هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: آموزشگاه مرگخواری
پیام زده شده در: ۱:۱۳ پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۱
#91

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
خلاصه:

مرگخوارا از کار زیاد خسته شدن.تصمیم میگیرن کمی معجون توهم زا به خورد لرد بدن که بتونن کمی استراحت کنن.ولی اشتباها معجون اطاعت رو به لرد میدن که تاثیرش تقریبا مثل طلسم فرمانه.با این تفاوت که کسی که این معجون رو خورده مجبوره دائم از دستورات سه نفر( در این سوژه لینی ، رز و آگوستوس)اطاعت کنه و اگه دستوری از اونا دریافت نکنه حالش بد میشه.
سه مرگخواری که کنترل لرد رو در دست گرفتن نقشه میکشن که لرد رو به دور دستها بفرستن و خودشون ارباب بشن.لودو هم از نقشه با خبر میشه.درست وقتی که قصد دارن لرد رو وادار کنن که قبل از رفتن وصیتنامه ای بنویسه و اینا رو جانشین خودش اعلام کنه، سرو کله لرد پیدا میشه.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آگوستوس کمی من و من کرد و برای گرفتن کمک بطرف لینی برگشت.
-خب...ارررباب...شما روتختی رو مرتب کنین که بهتون بگم!

لرد بدون اینکه کنترل حرکاتش را داشته باشد شروع به مرتب کردن تختخواب کرد.لودو کمی جلوتر رفت و سرگرم بررسی لرد سیاه شد.
-ای بابا...واقعا اطاعت میکنه...بچه ها؟مطمئنین خودشه؟این همه سال من سعی کردم یه بار از من اطاعت کنه، نشد.

بعد از مرتب شدن تختخواب لرد رو به آگوستوس کرد.تن صدایش به طرز تهدید امیزی بالا رفته بود.
-آگوستوس...یه سوالی کردم...جواب نگرفتم.دلت کروشیو میخواد؟

آگوستوس که نمیدانست چرا لرد با سه نفر حاضر در اتاق کاری ندارد و همه سوالات سخت را از او میپرسد، پشت رز پناه گرفت.
-ارباب شما هم انگار اتصالی دارینا...یه لحظه اطاعت میکنین.دو ثانیه بعد ارباب میشین باز!اونم با دوز بالا!:worry:

لینی لبخند ریونکلاوانه ای زد و کمی به لرد نزدیکتر شد.
-ارباب شما خودتونو خسته نکنین.الان ازتون خواهش میکنیم یه چیزی برای ما بنویسین.میشه؟این کاغذو بگیرین...هر چی من گفتم بنویسین.به همین سادگی!:pretty:




پاسخ به: آموزشگاه مرگخواری
پیام زده شده در: ۲۱:۲۱ یکشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۱
#90

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۴ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۸:۰۹ جمعه ۶ دی ۱۳۹۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1024
آفلاین
_ خوب ارباب شما چجوری قدرتتون این قدر زیاد شده ؟

لرد بدون مکث جواب داد : من قدرت خودمو دارم . من هر بار که می گم آواداکاداورا ...

دو ساعت بعد


لینی :

رز : :hyp:

آگوستوس :

لرد بدون ذره ای خستگی ادامه داد : و تمام قدرت من از اون نشئت می گیره .

رز با خستگی گفت : بسه دیگه . من همیشه می دونستم قدرت لرد از وجودشه و هیچ چیز اضافه ای نیست .

لینی نالید :خوب حالا فقط بگیم یه وصیت نامه بنویسه .

آگو گفت : آره ، ارباب تو وصیت نامت بنویس من وارثتم .

لینی :

آگوستوس : امم ، منظورم اینه که ما . بگو ما وارثتیم .

_ آگوستوس چرا باید تو رو وارث خودم بکنم ؟! اصلا ارباب قصد مردن نداره که وصیت نامه بنویسه .

لینی و رز و آگو که صدای لرد لرزه بر اندامشون انداخته بود به طرف لرد برگشتن .

لرد کروشیویی فرستاد و گفت : آگوستوس ارباب عادت نداره یه سوالو تکرار کنه . جواب بده .


