هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: خبرگزاري الف دال
پیام زده شده در: ۱۱:۲۰ سه شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۷
#25

هوريس اسلاگهورن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۵:۲۳ جمعه ۳ فروردین ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۰:۳۳ شنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۰
از می عشق تو چنان مستم، که ندانم که نیست یا هستم
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 279
آفلاین
بیانیه شماره 8 سران الف دال


این‌جانبان، افرادی معلوم‌الحال که سرکردگی گروهک گمراه و بی بصیرت الف.دال را به عهده داشتیم، بدینوسیله تصمیم به روشنگری برای عموم دانش‌آموزان مدرسه گرفتیم.

1. علت اصلی آغاز فعالیت‌های اغتشاشگرانه‌ی ما، خط گرفتن از مدیر سابق مدرسه یعنی آلبوس دامبلدور بود. وی ضمن شست‌وشوی مغزی، فریب و تطمیع ما برای خرابکاری، به ما وعده کیسه‌های گالیون و عشق‌های گذرا در رنگ، سایز و جنس‌های مختلف داده بود.

2. مدیر مدرسه گلهای گل هستند و بر هیچکس پوشیده نیست که ایشان فردی مستقل بوده و جناب اسمشونبر تنها مشاوره‌هایی دلسوزانه در جهت بهبود وضعیت مدرسه و رفاه دانش‌آموزان می‌دهند. شایعاتی که ما علیه ایشان منتشر کردیم سراسر کذب محض بوده و از بابت آن احساس ندامت می‌کنیم.

3. ماموران شریف جوخه، در تمام این مدت با ما و همگروهی‌های نادان و گمراهمان رفتاری اصلاحگرانه و برادرانه داشتند که در واقع به خیر و صلاح خودمان بود و در نهایت باعث هدایت ما شد. بدینوسیله از ایشان نهایت تشکر را داریم.

4. مسئولین مدرسه پس از ندامت، ما را مورد عفو و رحمت خود قرار داده و اجازه ادامه تحصیل در مدرسه را صادر کردند. لذا هرگونه شایعاتی مبنی بر ستاره دار شدن یا اخراج ما، توطئه آلبوس دامبلدور به نیت تخریب وجهه مدیریت مدرسه می‌باشد. همچنین غیبت برخی دانش‌آموزان الف.دالی در مدرسه که باعث ایجاد این شایعات شده تنها به دلیل درد و جراحات حاصل از ندامت است و پس از طی طول درمان، زیر سایه مدیریت با خرد مدرسه در امنیت و آرامش به تحصیل ادامه خواهند داد.

5. عدم خروج این‌جانبان از خوابگاه‌های خود به علت علاقه وافر ما به محیط گرم و صمیمی خوابگاه‌هاست و هرگونه شایعه‌ای مبنی بر حصر خوابگاهی را تکذیب می‌کنیم.

در پایان بابت خسارت‌هایی که به مدرسه و اعضای دلسوز جوخه بازرسی وارد کردیم، از جمله ترک برداشتن چماغ آلکتو کارو، گیر کردن گوشت لابلای دندان‌های فنریر گری بک، استهلاک نیش‌های لینی وارنر، شکستن بطری‌های نوشیدنی جناب مدیر و ... از ایشان عذرخواهی کرده و برای خود طلب اشد مجازات را داریم.

علی برکت الهوریس ...


ز خاک من اگر گندم برآید،
از آن گر نان پزی مستی فزاید! تصویر کوچک شده


پاسخ به: خبرگزاري الف دال
پیام زده شده در: ۴:۰۲ سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۷
#24

