هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: دفتر وكلای پایه 1
پیام زده شده در: ۱۹:۲۶ سه شنبه ۱۰ دی ۱۳۹۲
#37

تام ریدل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۳۷ یکشنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۴:۱۵ شنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۹
از جوانی خیری ندیدم ای مروپ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 529
آفلاین
چارلی عزیز!

شما به عنوان وکیل دولتی ما انتخاب شدید تا از این لحظه به بعد هر مجرمی رو به دادگاه کشوندیم،به عنوان وکیل ازش دفاع کنید یا در واقع به جونش بیوفتید و تیکه پارش کنید! منتظریم تا یاد توحید ظفرپور رو در دادگاه زنده کنید

بانو دلاکور!

شما خودتونم تحت تعقیب هستید!نمی دونم چطوری جرات کردید با پای خودتون اینجا بیاید ولی علی ای حال به عنوان یکی از وکیل مدافعان متهم دادگاه،لودویک بگمن،انتخاب شدید.هرگاه قاضی دادگاه شمارو به جایگاه احضار کرد،وظیفه دارید در سریعترین زمان خودتون رو برسونید.اگر در مدت داده شده در جایگاه دادگاه حضور پیدا نکنید،دادگاه بدون وقفه ادامه پیدا خواهد کرد!

و اما بانو آیلین!

دفاعیات شما از حقوق زنان و ساحرگان واقعا مثال زدنیه.امیدوارم برای این جادوگر ملعون یعنی بگمن هم اینطور باشه.شما هم مانند بانو دلاکور به عنوان یکی از وکیلان متهم دادگاه انتخاب شدید.هر وقت قاضی دادگاه احضارتون کرد،سریعا خودتون رو به جایگاه برسونید.در غیر صورت قاضی مجبور به ادامه دادگاه میشه.در صورت تمایل میتونید به عنوان وکیل رسمی ساحرگان استخدام بشید.چون متهم بعدی دادگاه،بانو هافلپاف هستند.اگر تمایل داشتید،مارو از هر طریقی که دوست دارید با خبر کنید.

بزودی نامه ای مخفی به سه وکیل عزیز حاوی قوانین وکالت و طریقه دفاع از متهم ارسال خواهد شد.منتظر باشید.

بعد.نوشت: دادگاه بگمن،به دلیل رام کردن متهم،یک روز دیرتر از روز تعیین شده،برگزار خواهد شد.


ویرایش شده توسط تام ریدل در تاریخ ۱۳۹۲/۱۰/۱۰ ۱۹:۳۶:۰۵



پاسخ به: دفتر وكلای پایه 1
پیام زده شده در: ۰:۵۰ شنبه ۷ دی ۱۳۹۲
#36

آیلین پرنس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۲ شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۱:۳۵ پنجشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 633
آفلاین
با بگمن منــفور،تا چه آشنایی دارید؟(در پایان،گونه این جانور را مشخص کنید.)
حقیقت خیلی کم!بیشتر در حد سلام و علیک تو خونه ریدل و البته کمی کل کل تو چت باکس!اوه...یه دفعه هم که تولد ارباب بزرگ بود به من در تهیه کیک تولدشون کمک کردن!
جا...جانور؟ببخشید؟! خب اگر از این مقوله بخواین به قضیه نگاه کنین کل فرمتون میره زیر سوال!آخه متهم به دلیل نداشتن اهلیت و همینطور شخصیت مدنی از کلیه حقوق محرومه از جمله داشتن وکیل!البته زیاد هم خوشحال نشین چون شما هم علیه چنین شخصی(؟)نمی تونین اقامه دعوا کنین!

به نظرتون می تونید مجرم رو از چوبه ی دار نجات بدید؟(گرچه جواب این سوال برای ما مشخصه!!)
زیر این برف و بارون ،تو این سرما این دیگه چه سوالیه؟
حرفی که به همه می زنیم...تمام تلاشمون رو خواهیم نمود. (با این همه باید دید لودو چقدر حاضره خرج کنه و اینکه قاضی پرونده چه کسی هست؟البته با طرح ادعای جنون حین ارتکاب جرم هم میشه یه کارایی براش کرد! در حد تقلیل مجازات به حبس ابد یا تحت نظر بودن دایمی در بخش روانی سنت مانگو!خب هرچی باشه از اعدام که بهتره!)

