لرد سیاه هنوز به سر کوچه نرسیده بود که صدای فریادی از پشت متوقفش کرد: اربااااااااااااااب! وایسا منم بیام!
مورفین دوان دوان خودش را به خواهرزاده اش رساند.

لرد با تعجب پرسید: پس چرا ستادتو ول کردی؟
مورفین با نگرانی به پشت سرش نگاهی انداخت و زیرلب زمزمه کرد: مامورای نامرد! پرویز کاوازوکی رو هم گرفتن. بیچاره با اون خلافاش 6-7 سال رو شاخشه...
- چی میگی با خودت؟ میگم چرا ستادتو ول کردی؟ مگه نمیخوای وزیر شی؟
- بله؟ نه... چیزه... دیدم وزیر باید 7 صبح سر کارش حاضر باشه، دیدم از پسش برنمیام، انصراف دادم. و دوباره با خودش زمزمه کرد: یعنی کی مکانو لو داده؟... کار بگمن نامرده!
- هوممممم... حالا که انصراف دادی و وقتت آزاده، یه ماموریت برات دارم. باید بری هیمالیا. دیشب تو یه کتاب باستانی خوندم که سالازار یکی از گنجینه های پرقدرت جادوییشو تو یکی از غارای اورست پنهان کرده و غارو طوری قفل کرده که فقط یه جادوگر مارزبون بتونه بازش کنه. راسته کاره خودته. میری گنجو پیدا می کنی و 15 روزه برمیگردی. فهمیدی؟... مورفین؟... چرا جواب نمیدی؟
لرد به بغل دستش نگاهی انداخت اما خبری از مورفین نبود. به پشت سرش نگاه کرد و مورفین را دید که دوان دوان از او دور شده و فریاد می زد: جناب سروان! صبر کنین! من جا موندم!

لرد سیاه قدم زنان از مقابل دخمه ای تاریک عبور میکرد که صدایی او را به داخل فرا خواند!
-خواهش میکنم.تشریف بیارین و از سخاوتمندی وزیر آینده لذت ببرید!

کنجکاوی لرد سیاه قلقلک داده شده بود.کمی مکث کرد و وارد ستاد شد.داخل ساختمانی که از بیرون کاملا مخروبه به نظر میرسید، بسیار مجلل و باشکوه بود.لرد سیاه فورا چهره ای آشنا در میان جمع دید.

-دایی عزیزم!
-خواهر زاده خوبم!

صحنه رسیدن این دو همخون به هم بسیار دراماتیک و غم انگیز بود.

-دایی جان بفرمایین.اینا رو دم در پیدا کردم.نمیدونم به چه دردی میخورن.ولی ظاهرا مال شما هستن.

مورفین کیسه حاوی سرنگها را گرفت و به معاونش داد.
-بشین ازت پذیرایی کنم.جنسای اصل و صد در صد خالص دارم.امروز رسیدن همشون.
-جنس؟!
-اگه هم مایل باشی یه اتاق داریم اون پشت که همه وسایل مهیاست.یکی از این سرنگا رو هم میدم بهت.
-اتاق پشتی؟سرنگ؟!راستی چرا ستادتون این شکلیه؟بیرونش خرابس!

مورفین آه سردی کشید.
-خب برای اینکه توجه مامورا رو جلب نکنه.عادته دیگه جوون!راستی دم در بگو بهت دو کیسه گالیون بدن.سه هزار میلیارد گالیونه...ده روزه دارم بریز و بپاش میکنم.تموم بشو نیست!
-سه هزار میلیارد؟!آشنا بود.


لرد سیاه که از سلامتی روحی و جسمی و عقلی و گذشته پاک داییش کاملا و صد در صد مطمئن بود سوالی از ایشان نداشت.برای همین با دیدن فردی که سینی حاوی قرصهای زیبا و رنگارنگ را جلوی مهمانها میگرفت به سرعت خداحافظی کرد.
-دایی جان من دیگه برم.کلاه وزارت بسیار برازنده شماست.تو بیوگرافیتونم نوشته شده دوبار رفتین آزکابان.شما الان بسیار مقاوم و سرد و گرم چشیده هستین.اصلا هم مهم نیست که چشماتون چپه یا برای ماری که به دیوار میخ شده شعر میگین!

