امتیازات جلسه آخر تاریخ جادوگری:

سلام و درود بر تمام دانش آموزان عزیز!

با تشکر از همه ی دوستان، این جلسه شرکت کننده ای وجود نداشت و تکالیف همینطوری موند رو هوا!

با تشکر از همه ی دوستانی که در این ترم در کنار من بودند.


موفق بمانید!

جلسه چهارم تاریخ جادوگری:

الفیاس در حالی که اشک توی چشمانش جمع شده بود و دلش به شدت گرفته بود از اتاق استاد ها خارج میشه و به سمت کلاسش راه میفته؛ کلاس تاریخ جادوگری، درسی که از بچگی بهش علاقه داشت و همیشه آرزوش بود که تدریس تاریخ جادوگری رو توی مدرسه ی خودش به عهده بگیره.

در حالی که داشت به سمت کلاسش می رفت، گذشته ش رو مرور کرد، چقدر در طی این یک سال و نیم پیر شده بود، هنوز انرژی داشت، ولی نه مثل سابق. در همین افکار بود که ناگهان به یک نفر برخورد می کنه و همه ی تکالیف جلسه ی قبل دانش آموزان پخش زمین میشه.

- حواست کجاست پیرمرد؟ صبر کن من جمع کنم.

سورس با لبخندی اینو می گه و برگه هایی رو که با یک ورد مرتب و دسته بندی شده در دستش قرار گرفته بود رو به سمت الفیاس می گیره:

- بگیرشون. در ضمن، زیاد به گذشته فکر نکن، برو به حال ت برسن.

الفیاس با لبخندی بر لب دور شدن سورس رو نگاه می کنه و وارد کلاس میشه:

- نیمه شب همگی بخیر باشه و امیدوارم حالتون بهتر از قبل باشه.

بچه ها که این بار استثنائا اصلا خسته نبودند، با خوشحالی ورود استادشون رو گرامی میدارن و با لخند منتظر شروع درس میشن.

- خوب بچه ها، اینم از آخرین جلسه تاریخ جادوگری.

چوبدستی شو تکون میده و عنوان تدریس بر روی تخته سیاه پدیدار میشه:

مدیران جامعه جادوگری و توضیحاتی چند پیرامون آنها

الفیاس لبخندی می زنه و شروع به صحبت می کنه:

- اول از همه میریم سراغ مدیر قدر قدرت سایت، قوی شوکت، اولین و آخرین عضو؛ عله کبیر آتشفشان، مدافع قدرت زوپس.بیشتر در خود زوپس کبیر فعالیت داشت. همه ی فروم ها، اسم این قدر قدرت رو بار ها شنیده اند.
رول نویسی و فعالیت های رول نویسی این شخصیت در پرده ای از ابهام قرار داره؛ چون هر کی فعالیت ایشون رو دیده، زنده نمونده. ولی قطعا آثاری از ایشون در دهکده هاگزمید موجوده.

مدیر دوم بعد از عله کبیر، می رسیم به دارک لرد، حاجی دارک لرد؛ یکی از برترین ها در امر فانتزی نویسی، یکی از مدیران قوی در سایت. سر آمد در رول نویسی در زمان خویش، یه چند تا از رول های جدیش رو میشه قدح اندیشه و مطالب اشتراکی پیدا کرد. ولی در آن هنگام که دست به قلم می شد برای رول طنز، باید آماده ی انفجار می شدید.

دوست صمیمی وی، لرد مملی، در کنارش بود. از نظر کارشناسان، دوران اوج سایت در دو دوره قرار داره؛ اولی دوران طلایی سایت زمان مدیریت عله و حاجی دارکی و لرد مملی و دومی در دوران مدیریت کالین و سالازار اسلیتیرین.

مرلین، چشمک وی همیشه زبانزد خاص و عام بود، موسس سایت طرفداران دارن شان؛ مدیری محبوب و لرد ولدمورتی تلاشگر؛ که بنا به گفته ی دوستان، یکی از دوران های فعالیت مرگخوار ها در زمان قدیم، در دوران این لرد بوده است.

