:باشه باشه راست ميگي تو پذيرفته شدي فقط يه كم تست باقي مونده
و اين داستان ادامه دارد
(فقط يه چيزي اخر اين پست بگم؟)
همه:
من:
همه:
من:


انقدر از دست جمله های قشنگ خسته ام که نخوام توی امضام ازشون استفاده کنم!


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۹:۱۶ یکشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۸۳
#19

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
مکان: سختمان اصلی کرام پیکچرز
ساعت :یکشنبه 9 صبح
اعضای جلسه :
کرام
حاجی دارک لرد
موضوع:تعداد بازیگر
--------------------------
حاجی:کرام جان ظرفیت تکمیل نشد؟
کرام:نه حاجی جون هنوز حالا حالا ها جا داریم
حاجی :مگه میخوای ده فرمان یا اسپارتاکوس درست کنی که این همه بازیگر میخوای؟
کرام:حاجی پروژه بزرگیه.تعداد بازیگرا باید کافی باشه. از اون گذشته برای برگزاری اسکار باید افراد زیادی داوطلب شوند تا کاندیداهای اسکار انتخاب شوند
حاجی:حالا این اسکار کی برگزار میشه؟
کرام : 2 3 تا فیلم بسازیم ببینیم کیا نقششونو خوب بازی میکنند اون وقت کاندیدا ها رو انتخاب میکنیم
حاجی:اولین فیلمی که میسازی اسمش چیه؟
کرام:با اینکه سریه به شما میگم اهم اسمش اینه:
spider wizard
حاجی:ترجمش میشه چی؟
کرام:جادوگر عنکبوتی آرتور گفته گیشه های مشنگها رو ترکونده.در باره جادوگریه که یک عنکبوت نیشش میزنه خواص عنکبوتی پیدا میکنه
حاجی:اینکه کاری نداره ما جادوگرا با یه طلسم تغییر شکل این کارو میکنیم
کرام: راست میگی ها
حاجی:من یه پیشنهاد بهتر دارم
کرام:چیه؟
حاجی :یه فیلم بساز به اسم (در قلمرو آسلام)
کرام :مگه میخوایم فیلم دینی درست کنیم؟میرم رو پروژه بعدی که هستشmatrix:magic comming
رو کینگزلی هم تست همین فیلمو گرفتم که البته کمی جا زد
حاجی: خوب میخواستی بکشیش باشه همین خوبه
کرام:پس جلسه تموم شد


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۸:۲۹ یکشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۸۳
#18

بیگانه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۸ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۵۵ سه شنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۸
از بعد از پل, دست راست دومين كوچه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 182
آفلاین
بیگانه‌ی قرن بیستم تقدیم میکند:(آقایان آی کیو: استدیو قرن بیستم)
Biganeh Picture present
تق تق تق
کرام: بفرمایید؟
بیگانه: سلام :ylash:
کرام: خداییییییییییییییییییا!
بیگانه:برس به داد جوونا جمله شبا بیقرارم میگم ای تو.....
کرام:بس کن دیوونه ام کردی دیوونه! دیوونه؟ آره دیوونه دیوونه
بیگانه: منظور؟
کرام:آقا نقش دیوونه!
بیگانه:خب؟
کرام:خب بازی کن!
بیگانه:چه بازی؟ تو الک دولک بلدی!
کرام:آره عزیزم بلدم حالا بعد میریم با هم بازی میکنیم
بیگانه:چه موقع میریم؟

کرام: حالا میریم تو ده دقیقه برای من بازی کن!
بیگانه:هی میگه بازی کن! تو وایستا اون ور!
کرام:چی کار میکنی؟
بیگانه:خنگ و نیگا تو الک دولک که نباید به من بچسبی!
کرام: خدایا به کدامین گناه نا کرده این رو به جون من انداختی؟ الان نقش یک دیوونه را باید بازیکنی؟

