هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۹:۲۶ چهارشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۱

لوکسیاس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۰ دوشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۳:۱۵ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 23
آفلاین
چوب دستش اش را در دستانش گرفته بود. دستش می لرزید و پاهایش دیگر برای برداشتن قدم بعدی یاری اش نمی کرد.

بر خلاف میل باطنی اش، حال در خانه ای بود که عشق زندگی اش را از دست داده بود.


از آینه ای که درست روبروی در اتاق نشیمن قرار داشت تصویر هری و لرد به وضوح دیده می شد. هر دو با نفرت به هم نگاه می کردند و اشعه ی سبز رنگی که از چوب دستی لرد خارج شده بود قدری بر اشعه ی قرمز رنگ هری قلبه کرده بود.

می توانست خستگی هری را نیز در وجودش حس کند، هری ای که از او (اسنیپ) نفر ت داشت، اما نمی توانست مرگ پسر عشقش را ببیند. تصمیمش را از مدت های قبل گرفته بود. تمام توانش را در پاهایش متمرکز کرد و به سوی اتاق نشیمنی که روزی جزو مجلل ترین خانه های دنیا بود حرکت کرد.

اول با طلسمی تمامی خاطرات گذشته را به سوی هری فرستاد تا آن ها در ذهن هری تا ابد هک شود. تا بداند چقدر هری را دوست داشته و برای او چه تلاش هایی که نکرده است. سپس عصایش را به سوی فردی گرفت که تا چتد وقت پیش ارباب صدایش می کرد. اشعه ی قرمز رنگی از عصای تراشکاری شده اش خارج شد و به کمک هری رفت.

اشعه به سرعت بر طلسم لرد غلبه می کرد و هری از این بابت در پوست خود نمی گنجید. دریغ از اینکه اشعه ی اسنیپ از وجودش تغزیه می کرد و بدن او در حال آب شدن بود.

هری خوشحال از پیروزیش با چشمانی پر از غرور به لرد نگاه می کرد که ناگهان چشمش به اسنیپ افتاد، متوجه اشکال کار شده بود و نگران تر از همه ی عمرش به سوی اسنیپ حرکت کرد. دریغ از اینکه دیگر دیر شده بود....
(ببخشید می خواستم سریع بنویسم یکم بد شد)


خیلی قشنگ بود ، آفرین ! تایید شد !


ویرایش شده توسط سوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۱/۱۰/۲۱ ۱۶:۳۹:۱۰

تا خودم هستم به امضام نیازی نیست


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۰:۲۷ جمعه ۱۵ دی ۱۳۹۱

پانسـی پارکینسونold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۰۷ جمعه ۱۵ دی ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۰:۰۷ شنبه ۲۹ فروردین ۱۳۹۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 37
آفلاین
سوروس وارد اتاق شد و چشمش به چشمان بی روح لرد ولدمورت افتاد.چه پذیرایی گرمی.لرد چوبدستی در دست بود و نجینی را به دور گردنش بسته بود.مدتی صحبت کردند و در نهایت چوبدستی لرد تکانی خورد و نوری سبزرنگ منتشر کرد و در کسری کمتر از ثانیه نجینی گردن سوروس را نیش زد و در نهایت لرد و نجینی از اتاق بیرون رفتند.
سوروس تنها و زخمی در اتاق ماند و فکر میکرد دیگر زمان مرگش رسیده است.خوشحال بود که رسالتش را انجام داده بود و با روان راحت از دنیا میرفت.اما کاش میتوانست پسر معشوقش را ببیند.کاش میتوانست حقیقت را به او بگوید.چیزی نگذشت که در آخرین لحظات عمرش آرزویش برآورده شد.
هری پاتر بر بالین سوروس آمد.و چشمان سبزرنگش که مانند مادرش بود در چشمان سوروس افتاد.ناخوداگاه لبخندی بر لب بی رمق سوروس نشست.هری پاتر سر او را در بر گرفت ولی سوروس میدانست فرصتی برای تامل کردن نیست.به سرش اشاره کرد و هری متوجه منظورش شد.رشته سفید خاطرات را از سرش خارج کرد و سوروس چشم از دنیا فروبست.
این آغاز پایان داستان هری پاتر بود...هری پاتر باید با حقیقت وحشتناک روبرو میشد...