آندریا کگورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۴:۱۳ دوشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۹:۵۱ سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹
از کوچه دیاگون پلاک شیش
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 144
آفلاین
این روزا تو هاگوارتزم امنیت نداریم خداوکیلی کی این جنجال و راه انداخته شخصا باید یه وقت روانشناسی براش بزارم مرتیکه تسترالی رو همینطور مثل اغلب اوقات درحال فحش رسانی به بعضی از جادوگران مفلوک و داری سندروم آشوب خواهی بودم و سعی میکردم بدون اینکه توجه کسی رو به خودم جلب کنم خودمو به کلاس موجودات جادویی برسونم که البته موفق هم بودم اما در نیمه راه چیزی توجه من رو به خودش جلب کرد.
گوشه راهرو یه ظرف پر از سیب زمینی سرخ کرده داشت بهم چشماکای معنی دار میزد و شکم بی حیای منم قار و قورشو با دیدن ظرف سیب زمینیای چشمک زن راه انداخت، یه شانس خوبی هم که باهام یار بود خلوت بودن راهرو بود که نزاشت ابروم بچسبه به کف پام، خلاصه ماهم بدون شک کردن به سیب زمینیا شروع کردیم به بلعیدنشان.
یه، یه ربع بعد که کلا بیخیال کلاس شده بودم و از خوردن اون همه سیب زمینی با دلپیچه کنار ظرف نشسته بودم احساس کردم چشمام داره گرم میشه و خستگی تمام وجودمو تسخیر کرده اما نه من نباید بخوابم نههههه چه اتفاقی داره میوفته خدایا من نباید بخوابم نه نباید...نباید بخوابم...
نمیدونستم چه اتفاقی داره میوفته یدفعه همه جا تاریک شده بود انگار وسط یه راهروی خیلی تاریک بودم و از اون ته صدای خنده و اهنگ و اینا میومد گیج شده بودم نمیدونستم باید چیکار کنم اصلا من کیم؟! چرا اینجام؟! هیچی یادم نمیومد. از اونجایی که صدای خنده میومد یه نور سفیدی ظاهر شد انگار داشتن میومدن طرف من...طرف من؟! وای خدا چیکار کنم فرار کنم؟ صبر کنم ببینم چی ازجونم میخوان؟ اصن من نمیدونم مرگه و شیون یه بار دیگه فوقش میخوان تیکه تیکه ام کنن بریزنم تو قابلمه باهام آش شعله قلمکار بپزن...نور نزدیک شد و از اون دور میشد چندتا حاله زرد رنگ رو تشخیص داد...نه من نمیخوام بمیرمممممم! نزدیکتر شدنشون باعث شد بتونم بهتر اون حاله های زرد رنگ رو تشخیص بدم یه سری چیزای زرد رنگ مضخرف بودن مثل موز ولی در اندازه بزرگتر و یه لبخند عریض و چشمای مشکی کارتونی هم داشتن

-ما سیب زمینی های افسار گسیخته خواهان اجرای حکم هستیم
-ما سیب زمینی های افسار گسیخته خواهان اجرای حکم هستیم
-ما سیب زمینی های....

-چرا چرت و پرت میگین از جون من چی میخواین؟!

اون چیزای زرد رنگ به قول خودشون سیب زمینی های افسار گسیخته دورم حلقه زده بودنو هی دیالوگ مسخرشونو تکرار میکردن و منم سردرگم تر از قبل هی ازشون سوال میپرسیدم که یهو یه سیب زمینی خیلی اخمو و چوب بدستی چفت پا پرید تو شعارای دادخواهانه سیب زمینیای افسار گسیخته:

-چرا چفتک میندازی پاشو بابا دوساعته اینجا علافمون کردی! بهتون گفتم این کلا در توهم بسر میبره از این عضو جدید در نمیاد گوش نمیدین که!

-وای خدا بگو اینا همش خوابه...نکنه من مُردم؟!اینجا بهشته؟ نه جهنمه...هعییی نکنه ایست بازرسیه؟!

-بیا اصن این تو باغ نیست!
یکی دیگه ازون سیب زمینیا گفت:
-بابا بدبخت هنوز خوابه بزار کامل اثر بیهوشی بره بعد بیا به حرفش بگیر!

به اونی که بهم گفته بود بیهوشم اشاره کردم و گفتم:
-لابد تو هم نکیری...اونم منکره شب چندمه قبرمه؟!


منکر بهم یه چشم غره دهن اسفالت کن رفت نکیر هم درتلاش برای اروم کردنش بود، ههه چه جالب نکیر منکرو اروم میکنه اینجوریشو دیگه ندیده بودیم ... راستی اگه من تو قبرم چرا بستنم به صندلی؟! یادم نمیاد همچین وصیتی کرده باشم بعد به سقف قبرمم لامپ اویزون کردن؟! یادمه از تاریکی میترسیدم ولی این کارا دیگه یکم شک برانگیز نیست؟! راست میگن ادم مردش عزیز تره تا زندش تا بودم چرا ازین کارا نمیکردین
یکم که گذشت سیب زمینی های افسار گسیخته و نکیر و منکر ظاهر ادم گرفتن و من یکم از بهت بیرون اومدم تازه فهمیدم زندم و اینجا هم هاگوارتز خودمونه، به یه چیز خیلی مهم دیگه هم پی بردم اگه تونستین بگین چی بوده بچه ها؟ آفرین کاملا درسته:

-شماااااااااااااااااااا منوووووووووو دزدیدییییییییننننننننننننننن؟!!!

-اگه بخوای اینجوری بهش نگاه کنی خیلی بد جلوه میکنه بهتره دیدتو به این قضیه تغییر بدی

-مرتیکه جزامی منو دزدیدی اوردی اینجا باندپیچیم کردی بعد تازه به طرز نگاهمم توهین میکنی؟! تو دیگه خیلی نوبری به مولا

-نه ببین من فقط...

-اصن من تو کدوم خراب شده ایم؟ اینجا چرا انقد بوی نفتالین میده...دارم بالا میارم

-توی سازمان الف. دالی...فکر کنم باز هاگرید داره اشپزی میکنه ولی خب ما به این کار نداریم دلیل اینکه تو اینجایی اینه که...