گیلدوری لاکهارت، معروف به گیلیدی؛ ساحره کش، ناجور؛ تنفس مصنوعی ایشان هنوز هم در جای جای این سایت دیده می شود. یاور همیشگی آداس. از اطلاعات بیشتر به دلیل احتمال ف ی ل ت ر شدن سایت، معذوریم.

کالین کریوی، با آفتابه ای در دست، همیشه و همه جا حاضر بود؛ مدیری خوب، فعال در آجاس. روایت است اگر ایشان به همراه حاجی دارکی و گیلیدی به یه تاپیک حرکت می کردند، دیگر باید آماده ی انفجار از خنده می شدید!

تابلو مونالیزا، مسئول گالری و خبر؛ تورنادو در امر مدیریت، بابت فعالیت های وی، سایت بارها به عنوان منبع خبر معرفی شد؛ خبر هایی دست اول و گالری ای با فعالیت مثال زدنی.

بارون خون آلود، کرام، لرد ولدمورت، لردی که محفل را نیست و نابود کرده بود، قدرت مطلق، اراده ای آهنین برای بلاک کردن! دعوا بدون حضور وی، دعوا نبود؛ و در آن هنگام که وارد دعوا می شد، باید چندین نفر بلیت یک طرفه جزایر بالاک را می گرفتند! فردی با قدرت تصمیم گیری و عمل بالا.

استرجس پادمور، بمب هیدروژنی، اکتیو در حد تیم ملی؛ ایفای نقش مخصوص گریفیندور و محفل ققنوس، طلایه دار محفل در جنگ ها، یکی از بهترین ناظر ها و مدیر ها به دلیل فعالیت بالایی که داشت. فردی که بر گردن گالری سایت حق پدری داشته و دارد. یار قدیمی و موسس انجمن محفل، دوای درد محفل در زمانیکه داملبدوری وجود نداشت.

آنیتا دامبلدور، مسئول انجمن تازه تاسیس ویزنگاموت، رهبر مشاورین ایفای نقش، فردی که شاید برای اولین بار در طول تاریخ سایت، در انتخاب ناظران دموکراسی به خرج داد، همیشه پاسخگو و مسئولیت پذیر؛ با اینکه چندین بار در دعواهای مختلف بود، ولی سربلند و پیروز در اومد.

ایوان روزیه، شامپو، اسکلت، مغز متفکر ایفای نقش جادوگران، احیا کننده سوژه ها. با هیبتی ترسناک، می توان به او لقب بارون دوم را داد، سریع در عمل و قاطع در تصمیم گیری. حیطه ی مسئولیت وی ایفای نقش نیمه جان جادوگران بود که با تلاش هایش گام مهمی در راستای فعال شدن ایفای نقش برداشت. یار همیشگی مرگخواران و دوست و دست راست لرد ولدمور فعلی سایت.


الفیاس این ها رو گفت و در حالیکه از دهنش کف بیرون میزد، روی صندلیش میشینه و با اشاره چوبدستیش، تکالیف بچه ها رو روی میز هاشون می فرسته و با تکان سر و لبخند همیشگیش، به آخرین جلسه تاریخ جادوگری پایان میده.


تکالیف:

یکی از این مدیران را انتخاب کرده و حداقل 10 سطر در مورد وی بنویسید؛ کار ها، خصوصیات، مسئولیت ها و ... . هر کسی یه مدیری رو انتخاب کرد، دیگه فرد بعدی حق نداره اونو انتخاب کنه.(30 امتیاز)

ریموس لوپین

مک گوناگال

کریچر

پروفسور کوییریل

بیل ویزلی

آنتونین دالاهوف

بلاتریکس

باک بیک

بانو ویولت

فلور دلاکور

سورس اسنیپ

امتیازات جلسه سوم تاریخ جادوگری:


گریفیندور:

اینیگو ایمانگو:
10 + 2 + 2 + 3 + 2 = 19 امتیاز

لی لی لونا پاتر:
13 + 5 + 5 + 3 + 2 = 28 امتیاز


مجموع امتیازات گریفیندور:

28 + 19 = 47 / 2 = 24 امتیاز


ریونکلاو:

دافنه گرینگراس:
12 + 3 + 2 + 3 + 2 = 22 امتیاز

کینگزلی شکلبولت:
15 + 5 + 0 + 2 + 2 = 24 امتیاز

مجموع امتیازات ریونکلاو:

24 + 22 = 46 / 2 = 23 امتیاز

درود بر استاد شیرین زبان و قدیمی تاریخ!
پرفسور الفیاس دوج کبیر


1 . هر آنچه در مورد واقعه ی گودریک کبیر میدانید، بنویسید. (15 امتیاز)


سالها پیش ( بیش از هزار سال پیش ) چهار دوست توافق کردند تا جادو را در منطقه بزرگ بریتانیا گسترش دهند.
سالها گذشت و اختلاف نظر های این چهار دوست بیشتر شد؛ اختلاف ها اکثرا ریشه در باور های ان چهار نفر بود.
گودریک گریفیندور مرد باهوش و شجاع که از حقوق مشنگ های جادوگر دفاع می کرد علیه دوستش سالازار اسلیترین مغرور و باهوش و خودخواه که خواستار نابودی ماگل ها بود نقشه هایی ریخت.

روز ها می گذشت و گودریک هر روز ارتباطش را با دو. تن دیگر از دوستانش یعنی هالپاف و روونا افزایش داد.
در روز 21 دسامبر گودریک با لشکری از شیر هایی درنده به همراه شاگردان با وفایش و دو تن از دوستان همیشگی اش به مقابله با سالازار پرداخت.
در ان روزها به دلیل محبوبیت سالازار حکومت بریتانیا به دست سالازار اسلیترین بود و قدرت او بسیار بیشتر از گودریک گریفیندور بود.
اما او زیرکانه حمله نکرد؛ او با لشکری عظیم و به همراه هزاران مرید با وفا ولی بدون برنامه به مقابله با هوش و شجاعت و تلاش رفت.
اما او شکست خورد و سالها بعد این قیام، شورش گودریک نام گرفت.
اما سالازار نابود نشد او بازگشت با فرزندانی قدرتمند تر و با هیولایی نهفته " باسیلیسک مرگبار " و زره اسلیترین که به دست فرزندان و نوه هایش فتح شدند و مانند جد بزرگشان به مقابله با ماگل ها پرداختند.

2 . سالازار که بود و چه کرد؟ (5 امتیاز)

سالازار مانیوس پرتیکوس پاندرا اسلیترین، از چهار موسس بزرگ بود. او در کودکی جسور و خود بین و کمی مغرور بود؛ در تمامی فنون دوران خود مهرات یافت.

در کودکی با سه نفر پیشمان دوستی بست و این دسوتی سالها ادامه داشت.

او و دوستانش به دنبال قدرت و جادو بودند و انرا در کوه های ارارات در قله میتراپولیس و در غار اسامینوتوست یافتند. او سرپرستی گروه چهار نفره را به همراه گودریک گریفیندور به دست گرفت و نقش بزرگی در گسترش و وسعت دادن به جادو ایفا کرد.

گفته میش ود اکثرا ورد های سیاه و بعضی هم سفید ریشه در ذهن خلاق و متفکر او دارد. او از اولین کسانی بود که علیه درس خواندن افراد ماگل قیام کرد و توانست با محبوبیت بسیار زیادش که اکثرا با ثروت زیاد خانوادگی اش ایجاد شده بود به پادشاهای بریتانیا برسد.

گروه اسلیترین بعد از او پرورش دهنده فرزندانش بود و انها را همچون جدشان به کمالات بسیار رساند.
شاه گابلین ها به دستور اسلیترین زره ای برای او ساخت.

اسلیترین در بزرگسالی ورد مرگ را به عنوان اواداکاداورا ( ابراکادابرا ) اختراع کرد.

او از بزرگان جادوی دنیا است.


3 . گودریک که بود و چه نکرد؟ (5 امتیاز)

گودریک فیلیوس کارا تور گانده گریفیندور بزرگترین و قدرمتند ترین جادوگر دنیا بعد از استادش مرلین و یکی از چهار موسس هاگوارتز.

او در نوجوانی علاقه شدیدی به جادو داشت و به دلیل جسارت و شجاعتش نزد مرلین استادش محترم شمرده می شد.

از اعمال کبیره این انسان بزرگ می توان به جادوی جاذبه که درون شمشمیرش وجود دارد و ساخته خودش است اشاره کرد. او ورد های سفید بسیار را همچون استادش مرلین اختراع کرد که امروز هم از ان استفاده می شود.