تایید شد !


ویرایش شده توسط سوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۱/۱۰/۱۵ ۲۱:۰۲:۳۸


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۰:۲۹ پنجشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۱

الکساندر پردفوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۳ چهارشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۲:۵۸ شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۲
از آن سوی پرچین !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 22
آفلاین
شخصیت ها: سوروس اسنیپ و هری پاتر
چهره ها: اسنیپ : در حال مرگ و در تلاش برای حرف زدن / هری پاتر : نگران و ناراحت


سوروس که بوی مرگ به مشامش می رسید برای نجات یافتن تقلا می کرد. هری که نگران و ناراحت به نظر می رسید در مغزش به دنبال راهی برای شکنجه کردن سوروس می گشت. پس از مدت ها، فرصت انتقام گرفتن از سوروس فرا رسیده بود.
چوبدستی اش را در هوا تکان داد و طلسم پتریفیکوس توتالوس رو اجرا کرد. سوروس بی حرکت روی زمین افتاد. هری دستش را روی گردن او گذاشت و فشرد.
- حالا باید تقاص کاراتو پس بدی!

سوروس با تلاش فراوان و با صدای خفه گفت:
- تو یه ترسویی. مثل ماد..

و قبل از اینکه جمله اش را تمام کند نور سبز رنگی که مرگ را به همراه داشت به او کوبیده شد!


تایید شد !


ویرایش شده توسط سوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۱/۱۰/۱۵ ۲۱:۰۱:۰۰

تصویر کوچک شده


ما شیفتگان قدرتیم، نه تنشگان خدمت

Only Raven


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۲:۰۱ دوشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۱

گیلدروی لاکهارت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۸ جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۱:۲۱ سه شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۵
از شبنم عشق خاک آدم گِل شد...
گروه:
کاربران عضو
پیام: 143
آفلاین
...مار داشت از درخت بالا میرفت.چشمم توچشمش افتاد.یه آن فکر کردم میخواد بهم حمله کنه.یهو خیز برداشت و پرید طرفم.جاخالی دادم.همونطور که رو هوا بود دمش رو به طرفم حرکت داد.
_هویییی...یهو دیدم تو هوا خشکش زد!افتاد رو زمین.منم آروم بهش نزدیک شدم.ترسیده بودم.فکر کردم میخواد گولم بزنه تا منو بکشه.خب هر کس جای من بود توی اون تاریکی از ترس سکته میکرد.وقتی بهش رسیدم دیدم واقعاً خشک شده.بهش دست زدم...
_آخ.چته؟هرمیون با خنده گفت:براوو...براوو.از تو بعید بود!
_چی؟
_کشف طلسم جدید!
_ها؟؟؟منظورت چیه؟
_هیچی.داشتم خوابتو نگاه میکردم!تو روی اون مار یه طلسم جدید اجرا کردی که اختراع خودته!اونجا که گفتی:"هویییی".راستی،طلسم استراق خواب جالبه،نه؟تازه پیداش کردم.خواب تورو هم اینطوری داشتم نگاه میکردم!
باورم نمیشه!منو اختراع طلسم؟به هرمیون گفتم:شب همه ی بچه ها رو جمع کن تو اتاق زیر شیروونی.به مناسبت اختراع جدیدم میخوام ماجراهایی که تو هاگوارتز برام اتفاق افتاده رو که به تو و رون نگفتم به همه بگم...باشه؟
هرمیون با اخم گفت:اگه میدونستم اینطوری راضی میشی تا اون ماجرا ها رو بگی زودتر...هری!هری!بیا دیگه.صدای جینی بود.باید میرفتم.به هرمیون گفتم:خب دیگه،تاشب!
شبم با خنده همه ی قضیه ها رو-همونطور که تو عکس میبینید-براشون تعریف کردم


سوژه جالبی بود ، وقتی وارد ایفای نقش شدی بیشتر روی نمایشنامه نویسیت کار کن . تایید شد !


