هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: ستاد انتخاباتی مورفین گانت
پیام زده شده در: ۱:۱۸ یکشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۱
#9

اسلیترین، مرگخواران

مورفین گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۷ شنبه ۶ بهمن ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۰:۰۲:۳۳ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲
از ت متنفرم غریبه نزدیک!
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
اسلیترین
پیام: 812
آفلاین
نقل قول:

ریگولوس بلک نوشته:
ای وزیر آینده !

سوالی بس شگفت انگیز و کودکانه مدتی ست ذهنم را درگیر نموده ! آن هم این است که:

وقتی وزیر شدید،‌ جدا از بحث توزیع ذره ذره وجود خودت و مشتقات رنگارنگت میان جوانان و برقراری شادی و آزادی و پرواز و آرامش مادام العمر + کنترل جمعیت کره زمین با مورفینیسم مازاد، چه برنامه جدیدتری برای وزارت سحر و جادو دارید؟! آیا اصلا برنامه ای دارید یا در مجموع شبانه روز ذکر مورفین می گوییم و آرام می شویم اونلی؟!
اگر من وزیر می شدم، به شخصه تاپیک یا سوژه هایی در باب فساد ادارای و مالی وزارتخانه تزریق می نمودم ! شما چطور؟ چه برنامه جدید و بی سابقه ای می توانید داشته باشید؟ یعنی بازم سوژه ها و تاپیک های تکراری اونلی اکتیو میشن در این خراب شده وزارت؟!


بله... سوال بسیار خوب و به جا و دقیق و فنی ای رو مطرح کردید که البته از فنی کار خبره ای چون شما غیر از این هم انتظاری نمیره.
بنده فقط یک انتقاد به شما وارد می دونم. اونم اینکه شما چرا سعی نمی کنید منو درک کنید؟ من حالا بگم شبانه روز تو تاپیکم، شما هی راه براه باید بیاید زنگ ستادو بزنید ما رو بدخواب کنید؟ ساعت از دوی صبحم گذشته. این درسته آخه؟ من با پیژامه باید بیام برای شما برنامه هامو توضیح بدم؟! نمی تونی صَب کنی صُب بیای؟

بعدشم تو نمی بینی من سه تا پست زدم امروز؟ به تعداد پستام نگاه کن! به مدت زمان عضویتم نگاه کن. به آواتار زار و نحیفم نگاه کن. به قیافه ی من میاد با 288 تا پست در عرض 43 سال عضویت، روزی سه تا پست زده باشم تا حالا؟ من الان زیر سرمم... منو از زیر سرم کشیدی آوردی اینجا که برنامه واست تشریح کنم؟ تو خودت یادت میاد در طول دوره ی کوتاه عضویتت بیشتر از یک پست در هفته از من دیده باشی؟... از غریبه باید بکشم از تو هم باید بکشم؟
اصلاح کن خودتو آقای بلک. من خیر و صلاح شما رو میخوام. نکن این کارا رو. مردم آزاری بده.

حالا که تا اینجا اومدم همینقدر بگم که بنده یک بقچه برنامه دارم که دادم بچه های بالا بررسیش کنن. فردا میام بقچمو باز می کنم، برنامه هامو میگم براتون.

خوبه؟ راضی شدی؟ حالا میذاری برم به درد خودم بسوزم و بسازم؟ فردا معاون رسانه ای شدی از این بازیا درنیاریا. نبینم ساعت 3 صبح وقت مصاحبه و شومینه کنفرانس بذاری برام. عزلت می کنم میدم پیام امروز تیتر یک کنه خبرتو!
(یک وزیر خوب باید قاطعیت در برخورد با زیردستانش داشته باشد.:شکلک پیر دانا:)



هورکراکس را به خاطر بسپار؛ ولدمورت مردنیست!


ستاد انتخاباتی مورفین گانت
پیام زده شده در: ۰:۴۷ یکشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۱
#8

ریگولوس بلکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۴۰ جمعه ۲۶ فروردین ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۱:۰۱ شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 304
آفلاین
ای وزیر آینده !

سوالی بس شگفت انگیز و کودکانه مدتی ست ذهنم را درگیر نموده ! آن هم این است که:

وقتی وزیر شدید،‌ جدا از بحث توزیع ذره ذره وجود خودت و مشتقات رنگارنگت میان جوانان و برقراری شادی و آزادی و پرواز و آرامش مادام العمر + کنترل جمعیت کره زمین با مورفینیسم مازاد، چه برنامه جدیدتری برای وزارت سحر و جادو دارید؟! آیا اصلا برنامه ای دارید یا در مجموع شبانه روز ذکر مورفین می گوییم و آرام می شویم اونلی؟!
اگر من وزیر می شدم، به شخصه تاپیک یا سوژه هایی در باب فساد ادارای و مالی وزارتخانه تزریق می نمودم ! شما چطور؟ چه برنامه جدید و بی سابقه ای می توانید داشته باشید؟ یعنی بازم سوژه ها و تاپیک های تکراری اونلی اکتیو میشن در این خراب شده وزارت؟!