بار دیگر سایتی که دوست می داشتم. :)


پاسخ به: آموزشگاه مرگخواری
پیام زده شده در: ۱۶:۱۵ شنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۱
#89

دافنه گرینگراسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۱ پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۲:۵۴ چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1174
آفلاین
-نه...تو این کارو نمی کنی.
-خوبم میکنم.
-اما...اما..
-من که نگفتم الان میگم.گفتم اگه منو همراه خودتون نکنین به بقیه دوستان اطلاع میدم.
و ادامه داد:
-قبول؟
-قبول.
-قبول.
-قبول.ولی قول دادی به کسی نگی ها.
-خیالتون جمع.evilsmile.با ایدم موافقید مگه نه؟
-آره.
لودو گفت:
-ارباب بودنو عشقه.
-هی.هی...چه خبرته؟
بچه ها ولی بقیه مرگخوارا مشکوک نمی شن؟
-نه بابا.
...


تنها گیاهِ سیاهِ فتوسنتز کننده ی بدون ریشه ی گرد، با ترشح مواد گازی سیاه از واکوئلش. چرا ایمان نمی آورید؟


پاسخ به: آموزشگاه مرگخواری
پیام زده شده در: ۲۱:۵۸ چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۱
#88

لودو بگمنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۲ دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۵۷ جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۷
از در عقب، صندلی جلو!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1316
آفلاین
- نه به نظرم ممکنه لازم بشه برای این که مرگخوارها مشکوک نشن یا بعدا بتونیم اطلاعاتی ازش کسب کنبم، پس بهتره متناوبا به خودش دستور بده از طرف ما

- خوب اینجوری ممکنه اثر معجون از بین بره و بیاد کارمونو تلافی کنه، لرد بدجور تلافی میکنه

- باو شما چقدر احمقین بهش دستور بدین تمام قدرت ها و اطلاعاتشو به شما منتقل کنه بعدم وصیت کنه که شما جانشینش هستید بعدم خودشو بکشه، خلاص :evilsmile: مرلینا حال کردید ایده رو؟


سه مرگخوار با تعجّب به منبع صدا که زیر تخت لرد بود خیره شدند.
ابتدا شیء براق و گرد و نرم و خوش فرمی که بعدها مشخص شد کله ای کچل بوده و سپس باقی قسمت های یک بدن حجیم بیرون آمد.

- تو اینجا چی کار می کردی بـــوقی؟

- راس میگه، تو اینجا چی کار می کردی بــــوقی؟

- اینو الان من گفتما لینی

- نخیر مال من آخرش که بوق زده شد فرق داشت تو از کجا میدونی آخر جمله من با مال تو یکی بوده؟

- راس میگیا


دقایقی بعد

- چرا کسی چیزی نمیگه؟

- چون نویسنده خیر سرش میخواد تعلیق ایجاد کنه که اون یارو گولاخه که از زیر تخت درومده معلوم نشه کی بوده :d:

- لودو رو میگین؟

- ای بابا اینو نباید بگی رز :vay:

- چرا آخه؟

- گفتم که، برای این که برای فهمیدن هویت این شخص هم که شدی کسی رغبت کنه این رول رو بخونه :zogh:

- بیخیال لو رفتم دیگه تموم شد

- خوب پس حالا بگو اون زیر چی کار میکردی؟

لودو سرفه ای کرد و خاک لباسش را تکاند و گفت: من مدت ها بود دنبال پرونده سازی بر علیه لرد بودم که کودتا کنم، یه از مرلین بی خبر که نه به فکر خودشه نه به فکر فامیلاش و عمه اش به من گفت که لرد از وقتی که تو پرورشگاه بوده شب ادراری داشته و هنوزم این بیماری رو داره و این راز بزرگ زندگی لرد و نقطه ضعفشه، منم برای داشتن مدارک کافی برای اثبات این مطلب یک ماهه اون زیرم ولی دریغ از یک چکّهالبته همین هم با توجه به تجرّد ارباب یک چیزایی رو ثابت میکنه، ولی خوب دیگه مهم نیست