بیانیه ی شماره ی پنج

ملت غیور جادوگران

اینجانب مورفین گانت فرزند ماروولو و نواده ی اسلیترین کبیر، ضمن تشکر فراوان از تمامی حامیان و دوستداران، انصراف خود را از ادامه ی رقابت وزارت اعلام کرده و به نفع خودم از انتخابات کناره گیری می نمایم.

بنده کاملا جدی و بی شوخی آمده بودم که بمانم ولی با نگاهی به افق دوردستی که با انگشت نشان می دادم متوجه شدم در سال تحصیلی آینده حوادث مترقبه و غیرمترقبه ی فراوانی در کمین اینجانب است که نهضت توزیع آزادی و پرواز در وزارت را با خطر مواجه خواهد ساخت و وزارت اینجانب را با ضعفی مفرط مواجه خواهد نمود. همچنین با به پایان رسیدن فرصت تبلیغات انگیزه ی بنده نیز رو به کاهش است چرا که اصلا وزارت همین تبلیغاتش حال می دهد و بعدش خیلی به درد نمی خورد!
به هر حال؛ بنده به هیچ وجه قصد اختلال در روند وزارت را نداشته و هرگونه اختلال در این روند را نیز با شدت و حدت محکوم می نمایم و مجددا تاکید می نمایم به نفع هیچ یک از کاندیداهای معلوم الحال کناره گیری نکرده و تحت فشار هیچ گروه و سازمان و تحرک مشکوکی نیز نبوده ام!

در پایان، بنده دو سخن دارم: یکی با هواداران و دیگری با رقبا!

اول، هواداران؛
دوستان! همرزمان! فدائیان! طرفداران! ای ملت جادوگران! از همه ی شما عذرخواهم که مجبور به ترک صحنه ی این نبرد نابرابر می باشم. اما بدانید که بنده دوره ی دیگر با تجربه و قدرتی مضاعف بازخواهم گشت و آزادی و پروازی دوچندان برای شما به ارمغان خواهم آورد.

من نیز در کنار شما یک سال دیگر دندان روی جیگر نهاده (منظورم آرسینوس نیست ها!) و دیکتاتوری و خفقان و سرکوب را تحمل خواهم کرد و از کمبود آزادی و پرواز رنج خواهم برد. اما بدانید که این یک سال به سرعت برق و باد می گذرد و مورف خواهد آمد!

با انصراف بنده هر یک از رقبا که وزیر بشود، همه بدبخت خواهند شد.

اگر بگمن رای بیاورد که دیکتاتوری و سرکوب و خفقان حکمفرما خواهد شد و همه بدبخت خواهند شد.

اگر اسکریم جور رای بیاورد نسل آینده همه بی سوات بار خواهند آمد و یک متخصص پیدا نخواهد شد و مملکت به دست مستشاران اجنبی خواهد افتاد و همه بدبخت خواهند شد.

اگر دلاکور رای بیاورد نگاه نکنید به چهره ی فریبنده اش، دل پریزاد از سنگ است! همه ی جادوگران را قتل عام کرده و جامعه را تک جنسیتی خواهد کرد که سرنوشتی جز نابودی در انتظار همه نخواهد بود و همه بدبخت خواهند شد.

اگر اسلیترین جد بزرگوار رای بیاورد شش ماه اول وزارتش را صرف پیدا کردن راه ورودی وزارتخانه و شش ماه بعدی را صرف پیدا کردن راه خروج خواهد کرد و همه بدبخت خواهند شد.

اگر باود رای بیاورد همواره در حالت فریز به سر خواهید برد و در نهایت باود (باد) همه ی شما را خواهد برد و همه بدبخت خواهند شد.

و خدا به روی ملت رحم کرد که ویزلی انصراف داد وگرنه جان و مال و ناموس احدالناسی در امان نمی ماند و همه بدبخت می شدند.