-جدی؟!چه باحال همیشه میخواستم یه سازمانو از نزدیک ببینم!راست میگن بخواطر کمبود بودجه مجبور شدین دست به خوردن ویزلیا بزنین؟

-کدوم تسترالی اینو به تو گفته؟! معلومه که نه ... تو اینجایی چون...

- میگم که...

-دِ لعنتی میزاری حرفمو بزنم یا نه؟!

-شرمنده بفرمایید

- فقط یه بار میگم پس خوب گوش کن: ما عضو الف . دالیم اینو که میدونی چیه؟

سرمو به نشونه تایید تکون دادم

-همینقدرشم مرلینو شکر...ما یجورایی به کسری نیرو دچار شدیم یعنی بچه های کمی هستن که شجاعت ایستادن در مقابل جوخه رو دارن اکثرن دارن بی طرف میشن ولی این جنگ فقط یه برنده داره

-خب این چه ربطی به من داره؟! اصلا ولم کنین من باید برم سر کلاسم...من خودمم بی طرفم...به خدا اگه دیر کنم لینی کلمو نکنه لایتینا مطمئنن این کارو میکنه پس الهی من پیش مرگتون شم بزارین من گورمو گم کنم قول میدم نرم لوتون بدم

-متاسفانه نمی تونیم این کارو بکنیم...تو باید عضو الف . دال بشی حالا به ظور هرچی که شده...بهتره بدونی نقطه ضعفتو هم میدونیم

-هه نقطه ضعفم؟! حتی پرفسور مک گوناگال که چندین سال پیشش زندگی کردم هم نمیدونتش اونوقت شما میدونین

با سر به منکر اشاره کرد و اونم رفت طرف یه چیز مکعبی شکل و یه دکمه رو زد...یدفعه جیغم رسید به عرش:
-غلط کردم غلط کردم قول میدم الف .دالی بشم فقط اون مایه ی ننگو خاموش کن...خــــــــــامــــــــــوشش کــــــــــــــــــن!

نامردا اهنگ اریانا گرنده رو با کیفیت 360 پلی کرده بودن دست خودم نبود ببخش لایتینا شرمندتم به مولا
-------------------------------------------------------------------------------------------
-وقتی گفتم سه شما درو میشکنید و نقشه رو شروع میکنید! فهمیدید؟

درحالی که گنگ تر از همیشه به دور و اطرافم نگاه میکردم خودمو تو راهروی طبقه چهار درحالی که با یسری بچه های الف.دال و منکر عزیزم تا کمر خم شده بودیم(هنوز این فلسفه خم شدن موقع انجام کارای سری رو نفهمیدم...خو مثلا کنار دیوار خم شدیم کسی نمیتونه مارو ببینه؟! اینجوری مشکوک تریم که )یافتم...خدایا اینا چی میگن نقشه چیه؟ درشکنی چیه؟ با پوزیشن گیرپج کرده ها گفتم:
-ببخشید جناب من هنوز نفهمیدم قضیه چیه میشه یه بار دیگه توضیح بدین؟

منکر یه اخم ترسناک کردو گفت:
-چقدر به ملانی گفتم توی خنگ بدرد تی کشیدنم نمیخوری چه برسه به اجرای نقشه فوق سری

برادر تو دیگه چی زدی که با کاسه بشقاب ملامینم حرف میزنی؟! درضمن اگه من بدرد تی کشی نمیخورم تو هم سود رسانیت از باب اسفنجی کمتره...با اون حداقل میشه یه چهارتا ظرف شست، والا با قیافه خر شرک گفتم:
-من اگه ندونم نقشه چیه که بدرد اب رسانی به گیاهان دریایی هم نمیخورم...تو بگو نقشه چیه بقیش بامن داداچ

-خیلی خب، خوب گوش کنین چون دفعه بعدی یا خودمو میکوبم به دیوار یا شمارو نقشه از این قراره:
بچه ها با کنده درختی که به سختی به دست اوردیم(به یه کنده خیلی بزرگ که رو دوش ویزلیای بدبخت سوار کرده بودن اشاره کرد)در مخفیگاه جوخه ای هارو میشکنن و گروه مدافع وارد عمل میشن و الکی تظاهر به درگیری با جوخه ای ها میکنن...بعد آندریا درنقش فرشته ی صلح و دوستی حواسشون رو با گفتن حرفای چرت و پرت، پرت میکنه و من هم میرم و اون چیز فوق سری رو کش میرم و از اون طرف به بچه ها اشاره میکنم که بدون مشکوک کردن کسی به پایگاه برگردن و همه چی به خوبی خوشی به پایان دل انگیزش میرسه.
چه منکر خوشبینی یه دقه صبر کن ببینم نقش من چی بود؟ فرشته صلح و دوستی؟! من الان باید چه چرت و پرتی تحویل اینا بدم اصلا منو چه به سخنرانی؟! بابا من جمع هراسی دارم منو ول کنین بزارین من برم به بدبختیام برسم...دوربین مخفی چیزیه؟ ایسگامون کردی منکر جان؟

-خب اماده این؟! یک ... دو ... سه!