- تو یک ماه اون زیر بودی؟

- قرار بود با روفوس شیفتی واستیم ولی یه شب اومد دیگه نیومد منم مجبور شدم خودم تنهایی عملیات رو انجام بدم. اگر هم امشب متوجه نمیشدم که شما افسار لرد رو دست گرفتین همچنان اون زیر میموندم

- تو میدونستی شاهکار خلقتی لودو؟

- خوب حالا با نقشه من موافقید؟

- چرا ما باید تو رو هم همراه خودمون کنیم؟

- چون من میتونم به همه مرگخوارا بگم که چی به چیه :evilsmile:


ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۱/۳/۳۱ ۲۲:۱۱:۰۲
ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۱/۴/۱ ۱۵:۱۳:۴۹
ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۱/۴/۱ ۱۵:۲۶:۰۱

هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: آموزشگاه مرگخواری
پیام زده شده در: ۱۲:۰۱ چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۱
#87

ریونکلاو، مرگخواران

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۵۳:۱۷
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 5464
آفلاین
رز یادآوری میکنه: ولی اگه لرد مدتی دستوری از ما دریافت نکنه حالش بد میشه!

- خب که چی؟

لینی حالت نگرانی به خودش میگیره و میگه: ما که نمیخوام لردو بکشیم، میخوایم؟ :worry:

هرسه با ناامیدی نگاهی به چهره ی خبیث همدیگه میندازن و به این نتیجه میرسن که رسیدن به قدرت چقدر اونارو بدذات تر کرده و از خودشون خجالت میـ...

آگوستوس با جدیت میگه: نه من خجالت نمیکشم. لرد همیشه میگه، هرچی سیاه تر بهتر! اینطوری مرگخوارای بهترین برای لرد میشیم. خبیث تر و مورد لرد پسند تر! مگه نه؟ :d:

لینی و رز نگاه بسیار شک برانگیزی به هم میکنن و به این فک میکنن که ارباب سیاهی بیشتر رو در مقابل اطاعت بیشتر ازش میخواد.

لینی ضربه ی آرومی به سرش میزنه و میگه: ما چمون شده؟ چرا دیگه به لرد نمیگیم ارباب؟

رز هم مث لینی ضربه ای به سرش میزنه و میگه: درسته!

اما یهو لحنش عوض میشه و میگه: چون از این به بعد قراره ما ارباب باشیم!!!

لینی و آگوستوس هم ییهو تصمیم قاطع خودشونو میگیرن و میگن: ما اربابان جدیدیم! :zogh:

صبح روز بعد:

آگوستوس، رز و لینی نامه ی لرد رو که توش نوشته مدتی قراره از اونجا بره و اون سه تا رهبری مرگخوارارو برعهده میگیرن بالا گرفتن و با خوش حالی بهش زل زدن.

لرد هم گوشه ی اتاق در حال تمیز کردن پتوی روی تختاس.

آگوستوس برای آخرین بار از رز و لینی میپرسه: حالا آخر قرار شد چی کار کنیم؟ از لرد بخوایم وقتی از اینجا دور شد هر چن دقیقه یه دستور خاصو مرتب انجام بده تا حالش بد نشه، یا کلا دیگه دستور ندیم و حالش بد شه و بیفته بمیره و ما تا ابد ارباب باقی بمونیم؟

رز و لینی بعد از کمی تفکر بالاخره به نتیجه میرسن و شروع به صحبت میکنن ...


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۱/۳/۳۱ ۱۳:۲۸:۰۷

🙋‍♀️ فقط اربـاااااااب! 🙋‍♀️

فقط بلده بشینه یه جا، بدون این‌که بدونه چرا!
تصویر کوچک شده




پاسخ به: آموزشگاه مرگخواری
پیام زده شده در: ۱۱:۰۷ سه شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۱
#86

لونا لاوگود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۳:۰۴:۰۹ پنجشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۲
از خرس مستربین خوشم میاد!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 706
آفلاین
سپس رز از صندلی خود بلند شد و به سمت آن سوی میز رفت و دست لرد رو گرفت و گفت: بیاید بریم کمی استراحت کنید ...

