سوژه جدید-اوووووووخ
ایوان در حالی که بسته ی سنگین را روز زمین میگذاشت، جوراب زنانه ای که روی صورتش کشیده بود را کمی جابه جا کرد.
-زهر مانتیکور کوهی ! ببین میتونی یه کاری کنی ارباب بیدار شه؟؟؟ :vay:
لوسیوس پایش را رها کرد.
-اَه ...خب دمشو کوبید به پام.هیچوقت فکرشم نمیکردن نجینی یه همچین زوری داشته باشه...فلج شدم.
-نترس؛ ریش سالازار شپش نداره !
و در همان حال سر و کله ی بلاتریکس پیدا شد:
-چه غلطی دارین میکنین؟؟ برین دیگه، آستوریا تو باغ وحش منتظرتونه.
لوسیوس نگاهی به سر تا پای بلا انداخت.
-بیا خودت ببرش ببینم میتونی؟
-لوسیوس ! فکر میکنی کروشیو میتونه سرعتتون رو بیشتر کنه؟
اما کار به کروشیو نکشید، با نمایان شدن جرقه های تهدید آمیز چوبدستی بلا، سرعت ایوان و لوسیوس، از یک حلزون در دقیقه، به یک تک شاخ در دقیقه، ارتقا یافت.
فلش بکملت مرگخوار دور میز تالار، در سکوت کامل به آنتونین چشم دوخته بودند.
-اینطوری من یکی که دیگه نمیتونم...صبح تا شب نشستن تو اتاق و "جینگوله بلا" بازی میکنن با نجینی.
-آره منم موافقم ! حتی متوجه نشدن که من موهامو پنج دهم اینچ کوتاه کردم .
ملت با تعجب به موهای بلاتریکس چشم دوختند.
-خب...! من یه پیشنهادی دارم...میدونین که باغ وحش هاگزمید رو برای یه مدتی تعطیل کردیم، برای تغییرات اینا...خب میتونیم نجینی رو برای یه مدتی اونجا نگه داریم...اینطوری هم من میتونم مراقبش باشم و همم ارباب یه خورده متوجه ماها میشه.
ملت همچنان در حال هضم پیشنهاد آستوریا بودند که ایوان سرس تکان داد.
-آره...این بهترین راهه !
پایان فلش بک