تا اومدم بگم نه منکر صبر کن در شکست و منم طبق معمول یادم رفت چی میخواستم بگم .
-ببببببببووووووووووووووووووووووممممممممممم
اقو این جوخه ای هارو میگی یه لحظه خشتک همشون سنگین شد منم خب وضعیتم بدتر از اونا نبوده باشه بهتر نبود ولی چه میشود کرد منکره و سوپرایزاش دیگه

همینجور دوستان درحال زد و خورد بودن که من من یهو حس کردم یکی داره بقل گوشم فاتهه میخونه:
-پیس پیس پیس
یا جد حسین من هنوز نمردم که...

-احمق با توعم
یهو حس کردم منکر جانه خیالم برای مدت زمان بس کوتاهی ارامش حاصل نمود دوباره تکرار میکنم مدت زمان کوتاهی...منکر با اخلاق طبق معمول گولاخیش نزدیک بود یه پس کله ای نسارم کنه ولی خودداری کرد و فقط گفت:
-وقتشه
وقت چیه؟نکنه منظورش اون برنامه ماگلیس که تو شبکه نسیم بخش میشه؟!ولی مسئله این است چرا به همیچین چیزی باید اشاره کنه؟نکنه زن میخواد؟اصلا چرا من باید براش برم خاستگاری مگه خودش خواهر مادر نداره؟اخی نکنه توهم مث من یتیمی؟!
-چیه ور و ور منو نگاه میکنی پاشو برو سخرانیتو بکن سریع باش
وات؟! من؟! سخرانی ؟! من؟!یه چیزی بگو با عقل جور دربیاد منکرجانم اخه من برم اون بالا چه حرف مفتی بزنم؟!با چشم غره ای که نسیبم کرد تصمیم گرفتم تمام افکار بد رو از خودم دور کنم و به طرف میکروفون برم(میکروفون اینجا چه نقشی را ایفا میکرد؟!منم نمیدونم)
-اهم اهم...
هیچکی حتی یه نگاه سرسری هم بهم ننداخت دیگه کفرم دراومد تو میکروفون داد زدم:
-نفله ها مگه من با شما نیستتتتتتتتتتتتمممممممم!!! هوییییی خانمی که داری از اون پشت سالن درمیری!... اره با خود افلیجتم ... وایسا و جواب گو باش! این بود ارمان های ما؟! این بود شعار های چرندی که تو کل هاگوارتز پخشش کرده بودین؟! این بود اون همه خون نواده و خون نواده راه انداختنتون؟!این چه وضعشه ؟! میشه ازتون کارتون تام و جری ساخت.
یهو دیدم همه ساکت شدن و بعضیا با موهای حریف مقابلشون تو دستشون بعضیا هم با صورت های بادکرده بخواطر کتک خوردن بهم میخ کوب شده بودن گل و از گلم شکفت و با روحیه ای وصف نشدنی گفتم:

-خب دوستان بخواطر شروع بدمون ازتون عذرخواهی میکنم و میخوام ازتون بهم اجازه بدین که دوباره از اول شروع کنم...

این چی بود من گفتم؟!الان من چیکار کنم چیزی برای شروع مجدد اماده نکردم که...خب تو میتونی...تمام تلاشتو به کار ببر یه ریونی هیچوقت عقب گرد نمیکنه...از اعماق مغزم یه چیزایی بیرون کشیدم و شروع کردم به خزعبل گویی:

-بسم الله رحمان رحیم و بهی نستعین...انشالله که حال برادرا و خواهرای عزیزم خوب باشه و همه کارها بر طبق مراد پیش بره...بی هیچ حرف و حدیثی میخوام برم سر اصل مطلب پیامبر اکرم(ص)فرمودند:النکاحو سنتی. یعنی چی یعنی مرگ از انچه فکرش را میکنید بر شما نزدیک تر است یعنی انچه برای خود نمی پسندی برای خواهرشوهر خود نیز مپسند یعنی ز گهواره تا گور دانش بجوی خلاصه سخن پیامبر بوده و حرفا های زیادی در ان نهفته میباشد اما همیشه در بین سوال و فرضیه و ازمایش و نظریه این نتیجه گیریه که از همه مهمتره فهمیدی خواهرم؟نتیجه گیری ازهمه چیز مهمتره و نتیجه ای که ما از این سخن پر مهر میگیریم اینه که با کسی که مشکل دارید بد رفتاری نکنید. اصلا در این مورد یک حدیث داریم که می فرمایند یه شب به من خبر رسید که یه جوخه ای رو مرده توی هاگوارتز پیدا کردن خلاصه ما در تشیع جنازه این برادر حضور پیدا کردیم و کارهای لازمه رو انجام دادیم شبش خواب این برادر رو دیدیم که توی قبر خویش خفته بود که یهو دوازده تا مرد که صورت های درخشانی داشتن اومدن خرشو گرفتن ازش پرسیدن:ای جادوگر ایا تو جوخه ای بوده ای طرف میگه بله دوباره ازش میپرسن:ایا در زمان حیات خود به یک الف.دالی ازاری رسانده ای طرف میگه البته که نه امامان دوباره گفته خویش را تکرار کرده اما جوخه ای هیچ زیر بار نمی رود بعد یکی از امامان میگویید یادت نمی اید در قرن بیست و یکم میلادی برای یک الف.دالی زیر پایی گرفتی و اورا مضحکه خاص و عام کرده ای؟و بله شما باید جوابگو باشید که در ان دنیا...
خواستم ادامه بدم که دیدم منکر داره اون ته بال بال میزنه بهم اشاره میکنه از بالا منبر بیا پایین میخوایم بریم منم که حسابی فاز گرفته بودم گفتم:
-منکر جان دلبندم! نمیبینی دارم این منگولان رو به صراط مستقیم هدایت میکنم بعد تو خیلی شیک میپری وسط رشته کلام من؟! اگه الان وقتش نیست که چوبمو تا ته فرو کنم تو تخم چشت پس کی وقتشه؟
یهو دیدم منکر دیگه داره تبدیل به ابر منکر میشه سریع گفتم:
-دوستان از اتاق فرمان اشاره میکنن وقت نداریم برای همین متاسفانه مجبوریم برنامه رو تا همینجا ول کنم بسپرم دست لایتینای عزیزم که چشماش پر اشک شده. پس جمعیت ادرکنی صل علا ظهوره یا حسین وعده ما کربلا !
درحالی که از کنار لایتینا چشم اشکی رد میشدم گفت:
-هیچوقت فکر نمیکردم یه اسکولی مثل تو یه همچین سخنرانی تاثیر گذاری داشته باشه!افرین عزیزم!!!
یعنی قشنگ مثال بارز نه گذاشت نه برداشته هاااا...یه شونه ای بالا انداختمو راهی پایگاه خودمون شدم
-------------------------------------------------------------------------------------------
-توپ تانک فشفشه
-جوخه الان ابکشه
-توپ تانک فشفشه
-جوخه هنو ابکشه
به ویلچر مرلین قسم تا حالا منکر و انقد خوشحال ندیده بودم . هرکی حدس بزنه اون چیز خیلی خاصی که از جوخه ای ها کش رفتیم چی بود بهش یه ادامس خرسی با طرح تتو ویژه میدم افرین هیچکی نتونست بگه...یه فلش کوچولو ی 8 گیگابایتی بود حاوی فیلم های جدید روز! اصلا اهداف مارو باید به همراه یه پرینت از نقشمون بدیم ناسا بفرستن کره مریخ سقف هاگورتز واسه ما کوتاست



پاسخ به: خبرگزاري الف دال
پیام زده شده در: ۲۳:۴۱ سه شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۷
#23

ریونکلاو، وزارت سحر و جادو، مرگخواران

لاديسلاو زاموژسلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۵ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۳
آخرین ورود:
امروز ۱۸:۲۲:۰۸
از یترومایسین
گروه:
کاربران عضو
ناظر انجمن
ریونکلاو
ایفای نقش
مترجم
مرگخوار
پیام: 541
آفلاین
-بله! از آخرین خبر ها این طور برداشت می شه که شورش دانش آموزان در هاگوارتز آن قدر گسترده شده که حس آزادی خواهی رو حتی در جن های خونگی آشپزخونه هم بیدار کرده.

در مکانی پر از دود، بخار، همهمه و غذا، شخصی با میکروفون ایستاده و گزارش می دهد.
- همونطور که مشاهده می کنید، اینجا آشپزخونه هاگوارتز هست و این ها هم جن های خونگی هستند که در برابر ظلم سران هاگوارتز دست به اعتراضی کاملا مسالمت آمیز زدند.

در پشت سر خبرنگار یک جن خانگی با ساطوری در دست، خوکی را که در حال التماس کردن هست، شقّه می کند.

- باید اشاره کنم که این ها همه بغض هایی هستند که برای سالیان دراز در گلوی این موجودات معصوم گیرکرده بودن و حالا سیلی شدن تا...
- شما این جا چی کار کرد؟

دابی که سر دسته ظرف شور ها بود، به آرنج خبرنگار زد. اما خبرنگار بی توجه به او به حرف هایش ادامه داد.
- بینندگان عزیز می بینید که دارن از من می خوان که همراه اون ها باشم! ای جن خونگی بی چاره! بدون که من با توام! ما با تواییم! اون با تو ئه...
- من با دابی نبود!