لرد حالت خمیازه ی نمادینی به خود گرفت و مانند کودکانی که از حرف مادرشان اطاعت میکنند دنبال رز راه افتاد.

- خب لرد. این کلاه بوقی رو هم بذارید رو تختتون و بخوابید!

لرد اطاعت کرد و بعد از گذاشتن کلاه روی سرش پتو را تا چانه بالا کشید ولی چشمانش همچنان باز بود.

رز توجهش به جا چوبدستی لرد روی میز افتاد و گفت: لرد اینو میدینش به من دیگه مگه نه؟

لرد به نشانه ی تایید سرش را تکان داد و رز حریصانه جا چوبدستی که از جنس پوست تسترال بود را درون جیب ردایش گذاشت و از اتاق خارج شد.

چند ساعت بعد - گوشه ای از خانه ی ریدل

لینی با عصبانیت گفت: چرا تو باید رئیس باشی؟

آگوستوس با بیخیالی گفت: چون من اول به همه ی مرگخوارا گفتم لرد کاراشو به من و دستایارام سپرده!

رز هر دو را با سقلمه ای ساکت کرد و گفت: الان مهم نیست کی رئیسه! مهم اینه که تا وقتی که اثر معجون نرفته باید یه کار کنیم همه ی کارا بیفته دسته ما!

لینی با زیرکی گفت: چطوره آخرین دستور رو به لرد بدیم؟ اینکه واسه مدتی بره یه جای گمنام تا دیگه نتونه برگرده و اونوقت ما میشیم جانشینش توی اون نامه ای که قراره قبل از رفتنش بنویسه ...


Only Raven !


تصویر کوچک شده


پاسخ به: آموزشگاه مرگخواری
پیام زده شده در: ۲:۳۸ جمعه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۱
#85

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
خلاصه:

مرگخوارا از کار زیاد خسته شدن.تصمیم میگیرن کمی معجون توهم زا به خورد لرد بدن که بتونن کمی استراحت کنن.ولی اشتباها معجون اطاعت رو به لرد میدن که تاثیرش تقریبا مثل طلسم فرمانه.با این تفاوت که کسی که این معجون رو خورده مجبوره دائم از دستورات سه نفر( در این سوژه لینی ، رز و آگوستوس)اطاعت کنه و اگه دستوری از اونا دریافت نکنه حالش بد میشه.
سه مرگخوار ضمن اینکه از ارباب برای انجام کارهای خونه استفاده میکنن کاری کردن که اون عاشق بلاتریکس بشه.
نکته 1:بجز این سه نفر کسی از معجون و تاثیرش اطلاع نداره.

نکته 2:تاثیر معجون موقتیه.(چند ساعت)

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

-بلا، عزیزم...اگه مایل باشی میتونی دسر منم بخوری.البته نه همشو!توت فرنگیشو بهت میدم.جاهای قرمزرنگش بمونه.اون برگای سبز بالاشو میتونی برداری!:pretty:

بلاتریکس با خوشحالی کمی از دسر لرد برداشت.
-اوه...نه ارباب.شما خیلی ضعیف شدین.باید کمی تقویت بشین.فقط برای اینکه دستتونو رد نکرده باشم اینو قبول میکنم.

مرگخوارها با چشمان متعجب به زوج عجیبی که در مقابلشان نشسته بودند خیره شدند.رودولف با حالتی عصبی دستمالش را ریز ریز میکرد و روی میز میریخت.لرد متوجه حرکات غیرعادی رودولف شد.
-چیه رودولف؟تو مشکلی با رفتار یا حرفای ارباب داری؟

روولف درحالیکه سعی میکرد به چشمان لرد نگاه نکند جواب منفی داد.درست در همین لحظه رنگ لرد پرید.دستهایش شروع به لرزش کردند.بلا با نگرانی دست لرد را گرفت.
-چیزی شده سروروم؟حالتون خوبه؟

لینی که در فاصله کمی از بلا نشسته بود متوجه تغییر حالت لرد شد و اشاره ای به آگوستوس کرد.آگوستوس متوجه شد که مدتی از آخرین دستوری که به لرد داده شده گذشته...و این یعنی خطر!
-ارباب لطفا نمکدونو بدین به من!