او بار ها به خاطر اختلافی که با سالازار اسلیترین داشت با او دوئل کرد و بارها پیروز شد اما تنها دو دفعه دوئلی عظیم بین این دو رخ داد با قوانینی متفاوت.

این دوئل ها دوئل شرافت نام گرفتند که در یکی اسلیترین پیروز شد و در دیگری گودریک پیروز میدان شد اما تا نسل ها این دوئل انجام می شود.

گودریک به باهوشی، شجاعت، جسارت و سرعت و قدرت و تلاش فروان برای بدست اوردن هدفش معروف است.


4 . چرا الفیاس نگران کنکور سمج بچه هاست؟ (3امتیاز)

زیرا کنکور سمج از مهمترین ازمون های بین المللی جادوگری است که هر ساله و در سن 15 سالگی برای کلاس پنجمی ها اجرا می گردد. این کنکور اهیمت زیادی دارد زیرا تعیین کننده سطح دانش جادوگری ما است و نمره ای کنکور بر روی شغل و ازمون های بعدی ما بسیار تاثر دارد.

دلیل دیگر هم نیز شاید دلسوزی و مهربانی استاد دوج باشد؛ که نگران ضعیف شدن شاگردانش است و دوست ندارد که شاگردی از او در کنکور سمج نمره ی بد بیاورد.


5 . این جلسه چطور بود؟ خوش گذشت؟ (2 امتیاز)

مشق ها خیلی زیاد بود. البته شاید من خیلی جدی گرفتم. چون حسابی زیاد شد.
این جلسه هم خوب بود استاد؛ اما خیلی کم درس دادید و واقعا که خوش گذشت.


یا شانس یا اقبال.!.

1 . هر آنچه در مورد واقعه ی گودریک کبیر میدانید، بنویسید. (15 امتیاز)
جناب استاد جونم براتون بگه که یه روز سالازار وگودریگ کبیر مثل همیشه داشتن کل کل میکردن که یکهو سالازار فوش ناموسی به گودریگ میده!
خوب طبیعتا گودریگ هم بچه غیرتی چوبش رو درمیاره وبه دوئل با سالازار می پردازه واز اونجایی که رگ غیرتش بدجور زده بود بالا چنان سالزار رو ناکار می کنه که سالازار از کرده خیش به غلط کردن می افته!
تاریخ نویسان هم که امدن تاریخ رو نوشتن این قسمت فوش ناموسی رو دیلیت کردن وجاش دلایل مزخرفی رو جایگزاری کردن!


2 . سالازار که بود و چه کرد؟ (5 امتیاز)
سالازار بنیان گذار اسلیترین بود والبته بزرگترین جادوگر معجون ساز وخبره درجاوی سیاه بود که گروه اسلیترین روبنیان گذاشت وتالاری در هاگوارتز بناکرد که توسط موجودی مخوف به نام باسیلیسک نگهداری می شد!
البته دروغ چرا یه بازنده ی بیچاره هم بود چون از گودریگ کبیر شکست خورد!

3 . گودریک که بود و چه نکرد؟ (5 امتیاز)
گودریگ استاد بزرگ وبنیان گذاره گریفندور بود که البته خدات بیامورز خیلی دوز وکلک میزد مثلا تو دوئلش باسالازار اصلا امون نداد سالازار حتی چوبش رو دربیاره رگبار طلسم رو وصل کرد بهش!


4 . چرا الفیاس نگران کنکور سمج بچه هاست؟ (3امتیاز)
چون میخواد با گرفتن نمره خوب توسط دانش اموزاش اسم کلاسش به خوبی برده میشه وبه افتخاراتش هم افزوده میشه!


5 . این جلسه چطور بود؟ خوش گذشت؟ (2 امتیاز)
بله مگه میشه با استادی به این با ابهتی کلاس داشت وخوش نگذره ...................