این فریاد وینکی بود. او می دانست اگر چیزی نگوید برایش حرف در می آورند.
- نه عزیزم... تو باهاشی. مثل همه ما!

وینکی چشمانش را مالید و همه را از نظر می گذراند که ناگاه نگاهش بر روی کریچر ثابت ماند:
- کریچر هم با دابی بود؟

او این را با بغض گفته بود.
کریچر در جواب شانه ای بالا انداخته و گفت:
- کریچر ندونست. هر چی این بانو گفت.
- خانم چرت گفت! دابی فقط با وینکی بود.

چشمان دابی گرد شد. او به آن خبرنگار فحش داده بود. پس به سرعت به سمت اجاق گازی پریده و خودش را درون آن انداخت.

- بله! دیدید! دیدید که این جن های خونگی برای آزاد...

ناگهان جن های خانگی همه با هم نفس خود را در سینه حبس کردند.
بین آن ها آزاد و آزادی فحش بود.
فحش بدی هم بود.

- چی شده؟

این را خبرنگار در شرایطی که مسلسل وینکی روی بینی اش بود، گفت.

- این خانم به اینجا اومد، زندگی وینکی و دابی رو به هم ریخت. کریچر رو یاد جوونی انداخت و به ما فحش داد. پس این خانم...

بنگ!

- وینکی جن بنووگنده خووب؟


تصویر کوچک شده


پاسخ به: خبرگزاري الف دال
پیام زده شده در: ۰:۱۴ سه شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۷
#22

رون ویزلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۳ پنجشنبه ۶ مهر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۲:۴۰ چهارشنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۱
از میتوکندری به راکیزه!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 129
آفلاین
سلامی به گرمی اتفاقات این روز های هاگوارتز خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند و دوستداران برنامه " خبرگذاری الف دال ". همونطور که میدونید در این روزا اتفاقات عجیب و غریبی رو در مدرسه جادوگری هاگوارتز شاهدیم و منم تحت عنوان یه عضو کاملا بی طرف ( آره جون خودم )، میخوام به بررسی دلایل حمله گروه الف.دال بپردازم... پس تا پایان برنامه با همراه باشید.

پیام بازرگانی

- آیا از کم مو بودن خود رنج می برید؟ آیا با مشکل ریزش مو روبرو شده اید؟ آیا شوره ها مثل دانه های برف در سرتان نمایان هستند؟ آیا روزی n بار به حمام می روید و سر و کله خود را می شویید اما هنوز هم با چنین مشکلاتی روبرو هستید؟ ما "شامپوی تسترالرنگ" به شما معرفی می کنیم. با خرید این محصول به قیمت استثنایی و خارق العاده و اصلا هلوی ...100000 گالیون یک شیشه نوشیدنی کره ای نیز هدیه بگیرید.

پایان پیام بازرگانی

خب دوستان ... پیام بازرگانی ای که مشاهده کردید توسط یکی از نوچه های هوریس اسلاگهورن در حیاط اصلی هاگوارتز گرفته شده. این یعنی چی آخه؟ مکان آموزشی رو تبدیل کرده به مرکز تجارت! اصن از کدوم تسترالی اجازه گرفته؟ حالا اینکه خوبه ... شما همین شبکه ساعت یک بعد از ظهر میدونید چی پخش میکنه؟ برنامه زنده آشپزی هاگرید در سرسرای عمومی!

فلش بک ساعت یک

- خب دوستان بعد از اینکه یک کیلو نمک به تسترال زنده ای که در دیگ انداختیم اضافه کردیم، نوبت میرسه به اضافه کردن دست یکی از دانش آموزا که من به دلیل کمبود وقت قبلا قطع کردم ...

پایان فلش بک

یکی دیگه از مشکلاتی که در طی مدیریت هوریس اسلاگهورن داره مشاهده میشه، کمبود غذاهاست ... تا پارسال چهار تا میز میچیدن، چهارصد تا هاگرید سیر میشدن باهاش ... الان یه نصفه میز میچینن چهار تا گروه میشینن دورش، از خجالت x به y تعارف میکنه، y به z ... آخرم هاگرید میاد کلش رو با یه لقمه میخوره یه آروغم روش. غذاهای هاگوارتز کجا میره؟ مسئله اینست ... خب مطمئنم نصفتون تایید کردید ... آخه به چیزی میگن مسئله که حلش سخت باشه ... این کجا حلش سخته؟ به محض آماده شدن غذها، اسلاگ ترنسفرشون میکنه خانه ریدل ها ... یه قوطی نوشیدنی کره ای هم روش! در این زمینه من دیگه حرفی ندارم!