بیگانه:باشه خوب چی بگم؟
کرام: هی چی خودت باش! راجع به هرچی دوست داری حرف بزن اصلا ر چی دوست داری بازی کن نه! نه! نه! بازیگری کن خطر از بیخ گوشم گذشت ها!
بیگانه:شروع میکنم: آه رومئو کلئورو پاترا به من گفت این داغی که در سینه داری...
کرام: تو هملت(نمایشنامه‌ای موگلی) بلدی؟
بیگانه:هان؟
کرام: هیچی همین را برو جلو!
بیگانه:برم تا این در بزرگه؟
کرام: کدوم گوری میری؟بیا ببینم! الان چی داشتی میگفتی؟
بیگانه:گفتم برم تا این در بزرگه؟
کرام: نه! قبلش ؟
گفتم هان؟
کرام: نه نه نه قبلش؟
بیگانه:آهان؟ یادم نیست!
کرام: برو گمم شو بیرون!
بیگانه:از کجا برم؟
کرام:از این در لا مصب!
بیگانه:از این در بزرگه؟
برووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو.
بیگانه: دیوونه!



Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۳:۵۰ یکشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۸۳
#17

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۱:۲۹ چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
تق‌تق‌تق...
كرام: كيه؟
مرلين در رو باز مي‌كنه و وارد مي‌شه...
دارك: به‌به حاج مرلين.. شما كجا اينجا كجا؟
مرلين: يكي نيست از خودت بپرسه
دارك خودشو به اون راه مي‌زنه..
كرام: خوب آقا مرلين... نام؟
مرلين: تقي...
كرام: مرلين تو كه اسمت اين نيست
مرلين‍: خب پس واس چي مي‌پرسي تو كه اسممو مي‌دوني؟
كرام: هيچي بابا وللش... فاميل؟
مرلين: اي ول... اسم فاميله؟ ببين بيا از حرف م شروع كنيم...
كرام: اوه مرلين بيخيال... سابقه داري؟
مرلين: بله.
كرام: سابقه‌ي چي؟
مرلين: بازيگري... مديري... معلمي... دانش‌آموزي... و غيره
كرام: خيلي خوب... مي‌شه يه نقشي رو بازي كني؟
مرلين: خب بگو
كرام: فكر كن اينجا يه دره و تو نگهبانشي..
بيگانه از بيرون: درش بزرگه؟
مرلين: آره جوون..
كرام: خوب تا اينجاشو گرفتي؟
مرلين: تو چطور جرات مي‌كني بگي من نگهبان وايسم؟ حاجي داركي
حاجي داركي: كرام يه نقش بهتر بش بده...
كرام: شما بايد نقش هري پاترو بازي كني وقتي كه داشت عمه رو باد مي‌كرد..
مرلين: نقش خيلي سختيه ها
كرام: اگه نمي‌توني..
مرلين: خيلي خوب.. عواقبش پاي خودت!
مرلين روشو برمي‌گردونه و بعد از چند ثانيه يكهو برمي‌گرده طرف حاجي و مي‌گه: شارپ(بهترين تلويزيون) شات آپ!!!
يهو برق مي‌ره... كرام چراغ اضطراري رو روشن مي‌كنه و مي‌گه: اوه مرلين نقشت خيلي طبيعي بود..
اما مرلين بدجور به حاج دارك چش غره رفته بود...
يك دكمه‌ي دارك كنده مي‌شه مي‌خوره تو صورت كرام...
حاجي داركي داره باد مي‌شه


امضا چی باشه خوبه؟!


