هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۲:۱۹ سه شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۱

هکتوردگورث.گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۱۶ سه شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۰:۳۳ شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 27
آفلاین
آتش - جارو - جن - طلسم - پری - ردا - بانک - سرعت - شب - آب
یه لیوان آب خوردم و بعد سوار جارو شدم. با سرعت حرکت میکردم و از بالا ی بانک گذشتم. ردام به سقف بانک خورد که اون جا یه جن بود. بعد ردام آتش گرفت.یه طلسم به کار بردم و آتش خاموش شد.بعد تا شب
پرواز کردم و بعد رو زمین نشستم. اون جا هم یه پری دیدم.

دوست عزیز، هدف از این تاپیک صرفا قرار دادن این کلمات داخل یک جمله نیست. شما باید جمله هایی بنویسی که این کلمات در اون استفاده شده باشه و سعی کنید که خلاقیت خودتون و تخیل رو حتما و حتما در نوشته تون وارد کنید. سعی کنید نوشته تون نکته جالب یا جذابی باشه. برای این کار احتیاجی نیست یه نوشته خیلی سخت و سنگین بنویسن یا حتی پر حجم. جملات میتونن خیلی ساده باشن و کوتاه، اما باید با معنی باشن.
فعلا تایید نشد.


ویرایش شده توسط ایوان روزیه در تاریخ ۱۳۹۱/۴/۱۳ ۲۱:۳۱:۳۶


پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱:۱۱ جمعه ۹ تیر ۱۳۹۱

آگوستوس راکوود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۹ پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۹:۰۵ چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۱
از ت خیلی بدم میاد !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 18
آفلاین
آتش - جارو - جن - طلسم - پری - ردا - بانک - سرعت - شب - آب


قدم های رونالد ویزلی تنها عامل صدا در سکوت شب بود. به جز او، همه ی جهان خواب بودند. طلسم خواب ! ردای رون روی زمین میکشید و او چنان با سرعت میدوید که انگار سوار جاروی آذرخش خود به دنبال یک سرخگون میتازد. دلش آتش میگرفت...

نزدیک های بانک گرینگوتز بود، با صدای پاق خفیفی کسی از ناکجا ظاهر شد، درست پشت سر او. رون ناخودآگاه فریاد زد ! صدای افتادن چیزی در آب شنیده شد. رون چشمانش را تنگ کرد و به جن کوچک که جلوی در بانک خوابیده بود تلنگر زد..

- هی، بیدار شو... من رونالد ویزلی هستم، وزیر من رو فرستاده.
- آه... منو بگو منتظر یک پری بودم.
- حالا بعدا" راجع به اونم صحبت میکنیم... هری یک پیام خیلی مهم داره...

نوشتتون مبهم بود‏!‏ یعنی اتفاقات به طور کامل و دقیق بیان نشده بود و باعث سردرگمی خواننده میشد.
با این حال چون تو این تاپیک زیاد سخت گیری نمیشه تایید شد‏!‏
ولی روی نوشته ای که در کارگاه نمایش نامه نویسی خواهید زد دقت بیشتری کنید‏!‏


ویرایش بعد پست شما :

والا کلمات شما هم همچین درست و حسابی نبود و تا اونجایی که من یادمه، نوشته ی مبهم جذابیت بیشتری داره... این داستان هم ادامه داره!



ویرایش شده توسط بانو ویولت در تاریخ ۱۳۹۱/۴/۹ ۶:۳۰:۰۸
ویرایش شده توسط yeam در تاریخ ۱۳۹۱/۴/۹ ۸:۳۶:۱۵
ویرایش شده توسط yeam در تاریخ ۱۳۹۱/۴/۹ ۸:۵۵:۱۲

Woodchuck Todd: Screw all these people, Olive
Olive Penderghast: Haven't you heard? I already did



Easy A


پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۶:۵۸ سه شنبه ۶ تیر ۱۳۹۱

raha22


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۹ سه شنبه ۶ تیر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۳:۰۵ یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 2
آفلاین
خیلی خسته بود تازه کارش را در بانک انجام داده بود و به خانه رسیده بود.
در زد.
جن کوتوله ای در را باز کرد :خوش اومدید ارباب
با بی حوصلگی ردایش را از تنش درآورد و به دست جن داد
-خیلی خسته ام امروز سرم خیلی شلوغ بود چند تا دانش آموز احمق با جارو تو محله مشنگ ها پرواز کردند و حسابی آتش سوزوندن و چند تا پری رو توی یک مهد کودک مشنگی رها کردند پری ها هم اونجا رو به آتیش کشیدند و به سرعت غیب شدند
-چه جالب
-آره فراموش کردن حافظه این همه کودک و معلم بایدم جالب باشه
_معذرت پتی حتما خودش رو تنبیه میکنه پتی قصد توهین نداشت
- پتی هیچ آسیبی به خودش نمیرسونه فهمیدی
-بله ارباب شما خیلی مهربونید پتی از اربابش تشکر میکنه تا ارباب میره دوش بگیره پتی هم واسه اربابش قهوه درست میکنه
-ممنونم همیشه میدونی ی لازم دارم
این را به جن گفت و به حمام رفت.