ویرایش شده توسط سوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۱/۱۰/۱۲ ۱:۴۱:۰۱

ما سزاواران قدرتیم نه شیفتگان خدمت


ملقب به مرگخوار الشعرا ، از جانب جناب لرد




تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۱:۰۲ پنجشنبه ۷ دی ۱۳۹۱

starmagic


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۶ پنجشنبه ۷ دی ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۱:۵۳ جمعه ۱۲ دی ۱۳۹۳
از اصفهان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 16
آفلاین
تصویر کوچک شده
توصیف صحنه :
همه جا تاریک و صدای زوزه ی لرد سیاه به گوش میرسه و هوا سرده
هری پاتر : گریان و سرگردان
اسنیپ : در حال تلاش برای صحبت کردن.
هری در حالی که اسنیپ بهش خیانت کرده ولی در هر حال نگرانه و نمی دونه باید چیکار کنه
هری : نــــــــــــــــــــــــــــــه تو نباید بمیری
اسنیپ(با صدای نامفهوم) : نه هری گریه نکن
هری : تو... تو...
اسنیپ درحالی که حرفش را قطع می کنه می گه : اشکم را بگیر،... زود باش هری
هری در حالی که گریه می کنه و اشک را در شیشه میریزه آخرین لحظات را فقط تو چشمایه اسنیپ نگاه می کنه...

و نگاه سنیپ در حالی که به هری خیره می شه به ابدیت می پیونده



تایید شد ولی وقتی وارد ایفای نقش شدی باید بیشتر تمرین کنی تا بتونی بهتر بنویسی .


ویرایش شده توسط سوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۱/۱۰/۷ ۲۲:۵۷:۲۴

هری پاتر هنوز در قلب من زنده است و ادامه دارد ...


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۰:۰۵ چهارشنبه ۶ دی ۱۳۹۱

کینگزلی شکلبوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۰۷ سه شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۵:۲۵ سه شنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۲
از شیراز
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 227
آفلاین
- هری... یک چیزو میدونستی؛ اینکه همیشه دوست داشتی جلب توجه کنی ئ اون پدرت...

هری به چهره خون الود و کثیف سوروس نگاه میکنه :
- حالا دیگه نه،سوروس....

- درسته، درسته سلامت رو پدرت و لیلی میرسونم....

هرمیون با نگرانی و اظطراب به میان حرف اندو می پرد :
- هری.. دیره، عجله کن.

- باشه باه هرمیون، تو برو، رون رو هم ببر.

سوروس با درماندگی و خواهش ناله میکنه:
- تو هم برو هری، لرد به تازگی رفته اما امکان داره دوباره بیاد.

- باشه، اسنینپ...



ورودم به گريفيندور فقط يك دليل داره ؛
پـــــيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــروزي

only Gryff


ما شیفتگان خدمتیم، نه تنشگان قدرت


مدتی نیستم، امتحانات بدجوری وقتمو مشغول کرده.
از همه بچه ها عذر میخوام.

اما...
بر می گردم؛

پرشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــور و
بهتـــــــــــــــــر از همیــــــــشـــــــه


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۰:۲۰ سه شنبه ۵ دی ۱۳۹۱

بارنی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۹ یکشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۸:۵۴ جمعه ۲۹ دی ۱۳۹۱
از لندن
گروه:
کاربران عضو
پیام: 40
آفلاین
شخصیت ها: سوروس اسنیپ و هری پاتر
چهره ها: اسنیپ : در حال مرگ و در تلاش برای حرف زدن / هری پاتر : نگران و ناراحت
شروع
اسنیپ:ه...ه..ر..ی پاتر
هری:نه اسنیپ تو بمن گوش بده آره این نعمت و من از عشق مادرم دارم آره
اسنیپ:منو...نابود..نکن
هری:نابود نمیشی جسمت میره
اسنیپ:ن..ن
اسنیپ تبدیل به خاکستر و خاک میشه .هری به سرعت از منطقه دور میشه ولی اسنیپ احیا میکنه خودشو
و آماده دوئل به هری میشه .
هری:آواکدارا
اسنیپ:پروتگو
هری :اکسپکتو ویریبل
بوم..
اسنیپ آتیش میگیره و فرار میکنه.



پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۸:۵۵ دوشنبه ۴ دی ۱۳۹۱

لاوندر براون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۷ دوشنبه ۴ دی ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۹:۵۶ جمعه ۱۷ آبان ۱۳۹۲
از یه جای دووووووووووووووووور!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 9
آفلاین
نکات تصویر:

این یک تصویر کمیک و کاملا طنز است.
شخصیت ها: رون ویزلی - هرماینی گرنجر - فنریر گری بک(گرگینه و مرگخوار)
محیط: جنگل
اشیا: چادر - طناب - ظرف غذا یا آب سگی با نام Fido - بسته غذای سگ(استخوان)
چهره ها: رون ویزلی= سرخورده و نگران / هرماینی گرنجر= عصبانی / فنریر گری بک= موذیانه

٭ بیشتر توجه داشته باشید که فنریر گری بک علاوه بر مرگخوار بودن، گرگینه است و بسیاری از خصوصیت های سگ سانان از جمله گاز گرفتن را در ذاتش دارد.
٭ داستان این صحنه در کتاب هفتم رخ داده است اما طراح این کمیک، آنرا به صورت طنز آمیزی کمی تغییر داده است.

نمایش نامه:
هرمیون باصدای آروم ولی عصبانی:

-رون ... رون هواست هست؟

رون باصدایی ناراحت:

-آره. به نظر تو باید چیکار کنیم؟ این یه گرگینه هستو ما شاسمون برا نجات جونمون خیلی کمه...

هرمیون خواست چیزی بگه که صدا نخراشیده ی فنریر گری بک رو شنیدند که با نگاهی مشکوک به ان دو نگاه می کرد:

-چی دارید پچ پچ می کنید؟؟؟

بعد رو به فیدو که سگی تقریبا بزرگ بود گفت:
-مراقب این دو باش منم به وقتش و وقتی کارمون تموم شد ، واسه تو هم دارم.

بعد با اشاره به بسته استخوان که در بالای سخره ی کنار چادر گزاشته بود تا فیدو نتونه اونو بگیره البته برای سگی مثل اون کاری نداش ولی از اونجایی که اون از بلندی می ترسید و فنریر گری بک هم از این موضوع مطلع بود نمی تونست اونو بگیره.

وقتی گری بک به چادر برگشت هم نمی توانستند حرف بزنند چون فیدو عین وزغ به ان دو زل زده بود!!!

چوبدستی هایشان رو هم گرفته بود ولی انها را بیرون چادر جا گذاشته بود ولی باز هم باوجود سگ نمی توانستند انهارا بدست بیاورند.

هرمیون:

-اگه بتونیم حواس فیدو رو پرت کنیم میتونیم تیغ رو از توی جیبم در بیاریم!

رون:

-همین جوری هم من می تونم تیغ رو در بیارم.

و شروع کرد به در اوردن تیغ و وقتی ان را از جیب پشت شلوار جین هرمیون در اورد ...

هرمیون گفت:

- حالا طناب رو ببر!!

ولیرون باترس نگاهی به سگ که هنوز هم با نگاهی مثل وزغ به انها نگاه می کرد ، انداخت و به هر میون گفت:

-پس سگه چی؟
هرمیون کمی فکر کرد و بعد باشادی چشمکی زد و گفت:

-فهمیدم!!! باید .....



موضوعی که در موردش نوشتی قدیمی هست ولی چون خوب نوشته بودی ، تایید شد !


ویرایش شده توسط سوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۱/۱۰/۴ ۱۹:۱۸:۳۷

!!saraniuo!!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۰:۵۷ یکشنبه ۳ دی ۱۳۹۱

