و بالاخره پس از سال ها هرج و مرج، پس از قرن ها اختناق و دیکتاتوری مطلق، پس از هزاره ها سرکوب و ظلم... اینک...
افتتاح می شود ستاد مورفین گانت
جملات بالا مربوط به مجری ستاد مورفین بود که با شور و احساس فراوان ادا شد و در همان حین آهنگی حماسی پخش شد و مورفین از ستاد بیرون آمد و در معرض دید مردمی قرار گرفت که کران تا کران را اشغال کرده بودند و به محض دیدن مورفین شور و شوقی وصف ناشدنی به راه انداختند و مورفین نیز که بالاتر از همه بود جز مردم چیزی نمی دید (این است خصوصیت یک وزیر خوب!) چونکه از افق تا افق همش مردم بود و جز مردم چیزی دیده نمی شد(اینو گفتم قبلا؟!) مورفین نیز به شور و شوق مردم پیوست:
- من به همه ی شما تعلق دارم مردم! خیلی ممنونم!
دوستون دارم!
خیلی ممنون!
مورفین چون دید اینجوری نمی شود و حال نمی دهد یک کیسه قرص چیز گفت بیاورند و دوتایش را خودش خورد و بقیه را هم داد هلی بورن کنند روی سر ملت و از همان جایگاه ویژه شیرجه رفت وسط ملت:
- دوستون دارم!
خیلی گلین!
چاکر اصغر آقا ماست فروش!... مخلصیم!... ئه! شهرام پلنگم که اینجاست! قربون صفاتون!
- هیپ، هیپ! هورااااااا! :yoho: هیپ، هیپ! هورااااااا! :yoho: هیپ، هیپ! هورااااااا! :yoho:
بالاخره یکمی از شور و شوق کاسته شد و مورفین رفت روی چارتا قوطی روغن نباتی که سخنرانی کند برای ملت (این است نشان یک وزیر مردمی!):
ملت بزرگ!
جادوگران! ساحره ها!
در ستاد مورفین گانت بمانید! برای ترکاندن در این شب های تار، محصولات ویژه ای داریم!
ابتدا خدمت شما عرض کنم که به زودی بیانیه ی شماره ی دو صادر شده و در آن یکسری توضیحاتی راجع به دوره ی تبلیغات داده خواهد شد و حالا بنده پاسخگوی سوالات و ابراز محبت های شما ملت عزیز می باشم:
نقل قول:
ایوان روزیه نوشته:
دوست عزیز ستاد انتخاباتی شما از هم اکنون فعال و قابل استفاده است. شما از امروز تا تاریخ 20 مرداد میتوانید به تبلیغ بپردازید.
با تشکر، مسئولین برگزاری انتخابات.
ایوان!
یاور همیشه مومن!
مردم! بدانید و آگاه باشید که آقای روزیه همواره در طول دوره های تبلیغات وزارت، اولین نفری بوده که وارد ستاد بنده شده و پست زده و ابراز محبت کرده و همچنین همواره آخرین نفریست که در ستاد پست زده و ابراز محبت کرده و از ستاد خارج می شود. او خیلی وفادار است و من اگر وزیر باشم به او پست و مقام می دهم.
و یک چیزی هم خطاب به خود ایوان می خواهم بگویم و چون متن مخفی نداریم و خصوصی هم هست لطفا کسی بقیه ی جواب ایوان را نخواند.
هوی! روزیه! چرا میگی با تشکر؟! چرا نمی گی موفق باشید؟! ها؟! چرا مثل دوره ی قبل بهم وفادار نیستی؟ رایتو به یه کاسه هلیم فروختی؟! حالا فردا که کورتن قاطی جیره ی آمپول رشد استخوانت کردم، پوکی گرفتی، حالیت میشه!
نقل قول:
پرسیوال دامبلدور نوشته:
مورف
ای پسر گل من
ای پایه ی شب های تنهایی من
ای که با دود خود جان می بخشی به استخوان هایم
بدان که در این مبارزه ی نابرابر من از تک تک تارهای محاسنم در قبال تو و موفقیتت مضایقه نخواهم کرد
ای عزیز جان من
ای وزیر آینده ی من
تو سر بخواه از من
من در طبق اخلاص تقدیمت می کنم
رای من
مورفین گانت
زنده باد پرسیوال! تو برعکس پسر ناخلفت جادوگر بزرگی هستی و خیلی هم بابصیرتی. چون این موضوع رو درک کردی که ما درگیر یک
مبارزه ی نابرابریم.
ما اینوریم و اونا اونور!
هر شاهد منصف و آگاهی که این صحنه ی نابرابر رو ببینه مطمئندن حق رو و رایش رو! به ما میده.
مطمئن باش که در این راه دشوار، من نیز تا آخرین قطره ی مورفین جاری در رگهایم از پای نخواهم نشست و از به قول ر.ا.ب "آزادی و پرواز" شما ملت غیور حمایت خواهم کرد!