بنابراین تنها کسی که می توانست خوشبختی و آزادی و پرواز را برای شما به ارمغان بیاورد من بودم که حالا نیستم. پس باید برای فرار از اینهمه بدبختی چه باید کرد؟ بنده خدمت شما عرض خواهم کرد؛
ملت بزرگ!
به یاد داشته باشید که بنده تنها به سود خودم از رقابت ها کناره گیری نمودم و هر چند در روز رای گیری نام من در میان سایر نامزدها نخواهد بود اما از شما می خواهم برای رهایی خود از بدبختی، بر برگ های تعرفه ی رای با رنگ سبز نام مورفین گانت را بنویسید و به صندوق بیندازید تا رژیم بداند ما هستیم! و بداند که این مورفین است که وزیر قانونی است و در قلب ها خانه دارد!
هر چند رژیم به این کارها کاری نداشته و انتصاب مورد پسند خود را انجام خواهد داد و اینجاست که شما باید ارتش چریکی مقاومت تشکیل داده و با حکومت وزیر منتصب مبارزه کنید تا سال آینده، که خودم می آیم و حکومت را به دست می گیرم.

اما سخنی با رقبا؛
ای رقیبی که هم اکنون با کناره گیری من قند توی دلت آب می شود و احتمال دارد در آینده ای زود وزیر بشوی!
بدان که وزارت آسانی پیش رو نداری و بنده همواره در کنار ملت بزرگوار به رصد اقدامات حکومت ننگینت می پردازم و در اسرع وقت و به محض احساس فراغت از حوادث مترقبه و غیر مترقبه طی کودتایی ضربتی کاخ وزارت ظالمانه ات را بر سرت ویران کرده و خود بر تخت حکومت تکیه خواهم زد.

وزیر سحر و جادوی سال آینده-مورفین گانت

مورفین خواندن بیانیه را تمام کرد و از پشت تریبون اعلام کرد:
جادوگران! ساحره ها! ستاد تعطیله عزیزای من! بفرمایید بیرون! ریگولوس! بچه ها رو جمع کن این پوسترا رو بکنین از در و دیوار. آنتونین! هماهنگ کن بیان این میز صندلیا رو وردارن ببرن. آقایون، خانوما! بفرمایید بیرون دیگه!... سریع تر!... هوی آقا! شما چیکار می کنی اونجا؟ کی گفت شیرینی برداری؟ بذار سر جاش!
- آقای گانت! ستاد مردمیه دیگه! بذار بخوریم.
- مردمی مال موقعی بود که قرار بود خرجای تبلیغاتو از بیت الحال بدیم. الان شخصیه. نخور آقا. پرسیوال! بگیر از دستش اون جعبه شیرینی رو. خوراکیا رو جمع کنین ببریم پس بدیم. هی!... پرسیوال، آنتونین، ریگولوس! کجا میرین؟ وایسین ستادو جمع کنیم!
- برو بابا! - هر وقت وزیر شدی بیا دنبالمون! - من از همون اولشم می دونستم نباید به این مرتیکه مفنگی اعتماد کرد!

طرفداران مورفین بعد از گفتن جملات بالا ستاد را ترک کردند و مورفین را که بیانیه در دست ماتش برده بود، تنها گذاشتند.
یکی از هواداران با دهان پر از شیرینی و یک سینی پر از چای به مورفین نزدیک شد و سینی را جلویش گرفت: چایی بزن داش مورف! خیالی نیس، ایشالا سال بعد! تا اون موقع ما ستادو فعال نگه می داریم برات.
مورفین با لگد کوبید زیر سینی چای و در حالیکه تا بیرون ستاد دنبال هوادار می کرد داد زد: کارد بخوری! مگه نمیگم نخور! ستاد تعطیله ملت! برید بیرون!

