فیلچ داره از تو حیاط هاگوارتز رد میشه که میبینه یه چیزی از دفتر مدیران آویزونه!
یکم که دقت می کنه می بینه این چیز! پاتره!
فیلچ با خانوم نوریس : این دفعه دیگه نمی تونه از دستم در بره عزیزم! به خاطر ورود غیر مجاز به دفتر اخراج میشه
و با بیشترین سرعتی که درد رماتیسمش اجازه میده به سمت دفتر مدیران لخ لخ می کنه!
در همین هنگام ریگولوس و فینیاس حال و احوالشون رو به پایان می رسونند و پاترو لوله کرده و به سمت خارج دفتر راهی میشند!
دم دفتر محکم به فیلچ می خورند!
فیلچ : پروفسور بلک ؟!
فینانیاس : تو کی هستی ؟
فیلچ : من سرایدار فعلی این جهنم دره م! همیشه وصف خوبیای شما رو شنیدم که در زمان شما شکنجه ی دانش آموزا مجاز بوده ! لطفا منو به سرایداری خودتون قبول کنید!
فینیاس : تو چی میگی نوه جانم ؟ ببریمش ؟
ریگولوس : زیادم بد نیست ... می تونه برامون ماهی مرکب و پاتر لوله شده رو حمل کنه!
فینانیاس : اوکی پس ... به جمع ما خوش اومدی
و فیلچ که کاملا از خوشحالی کمردردشو فراموش کرده ماهی مرکبو با پاتر طناب شده به قوز پشتش می بنده و همگی از دفتر به سمت همون مقصد نامعلومه راهی می شند!
موجود نحیف تیره ای که خانوم نوریسه هم مثل سایه دنبالشون میره!