و ناگهان در با صدای مهیبی منفجر شد...
بر اثر صدای انفجار، سوراخ سقف که به شکل هوگو بود شکاف بیشتری برداشت و کاملا فرو ریخت و دیوارهایی که توسط فلور،به زیبایی با تابلوهای متعدد تزیین شده بودند، به تلی از آوار تبدیل شدند.
هوگو که مثل یه جنتل ویزارد واقعی،برای حفظ جون ساحره ها یه تنه خودش رو روی فلور، دافنه، تری، بانو، هرمیون و جینی انداخته بود، اولین کسی بود که سرش رو از زیر آوار بیرون اورد و به دختری که رو به روش بود خیره شد.
لیسا در حالی که چوبدستی شکسته ش رو در دست داشت،زیر چهارچوب در ایستاده بود و به نظر میومد که از شدت ترس زبونش بند اومده. بعد از چند لحظه طولانی، تمام توانش رو جمع کرد و به زور اولین چیزی رو که به ذهنش میرسید به زیون آورد: اینجا دفتر حمایت از حقوق ساحرگانه؟
فلور که خودش رو از زیر آوار و هوگو بیرون میکشید با لحنی رسمی گفت: بله، همینجاست. بفرمایید!
صدای لرزان داف از زیر آوار به گوش رسید: بهتره بگی همینجا بود!
کم کم همه ی ساحره ها با کمک هوگو از زیر آوار بیرون کشیده شدند و دست به کمر رو به روی لیسای وحشت زده ایستادند.
لیسا با لکنت شروع به توضیح دادن کرد: باور کنین از قصد نبود...!نمیدونم چی شد! من یک ساعته پشت در ایستادم اما در باز نمیشد! خواستم با طلسم در رو باز کنم و بیام تو..که این جوری شد!
دافنه با ناله گفت: طلسم باز کردن در آلوهوموراست، نه دیفندو!
:vay:
- ا!راست میگی ها!من همیشه آلوهومورا و دیفندو و ایمپریو رو با هم قاطی میکنم!
به هر حال من فقط اومدم که اینو تحویل بدم:
نقل قول:
نام :لیسا تورپین
نظر شما راجع به گشت های آرشاد : نظری ندارم! ما کار خودمونو میکنیم!
نظر شما راجع به جادوگر ها : بستگی داره جادوگرش کی باشه!
پیشنهادات شما برای حمایت از ساحرگان مظلوم : یه سری کلاسهای آموزش طلسم های شوم برای مقابله با جادوگران ظالم برپا کنید.
فلور فرم رو لای یه پوشه ی بزرگ صورتی گذاشت: تقاضای شما بررسی خواهد شد.
هوگو با پوزخند گفت: فکر کنم اگه عضویت لیسا تایید شه،من باید حضور فعالی اینجا داشته باشم.با وجود لیسا،بدون یه درمانگر، کل انجمنتون 5 ثانیه ای خاکستر میشه!
از جلوی در صدای شرورانه ای به گوش رسید: تلاشت در محافظت از ساحره های اینجا، قابل تحسین ولی بی فایده است!
____________________________________________________
چه توهمی...6 صبح پست زدم!اونم بعد از دوماه! حق بدین بهم اگه مزخرف شده!