ویرایش شده توسط ریگولوس بلک در تاریخ ۱۳۹۱/۵/۱۵ ۰:۵۴:۰۱


پاسخ به: ستاد انتخاباتی مورفین گانت
پیام زده شده در: ۲۳:۳۴ شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۱
#7

اسلیترین، مرگخواران

مورفین گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۷ شنبه ۶ بهمن ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۰:۰۲:۳۳ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲
از ت متنفرم غریبه نزدیک!
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
اسلیترین
پیام: 812
آفلاین
بیانیه ی شماره ی دو

ملت غیور جادوگران!
همانطور که مستحضرید بیانیه ی شماره ی یک، پیش از شروع تبلیغات صادر گشته و از رادیو وزارت به آگاهی شما عزیزان رسید.
همچنان شاهد هستید که فرصت تبلیغات آغاز شده و از ساعات اولیه ی امروز دیگر منعی برای تبلیغات وجود ندارد.
در همین زمینه لازم می بینم نکاتی را خدمت شما ملت بزرگوار معروض دارم:

1. شعار تبلیغاتی این جانب این مصرع از ترانه ی زیبای افریکن الدمن است:

دوباره می سازمت بدن اگر چه با مورفین و حشیش


طرفداران می توانند از این شعار یا پوسترهایی که توسط ریگولوس بلک عزیز تهیه شده (مثل این تصویر) در امضا، آواتار، رنک، پروفایل یا هر جایی که دلشان می خواهد استفاده کنند.

2. در وزارتخانه سحر و جادو سوژه ی جدیدی ارسال نموده ام که داستان وزیر شدن مورفین است.
از تمامی دوستان، دشمنان، موافقان، مخالفان، سیاهان، سفیدان، جادوگران، ساحرگان و غیره و غیره دعوت می شود به ارسال پست در این تاپیک پرداخته و مورفین گانت وزیر و جامعه ی تحت حکومت وی را به تصویر بکشند.

3. بنده در ایام تبلیغات لحاف و تشکم را آورده ام در ستاد و همینجا می خوابم. لذا به صورت شبانه روز در خدمت سوالات، انتقادات، پیشنهادات، کمک های نقدی و غیرنقدی و مشتریان محترم هستم.

4. در پایان لازم می دانم از ریگولوس بلک عزیز به خاطر ارائه ی معرفی نامه ی اینجانب تشکرات لازمه را داشته باشم. البته بعضا مواردی مبهم در این معرفی نامه مشاهده می شود که در ادامه برای روشن تر شدن افکار عموم به آنها اشاره می کنم. اما قبلش اشاره می کنم به موردی در بیانیه ی شماره ی یک.

پس از صدور بیانیه ی شماره ی یک تماس های فراوانی از طرف فدائیان این بنده ی حقیر دریافت شد که اصرار داشتند هویت واقعی ر.ا.ب را کشف کنند و با حمله ای انتحاری فرد مذکور را پودر کنند. حدس های مختلفی از جانب این افراد ارائه می شد از جمله "راه اسفالت بسته نیست"،"رون ابن باباش"،"روح ا... باباشی"و"ریگولوس بلک"!

اینجانب ضمن تکذیب تمامی موارد بالا فدائیان خود را به آرامش دعوت کرده و به شدت از انجام هرگونه عملیات انتحاری و تکفیری منع می کنم و اعلام می دارم ریگولوس بلک هیچ ربطی به ر.ا.ب ندارد و ر.ا.ب اصلا کی هست؟ من که نمیشناسم! ولی ریگولوس را می شناسم و ایشان مدیر است و زحمتکش است و دستی هم به قلم پر دارد و من اگر وزیر بشوم که می شوم و اصلا همین الانشم وزیرم، ایشان را به سمت مشاور رسانه ای خود منصوب می نمایم.

اما در مورد نکات مبهم معرفی نامه ابتدا اشاره می کنم به قسمتی که گفته شده:

نقل قول:
اینجا بود که غیرت اسلیترینی مورفین جوشید و تصمیم گرفت به زندگی و خانه طرح و رنگ مار بدهد. از این رو یک هفته ای خانه را ترک کرد و بعد از یک هفته با یک کیسه پر از مار خشک شده به منزل بازگشت !