باعرض معذرت فونت پستون رو تغییر دادم تا با بقیه پستها هماهنگی داشته باشه.
تایید شد‏!‏


ویرایش شده توسط raha22 در تاریخ ۱۳۹۱/۴/۶ ۱۷:۰۰:۳۵
ویرایش شده توسط بانو ویولت در تاریخ ۱۳۹۱/۴/۶ ۱۸:۱۲:۲۷

زندگی ارام است مثل ارامش یک خواب بلند زندگی
شیرین است مثل شیرینی یک روز قشنگ

زندگی رویایی است مثل رویای کودک ناز زندگی زیباست مثل زیبائی یک غنچه باز

زندگی تک تک این ساعتهاست

زندگی چرخش عقربه هاست

زندگی راز دل مادر ، پنبه دست پدر، زندگی مثل زمان در گذر است



پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۲:۱۹ پنجشنبه ۱ تیر ۱۳۹۱

رون ویزلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۹ شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۶:۳۸ سه شنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۱
از تهرون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 10
آفلاین
آتش - جارو - جن - طلسم - پری - ردا - بانک - سرعت - شب - آب


شب
بود و به همراه دو استادم برای شام در کلبه ای در اعماق جنگل کنار آتش گرم و فروزان نشسته بودیم و استادانم برای من از تجربیات خود و ترفند های جادوگریشان و راز ها و طلسم ها صحبت میکردند.
دیوار های چوبی کلبه ی قدیمی استادم پوسیده بودن و آب از گوشه ی سقفش میچکید . اثاث خانه ی او بسیار قدیمی و کهنه بودند . برایم عجیب بود که چرا جادوگر اعظم با آن درخشش ردای گران قیمتش خانه ی آنقدر حقیر داشته باشد .
پس از شام داشتند با آنیکی استاد به مطالعه در مورد طلسمی محرمانه برای کنترل جن ها و پری ها میپرداختند . بسیار سرگرم کار خودشان بودند که مبادا خطایی کنند و همه چیز که آنجا بود به علاوه ی خودشان نابود شود.
ناگهنان استاد اعظم به گوشه ای پرتاب شد . به سرت به سمت من آمد و کاغذی به دست من داد و گفت فرار کن پسر و خودش به سمت دیگر استاد حمله ور شد .
من که گیج و مبهوت بودم که چکار کنم دیگر چشمانم سوی جای دیگری نمیرفت . فقط با دستانم به دنبال جارویم میگشتم
دستم به اولین چیز چوبی که رسید برداشتم و زیر خودم انداختم و به سرعت از آنجا دور شدم .
وقتی کاغذ را خواندم فهمیدم که اگر دست هرکسی که با بانک جادوگری در ارتباط است به این فرمول برسد آن شخص به قدرتی باور نکردنی دست میابد... چون با کمک سرمایه ای که از مواد کمیاب بانک به وی میرسد میتواند به تمام اهداف شوم خود برسد.

مشکل تایپی زیاد به چشم میخوره. سعی کنید از عبارات محاوره مثل کلمه "اونیکی‏"‏در یک نوشته جدی استفاده نکنید.
تایید شد.


ویرایش شده توسط dark-demon در تاریخ ۱۳۹۱/۴/۱ ۱۲:۲۹:۴۵
ویرایش شده توسط بانو ویولت در تاریخ ۱۳۹۱/۴/۳ ۲۰:۴۲:۰۷

اگه جادوگرا منو بپذیرن اینجا موندگارم ...


پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۴:۱۸ چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۱

فرد.ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۴۸ چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۲:۱۰ یکشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۲
از عزیزتون لیلی رفتم زیر تریلی
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 154
آفلاین
دور تا دور ساحره ای آتش گرم و سوزانی فرا گرفته بود. به سرعت ردای آتش گرفته اش را تکان می داد تا آتشش خاموش شود. در تاریکی شب با نا امیدی فریاد های بلندی می کشید و در خواست کمک می کرد. چوبدستیش را در آورد و طلسمی از آن روانه کرد. ولی قدرت آتش بیش از آن بود که با یک طلسم ساده خاموش شود. ساحره دیگر نا امیدانه بر روی زمین نشست و منتظر بود که مرگش فرا برسد اما جن خانگی در میان آتش ضاهر شد و با بشکنی آب را ضاهر کرد و بر روی آتش ریخت و ساحره را نجات داد.