صداهایی حاکی از تعجب از گوشه و کنار میز به گوش رسید.سابقه نداشت کسی درخواستی از ارباب بکند.ولی ظاهرا لرد سیاه مشکلی با این موضوع نداشت.نفس راحتی کشید و با لبخندی مضحک نمکدان را به آگوستوس داد.
آگوستوس از روی صندلی بلند شد.
-همتون چند لحظه به من توجه کنین.حتما متوجه شدین که این روزا حال ارباب زیاد خوب نیست.ایشون قصد دارن کمی استراحت کنن.و در این مدت مسئولیتهاشونو به من و دستیارانم لینی و رز سپردن.اینطور نیست ارباب؟:evilsmile:

لرد با همان لبخند مضحک تایید کرد.چهره لینی نشان میداد که چندان از عنوان دستیاری خوشش نیامده!





پاسخ به: آموزشگاه مرگخواری
پیام زده شده در: ۱۵:۱۹ چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۱
#84

ریونکلاو، مرگخواران

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۵۳:۱۷
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 5464
آفلاین
- Oh Yeah! Why not؟ :pretty:

با موافقت رز، آگوستوس دس به کار میشه و چوبدستیشو به سمت لرد میگیره. اما لینی دست آگوستوسو کنار میزنه و میگه:

- کار خودمه! بلا با من شرط گذاشته، پس خودم عملیش میکنم!

آگوستوس بدون کوچیک ترین بحثی موافقت میکنه و یه قدم عقب میره و به بلا خیره میشه که همچنان سعی داره دست لردو بگیره و تو پروندن گرد و خاکا لباسش کمکش کنه. اما لرد با لجاجت جلوی بلارو میگیره و نمیذاره اون حتی بهش دست بزنه.

رز با شگفتی میگه: ایول به ارباب! حتی در این حالتم حاضر نیس بلا بش دس بزنه! :zogh:

لینی بعد از مشاهده ی تلاشای جان گداز بلا، بالاخره طلسم فرمانو اجرا میکنه و سریعا دست به کار میشه. رز و آگوستوس جلو میان و کنار لینی وایمیسن، میخوان هرسه شاهد شاهکار تاریخیشون باشن.

لرد یهو از این رو به اون رو میشه و دست بلارو میگیره و با شیطنت میگه: من دست رد به سینه ی تو نمیزنم بلا. بیا کمکم کن ... شوخی بامزه ای بود نه؟؟

رز و آگوستوس با ناامیدی به سمت لینی برمیگردن. اونا انتظار عکس العمل جالب تری رو از لرد دارن. لینی شونه هاشو بالا میندازه و دوباره به بلا و لرد خیره میشه.

لرد با کمک بلا رداشو صاف میکنه و بعد با غرور میگه: بهتره با هم به شکنجه کردن زندانی جدید مشغول شیم. ما یک زوج شکنجه دهنده ی عالی هستیم.

رز و آگوستوس لبخندی میزنن و دستشونو به نشونه موافقت به لینی نشون میدن، غافل از اینکه لرد از اتاق خارج شده و بلا از شدت هیجان بابت حرفای لرد، رو زمین پهن شده!


🙋‍♀️ فقط اربـاااااااب! 🙋‍♀️

فقط بلده بشینه یه جا، بدون این‌که بدونه چرا!
تصویر کوچک شده




پاسخ به: آموزشگاه مرگخواری
پیام زده شده در: ۱۵:۵۲ سه شنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۱
#83

آماندا بروکل هرستold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۳ دوشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۳:۳۵ جمعه ۱۰ فروردین ۱۳۹۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 497
آفلاین
لینی: ولی مگه این معجون محدودیت زمانی نداره؟ بهتره تا قبل از اینکه اثر معجون از بین میره دوباره-

یه نفر از پشت گوش لینی رو میپیچونه. لینی جیغی می کشه برمیگرده و بلا رو میبینه که چوبدستیشو تو دست دیگش آماده داره.