اينيگو ايماگو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۴۲ پنجشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۱:۴۵ دوشنبه ۹ دی ۱۳۹۲
از از همین دور و ورا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 121
آفلاین
هوا گرم بود آن قدی که گرمایش طاقت فرسا بود هری تصمیم گرفته بود به هاگزمید برود خیلی دلش برای هاگزمید تنگ شده بود بعد از صحبت کردن با رون او هم خواست به هاگزمید برود ولی هرمیون چیزی نمی دانست
بالاخره هری ورون باشنل نامریی با استفاده از آن تونل به سوی هاگزمید حرکت کردند البته حالا هری همه ی سوراخ سمبه های هاگوارتز رو بلد بود بعد از این که به هاگزمید رسیدند به فروشگاه دوک های عسلی رفتند اما حالا دیگه فقط هری زیر شنل نامریی پنهان شده بود .
که در آنجا پروفسور اسنیپ رو دیدند/
ـــ تو این جا چی کار می کنی؟؟؟؟؟؟ رون؟
ـــ من.... من.و.. من...
ـــ هه هه حتما آقای مالفوی از شنیدن این خبر خیلی خوشحال می شه مثل من.......... و حتما دامبلدور تو رو اخرا...... وای چه کیفی میده.
هری دیگه نتونست طاقت بیاره .از زیر شنل اومد بیرون و گفت :
ـــ خفه شو دروغ گوی پست فطرت ــــــ
اسنیپ چوب دستی اش را بالاآورد تا کار آن دو را یکسره کنه
اما
.
.
.
.
ــــ اکس پکتو سام دیش لاوین
این صدای کسی نبود جز هرمیون/////////...............////////
اسنیپ فریاد زد نـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
وهمان جا کارش تمام شد.


تایید میکنم ولی وقتی وارد ایفای نقش شدین باید بیشتر تمرین کنید تا بهتر بنویسید . تایید شد !


ویرایش شده توسط سوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۱/۱۰/۳ ۱۶:۵۹:۰۸

اگه توزندگی زمین خوردی از جات پاشو پوز خند بزنو بگو: همه ی زورت همین بود؟؟


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۹:۵۰ جمعه ۱ دی ۱۳۹۱

اسلیترین

سوروس اسنیپ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۱۸ پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۱
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۴:۱۸
از هاگوارتز
گروه:
اسلیترین
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 504
آفلاین
متقاضیان ورود به ایفای نقش برای شرکت در اینجا باید پستی ارسال کنند که حاوی نمایشنامه ای در مورد تصویر زیر باشد :

تصویر کوچک شده


















نکات تصویر:

شخصیت ها: سوروس اسنیپ و هری پاتر
چهره ها: اسنیپ : در حال مرگ و در تلاش برای حرف زدن / هری پاتر : نگران و ناراحت


نکات نمایشنامه نویسی:

٭ نمایشنامه در شکل اصلی یک داستان یا حکایتی نیست که از زبان شما به عنوان نویسنده یا گوینده نقل شود، بلکه همانند فیلمنامه یک فیلم سینمایی است که علاوه بر توصیف هایی از محیط، اشیا، شخصیت ها و سوژه و داستان برقرار شده، مکالمه های میان شخصیت ها را در نیز در بر می گیرد.
٭ بهترین نمایشنامه ها الزاما طولانی و بلند نیستند. حد تعادل را رعایت کنید.
٭ رعایت نکات فنی اعم از املای صحیح کلمات، پارگراف بندی مناسب، مشخص کردن و جداسازی دیالوگ ها(مکالمه و حرف شخصیت) از توصیف ها و فضاسازی محیط، به نمایشنامه شما شکل و ساختمان خوبی می دهد.
٭ بیشتر به تصویر دقت کنید و تا جایی که امکان آن وجود دارد، با خلاقیت و تنوع خود شکل های مختلفی از سوژه و داستان را برای تصویر بالا استخراج کرده و آنها را در قالب نمایشنامه خود به کار بگیرید.
٭ در انحصار سبک یا ژانر نوشته نباشید و اول به این نگاه کنید که در درجه اول علاقه شما به چه سبکی است (طنز - جدی - ترسناک - رمانتیک و ...) سپس به تصویر نگاه کنید که بیشتر در چه سبکی می توان برای آن نمایشنامه جذاب تری نوشت یا بر اساس سبک مورد علاقه شما، چگونه می توان به آن جهت داد.
٭ در صورت استفاده از سبک طنز، بر اساس عرف در ایفای نقش سایت جادوگران، می توانید از کد شکلک ها که در اینجا آمده است داخل نمایشنامه در موقعیت پایان دیالوگ یا جمله شخصیت های نمایشنامه خود جهت بیان حالت های رفتاری و روحی و شیوه بیان جملات شخصیت ها، استفاده نمایید.


ویرایش شده توسط سوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۱/۱۰/۱ ۱۹:۵۶:۱۵








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.