نقل قول:

من؟ وزیر مبارزه با مورفین؟! مبارزه با تنبلی؟!
شما خود می فهمید چه می گویید؟! تنبلی روح حاکم بر وزارت مورفین است! من بیایم با تنبلی مبارزه کنم؟!!! آن هم کجا؟ در وزارت ائتلافی؟

آیا من بیایم و به وزارت ائتلافی تن بدهم و قدرت مطلقی را که از هم اکنون از آن من است و کلاه آن بر سر من است را با شما تقسیم کنم؟ به تصویر زیر با دقت نگاه کنید:



به نظر شما این کلاه که اینچنین برازنده ی من است برای شما هم برازنده خواهد بود؟
صورت نصفه ی خود را با این کلاه تصور کنید. مضحک نیست؟ می خواهید عکسی از شما با این کلاه منتشر کنم تا مضحکه ی خاص و عام شوید؟

بنده وزیر مطلق العنان و قدر قدرت سایت بوده و قدرتمندترین جادوگر قرن پس از ارباب قدر قدرتِ قوی شوکت می باشم و هیچ دلیلی برای تقسیم قدرت و تن دادن به ائتلاف و مشروطه نمی بینم و الانم پیام شخصی می دهم که کارکاروف روس بیاید و مجلس ائتلافتان را به توپ ببندد.

پیک وزارت ائتلافی!


با سلام


بدین وسیله از شما کاندیدای محترم دعوت میگردد تا برای جلوگیری از تنبلی و تنظیم کارکرد جادوگران و ترزیقات لازم برای آنها به عنوان وزیر مبارزه با مورفینویس تنبلی به وزارت ائتلافی بپیوندید و حمایت خود را از این وزارت اعلام بفرمایید.

برای اعلام حمایت یک پست در دفتر منشی وزارت ائتلافی(ستاد مری باود) با عنوان وزارت ائتلافی حمایتت میکنیم ارسال فرمایید.


سایر همکاری های شما بعد از پیوستن به وزارت به شما اعلام خواهد شد


با تشکر
منشی وزارت ائتلافی
مری فریز باود

بیانیه ی شماره ی چهار

ملت قهرمان جادوگران!
ضمن تشکر از همراهی و حمایت های بی دریغ شما لازم می بینم نکاتی را به استجضار شما ملت شریف برسانم:

- ابتدا پیشنهادی کاملا جدی دارم برای بچه های زحمتکش بالا و آن اینکه؛ در انتخابات وزارت نفر دوم را به عنوان علی البدل این مقام در نظر بگیرند.
یعنی مثلا اگر مورفین گانت با هفتاد و پنج میلیون رای نفر اول و لودو بگمن با 2 رای نفر دوم می شود، این دیکتاتور را به عنوان وزیر زاپاس در نظر بگیرید که اگر به احتمال 1 درصد اشرار نیروی انتظامی توانستند با بسیج همه ی نیروهایشان بنده را در یک معامله ی مرزی دستگیر کنند و به جوخه ی اعدام بسپرند، بعد از من مملکت بدون وزیر نماند و اتفاقات دوره های گذشته پیش نیاید که بعد دو ماه وزیر فِرت بشود و کسی نباشد که جایش را بگیرد.
البته این یک مثال بود و بگمن نباید زیاد خوشحال بشود که 2 رای دارد یا تلاش کند که از هم اکنون مقدمات ترور اینجانب را فراهم نماید چرا که بنده بلافاصله پس از وزیر شدن، نفر علی البدل را به ماموریتی ابدی خواهم فرستاد.

- اخیرا بدخواهان شایعاتی را مبنی بر احتمال انصراف و کناره گیری اینجانب پخش نموده اند.
بنده از طریق همین بیانیه اعلام می دارم که بنده قرص و محکم تا آخر ایستاده ام و به نفع هیچکس کناره گیری نخواهم کرد!

- همچنین خبر می رسد که در این روزهای پایانی تحرکات جریان های مشکوک شدت گرفته و سعی در گل آلود نمودن آب و دستکاری رای مردم دارند. از تمامی ملت بزرگ استدعا دارم هشیاری مداوم خود را حفظ نموده و نگذارند دست های پلید اجانب سرنوشت این جامعه را رقم بزند.