نقل قول:
آنتونین دالاهوف نوشته:
مورفین حق تو رو خوردن تو الان باید مدیر کل انجمن های سایت بودی. تو باید پدرخوانده کل سایت بودی. تو چیت از پدرخوانده واقعی کمتره؟ خشن نیستی که هستی مقتدر نیستی که هستی تو کار مواد نیستی که هستی آدمکش نیستی که هستی. بیا و حقتو بگیر ما هم باهاتیم.
مورفین برو بالا مورفین برو بالا
دالاهوف! ای همکار و غمخوار و مرگخوار قدیمی!
دست رو دلم نذار که خونه! اصلا دستاتو شستی؟!
بله. بنده با این سابقه ی... یه لحظه... 1391 منهای 1348 میشه
... 43! بله! بنده با این سابقه ی چهل و سه ساله آیا باید در این موقعیت باشم آیا؟! آیا این صحیح است و عدالت است و خوب است؟ نه! پس باید این حق رو گرفت.
آنتونین دالاهوف! من هم اکنون تو را به سمت رئیس سازمان نگو و نپرس وزارت منصوب کرده و به تو ماموریت می دهم با توجه به سوابق مدیریتیت هرچه پرونده ی فساد مالی و اخلاقی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و نظامی و ژئوپلتیک از مدیران داری برایم بیاوری تا حربه ای داشته باشیم برای دفاع از خود و گرفتن حق و حقوقمان!
نقل قول:
الفیاس دوج نوشته:
مورفین مثل اینکه تو هم حرفایی برای گفتن داری!
یکمی از نحوه خورده شدن حق و حقوقت توی سایت برای ما بگو.
و اینکه برنامه هات برای جلوگیری از تکرار اینگونه اتفاقات چیه؟
ممنون.
حرفی برای گفتن؟!
دریا دریا حرف و سخن و پند و اندرز در دل من انباشته است. اما گوش شنوایی نیست تا غم دل با او بگویم!
بله. در مورد خورده شدن حق و حقوق... یادم میاد سال 48 که این سایت تاسیس شد قرار ما با جیمز پاتر این بود که 99 درصد حقوق سایت به حساب من ریخته بشه و یک درصد به حساب اون. این روال ادامه داشت تا سال 67-68 که ارباب جیمز پاتر رو کشت. بعد از اون طبیعتا اون یک درصد هم مال من می شد ولی من رحم و روز کردم به حال پسر یتیم کله زخمی جیمز و گفتم بذار این یک درصدو بریزم به حساب گرینگاتزِ این طفل معصوم که فردا بزرگ شد دستش خالی نباشه. شما در کتاب هم می بینید که حساب هری همیشه پر پول بود. با خودتون نپرسیدین این پول از کجا می اومد؟ جیمز الکلی که یه نات پس انداز نداشت، براش ارث گذاشته بود؟ یا سیریوس آس و پاس و تحت تعقیب حسابشو پر می کرد؟ اون من بودم که نذاشتم این پسر جلوی هم سن و سالاش سرشکسته باشه!
جاروی نیمبوس 2000 رو کی برای هری فرستاد؟ سیریوس؟ این بابا غذا نداشت بخوره. تو غارهای هاگزمید قایم می شد که رون و هرمیون براش دوتا تیکه مرغ ببرن. شکل سگ می شد و تو سطل آشغالای هاگزمید دنبال غذا و روزنامه می گشت و اگه غذا پیدا نمی کرد مجبور می شد موش بخوره! حالا چطور یه فرد تحت تعقیب و گدا می تونه تو روز روشن و از شلوغ ترین کوچه یعنی دیاگون، تو چشم ترین جنس سال رو بخره یا بدزده و برای هری بفرسته؟
من بودم که جارو رو براش خریدم و فرستادم و خیال می کردم این بچه هم مثل باباش سربراهه. ولی اشتباه کردم.
سالهای 82-83 بود که هری یاد گرفت با زوپس کار کنه و جای باباشو تو سایت گرفت.بعدش یه روز که خواستم لاگین کنم دیدم نمیشه و وقتی تحقیق کردم دیدم حذف شناسه شدم! کله زخمی 99 درصد حقوق سایت رو به حساب خودش می ریخت و یک درصد باقیمونده رو هم خرج نگهداری سایت می کرد و حتی یه نات هم به من نداد.
و حالا من برگشتم تا حقم رو بگیرم. تا فریاد بزنم من 99 درصدم! وی آر ناینتی ناین! وی آر ناینتی ناین!
اما برای جلوگیری از تکرار چنین اتفاقی بنده از همکاران مرگخوار مدیرم خواهم خواست که دسترسی کله زخمی رو به کاربر عضو محدود کنن و دسترسی های منو برگردونن تا دوباره همه چیز به روال سابق برگرده و همه به خوبی و خوشی تا آخر عمر در کنار هم زندگی کنیم.
فقط موند ریگولوس بلک عزیزم که در بیانیه ی شماره ی دو که به زودی صادر خواهد شد، به مقاله ی پربار ایشون خواهم پرداخت.