تا چه حد با قوانین وکالتی آزکابان آشنایی دارید؟(اگه آشنا نیستید،آشنا خواهید شد! )
فکر کنم باید صبر کنم آشنا بشم چون هیچ آشنایی ندارم!

اینجارو انگشت بزنید!
انگشت نداریم جاش چکش می زنیم!


ویرایش شده توسط آیلین پرنس در تاریخ ۱۳۹۲/۱۰/۷ ۱:۱۷:۵۳


پاسخ به: دفتر وكلای پایه 1
پیام زده شده در: ۱۷:۳۰ جمعه ۶ دی ۱۳۹۲
#35

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۴ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۸:۰۹ جمعه ۶ دی ۱۳۹۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1024
آفلاین
- با بگمن منــفور،تا چه آشنایی دارید؟(در پایان،گونه این جانور را مشخص کنید.)

اول بگوییم که اصلا و ابدا ازش خوشـــمــان نمیاید!
می شود شوهـــر اسبق خواهرمان! جانوریست خیانتکار، اهل از پشت خنجر زدن، به دنبال منافع شخصی و ساحره!
خواهرمان را با آن همه بچه ی قد و نیم قـد تنها گذاشت...
اعدام بشود خوشحال می شویم!

- به نظرتون می تونید مجرم رو از چوبه ی دار نجات بدید؟(گرچه جواب این سوال برای ما مشخصه!!)

مــا که چندان مشتاق تجات دادنش نیستیم! ولی خــب سعیمان را می کنیم، شــد شــد؛ نــشـد نــشــد!

- تا چه حد با قوانین وکالتی آزکابان آشنایی دارید؟(اگه آشنا نیستید،آشنا خواهید شد! )

در حــد صــفر و منــفــی صــفــر!

- اینجارو انگشت بزنید!
انــگــشتمان کثیف می شود، دوستــ نداریم!


ویرایش شده توسط فلور دلاکور در تاریخ ۱۳۹۲/۱۰/۶ ۱۷:۳۶:۲۱

بار دیگر سایتی که دوست می داشتم. :)


پاسخ به: دفتر وكلای پایه 1
پیام زده شده در: ۱۷:۲۳ جمعه ۶ دی ۱۳۹۲
#34

چارلی ویزلی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۰ جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۵:۵۷ دوشنبه ۱ تیر ۱۳۹۴
از هاگوارتز
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 454
آفلاین
- با بگمن منــفور،تا چه آشنایی دارید؟(در پایان،گونه این جانور را مشخص کنید.)
بلهمردیکه تسترال میشناسمش سرش مال منه جایزه داره اونم 100گالیون نوع جانورش هم هست: تسترال

- به نظرتون می تونید مجرم رو از چوبه ی دار نجات بدید؟(گرچه جواب این سوال برای ما مشخصه!!)
نـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه اول چیز تقلبی می دم بعد میدمش دست شما.

- تا چه حد با قوانین وکالتی آزکابان آشنایی دارید؟(اگه آشنا نیستید،آشنا خواهید شد! )
بله خودم وکیلم بدجور اشنا هستم.

- اینجارو انگشت بزنید!
چـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــز


مراقب خودت باش.