به امید پرواز و آزادی
مورفین گانت- وزیر سحر و جادوی دیروز،امروز و فردا

مورفین و ریگولوس لنگان لنگان از پله های ستاد بالا آمدند. مورفین سیگار برگی روشن کرد، پکی زد و به تماشای صحنه ی تخریب ستادش توسط جیره خواران لودو پرداخت.
مدتی گذشت و وقتی مورفین دید نخیر، این قوم تاتار دارند خاک ستاد رو به توبره می کشن، چوب دستی اش را جلوی دهانش گرفت: بطنین!... ملت! توجه فرمایید! شورشیان عزیز! طرفداران! مواجب بگیران! توجه فرمایید!

مردم کم کم دست از تخریب کشیده و به مورفین توجه فرمودند. مورفین ادامه داد: خیلی ممنون از توجهتون! هوی... یارو! استکانا رو نشکن، یه دیقه توجه کن دیگه! ای بابا. بله. خیلی ممنونم از توجهتون. بنده همینک بیانیه ی شماره ی سه رو صادر کردم که قرائت می کنم خدمتتون. توجه بفرمایید. ای بابا! باز رفت سراغ قلیونا. نشکن آقاجون! دو دیقه گوش کن دیگه.

بیانیه ی شماره ی سه

ملت غیور و همیشه در صحنه ی جادوگران
از آنجا که بسیاری در انتظار اعلام برنامه های اینجانب می باشند و عده ای فرصت طلب دیکتاتور نیز از وقفه ی ایجاد شده سوءاستفاده کرده و با زیر سوال بردن توزیع و گسترش چیز سعی در تشویش اذهان عموم شما ملت قهرمان پرور دارند، بر خود لازم می بینم بیانیه ی شماره ی سه را به تشریح برنامه های خود اختصاص دهم.

پیش از این اعلام نمودم که برنامه های اینجانب در یک بسته ی فرهنگی-ورزشی-هنری-عقیدتی-سیاسی-اجتماعی-اقتصادی-نظامی-بین المللی-بهداشتی-درمانی-آموزشی-بازرگانی-مالیاتی-گمرکی-امنیتی-استراتژیک-ژئوپلتیک-سایکالوژیک-فتوکرومیک خلاصه و در بقچه ی حمام ننه مورفین خدابیامرز جمع بندی شده که هم اکنون لازم می بینم این بقچه ی جادویی را باز کرده و تک تک برنامه های خویش را تشریح نمایم. پیشاپیش از بوی روشوری که در ستاد خواهد پیچید عذرخواهم.

اولین بخش برنامه های اینجانب فرهنگی می باشد. واضح و مبرهن است که فرهنگ مجموعه آداب و عقاید و سنن یک قوم را گویند که با اشاعه ی چیز در بین جوانان فرهنگ چیز حاکم می شود و همه از کوچک و بزرگ و پیر و جوان جذب این فرهنگ شده و در آن غرق می شوند و با رای آوردن اینجانب صددرصد شاهد تغییر زیرساختهای فرهنگی جامعه بوده و فرهنگ فعلی حاکم بالکل نابود خواهد شد که البته اتفاق بدی نیست. تغییرات و مبادلات فرهنگی یک امر رایج در تاریخ جهان بوده که منجر به گسترش آگاهی ها و تکامل جوامع می گردد. تشکیل حلقه های شعر و ادب و طرب در کنار منقل از جمله ویژگی های فرهنگ نوین چیزی خواهد بود.

در بخش ورزشی بنده این نوید را به شما عزیزان می دهم که اگر وزیر بشوم قول می دهم که در المپیک 2016 ما کشورهای چین و امریکا را پشت سربگذاریم و در جهان اول بشویم و آنقدر طلا (فقط طلا، نقره و برنز تو کار ما نیست) برنده بشویم که انتقال آن همه طلا از کشور میزبان المپیک به اینجا خودش تبدیل به معضل بشود. راز این موفقیت نیز در مواد نیروزایی است که به تازگی تولید کرده ایم و پیشرفته ترین آزمایشگاه های کشف اعتیاد نیز نمی توانند کوچکترین ردی از آن ها در خون ورزشکاران ما پیدا کنند.