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۳:۴۱ یکشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۸۳
#16

شبح اپرای پاریس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۳۲ دوشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۲:۴۸ شنبه ۴ مهر ۱۳۸۳
از زیرزمین اپرای پاریس
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 30
آفلاین
صدای در مياد: آقای کرام!
کرام سرش پايينه: بفرماييد تو!
- سلام عليکم! (با ع از ته گلو)
کرام به خيال اينکه حاجی داکيه پاميشه وايميسه
- راحت باشيد نيازی به اين کارها نيست
کرام: تو خطرناکی. واندتو تحويل دادی؟
- بله. بيرون خدمت جناب وزيره.
ک: بيا بشين اينجا ببينم.
- آقای کرام يه عرضی داشتم.
ک: بله؟
- يک نامه ای هست که فرستاده شده ...
ک: استغفر الله روابط؟
- اما اين نامه نامه جناب لرده.
کرام می افته تو شک : اينو قبول کنم؟ يا از جونم بگذرم؟
ک: من بايد کمی فکر کنم.
- حالا شما تست رو بگير بعدا شايد نخوای فکر کنی.
ک: آره اينم خوبه. خب نام: اريک
شهرت: شبح اپرا
ک: شبح؟
- نه زندم بابا نمی بينی مگه؟
ک: خب سابقه بازيگری؟
- بيشتر نمايشنامه های جناب لرد رو خوندم!
کرام نا نوک خودکار کله شو می خارونه : اينم گرفته منو ها! اما نامه هه رو چی کار کنم؟
ک: خودت چی سابقه نداری؟
- سابقه نه اما يه کمی سو سابقه دارم!
ک: خب تعريف کن.
- شرمنده قضيه ناموسی ه اينجا نميشه گفت.
کرام داره شاکی ميشه.
ک: اصلا بگو ببينم تخصصت تو چيه؟
- هوووم ... تخصص من در بی ربط گويی در اوج با ربط گويی! دعوای شديد در اوج صلح و دوستی در اوج دعوا! دوستی بلافاصله در عين دشمنی و دشمنی بلافاصله در عين دوستی.
کرام اساسی گيج شده: حالت خوبه؟
من پا ميشم يقه کرام رو می گيرم:
- مرتيکه .... با فرزند لرد درست صحبت کن. بزنم چک و چار تا نوشابه بيارين با ويکتور عزيز بزنيم بابا!
کرام در حالی که يقشو از دست من می کشه بيرون ميگه: اوج هنرت همين بود ديگه نه؟
- نه؟
ک: پس چی؟
- می تونم با افسون ها دريبل رونالدينيويی بزنم!
کرام داره شاخ در مياره: جان؟
- نگاه کن.
واند رو ميارم می گيرم رو به صورت. اوادا کداورا! بيچاره از ترس خشک شده. اما همين که داره می رسه بهش می دوم جلو و با يه افسون مسير اون رو عوض می کنم.
- خوب بود؟
زبون کرام بند اومده!
- چطور بود؟
هيچ حرکتی نداره!
- آهان فهميدم. به يک شوک نياز داری. بذار يه دريبل ديگه ...
کرام يه دفه را ميفته: آقا جون شما قبولی. فقط جون هرکی دوست داری ديگه اين ورا نيا. سر فيلم که شد خبرت می کنم.
من: گفته بودم نامه سفارش نمی خوادا!
از اتاق ميرم بيرون.
کرام زير لب چيزی تند تند ميگه (عينهون بامشو!). من بر می گردم تو اتاق و هر دو با هم دهنمونو می گيريم: هههههههههههه !


از خداوند برات طلب شفای خیلی خیلی عاجل دارم!



تصویر کوچک شده


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۳:۲۹ یکشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۸۳
#15