این ظاهر قضیه بود. در واقع هدف بنده از این سفر ظاهرا جمع کردن مارخشک بود و هدف اصلی بنده حشر و نشر بیشتر با بچه خلاف های ناکترن و یادگیری راه و رسم تولید و تجارت چیز بود.
اما اینکه چرا به طور مخفیانه و تحت پوشش این کار رو انجام دادم به این دلیل بود که ماروولو با دود و دم مخالف بود و هر وقت سیگار از جیب من پیدا می کرد با کمربند سیاه و کبودم می کرد. شاید نتیجه بگیرید با این حساب ماروولو حتما مرد درستکار و خانواده داری بوده. اما اشتباه نتیجه گرفتید. ماروولو اهل دود و دم نبود ولی اهل قمار بود و کار شبانه روزش در لیتل هنگلتون این بود که در میخانه با پیرمردهای روستا دوز بازی می کرد و اکثرا هم می برد و اصلا زندگی ما از همین درآمد قمار می گذشت.

ماروولو دلیل بردش را اینطور توجیه می کرد که چون قماربازهای دیگر اهل دود و دمند، می بینی یک شب خمارند، یک شب مواد ناخالص بوده، یک شب نرسیده، یک شب بیش از حد توپند و در توهم سیر می کنند و همین هم می شود عامل اصلی باخت آن ها و برد ماروولو. به همین دلیل اعتقاد داشت که یک قمارباز خوب یک قمارباز هشیار است. هشیاری مداوم! و به همین دلیل هم با دود و دم مخالف بود. او دوست داشت من هم مثل خودش قمارباز قهاری بشوم و نامش را در تاریخ لیتل هنگلتون جاودانه کنم. حتی چندبار مرا با خود به میخانه برد که قمار یاد بگیرم ولی من علاقه ای نداشتم. درآمد حاصل کم بود و ریسک بالایی هم داشت. گذشته از آن قوانین بازی دوز بسیار سخت بود و من هر چه بیش تر تلاش می کردم، کمتر یاد می گرفتم.

اما بازار مواد عالی بود و جای پیشرفت فراوانی داشت. من تصمیمم را گرفته بودم و به همین خاطر مجبور بودم تا زمان مرگ ماروولو اینجور پنهانی کار کنم.

نکته ی مبهم دیگر در این قسمت است:

نقل قول:
در دوره کودکی اش هم خونه خانواده گانت خیلی پر رفت و آمد بود و کسی حواسش به مورفین کوچولو نبود. از این جهت وی همیشه به آشپزخونه می رفت و هر سری گردن یکی از خاندان گانت رو می برید.


ریگولوس جان! حقیقت را کامل بنویس برادر! من که بیمار روانی نبودم که هی بیخودی سر ببرم. باید بگم این هم از آن نقش هایی بود که مجبور بودم برای ماروولو بازی کنم. چون از همان بچگی می فروختم، ولی خرده فروشی می کردم دیگر. نوپا بودم. اینجا بد نیست یادی کنم از ننه مورفین خدابیامرز که مشوق اصلی من در این راه بود. هرچه ماروولو مخالف دود و دم بود ننم اهلش بود. خدابیامرز چپق می کشید. و من بارها گفته ام که اصلا مرا مادرم نام مورفین نهاد!
از بحث منحرف نشویم. من تحت نظارت ننه مورفین خرده فروشی می کردم و مجبور بودم برای توزیع جنس در محدوده ی خودم از پوشش استفاده کنم و چه پوششی بهتر از سر بریده؟ بسته را در دهان جاسازی می کردم و سر فرصت مناسب شوتش می کردم برای مشتری های همسایه. که البته علاقه و استعدادم در فوتبال هم از همانجا شروع شد که ریگولوس عزیز در قضیه ی مروپ بهش اشاره کرده.

و مورد دیگر در مورد تراوش مورفین از مورفین است که باید بگویم شروع کار من از آن زمان نبوده بلکه همانطور که اشاره شد من خیلی قبل از این اتفاق در کار مواد بوده ام و این اتفاق هم به نظرم نتیجه ی تلفیق مواد مصرفی و ترشحات غدد درون ریز و قدرت جادوییم بوده است.

وزیر سحر و جادوی دیروز، امروز و فردا
مورفین گانت


ویرایش شده توسط مورفین گانت در تاریخ ۱۳۹۱/۵/۱۴ ۲۳:۴۵:۲۲
ویرایش شده توسط مورفین گانت در تاریخ ۱۳۹۱/۵/۱۵ ۱۸:۳۳:۳۵


هورکراکس را به خاطر بسپار؛ ولدمورت مردنیست!


پاسخ به: ستاد انتخاباتی مورفین گانت
پیام زده شده در: ۱۵:۳۵ شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۱
#6

اسلیترین، مرگخواران

مورفین گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۷ شنبه ۶ بهمن ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۰:۰۲:۳۳ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲
از ت متنفرم غریبه نزدیک!
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
اسلیترین
پیام: 812
آفلاین
و بالاخره پس از سال ها هرج و مرج، پس از قرن ها اختناق و دیکتاتوری مطلق، پس از هزاره ها سرکوب و ظلم... اینک...