لینی به تته پته میفته و می گه: چی شده بـ- بلا؟

بلاتریکس گلو شو صاف می کنه و میگه: تو...تو ماه پیش کاری کردی که اعتبار من پیش ارباب بره و ازم وقت گرفتی تا کاری کنی که ارباب دوباره مثل سابق بهم نگاه کنه.

- خب؟

- خب چی؟ الان دقیقا...1 دقیقه و 4 ثانیست از تموم شدت وقتت می گذره. شد 7 ... 8 ... لینی آماده باش که در حضور همه حسابتو بزارم کف دستت!

یه دفعه صدای شترقی به گوش می رسه و لینی اربابشو می بینه که بر اثر شکستن یکی از پایه های صندلی که روی اون داشت پنجره رو پاک می کرد نقش زمین میشه!

بلا با دیدن این صحنه لینی رو ول می کنه و به طرف لرد میدوه.

- مای لرد، دارک لرد! چی شد؟؟ حالتون خوبه؟ دستتونوبدین من. بزارین من...

لینی گوششو که قرمز شده بود می مالونه و بالبخند عجیبی به اربابش که دستشو از دست بلا بیرون می کشه و سعی می کنه ردا شو از تماس با اون حفظ کنه نگاه می کنه.

آگوستوس که منظور لینی رو فهمیده می گه: لینی...بنظرت کار درستیه؟

- معلومه! مخصوصا برای حفظ جون خودم از دست بلا!

رز که هنوز به درجه اعلای ریونیّت نرسیده میگه: خب به منم بگین قضیه چیه؟!

- رز، حاضری به کمک هم کاری کنیم که ارباب عاشق بلا بشه؟


ویرایش شده توسط آماندا بروکل هرست در تاریخ ۱۳۹۱/۲/۱۲ ۱۵:۵۳:۰۹


Re: آموزشگاه مرگخواری
پیام زده شده در: ۱۸:۴۵ چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۰
#82

ریونکلاو، مرگخواران

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۵۳:۱۷
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 5464
آفلاین
آگوستوس اینو میگه و به سمت پنجره حرکت میکنه. مرگخوارا دور استخر جمع شدن و در حال آب بازی کردن با هم هستن.

بلا هم یه گوشه نشسته و جلوش یه دسته گل رز قرمز گذاشته شده. دو سه تا از گلا سیاه شدن و بلا سعی داره بقیه اونارو هم سیاه و مخوف کنه. در کل هر مرگخواری مشغول یه کاری بود.

آگوستوس از پنجره دور میشه و میگه: حتما میدونین که من یه پا استاد معجون سازی واسه خودم هستم. میدونستین که این معجون فقط برای سه نفر تاثیر داره؟

رز و لینی با تعجب نگاهی بین هم رد و بدل میکنن و با هم میگن: یعنی چی؟

آگوستوس شروع به قدم زدن تو اتاق میکنه و میگه: یعنی فقط سه نفر میتونن به خورنده ی معجون دستور بدن ... یعنی ما سه تا!

رز دست به سینه وایمسیه و لینی هم چهره شو درهم میکشه و هردو منتظر ادامه ی حرفای آگوستوس میمونن.

- خو چرا یه ذره مغزتونو به کار نمیندازین؟ ما میتونیم کنترل همه ی مرگخوارارو بدست بگیریم!

لینی از مغز ریونیش (!) استفاده میکنه و با هیجان میگه: منظورت اینه که به بقیه مرگخوارا نگیم چی شده و ادای اینو در بیاریم که معجونو نتونستیم به خورد لرد بدیم در حالیکه دادیم و همه چی در اختیار ماس؟

رز به خاطر همنشینی با لینی هوشش بالا "تر" رفته و میگه: اونوقت ما لردو کنترل میکنیم و میشیم سرور مرگخوارا.

آگوستوس بشکنی میزنه و میگه: دقیقا!

و هر سه با نگاهایی شیطانی به لرد که در حال تمیز کردن شیشه ی پنجره س خیره میشن.


🙋‍♀️ فقط اربـاااااااب! 🙋‍♀️

فقط بلده بشینه یه جا، بدون این‌که بدونه چرا!
تصویر کوچک شده









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.