کالین کریوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۳۵ چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۰۵ چهارشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
از لندن-یه عکاسی موگلی نزدیک کوچه دیاگون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 704
آفلاین
کرام و حاجی از رستوران میان بیرون...
حاجی:ممنون برادر کرام بسیار عالی بود
کرام:قابل شما رو نداشت حاجی مخلصیم
حاجی:ولکن خدا در هر جایی یاور تو باشد و دوسوت غیب میشه
کرام:
کرام بر میگرده سر کارش میره بشینه تو دفترش که نفر بعدی بیاد تو -شترق
کرام:
من:سلام ویکتور
کرام:سلام کالین تو کی اومدی؟
من:وقتی با حاجی میرفتی اومدم داخل
کرام: از کجا من که درو قفل کرده بودم
من:از همون سوراخی که گیلدی همیشه میاد تو دیگه
کرام:آها،حالا چی کار داشتی؟
من: اومدم تست بدم
کرام:باید ببینم
من:خوب تستو بگیر
کرام:تجربه سینما داری اصلا می دونی فیلم چیه؟
من:تجربه سینما ندارم ولی میدونم فیلم چیه...
کرام:خوب...
من:همونیه که تو دوربین عکاسی میزارن دیگه نه؟
کرام:
خوب یه اجرا بیا ببینم
من:خوب من فرض میکنم دارم با هری صحبت میکنم
کرام :باشه
من:سلام هری می شه 10 تا عکس ازت بگیرم...
هری:چی 10 تا عکس،کالین به ریش مرلین بی خیال شو
من: اخه آخه اون نامرد دنیس همه عکسای منو برداشت واسه خودش(بیگانه از پشت در داد میزنه برو جلو هواتو دارم)بابا اینا هم چون کوچیکتر بود هواشو داشتن
هری:خوب بابا باشه ولی فقط یکی ها...
منم در جا 5 تا عکس ازش میگیرم
قیافه هری:
....
کرام:خیله خوب باهات تماس میگیرم
فقط دلیل مراجعه کردنت به اینجا چی بود؟
من:می خوام کنار هری باشم ازش عکس بگیرم
کرام:یعنی دوست نداری فیلم بازی کنی؟
من:نه مگه آدم با فیلمم بازی میکنه نور بهش بخوره خراب میشه
کرام:
باشه باهات تماس میگیرم
من میرم بیرون تا هریو پیدا کنم ازش عکس بگیرم


هوووم امضاي آفتابه اي بسته!
[b][color=996600]
بينز نامه
بيا يا هم به ريش هم بخنديم...در سايتو واسه خنده ببنديم
بيا تا ريش ها ب


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۲:۵۷ یکشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۸۳
#14

آبرفورث دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۰:۴۶ سه شنبه ۱۸ دی ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 543
آفلاین
كرام لم داده پاهاش رو انداخته رو ميز.
در باز ميشه ريكو مياد تو.
ريكو: سلام؛ اومدم تست بازيگري بدم.
كرام: بفرماييد خانم اينجا بنشينيد. تست چي‌مي‌خواين بدين؟
ريكو در حالي كه سرش به سقفه : بازيگري!
كرام صندلي‌ش رو آروم مي‌كشه جلو!
- چرا بازيگري؟ شما بايد منشي صحنه بشين!
- نه! مي‌خوام بازيگر بشم. چرا اينقدر اومدين جلو؟
كرام دست و پاش رو گم مي‌كنه.
هيچي... همينطوري
بهتره بريم سر اصل مطلب:
- اسم؟
- ريكوRikku
- فاميل؟
ندارم!
- نه منظورم اينه كه فاميليتون چيه...
- فرقي نمي‌كنه! نه فاميل دارم نه فاميلي.
- چه خوب
ريكو يه ابروش را بالا مياره!
-بله؟
هيچي...
سابقه‌ي بازيگري هم داشتين؟
- بله... دوازده قسمت از سري فانتزي نهايي رو من بازي كردم!
كرام: چي؟
- دوازده قسمت از فانتزي نهايي... شما چرا انقدر به من نزديك شدين؟
كرام دوباره خودش رو جمع و جور مي‌كنه...
- احسنت. خب چطوره قرارداد رو همين الآن امضا كنيم؟ چه قسمتي رو دوست دارين؟ منشي صحنه يا بازيگر؟
ريكو در حالي كه خودش رو مي‌زنه به اون راه...
قرارداد؟ كجاست؟
- همينجا بفرمايين!
و قرار داد رو مي‌ده به ريكو.