افتتاح می شود ستاد مورفین گانت


:hungry1::bigkiss::aros::yoho::hungry1::bigkiss::aros::yoho::hungry1::bigkiss::aros::yoho::hungry1::bigkiss::aros::yoho::hungry1::bigkiss::aros::yoho:


جملات بالا مربوط به مجری ستاد مورفین بود که با شور و احساس فراوان ادا شد و در همان حین آهنگی حماسی پخش شد و مورفین از ستاد بیرون آمد و در معرض دید مردمی قرار گرفت که کران تا کران را اشغال کرده بودند و به محض دیدن مورفین شور و شوقی وصف ناشدنی به راه انداختند و مورفین نیز که بالاتر از همه بود جز مردم چیزی نمی دید (این است خصوصیت یک وزیر خوب!) چونکه از افق تا افق همش مردم بود و جز مردم چیزی دیده نمی شد(اینو گفتم قبلا؟!) مورفین نیز به شور و شوق مردم پیوست:

- من به همه ی شما تعلق دارم مردم! خیلی ممنونم! دوستون دارم! خیلی ممنون!

مورفین چون دید اینجوری نمی شود و حال نمی دهد یک کیسه قرص چیز گفت بیاورند و دوتایش را خودش خورد و بقیه را هم داد هلی بورن کنند روی سر ملت و از همان جایگاه ویژه شیرجه رفت وسط ملت:

- دوستون دارم! خیلی گلین! چاکر اصغر آقا ماست فروش!... مخلصیم!... ئه! شهرام پلنگم که اینجاست! قربون صفاتون!
- هیپ، هیپ! هورااااااا! :yoho: هیپ، هیپ! هورااااااا! :yoho: هیپ، هیپ! هورااااااا! :yoho:

بالاخره یکمی از شور و شوق کاسته شد و مورفین رفت روی چارتا قوطی روغن نباتی که سخنرانی کند برای ملت (این است نشان یک وزیر مردمی!):

ملت بزرگ!
جادوگران! ساحره ها!
در ستاد مورفین گانت بمانید! برای ترکاندن در این شب های تار، محصولات ویژه ای داریم!

ابتدا خدمت شما عرض کنم که به زودی بیانیه ی شماره ی دو صادر شده و در آن یکسری توضیحاتی راجع به دوره ی تبلیغات داده خواهد شد و حالا بنده پاسخگوی سوالات و ابراز محبت های شما ملت عزیز می باشم:

نقل قول:

ایوان روزیه نوشته:
دوست عزیز ستاد انتخاباتی شما از هم اکنون فعال و قابل استفاده است. شما از امروز تا تاریخ 20 مرداد میتوانید به تبلیغ بپردازید.

با تشکر، مسئولین برگزاری انتخابات.


ایوان! یاور همیشه مومن!
مردم! بدانید و آگاه باشید که آقای روزیه همواره در طول دوره های تبلیغات وزارت، اولین نفری بوده که وارد ستاد بنده شده و پست زده و ابراز محبت کرده و همچنین همواره آخرین نفریست که در ستاد پست زده و ابراز محبت کرده و از ستاد خارج می شود. او خیلی وفادار است و من اگر وزیر باشم به او پست و مقام می دهم.
و یک چیزی هم خطاب به خود ایوان می خواهم بگویم و چون متن مخفی نداریم و خصوصی هم هست لطفا کسی بقیه ی جواب ایوان را نخواند.
هوی! روزیه! چرا میگی با تشکر؟! چرا نمی گی موفق باشید؟! ها؟! چرا مثل دوره ی قبل بهم وفادار نیستی؟ رایتو به یه کاسه هلیم فروختی؟! حالا فردا که کورتن قاطی جیره ی آمپول رشد استخوانت کردم، پوکی گرفتی، حالیت میشه!

نقل قول:

پرسیوال دامبلدور نوشته:
مورف
ای پسر گل من

ای پایه ی شب های تنهایی من

ای که با دود خود جان می بخشی به استخوان هایم
بدان که در این مبارزه ی نابرابر من از تک تک تارهای محاسنم در قبال تو و موفقیتت مضایقه نخواهم کرد
ای عزیز جان من

ای وزیر آینده ی من

تو سر بخواه از من
من در طبق اخلاص تقدیمت می کنم



رای من
مورفین گانت


زنده باد پرسیوال! تو برعکس پسر ناخلفت جادوگر بزرگی هستی و خیلی هم بابصیرتی. چون این موضوع رو درک کردی که ما درگیر یک مبارزه ی نابرابریم.
ما اینوریم و اونا اونور!
هر شاهد منصف و آگاهی که این صحنه ی نابرابر رو ببینه مطمئندن حق رو و رایش رو! به ما میده.
مطمئن باش که در این راه دشوار، من نیز تا آخرین قطره ی مورفین جاری در رگهایم از پای نخواهم نشست و از به قول ر.ا.ب "آزادی و پرواز" شما ملت غیور حمایت خواهم کرد!