در عرصه ی هنری همگان می دانند که هنر زاییده تخیل است. پس هرچه تخیل بیش تر هنر والاتر. و هرچه مصرف چیز بالاتر تخیل و توهم بیش تر!

در زمینه ی عقیدتی-سیاسی و اداری با گسترش فساد و پارتی بازی در سرتاسر سیستم سیاسی-اداری و آرمان های عقیدتی، همه افراد حتی دهک های پایین درآمدی به پارتی و رشوه خواری روی آورده و بدین ترتیب آحاد اعضای جامعه می توانند از مزایای اینگونه باند بازی ها و رانت خواری ها و اختلاس ها بهره مند گردند و هیچ ترس و واهمه ای از دادگاه و کارآگاهان و غیره نداشته باشند.
مطمئنا با بهره مندی از این مزایا معضلات اجتماعی چون بیکاری، مسکن، ازدواج و گرانی حل شده و آرمان شهری چیزانه به وجود خواهد آمد که در آن همه ی مردمان شاد و توپ و در حال پرواز خواهند بود.

با رای به اینجانب در عرصه ی اقتصاد نیز تحولی باورنکردنی حاصل خواهد شد. همه می دانید که اقتصاد مبتنی بر دو بخش کشاورزی و صنعت است.
در دولت ما زمین های بایر زیر کشت گیاهان مخدر رفته و سودی سرشار را عاید کشاورزان ما نموده و چرخ کشاورزی مملکت را به سرعت خواهد چرخاند. همچنین در عرصه ی صنعت با فرآوری این محصولات کشاورزی و تولید و بسته بندی در ابعاد صنعتی علاوه بر چرخیدن چرخ صنعت باعث تولید ملی و ایجاد اشتغال نیز می گردیم.
همچنین با صادرات این مواد از نقاط مرزی سرتاسر کشور به سایر نقاط جهان علاوه بر پیشرفت مناطق محروم مرزی و افزایش عایدات گمرکی، صادرات غیرنفتی را افزایش داده ایم و باعث رشد بازرگانی خارجی شده و ارز وارد مملکت نموده ایم و همچنین غافل نباید بود که صادرات باعث افزایش ارتباطات بین المللی ما و ارتقای سطح پرستیژ جهانی و جایگاه بین المللی ما خواهد گردید.

در زمینه ی بهداشت و درمان بنده این وعده را می دهم که تمام بیمارستان ها را تعطیل خواهم کرد چون در جامعه ی فردا دیگر بیماری نخواهیم داشت! مصرف چیز، تندرستی و توپی و سلامت را برای آحاد جامعه به ارمغان خواهد آورد. مگر نمی بینید هر کس مریض می شود مورفین بهش تزریق می کنند و خوب می شود یا تریاک در چایش حل می کنند و از روز اولش هم سالم تر می شود؟ حالا چرا باید با چنین دراگ های باارزشی که رمز سلامتی جامعه است مبارزه کرد و مخالف بود؟

در عرصه ی آموزشی و تحقیقاتی ضمن آشنا کردن دانش آموزان و دانشجویان با مراحل تولید چیز، حتی در دوردست ترین مدارس و دانشگاه های کشور نیز بخشی با عنوان لابراتوار تاسیس خواهیم کرد تا دانشمندان جوان ما بتوانند تحقیقات و آزمایشات فراوان کرده، هر روز دستاوردی تازه در عرصه ی علوم چیزشناسی به جهانیان عرضه دارند.

در عرصه ی نظامی-امنیتی-استراتژیک-ژئوپلتیک نیز چون باید با اشرار اینترپل در سرتاسر جهان بجنگیم مجبوریم نیروهای خود را قوی کنیم که بتوانیم از پس آنها بربیاییم و بخشی از درآمد سرشار فروش چیز را به سرمایه گذاری در این بخش اختصاص داده و در این زمینه حرف اول را در جهان خواهیم زد.