تایید شد‏!‏ نوشته کوتاه ولی جالبی بود


ویرایش شده توسط alijei در تاریخ ۱۳۹۱/۳/۳۱ ۱۴:۴۰:۳۳
ویرایش شده توسط بانو ویولت در تاریخ ۱۳۹۱/۴/۳ ۲۰:۱۰:۰۲


پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۲:۵۹ سه شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۱

پروتی پاتیل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۵۱ چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۸:۱۰ یکشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۱
از آغازی که پایانم بود...
گروه:
کاربران عضو
پیام: 483
آفلاین
یک (شب)بهاری برای انجام ماموریت وزارت سحروجادو مجبور بودم از لندن به شهر دیگه ای برم وچون دو روز وقت داشتم تصمیم گرفتم با (جاروی) پرندم به سوی مقصد پرواز کنم. در میانه های راه دریاچه ی وسیعی وجود داشت که به نظر می آمد آبش یخ زده باشه تصمیم گرفتم کمی ارتفامو کم کنم اما کنترل جارومو از دست دادم . جاروم با( سرعت) به سمت دریاچه میرفت وبالاخره به آب سرد دریاچه برخورد کردم داشتم تمام قوامو جمع میکردم تا در آب سرد شناکنم که یکدفعه یه چیزی منو تو آب گرفت سرمو که برگردوندم یه (پری )دریایی زیبا رو دیدم اون منو به یه خشکی برد وگفت "اینجا جزیره ی کوچیکیه میتونی تا صبح اینجا بمونی اما صبح حتما از اینجا برو "بعد هم در آب ناپدید شد با چند تا( طلسم) (ردامو )خشک کردم و( آتش) ظاهر کردم . کنار آتش نشسته بودم و به این فکر میکردم که اگه خونه میموندم وفرداصبح آپارات میکردم الآن میتونستم کنار خانوادم از شامی که (جن )خونگیمون پخته بودلذت ببرم.

تایید شد


ویرایش شده توسط ایوان روزیه در تاریخ ۱۳۹۱/۳/۳۰ ۲۲:۰۶:۲۹


پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۳:۰۵ جمعه ۲۶ خرداد ۱۳۹۱

دراکو مالفوی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۳ جمعه ۲۶ خرداد ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۰:۲۲ چهارشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۴
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 7
آفلاین
آتش - جارو - جن - طلسم - پری - ردا - بانک - سرعت - شب - آب

(شب) ،همانند پرده ای سیاه جهان رادر بر گرفته بود و ماه این خانه تیره سقف را نورانی کرده بود.
یوکی که یک (جن) عجیب بود سوار بر (جارو) در سکوت غوطه ور در شب (طلسمی) در هوای تیره پرتاب کرد.
(طلسم) با (سرعت) هماننند گلوله ی (اتش) در (ردایی) از شب پراکنده شد و به (پری) برخورد کرد.
با این کارش میتوانست وامش را از (بانک) جادوگران در یافت کند.پس با آرامش و رضایت مقداری (اب) نوشید.
---------------
ببخشید نمیدونستم چطوری باید اونطوری پر رنگش کنم.

با وجود اشکالات محتوایی که داشت (اینکه جن ها سوار جارو نمیشن و مثل جادوگرها طلسم نمیکنن) در نهایت تایید شد.


ویرایش شده توسط ایوان روزیه در تاریخ ۱۳۹۱/۳/۳۰ ۲۲:۰۴:۰۱


پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۳:۲۲ پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۱

پادما.پتيل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۰۲ شنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۴:۵۸ سه شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۰
از خونمون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 92
آفلاین
آتش - جارو - جن - طلسم - پری - ردا - بانک - سرعت - شب - آب

ساعت از نیمه شب همـ گذشته بود و خانه ی پاترها غرق در سکوت به خواب رفته بود . هری با نیمـ نگاهی فضای اطراف را برای پیدا کردن همسرش گذاراند . دود حاصل از آتش که از پنجره اتاق خواب آنها در طبقه دومـ مشخص بود نشان از وجود جینی میداد . به زحمت عینکش را از روی عسلی کنار تخت پیدا کرد و به چشمـ زد ، با چوبدستی اش چراغ خواب را روشن کرد و کمی از آب لیوان کنار تخت که طعم گرمی داشت نوشید . پله ها را یکی یکی پایین میرفت که صدای دابی جن مهربان و دوست وفادار هری که از درون عکس میگفت : اون همـ به تازگی رفته بیرون . هری را به خود آورد. "ممنون دابی" این را گفت و به سرعت از خانه خارج شد . از همان جا میشد جینی که کنار آتش نشسته را به خوبی دید . با یک طلسم ساده و قدیمی ردایش را به سوی خود خواند و به سوی جینی رفت . صورت جینی در نور آتش مانند پری می درخشید ."چیز خاصی باعث شد که این وقت شب اینجا بشینی ؟" جینی که از وجود هری غافلگیر شده بود گفت" نه فقط یاد آوری خاطرات گذشته " و به جاروی قدیمی اش اشاره کرد . هری گفت "مشکلی نیست میتونیمـ همین الان همـ با هم مسابقه بدیم البته نه خیلی طولانی ، فردا به غیر از وزارتخونه باید به بانک هم سری بزنم" جینی با یک لبخند حرف او را تایید کرد و گفت "حتما"