ريكو هم يه چيزي مي‌نويسه و مي‌ده به كرام.
كرام: ؛ ؛ اين امضا چيه خانم ريكو؟
سرش رو كه بالا مياره ... پيرمردي زشت و بيريخت با موهاي خاكستري و ابروان بلند و چهره‌اي زشت با دستمالي كه انداخته رو دوشش نشسته جلوش...
شما؟
چاكرت آبرفورثم...
پس اون خانم چي شد؟
هيچي آبجيمون بود.. فرستاديمش خونه... خوب نيس آبجي‌مون بازيگر بشه... اين كارا تو خون ما نيس... مراممون رو مياره پايين. اي تف به هرچي نامرده...(بيگانه از پشت در: دارمت آبرفورث)
كرام كه اعصابش كشمشي شده خودش رو خيلي كنترل مي‌كنه تا نشه.
- خب پس از اول شروع مي‌كنم...
- اسم؟
- آبرفورث برايان پرسيوال
- :-O
- گفتم خدمتتون فقط اسم...
- داش داري اذيت مي‌كنيها اسممونه ديگه...
- بسيار خوب... فاميل؟
- چاكر شما دامبلدور...
- سابقه‌ي بازي هم داشتين؟
- اي بي‌مروت بازي يعني چي؟ دس مي‌ندازي من رو؟
- نه منظورم بازيگريه...
- نه داش؛ نداشتيم.
- چيكاره‌اي؟
- آوي نفس كش! به من مي‌گي چيكاره‌اي...
- نه منظورم اينه كه شغلت چيه... كه يه نقش رو بازي كني.
- چاكر شما آبدارچي هاگزهدم... امري باشه در خدمتيم. بروبچ يه سيخ چايي...
- متشكر؛‌پس لطفا يه نقش كوتاه برامون بازي كنين...
- نوكرتم.. چي بازي كنم؟
آبرفورث مثل فشنگ از جاش مي‌پره...
- هر چي دوست دارين...
مخلصيم...
اداي نشستن لب يه چيزي رو در مياره و شروع مي‌كنه... حركات موزون از گردن... حاجي داركي هم مياد تو...
كرام:
آبرفورث كاملاً جو گير شده... پا مي‌شه با دستمال شروع مي‌كنه.. گردن هم فراموش نشود. چپ و راست حركت‌هاي موزون ...
آبرفورث هوار مي‌كشه...
- آقا خودش خوب مي‌دونه...
كرام:
- حالا پاشو حالي بكن... يه رقص و خوشحالي بكن... كم كم حاجي داركي هم گردنش رو تكون تكون ميده...
- كافيه!... كافيه! كافيــــــــــه!
آبرفورث با گردن خميده يه نگاه چپ مي‌ندازه...
كرام: متشكرم... دستتون درد نكنه... باهاتون تماس مي گيرم.
- چاكر آقا... بدخواه مدخواه داشتي عكس بده... بدم نوچه‌ها ياورش رو استاد كنن!
- چشم. بفرمايين منزل باهاتون تماس مي‌گيرم.
مخلصيم... حاج‌اقا يا الله...
حاجي داركي: بفرماييد عزيز دل برادر.
كرام: حاج آقا از شما بعيد بود.
- نه عزيز من طبق موازين اسلامي بود. مگر نديدي در سينماها نشانش مي‌دهند؟
كرام كه امروز حسابي قاطي كرده بود:
- چرا درسته حاجي... راستي وقت ناهاره... نمي‌خواين برين ناهار بخورين؟
- نه عزير دل برادر، امروز ميهمان تو هستم. ميهمان حبيب خداست.
كرام: باشه پس بريم تا غذاي رستوران تموم نشده.
- برويم هاگزهد... از اين جوان بسيار خوشم اومد.
كرام:
حاجي داركي:
و در حالي كه كرام غر مي‌زنند از در خارج مي‌شوند.
- - - - - - - - -
براي دوستان خوبم: ريكو آواتار بنده هستش. گيج نشين.








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.