این مشروح برنامه های اینجانب می باشد، لذا ملت عزیز آگاه باشد و گول یاوه سرایان دیکتاتوری را نخورد که می گویند چیز بد است و اعتیاد بد است و ملت خمار می شوند. در دولت مورفین خمار معنی ندارد. وقتی تولید چیز بالاست ملت جادوگران با ارزان ترین قیمت به چیز دسترسی خواهند داشت و حتی سهمیه ی رایگان دریافت خواهند کرد. اولین طرحی که اجرا بشود طرح هدفمندی چیزها خواهد بود که هیچ خانواده ای بی چیز نماند.

با تشکر فراوان-وزیر سحر و جادوی دیروز،امروز و فردا
مورفین گانت

مورفین بیانیه اش را که تمام کرد ستاد از غرش و هیاهوی تشویق مردم منفجر شد:مورفین دوسِت داریم/تنهات نمی ذاریم:yoho:-مورفین دوسِت داریم/تنهات نمی ذاریم:yoho:-مورفین دوسِت داریم/تنهات نمی ذاریم.:yoho:

- من هم همه ی شما رو دوست دارم. حالا که اینقدر منو دوست دارین این دیکتاتور و نره غولشو از ستاد بندازید بیرون.

مردم حمله کردند و بگمن و گراوپ را از همان پنجره که مورفین و ریگولوس پرت شده بودند، انداختند بیرون و بعد شروع کردند به بازسازی ستاد تخریب شده و مورفین هم داشت سیگار برگش را می کشید که گودریک گریفندور ازش پرسید:

نقل قول:

بله. مگه میشه برنامه نداشت؟ یک وزیر خوب باید برای همه کار برنامه داشته باشد:شکلک پیر دانا:
بنده در دوره ی وزارتم از همه ی مرگخواران و محفلیان خواهم خواست اختلافات و رقابت ها رو کنار گذاشته و به رفاقت پرداخته و دست در دست هم به ساخت آرمان شهر چیزی که در بیانیه ی بالا بهش اشاره شد کمک کنند که البته در ساخت این آرمان شهر می تونن با هم رقابتی سالم و سازنده داشته باشند.

گودریک که رفت ریگولوس در گوش مورفین زمزمه کرد:

نقل قول:

تاپیک مخصوص فساد اداری نمی خواد که! در وزارت من همه ی تاپیک ها تاپیک فساده. اصلا بیاید در گفتگو با وزیر فساد کنید. کسی کاری نداره به شما!
اما اگه منظور شما برنامه ی جدیدتری غیر از تمام اینایی هست که در بالاها بهش اشاره کردم باید بگم که خیر، ندارم و شما همون ذکر مورفین باید بگویید و آرام شوید اونلی.

با سلام

خب مورفین گانت ، من می خوام یه سوال بپرسم:

خب می خوام بدونم شما برنامه ای برای هیجان بخشیدن به رقابت بین مرگخوار ها و محفلی ها در ایفای نقش دارین؟ در حال حاضر هیچ گونه رقابتی وجود ندارد و هر از چند گاهی مرگخوار ها می ریزن تو تاپیک ها و قدرت خودشون رو نشون می دن و یا محفلی ها کمی اینکار رو می کنن و هیچ مقیاسی برای نشون دادن گروه برتر در یک دوره زمانی برای این دو گروه وجود نداره که مشخص کنه کدوم گروه برندست؟ و هیجانی به این رقابت خشک بده! خب ایا شما برنامه ای دارین؟