وای سالازار بزرگوار فکرکردم تو سوال اول میگین گودریک گریفندور واقعه رو ندیدم!
شرمنده
اگه اجازه ه دوباره سوال اول رو بنویسم:
استاد کدوم واقعه منظورتونه /؟ نمی دونم؟ اما من در مورد به وجود اومدن 4 گروه تو ی اون شعر توضیح دادم!
باتشکر

1 . هر آنچه در مورد واقعه ی گودریک کبیر میدانید، بنویسید. (15 امتیاز)

شارلاتی بس بزرگ، به نام گودریک گریفندور- که همواره پوزخندی زشت و دلهره آور بر روی لبانش داشت- قبلا به کمک روونا ریونکلاو، سالازار اسلیترین و هلگا هافلپاف هاگوارتز رو افتتاح کرد.اونا میخواستم یه مدرسه خوب درست کنن که ای دل غافل...
یه دفعه سالازار یاغی در اومد و بعد رفت.گودریک هم رفت که پدرشو در بیاره.روونا و هلگا هم که مدرسه رو اداره میکردن.گودریک رفت و رفت و رفت و رفت.
هنوز هم داره میره.
هر وقت رسید،بهتون میگم چی شد...

دور از شوخی..پس از مدت ها به سالازار اسلیترین رسید و گفت:سالاد!سزار!اهم...سولاز...
بعله!اینقدر در طول زمانی که سالازار را دنبال میکرد،پیر شده بود که نتوانست جمله اش را تمام کند.سالازار برگشت و گفت:میدونم چی میخوای بگی گودریک.اما دستت برا من رو شده است.تو یه موود پستی.بعد ها یه مرد خوشگل و بی دماغ کله آبی به دنیا میاد و هر چی گریفندوریه کله زخمی پیشونی صاعقه ای هست ور میکشه.تازه..من می خواستم بهت بگم که..تو یه شارلاتانی.
گودریک با شنیدن این حرف ها ناله ای کرد و به سختی گفت:تو یه شارلاتانی.
بعد ها معلوم شد که هر دو شارلاتان بودند و همین طور هلگا هافلپاف هم شارلاتان بود.فقط روونا راونکلاو شارلاتان نبود.

2 . سالازار که بود و چه کرد؟ (5 امتیاز)

سالازار،که امروزه او را با نام جد بزرگ وار لرد ولدمورت-سالاد- میشناسیم، موسس اسلیترین بود.

3 . گودریک که بود و چه نکرد؟ (5 امتیاز)

گودریک که امروزه او را با نام دره(دره گودریک!) میشناسیم،قبل ها موسس گریفندور بود و شارلاتان بود.او هیچ کار خوبی در زندگیش نکرد.

4 . چرا الفیاس نگران کنکور سمج بچه هاست؟ (3امتیاز)

مهربونن دیگه!
البته ممکنه دلیل های دیگه ای هم داشته باشه...

5 . این جلسه چطور بود؟ خوش گذشت؟ (2 امتیاز)

این جلسه بسیار خوش گذشت و ما بسیار کیف نمودیم...

. هر آنچه در مورد واقعه ی گودریک کبیر میدانید، بنویسید. (15 امتیاز)
گودریک کبیر {گودریک گریفندور } خب ایشان موسس گریفندور در این جا می توان اشاره ای به این شعر در کتاب چهارم { جام آتش } اشاره کرد !
هزاران سال پیش یا بلکه بیش تر همان دوران که من بودم جوان تر
چهار جادوگر خوب و گرامی زرنگ و همدل و پرکارو نامی
که بعد از گردش چرخ زمانه هنوزم اسمشان بر هر زبانه
در این دنیای پر جنججال و غوغا نشستند دور هم یک زیک جا
گریفندور بیباک از یلان بود هافلپاف عاقل و شیرین زبان بود
یکی ریوکلاو پر عدل و انصاف یکی اسلیترین خود بین و پر لاف
همه هم فکرو هم آواز همسو همی کردند فکر بکر از این رو
بنا کردند دانشگاه هاگوارتز که آموزش دهند جادو و پرواز
همان روزی که کار آغاز کردند گروهی بهر خود بنیاد کردند
دلیلش گونه گونی سلایق میان این چهار استاد بالغ
گریفندور شجاعت ارج بنهاد ولی ریونکلاو هوشش بها داد
هافلپاف سخت کوشی می پسندید بهین شرط پذیرش را همین دید
ولی اسلیترین قدرت طلب بود از این رو طالبین جاه بستود
ولی تا این چهار استاد بانی همی بودند در این دنیای فانی
گروه خویش را گلچین نمودند همه در کار خود استاد بودند
بقیه شم خودتون بخونین این شعرو کلاه گفته یادتون نره