نقل قول:

آنتونین دالاهوف نوشته:
مورفین حق تو رو خوردن تو الان باید مدیر کل انجمن های سایت بودی. تو باید پدرخوانده کل سایت بودی. تو چیت از پدرخوانده واقعی کمتره؟ خشن نیستی که هستی مقتدر نیستی که هستی تو کار مواد نیستی که هستی آدمکش نیستی که هستی. بیا و حقتو بگیر ما هم باهاتیم.

مورفین برو بالا مورفین برو بالا


دالاهوف! ای همکار و غمخوار و مرگخوار قدیمی!
دست رو دلم نذار که خونه! اصلا دستاتو شستی؟!
بله. بنده با این سابقه ی... یه لحظه... 1391 منهای 1348 میشه... 43! بله! بنده با این سابقه ی چهل و سه ساله آیا باید در این موقعیت باشم آیا؟! آیا این صحیح است و عدالت است و خوب است؟ نه! پس باید این حق رو گرفت.

آنتونین دالاهوف! من هم اکنون تو را به سمت رئیس سازمان نگو و نپرس وزارت منصوب کرده و به تو ماموریت می دهم با توجه به سوابق مدیریتیت هرچه پرونده ی فساد مالی و اخلاقی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و نظامی و ژئوپلتیک از مدیران داری برایم بیاوری تا حربه ای داشته باشیم برای دفاع از خود و گرفتن حق و حقوقمان!

نقل قول:

الفیاس دوج نوشته:
مورفین مثل اینکه تو هم حرفایی برای گفتن داری!‏

یکمی از نحوه خورده شدن حق و حقوقت توی سایت برای ما بگو.
و اینکه برنامه هات برای جلوگیری از تکرار اینگونه اتفاقات چیه؟

ممنون.


حرفی برای گفتن؟!
دریا دریا حرف و سخن و پند و اندرز در دل من انباشته است. اما گوش شنوایی نیست تا غم دل با او بگویم!
بله. در مورد خورده شدن حق و حقوق... یادم میاد سال 48 که این سایت تاسیس شد قرار ما با جیمز پاتر این بود که 99 درصد حقوق سایت به حساب من ریخته بشه و یک درصد به حساب اون. این روال ادامه داشت تا سال 67-68 که ارباب جیمز پاتر رو کشت. بعد از اون طبیعتا اون یک درصد هم مال من می شد ولی من رحم و روز کردم به حال پسر یتیم کله زخمی جیمز و گفتم بذار این یک درصدو بریزم به حساب گرینگاتزِ این طفل معصوم که فردا بزرگ شد دستش خالی نباشه. شما در کتاب هم می بینید که حساب هری همیشه پر پول بود. با خودتون نپرسیدین این پول از کجا می اومد؟ جیمز الکلی که یه نات پس انداز نداشت، براش ارث گذاشته بود؟ یا سیریوس آس و پاس و تحت تعقیب حسابشو پر می کرد؟ اون من بودم که نذاشتم این پسر جلوی هم سن و سالاش سرشکسته باشه!

جاروی نیمبوس 2000 رو کی برای هری فرستاد؟ سیریوس؟ این بابا غذا نداشت بخوره. تو غارهای هاگزمید قایم می شد که رون و هرمیون براش دوتا تیکه مرغ ببرن. شکل سگ می شد و تو سطل آشغالای هاگزمید دنبال غذا و روزنامه می گشت و اگه غذا پیدا نمی کرد مجبور می شد موش بخوره! حالا چطور یه فرد تحت تعقیب و گدا می تونه تو روز روشن و از شلوغ ترین کوچه یعنی دیاگون، تو چشم ترین جنس سال رو بخره یا بدزده و برای هری بفرسته؟
من بودم که جارو رو براش خریدم و فرستادم و خیال می کردم این بچه هم مثل باباش سربراهه. ولی اشتباه کردم.

سالهای 82-83 بود که هری یاد گرفت با زوپس کار کنه و جای باباشو تو سایت گرفت.بعدش یه روز که خواستم لاگین کنم دیدم نمیشه و وقتی تحقیق کردم دیدم حذف شناسه شدم! کله زخمی 99 درصد حقوق سایت رو به حساب خودش می ریخت و یک درصد باقیمونده رو هم خرج نگهداری سایت می کرد و حتی یه نات هم به من نداد.
و حالا من برگشتم تا حقم رو بگیرم. تا فریاد بزنم من 99 درصدم! وی آر ناینتی ناین! وی آر ناینتی ناین!

اما برای جلوگیری از تکرار چنین اتفاقی بنده از همکاران مرگخوار مدیرم خواهم خواست که دسترسی کله زخمی رو به کاربر عضو محدود کنن و دسترسی های منو برگردونن تا دوباره همه چیز به روال سابق برگرده و همه به خوبی و خوشی تا آخر عمر در کنار هم زندگی کنیم.