با تشکر

در گوشه ای از ستاد مورفین مشغول چرت زدن بود و آنتونین نیز در همان گوشه دستمال به دست مشغول بود و در گوشه ای دیگر ریگولوس مشغول تهیه تراکت و اعلامیه و بروشور تبلیغاتی بود که ناگهان لودو به همراه گراوپ و تعداد زیادی جادوگر و ساحره عضو ستاد با لباس شخصی و چند خبرنگار از جادوگر تی وی و پیام امروز و ... وارد شد.
لودو به گراوپ گفت: چرا معطلی؟ زود باش
گراوپ بلافاصله وارد عمل شد و ریگولوس و مورفین را از پنجره به بیرون پرتاب کرد سپس آنتونین را برداشت و داخل لباسش انداخت.
لودو با عصبانیت رو به خبرنگاری که مشغول فیلم برداری از این صحنه بود کرد و گفت: اوهوی چی کار میکنی بوقی؟ از این صحنه ها که نباید فیلم بگیری، گراوپ دوربینش رو منهدم کن
گراوپ دوربین فیلم بردار مذکور را قورت داد و سپس لودو رو به خبر نگار ها کرد و گفت: خب حالا اول از در و دیوار ستاد و تابلوها و جمعیت فیلم بگیرید ... بعد از جمعیت فیلم برداری کنید که دارن به حمایت از مورفین شعار میدن و بعد هم از سخنرانی من. گراوپ هم تو هیچ کدوم از کادر ها نیوفته، حله؟
خبرنگار ها دوربین ها را روشن کردند و مشغول شدند. جمیعت یکصدا شعار میدادند "رای ما مورفین" "مورفینیسم مطلق" تا این که بالاخره ساکت شدند و دوربین ها کلوز آپ لودو را گرفت.


ملت غیور و با بصیرت جادوگر و ساحره، همگی میدانید که من اهل تخریب نیستم و اصلا نیازی هم به تخریب یک موتاد انگل اجتماع ندارم، اما خوب دیدم عده ای از جوانان ما فریب این موجود ملعون را خورده اند که خواستم با افشای مسائلی که اگرچه از چشمان تیزبین و با بصیرت اکثر شما دور نمانده این جوانان را از منجلاب فساد نجات دهم

جمعیت:

جادوگران عزیز، به نظر شما کسی که در شعار ها و تبلیغات های انتخاباتیش اذعان داشته که نه تنها قصد داره مصرف مورفین و حشیش رو آزاد کنه بلکه به طور گسترده اون ها رو بین جوونای ما پخش کنه، ما در نبرد هاگوارتز شهید دادیم که کارمون به اینجا بکشه؟ شما بگید اعضایی که یا در حالت نشئگی به سر میبرن یا خماری و همواره دچار رخوت هستند چطور میتونن به فعالیت بپردازن؟ برای اثبات حرفم شما رو ارجاع میدم به خود این شخص که از سال 48 تا به حال کلا 288 تا پست زده و این همش نتیجه همین استعمال مواد مخدره و ایشون با این فعالیت کم چطور میخواد وزارت کنه؟ پسفردا اگر ایشون وزیر شد و اور دوز کرد، کی میخواد پاسخگو باشه؟ کی باید رهبری جامعه جادویی رو به دوش بگیره؟ در دوران وزارت احتمالی ایشون چه بلایی سر مشنگ ها، مشنگ زاده ها و دیگر کسانی که با مشنگ ها رابطه دارن میاد؟

جمعیت که تا چند دقیقه پیش شعار مورفینیسم میدادن به ناگاه تغییر موضع دادند و در مقابل دوربین ها شروع به حمایت از لودو کردند.

- بگمن دوست داریم ... بگمن دوست داریم

لودو دست راستش را برای جمعیت تکان داد و سپس گفت: نابود کنید تشکیلات این ملعون را
سپس ملت جادوگر و ساحره به صورت خودجوش به رهبری گراوپ به تشکیلات ستاد حمله ور شدند و تبلیغات ها را پاره کرده و بر علیه او شعار دادند: وزیر مورفین فروش، نمیخوایم نمیخوایم

ای وزیر ای باقلوا ای پنیر ای ماری جوآنا ای مورفین...
بنده به عنوان رییس سازمان اسرار و نگو و نپرس های شما در قدم اول خود، عکسی که گفتید را در امضایم قرار دادم تا مشتی باشد بر دهان لودو!(همینجوری بیخودی:دی) و در قدم بعد اگر کار و زندگی و درس بگذارد پست رول هم خواهم زد تا مشتی باشد باز هم بر دهان لودو(ایضا بیخودی:دی)
مورفین دوستت داریم
مورفین دوستت داریم
مورفین آی لاو لو