2 . سالازار که بود و چه کرد؟ (5 امتیاز)
تو شعری که بالا نوشتم می تونینید به این قضیه پی ببرید.
3 . گودریک که بود و چه نکرد؟ (5 امتیاز)
یعنی چی چه نکرد؟؟؟؟ دقیقا؟؟؟؟
4 . چرا الفیاس نظگران کنکور سمج بچه هاست؟ (3امتیاز)
چون استاد الفیاس بهترین استاد
چون استاد الفیاس بهترین نظارت گر
چون استاد الفیاس بهترین بهترین هاست
5 . این جلسه چطور بود؟ خوش گذشت؟ (2 امتیاز)
عالی بود استاد

تدریس جلسه ی سوم تاریخ جادوگری:

الفیاس از اینکه دوباره داشت تاریخ جادوگری رو تدریس می کرد، خیلی خوشحال بود؛ اما او دیگر پروفسور دوج سابق نبود؛ تجاربی که آموخته بود، این بار به کمکش می امدند!

بچه های کلاس تاریخ جادوگری مثل همیشه منتظر معلم بدقولشان( ) بودند که ناگهان در باز شد و الفیاس وارد شد؛ شاگردان با دیدن استاد قدیمی شان به طرفش هجوم بردند و و ابراز علاقه و پاچه خواری نمودند.

- خوب دیگه بسه! نا سلامتی من استادتون هستم. با استادتون این طوری رفتار میکنید؟

با این حرف الفیاس همه ی شاگردان به سر جاهای خودشان برگشتند و الفیاس به آرامی به سمت صندلی مخصوص خودش رفت و مثل قبل روی آن نشست. همه چیز مثل قبل بر سر جای خودشان قرار داشت و باعث آرامش ظاهری او میشد.

- خب بچه ها، جلسه ی امروز ما بررسی علل و عوامل شورش علیه سالازار اسلیتیرین و برگرداندن حکومت آسلام دوستانه گودریک کبیر هست.

دانش آموزان با دهان باز به حرف های الفیاس گوش می دادند و در ذهنشان مناسبت این روز ها را با تدریس الفیاس سبک سنگین می کردند.

- این درس یکی از درس های مهم شما برای کنکور سمج هست، ضریبش بالاست و درس سختیه! من تمام تلاشم رو میکنم که این درس رو تموم کنم، ولی با این برنامه ی درسی ای که پروفسور اسنیپ برامون گذاشته، و این تعداد جلسات برای تموم کردن این درس کافی نیست. بگو گرینگراس!

- می بخشید استاد، پس ما باید چیکار بکنیم در این مورد؟ میتونیم خودمون هم بخونیم؟ :pretty:

- میخواستم همین مورد رو بگم. این درس خیلی سنگینیه و نمیشه تنهایی خوند و حتما باید با یکی بخونید؛ راستی گفته بودم یکی از پایان نامه هام در این مورد بود؟

دانش آموزان به یکدیگر نگاه کردند، همگی منظور الفیاس رو متوجه شده بودند! لبخندی بر لبان الفیاس نشست.

- اوه اوه، دیگه این جلسه داره تموم میشه، فقط هیمنقدر بدونین که من برای موفقیت شما تلاش میکنم و هدف ما موفقیت شما در کنکور سمج است و لاغیر!

الفیاس تکانی بر چوبدستی اش داد و این شعر همراه با تکالیف بر تخته نوشته شد!

سالازار چو بیرون رود، گودریک در آید!

تکالیف شما:

1 . هر آنچه در مورد واقعه ی گودریک کبیر میدانید، بنویسید. (15 امتیاز)
2 . سالازار که بود و چه کرد؟ (5 امتیاز)
3 . گودریک که بود و چه نکرد؟ (5 امتیاز)
4 . چرا الفیاس نگران کنکور سمج بچه هاست؟ (3امتیاز)
5 . این جلسه چطور بود؟ خوش گذشت؟ (2 امتیاز)