فقط موند ریگولوس بلک عزیزم که در بیانیه ی شماره ی دو که به زودی صادر خواهد شد، به مقاله ی پربار ایشون خواهم پرداخت.


ویرایش شده توسط مورفین گانت در تاریخ ۱۳۹۱/۵/۱۴ ۲۱:۳۳:۵۱
دلیل ویرایش: اگه گفتی؟!!!


هورکراکس را به خاطر بسپار؛ ولدمورت مردنیست!


ستاد انتخاباتی مورفین گانت
پیام زده شده در: ۱۰:۵۰ شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۱
#5

ریگولوس بلکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۴۰ جمعه ۲۶ فروردین ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۱:۰۱ شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 304
آفلاین
مورفین گانت، مورفینیسم عصر طلایی !

مورفین در لیتل هنگتون، داخل دنیا افتاد ! (شاهدان در حین تولدش می گفتند مورفین نمی خواست که به این دنیا بیاید و ناپاکی ها و بی اصالتی ها و ماگل ها و دروگه های کثیف و خون لجنی ها را ببیند، از این رو مقاومت کرد، اما دیگه به اصرار مادر و خراب مرام مادر شدن و این حرفا، پا به این دنیا گذاشت ! ) . در همان دوره کودکی اش علاقه شدیدی به چاقو داشت. در دوره کودکی اش هم خونه خانواده گانت خیلی پر رفت و آمد بود و کسی حواسش به مورفین کوچولو نبود. از این جهت وی همیشه به آشپزخونه می رفت و هر سری گردن یکی از خاندان گانت رو می برید. پدرش ماروولو ابتدا متوجه این موضوع نشد اما بعدها فهمید که تعدادشان هر سری کم می شود تا جایی که خودشان سه نفر باقی ماندند:
تصویر کوچک شده
«من همیشه روحیه خشن و ماگل ستیز پسرم رو تحسین کردم ! هر چی باشه خون سالازر اسلیترین کبیر توی رگهاش در جریان بوده ! اما هیچ وقت فکرشو نمیکردم اشتباها به جای ماگلها به ماها چاقو بزنه ! جا خوردم وقتی دیدم داره تنهایی توی سالن شهید جکسون پور با کله های خاندان ما در نقش توپ کوافل، کوییدیچ بازی می کنه ! »

وقتی پا به دوره نوجوانی گذاشت، بسیاری از مهمانان در خانه گانت ها، اصرار و تاکید این خانواده به اصالت شان را مسخره می کردند. تا اینکه روزی ماروولو، تصمیم گرفت پارس کند، لذا همه مهمان ها را بیرون کرد، دیگر مهمانی هم دعوت نکرد و به نشانه اعتراض و تاکید مجدد برای اصالتش، چند روزی به دور دستها سفر کرد و با چیزی شبیه به مار بازگشت و آنرا خشک نمود و به درب خانه شان میخ کرد. از این حرکت ماروولو گانت چند روزی گذشت تا اینکه حاج کالین از شیوخ قزوین(ترجمه خارجکی= لیتلوین) به همراه تعدادی از مامورین وزارت در مقابل خانه اش تجمع کردند. ژرژر ژرژریان ، یکی از مامورین حاضر در آن ماجرا به ما این چنین می گوید:
تصویر کوچک شده
«حاج کالین به وزارتخونه اومد و شکایت کرد که مرد گوریل مانندی شلنگ یکی از مرلینگاه های نقلی و شیک، با آیفون تصویری و فول امکانات یکی از حرم های اختصاصی اش را دزدیده ! به محض گفتن گوریل فهمیدیم که منظورش کیه ! به اتفاق حاج آقا به لیتل هنگتون رفتیم و درب خانه گانت ها رو زدیم و اتفاقا دیدیم که شلنگ مرلینگاه به درب خانه میخ شده ! کلی دم در با ماروولو گانت جر و بحث داشتیم که شلنگ رو به همراه خسارتش پس بده اما حاضر به انجام این کار نمی شد ! حاج کالین شخصا به مقابل ماروولو رفت تا عمل قبیح دزدی اش را برایش بشکافد و شلنگ را پس بگیرد، اما ماروولو گانت پارس کرد و پارس او به عنوان ژیلت عمل نمود و ریش های حاج کالین را به کسری از ثانیه تراشید و کالین از شکایتش صرف نظر کرد ! :pretty: »

گفته می شود وقتی مورفین از پشت پنجره ماجرا را می دید توانست از یک چهلم مغزش برای نخستین بار بهره بجوید و بفهمد که پدرش با حیله یک شلنگ به جای مار به درب خانه میخ کرده است. اینجا بود که غیرت اسلیترینی مورفین جوشید و تصمیم گرفت به زندگی و خانه طرح و رنگ مار بدهد. از این رو یک هفته ای خانه را ترک کرد و بعد از یک هفته با یک کیسه پر از مار خشک شده به منزل بازگشت ! وی تمام وسایل و سیستم منزلشان را ماری و مبتنی بر مار کرد ! نخ سیفون مرلینگاه را از جا در آورد و به جای آن یک مار بوآ قرار داد. همینطور از یک مار زنگی به عنوان سیم اینترنت و سیم سرور (اون موقع وایرلس و وایمکس اینا اختراع نشده بود ! ) استفاده نمود. حتی به عنوان کمربند ! حتی به عنوان سیم گیتار ! و کلی حرکت ماری دیگه هم انجام داد.