پس از نمایش یک نماهنگ

یک بحث دیگه ای هم که واقعا اشک آوره، قطع کردن تکی و انبوه درخت های جنگل ممنوعه س. همه ما میدونیم که قطع کردن این درختا چه ضرری داره و من هم نمیخوام حرف کلیشه ای بزنم ولی مشکل اینجاس که پول حاصل از فروش الوار یه راست به خزانه خانه ریدل ها ریخته و صرف هزینه های شخصی مار لرد میشه ... آخه جناب مدیر فک نکن ما تسترالیم! ما میدونیم پشت پرده چه اتفاقاتی در حال رخ دادنه!

دقایقی بعد و پس از لو رفتن چند چیز دیگر

خیلی خوشحالم که در برنامه امشب تونستم چند تا واقعیت رو براتون تحلیل و بررسی کنم ... ما باید چشم هامون رو باز کنیم و با یه زاویه دیگه به اتفاقات دور و بر مون نگاه کنیم ... ارتش دامبلدور یه کار بزرگ رو شروع کرده که ریسک عظیمی به شمار میره ... ولی اونا بر این مهم واقفن که یا مدیر هاگوارتز باید دست از این کارهاش برداره یا استعفا بده!
اونا تا آخر سر این حرف میمونن چون حرف زدن ... اونا زیر بار ذلت نمیرن ... آره اینست منطق ارتش دامبلدور!




تصویر کوچک شده


پاسخ به: خبرگزاري الف دال
پیام زده شده در: ۱۹:۴۵ شنبه ۱ تیر ۱۳۹۲
#21

چارلی ویزلی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۰ جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۵:۵۷ دوشنبه ۱ تیر ۱۳۹۴
از هاگوارتز
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 454
آفلاین
چه کسی ؟
دروز3و4 تیر جادوگران وساحران وجن های خانگی به پای صندوق می ایند
تا وزیر سحر وجادو را تعیین کنند.
کاندیدا :ارنی مک میلان –سوروس اسنیپ-تام ریدل-هوکی-مورفین گانت-لودو بگمن-اما دابز-بلیززابینی
البته بعد از تایید صلاحیت شدن8 نفر دو نفر رد صلاحیت شدند.
اما دابز به نفع ارنی مک میلان کنار رفت. اطلاعات بیش تر درشماره بعدی.
ما بهترین روزنامه نیستیم بهترین ها به سراغ ما می ایند.
چارلی ویزلی


مراقب خودت باش.


پاسخ به: خبرگزاري الف دال
پیام زده شده در: ۱۹:۴۳ شنبه ۱ تیر ۱۳۹۲
#20

چارلی ویزلی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۰ جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۵:۵۷ دوشنبه ۱ تیر ۱۳۹۴
از هاگوارتز
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 454
آفلاین
1.به چه دلیل خواهان خبرگزاری برای الف دال هستید؟
بخاطر این که خبره های درست بگویم.

2.به نظر شما رکن صحیح در خبرگزاری چه میباشد؟
الف-راست گویی


3.قول میدهید که با تمام وجود برای الف دال خبرگزاری کنید و تمام وقایع را شرح دهید؟
بله





مراقب خودت باش.


پاسخ به: خبرگزاري الف دال
پیام زده شده در: ۲۰:۳۸ یکشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۱
#19

کینگزلی شکلبوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۰۷ سه شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۵:۲۵ سه شنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۲
از شیراز
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 227
آفلاین
با درود

1.به چه دلیل خواهان خبرگزاری برای الف دال هستید؟

خب چون چند تا جای دیگه به عنوان تحلیلگر کارم عالی بود و مدیر قسمت خبری هم شدم.

2.به نظر شما رکن صحیح در خبرگزاری چه میباشد؟
الف-راست گویی *
ب- طرف گروه خود را گرفن
ج- شایعه سازی
د- هیچ کدام از موارد بالا نیست

3.قول میدهید که با تمام وجود برای الف دال خبرگزاری کنید و تمام وقایع را شرح دهید؟

به ریش دامبلدور و مرلین قسم تا پای جان خبر میگذارم.

با سپاس
عضو ارتش دامبلدور
خبرنگار و تحلیل گر

کینگزلی شکلبوت
در پناه او


ورودم به گريفيندور فقط يك دليل داره ؛
پـــــيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــروزي

only Gryff


ما شیفتگان خدمتیم، نه تنشگان قدرت


مدتی نیستم، امتحانات بدجوری وقتمو مشغول کرده.
از همه بچه ها عذر میخوام.

اما...
بر می گردم؛

پرشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــور و
بهتـــــــــــــــــر از همیــــــــشـــــــه


پاسخ به: خبرگزاري الف دال
پیام زده شده در: ۱۸:۳۵ یکشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۱
#18

کینگزلی شکلبوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۰۷ سه شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۵:۲۵ سه شنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۲
از شیراز
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 227
آفلاین
با درود

تیتر : محفل ققنوس میزبان تازه وارد ها
زیر عنوان : ماموریت های الف دال برای نشان دادن شجاعت در محفل ققنوس انجام می شود.