تایید شد


ویرایش شده توسط تارا در تاریخ ۱۳۹۱/۳/۲۵ ۲۳:۳۷:۱۹
ویرایش شده توسط تارا در تاریخ ۱۳۹۱/۳/۲۶ ۱۲:۰۰:۱۵
ویرایش شده توسط ایوان روزیه در تاریخ ۱۳۹۱/۳/۳۰ ۲۱:۵۶:۵۵

Only Raven


username امـ در پاتر مور :

HazelDawn14257


پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۰:۵۳ پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۱

گلرت گریندل والد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۱ چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۶:۱۲ شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۳
از عقلت استفاده کن، لعنتی!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 513
آفلاین
طلسم-آتش-ردا-شب-آب-جارو-پری‏↳‏
‏(‏شب‏)‏تاریک بود و در جنگل چیزی پیدا نبود؛ مردی با‏(‏ردای‏)‏مشکی از (جاروی‏)‏خود پیاده شد و در گوشه ای از جنگل نشست.چوب جادوی خود را از جیب بیرون آورد و (طلسمی‏)‏بر روی تکه های چوبی که بر روی زمین ریخته بود اجرا کرد تا (آتشی‏)‏گرم و مطبوع برای خود آماده کندو قدری (آب‏)‏نوشید تا عطشش را سیراب کند. پس از کمی استراحت،برگ پوستینی از جیب خود خارج کرد و در برابر تصویر‏(‏پری‏)‏دریایی علامتی زد؛ کاغذ و قلم را در جیب گذاشت و چشم ها را بر هم تا کمی استراحت کند

تایید شد.


ویرایش شده توسط War.Mage در تاریخ ۱۳۹۱/۳/۱۸ ۱:۰۰:۵۴
ویرایش شده توسط War.Mage در تاریخ ۱۳۹۱/۳/۱۸ ۱:۱۲:۰۸
ویرایش شده توسط War.Mage در تاریخ ۱۳۹۱/۳/۱۸ ۱:۱۳:۵۲
ویرایش شده توسط ایوان روزیه در تاریخ ۱۳۹۱/۳/۱۹ ۰:۲۶:۴۵

هوش بی حد و مرز، بزرگترین گنجینه ی بشریت است!

Elder با نام علمی Sambucus از خانواده Adoxaceae به معنای درخت آقطی است؛ در حالی که یاس کبود جزو خانواده ی Oleaceae (زیتونیان) میباشد؛ کلمه ی Elder در Elder wand به جنس چوب اشاره میکند و صرفا بدین معنا نیست که این چوب قدیمی ترین چوب باشد.

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۵:۵۰ چهارشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۱

wasde


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۹ چهارشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۷:۱۸ چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 6
آفلاین
کلمات جدید: هوکرا - جینی - شمشیر - گریفیندور - شعر - تاریکی - ترس - تام ریدل - خواب - هفت


تام ریدل:من می تونم با مار ها صحبت کنم
هری سرش رو از قدح اندیشه بیرون اورد و در همین لحظه شمشیر گودریک گریفیندور ظاهر شد شب تاریکی بود که ناگهان صدای جیغ دخترانه ای ازپایین قلعه اومد صدا اشنا بود
رون:این صدا شبیه صدای جینی نبود ؟
هری:چرا ولی ...
حرفش تمام نشده بود که یک شعر در تمام قلعه پیچید
شعر:هفت زندگی هفت جان پیچ (هوکرا)
هی تکرار میشد دیگه همه از خواب بیدار شده بودند پروفوسور وارد شد
هری و رون داشتن جینی و دلداری میدادنند که فهمیدن با این شعر هرکس که اسمشو نبر(ببری میکشتت ) بخواد خواب ترسناکی در موردش می بینه

غذیه این بود
کوچیک شما HaRrY

لطفا از کلمات تعیین شده استفاده کنین و اونها رو داخل متن مشخص کنید:

آتش - جارو - جن - طلسم - پری - ردا - بانک - سرعت - شب - آب

تایید نشد.
نکته: غذیه اشتباهه، شکل درست کلمه قضیه است.


ویرایش شده توسط ایوان روزیه در تاریخ ۱۳۹۱/۳/۶ ۹:۴۵:۵۳
ویرایش شده توسط ایوان روزیه در تاریخ ۱۳۹۱/۳/۶ ۹:۴۷:۲۷







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.