حدود 18 سالش بود که وقتی راه می رفت، فهمید از زیر پوستش مایعاتی بیرون می ریزند. ابتدا تصور می کرد چون در پیاده روهای لیتل هنگتون دختر مخترای دم بخت و جوان را می دید، عرق شرمش است که می آید ! اما فهمید به طور عجیبی از کنار هر کسی که رد میشه، رایحه این مایعات حالت های مستی و خماری و بیهوشی رو بهشون القا می کنه ! بعضی ها رو هم وادار به بندری زدن می کرد ! و این موضوع سرآغاز تحول جهان جادوگر و ماگل بود ! مورفین، از مورفین استخراج شد و علم طب ماگل ها را زیر و رو نمود و آرامبخش مطلق دردها شد ! گرچه خانواده گانت همچنان از ماگل ها نفرت داشتند اما سودی که از این کاربرد بدن مورفین وجود داشت، برایشان مهم تر بود.
تصویر کوچک شده
مورفین کم کم تصمیم گرفت خودش آزمایشاتی انجام دهد و چیزهای اختراع کند که به جوانان عصر آهن و فلز، آزادی و پرواز دو چندان بدهد. چیزهای وی بسیار چیز بودند و جوانان چه ماگل چه جادوگر، عاشق چیزهایی بودند که او میان همه توزیع می کرد ! . نتیجه آن طی دو دهه مشخص شد و بسیاری از جوانان جوری محتاج و دلبسته مورفین گانت شدند که شب تا صبح با آه و ناله و درد و گریه فراوان در زیر پل و پیاده رو منتظر او می شدند که صبح شود و او را تا عمق پوستشان در آغوش بکشند ! . خانم سگناز اسطوره صفت ، یکی از بانوان رشیدی است که سالها تجربه مورفینیسم را در زیر پل پارک وی (ترجمه= پل دارک وی ) داشته و همچنان دارد. این بانو که هم اکنون یکی از چشم هایش در موقعیت پیشانی اش قرار گرفته و دیگر چشمش با دهانش هم خانه شده، در مورد تجربه اش با گریه می گوید:

«آقا ! دادا ! یارووو ! من اشن نوکر مورفین ژونم ! به مرلین خرابشم اشن ! هر شب تا صبح اینژا ژیر همین پل منتژرم که بیاد ! میدونم میاد ! بد قول نیس ! خدا خیرش بده ! ما جوونا رو میشاژه ! »
تصویر کوچک شده
در نقطه مقابل هم مشتی جیگر الله ، 90 ساله، ساکن زیر زمین، داغدار 40 فرزند خود است که از دیدگاه وی همگی طعمه مورفینیسم مورفین گانت شدند و الان همشون زیر خاک خوابیدند.

«اَی خدا لعنت کنه این یارو مورفین جادوگر رو ! هر 40 تا بچه ام رو گرفت فرستاد سینه قبرستون ! الان من اینهمه دلار که قایم کردم توی بالشت و جوراب رو برای کی بذارم؟ نه نوه دارم، نه عروس، نه داماد، نه بچه ! همش رو باید خرج قرتی بازیای این زن 20 ساله ام کنم دیگه ! اه ! تف به این زندگی ! لعنت بر مورفین ! :vay: »

اما در برابر این ادعای مشتی جیگر الله هم منتقدان و هواداران زیادی واکنش نشان دادند و نظر اکثر آنها این بود که: «تعداد فرزندان مشتی، مازاد بر جمعیت استاندارد بوده و موجب اشغال حجم زیاد تری از کره خاکی می شد ! لذا به حول و قوه الهی، مورفینیسم مورفین وسیله ای برای کنترل رشد سرسام آور جمعیت جهان شد و جهان را بار دیگر نجات داد ! »