الفیاس دوج مسئول ارتش دامبلدور در مصاحبه اش با گزارشگر ما اعلام کرد :
" تمام ماموریت های اعضای الف دال در محفل ققنوس انجام میگردد."

در ادامه گفتگوی هایش او دلیل را چگونه می گوید :
" یک اینکه ماموریت های الف دال به پایان رسیده و ما ناچارا به خاطر اینکه ماموریت نداریم در محفل ققنوس برزگار میشود."

ما از ایشان پرسیدیم که ایا امکان اجرای این ماموریت ها در انجمن دیگری مانند وزارت خانه یا دیگر جاها نبود :
" خب چرا اما ارتش دامبلدور نسبت بالایی با محفل ققنوس داره، میدونید دامبلدور هدف و موسس این گروه هاست، پس ما دلیل خوبی داریم تا ماموریت ها را به محفل ققنوس منتقل کنیم."

ایشان در ادامه سخن هایشان اعلام کردند :
" تمام کاربران توجه کنند، برای انجام این ماموریت ها پست هایی که برای حاقل اعضا در نظر گرفته شده، انجام بدهند!"

ایشان به طور قطع زمان مشخصی را اعلام نکردند اما گفتند :
" هرچه زود تر بهتر، ما منتظریم هر چه زود تر ماموریت ها شون رو انجام بدهند اما زمان مشخصی وجود ندارد.
محفل ققنوس منتظر شماست"

با سپاس از الفیاس دوج برای مصاحبه کردن با گزارشگر ما

پس دوستان تازه وارد توجه کنید، محفل ققنوس منتظر شماست.


خبرنگار و تحلیلگر رسمی ارتش دامبلدور
کینگزلی شکلبوت

با سپاس
در پناه او


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
8 از ده


ویرایش شده توسط الفیاس دوج در تاریخ ۱۳۹۱/۹/۲۶ ۱۹:۳۲:۴۳
دلیل ویرایش: ویرایش ناظر!
ویرایش شده توسط الفیاس دوج در تاریخ ۱۳۹۱/۹/۲۶ ۲۱:۰۹:۱۷

ورودم به گريفيندور فقط يك دليل داره ؛
پـــــيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــروزي

only Gryff


ما شیفتگان خدمتیم، نه تنشگان قدرت


مدتی نیستم، امتحانات بدجوری وقتمو مشغول کرده.
از همه بچه ها عذر میخوام.

اما...
بر می گردم؛

پرشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــور و
بهتـــــــــــــــــر از همیــــــــشـــــــه


پاسخ به: خبرگزاري الف دال
پیام زده شده در: ۹:۵۱ پنجشنبه ۲ آذر ۱۳۹۱
#17

پروتی پاتیل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۵۱ چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۸:۱۰ یکشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۱
از آغازی که پایانم بود...
گروه:
کاربران عضو
پیام: 483
آفلاین
ارتش دامبلدور شروع به عضو گیری نمود.
ارتش دامبلدور که پس از ماه های پیاپی نداشتن هیچ گونه فعالیتی دوباره احیا شده شروع به عضو گیری کرد.
ارتش دامبلدور پس از مدت های پیاپی شروع به عضو گیری نموده اعضایی که مایلند در ارتش عضو شده و در فعالیت های آن شرکت نمایند می توانند پس از مطالعه ی قوانیین این گروه در تایپیکتابلوی اعلانات الف دالفرم ثبت نام را در تایپیکثبت نام الف دالپر کرده و پس از تایید آن فعالیت های خود را آغاز کنند.


قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.



Re: خبرگزاري الف دال
پیام زده شده در: ۲۱:۰۱ شنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۰
#16

لی جردن old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۳ پنجشنبه ۹ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۶:۰۸ چهارشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۶
از سوسک سیاه به خاله خرسه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 416
آفلاین
1.به چه دلیل خواهان خبرگزاری برای الف دال هستید؟
چون نسبتا همیشه آن (با جیز دیگری اشتباه نگرفته شود هستم بهتر می توانم از وقاع با خبر شوم.
2.به نظر شما رکن صحیح در خبرگزاری چه میباشد؟
الف-راست گویی
ب- طرف گروه خود را گرفن
ج- شایعه سازی
د- هیچ کدام از موارد


.
.
.

3.قول میدهید که با تمام وجود برای الف دال خبرگزاری کنید و تمام وقایع را شرح دهید؟
پ ن پ مریض بودم وقت شریفمو در اختیارت دادم


Modir look at that ticket
I work out
Modir look at that ticket
I work out
When I go to "contact us", this is what I see
Modirs are in bed and they wont answer me
I got passion in my head and I ain’t afraid to show it

I’m ANGRY and I know it


تصویر کوچک شده








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.