مورفین گانت بعدها متوجه شد که شکم خواهرش، مروپ، برآمده شده است. پدرش، ماروولو از این موضوع خبری نداشت. اما مورفین هم که خبر داشت، چون علوم تجربی نخونده بود و نمی دانست حامله چیست، تصور می کرد مروپ مثلا حامل یک پیام پستی مهم یا حامل یک غذای خوشمزه ست. چون کوییدیچ هم از مد افتاده بود و ورزش باب میل لیتل هنگتونی ها، فوتبال ماگل ها شده بود، از این رو شبها یواشکی خواهر دایره اش را بر می داشت و در نقش توپ فوتبال به کوچه می برد و با بچه محلای لیتل هنگتون گل کوچیک می زد. اما هرگز از این خبر نداشت که آن شوت های محکم و کاددار به دل و روده خواهرش نمی خورد، بلکه به کله سیاه ترین و مخوف ترین جادوگر تاریخ می خورد که هنوز متولد نشده بود ! لذا بسیاری از منتقدان با جرات در این مورد اظهار نظر کردند و گفته اند که علت کج روی ها و پلیدی لرد سیاه در آینده اش، به خاطر این ضربات و شوت های خشن دایی مورفینش بوده است !

مورفینیسم مورفین گانت صدای نسل جوان، نسل آهن و فلز است ! اگر درد از سر و کله زندگی تان بالا می رود، دوای درد شما، مورفین است ! مورفین گانت هم جمعیت کره زمین را کنترل می کند ! هم همه جوانان مشتقاتش را دوست دارند و شبانه روز با آنها نفس می کشند و گاهی پشتک می زنند ! همه با مورفین آزادند...
تصویر کوچک شده




ویرایش شده توسط ریگولوس بلک در تاریخ ۱۳۹۱/۵/۱۴ ۱۱:۰۰:۱۹
ویرایش شده توسط ریگولوس بلک در تاریخ ۱۳۹۱/۵/۱۴ ۱۱:۰۸:۳۴
ویرایش شده توسط ریگولوس بلک در تاریخ ۱۳۹۱/۵/۱۴ ۱۱:۲۱:۳۴


پاسخ به: ستاد انتخاباتی مورفین گانت
پیام زده شده در: ۳:۲۴ شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۱
#4

الفیاس.دوج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۶ جمعه ۲۵ آذر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۷:۱۶:۴۰ پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳
از ته دنیای انتظار
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1206 | خلاصه ها: 1
آفلاین
مورفین مثل اینکه تو هم حرفایی برای گفتن داری!‏

یکمی از نحوه خورده شدن حق و حقوقت توی سایت برای ما بگو.
و اینکه برنامه هات برای جلوگیری از تکرار اینگونه اتفاقات چیه؟

ممنون.


و ناگهان تغییر!
شناسه ی بعدی:
پروفسور مینروا مک گوناگال

الفیاس دوست داشتنی بود! کمک کننده بود؛ نگذارید یادش فراموش شود.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: ستاد انتخاباتی مورفین گانت
پیام زده شده در: ۳:۱۶ شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۱
#3

آنتونین دالاهوف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۴ دوشنبه ۳ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۱۱ شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۹
از کره آبی
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 2608
آفلاین
مورفین حق تو رو خوردن تو الان باید مدیر کل انجمن های سایت بودی. تو باید پدرخوانده کل سایت بودی. تو چیت از پدرخوانده واقعی کمتره؟ خشن نیستی که هستی مقتدر نیستی که هستی تو کار مواد نیستی که هستی آدمکش نیستی که هستی. بیا و حقتو بگیر ما هم باهاتیم.

مورفین برو بالا مورفین برو بالا



پاسخ به: ستاد انتخاباتی مورفین گانت
پیام زده شده در: ۲:۰۸ شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۱
#2

پرسیوال دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۲۱ چهارشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۹:۵۱ دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۷
از این همه ریش خسته شدم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 317
آفلاین
مورف
ای پسر گل من

ای پایه ی شب های تنهایی من

ای که با دود خود جان می بخشی به استخوان هایم
بدان که در این مبارزه ی نابرابر من از تک تک تارهای محاسنم در قبال تو و موفقیتت مضایقه نخواهم کرد
ای عزیز جان من

ای وزیر آینده ی من

تو سر بخواه از من
من در طبق اخلاص تقدیمت می کنم



رای من
مورفین گانت


پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند....
تو روح هرکی بد برداشت کنه









دامبلدور
یک دامبلدور
یک دامبلدور دیگر
من یک دامبلدور دیگر هستم
پیر آزرده دلی در انتظار بوسه ای از اعماق ته قلب


ستاد انتخاباتی مورفین گانت
پیام زده شده در: ۱:۲۱ شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۱
#1

اسلیترین، مرگخواران

ایوان روزیه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۱ یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۰۹:۳۸ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از سر قبرم
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
اسلیترین
ناظر انجمن
گردانندگان سایت
پیام: 1506
آفلاین
دوست عزیز ستاد انتخاباتی شما از هم اکنون فعال و قابل استفاده است. شما از امروز تا تاریخ 20 مرداد میتوانید به تبلیغ بپردازید.

با تشکر، مسئولین برگزاری انتخابات.


ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.