پاسخ به: دفتر وكلای پایه 1
پیام زده شده در: ۱۳:۱۹ جمعه ۶ دی ۱۳۹۲
#33

تام ریدل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۳۷ یکشنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۴:۱۵ شنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۹
از جوانی خیری ندیدم ای مروپ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 529
آفلاین

تصویر کوچک شده



نام مجرم: لودویک بگمن
جـرائــم: در حال شمارش..!
تاریخ برگزاری دادگاه: 10 دی مـاه 1392 شمسی مطابق با نوزدهم چیــز ماه سال یــکم آزکـابانی!
مدت ثبت نام جهت وکالت: از همین الان تا سه روز آینده
محل برگزاری دادگاه: دادگاه آزکابان

قـاضـی دادگاه : تام ریدل مقلب به داماد سرخونه!
چکش دار دادگاه : مورفین گانت مقلب به چیـزکش معـرکه!
وکیل مجـرم: ؟

از احاد وکـلای پایه یک،دو و ... جامعه جادوگری درخواست می شود تا جهت پذیرفتن وکالت لــودر بگمـن،فرم زیر را پـر کنند.از آنجایی که جرائم این منفور سر به فلک می کشد،لطفا قبل از پر کردن فرم کاملا دقت کنید.ضمن اینکه دادگاه یک طرفه اس!

- با بگمن منــفور،تا چه آشنایی دارید؟(در پایان،گونه این جانور را مشخص کنید.)

- به نظرتون می تونید مجرم رو از چوبه ی دار نجات بدید؟(گرچه جواب این سوال برای ما مشخصه!!)

- تا چه حد با قوانین وکالتی آزکابان آشنایی دارید؟(اگه آشنا نیستید،آشنا خواهید شد! )

- اینجارو انگشت بزنید!

در صورت که کسی برای وکالت این بشر داوطلب نشه،خودمون یه وکیـل به جونش می اندازیم!!پس بهتره خودتون از الان دست به کار بشید..!


ویرایش شده توسط تام ریدل در تاریخ ۱۳۹۲/۱۰/۶ ۱۳:۲۴:۴۵



پاسخ به: دفتر وكلای پایه 1
پیام زده شده در: ۱۴:۵۲ شنبه ۱ تیر ۱۳۹۲
#32

رون ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۳ جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۳:۲۶ پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴
از اسمون داره میاد یه دسته حوری!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 305
آفلاین
- نننننننننننننننه!
- بیل، بیل، پاشو.
- هان؟ چیه؟ چی شده؟
- حالغ خوبه بیل؟ باید بریم گریغمولد.
- تو منو کشتی
- حالغ خوبه؟ احتمالا خواب دیدی. چه زود خوابت می بره.
- درسته، درسته. خب بریم؟
- بریم.
شترق! خانه ی گریمولد.
مالی ویزلی با رویی باز جلو امد و گفت: به به. بیل و فلور هم رسیدند.
و ان دورا در اغوش کشید.
- دامبلدور نگاه عاقلا اندر سفیری به بیل کرد و سری تکان داد.
- سلام به پسر و عروس گلم!
ارتور ویزلی با خنده این جمله را گفت. بقیه نیز به تازه واردین سلام کردند. و سر کار خود رفتند: مالی به اشپزخانه، رون و هری و هرمیون طبقه ی بالا، سیریوس و سوروس نیز در کنار بقیه در اتاق نشیمن نشستند.
فرد: چه خبر چارلی؟
- هیچ خبری نیست.
- چغا دروغ می گی چارلی؟ یه خبر مهم براغون دارم.
- فلور، خواهش می کنم الان نه.
- چغا؟ خب می خوام بگم، چارلی می خواد مرگخوار شه.
ملت محفلی غیر از دامبلدور:
مالی از درون اشپزخانه غرید: چچچچچچچی؟
هری و رون و هرمیون نیز از اتاق بیرون امدند و پرسیدند: چه خبر شده؟


شیفته یا تشنه؟

مسئله این است!


پاسخ به: دفتر وكلای پایه 1
پیام زده شده در: ۱۴:۳۲ شنبه ۱ تیر ۱۳۹۲
#31

چارلی ویزلی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۰ جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۵:۵۷ دوشنبه ۱ تیر ۱۳۹۴
از هاگوارتز
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 454
آفلاین
فلور:بیل بیدار شو صبح شده.
بیل:چه خبرته سر اوردی.
فلور:اه من سر اوردم.ایمپدیمنتا
بیل:این چه کاری فلور سرکارت گذاشتم...راستی اون نشانه روی دست چیه.
فلور:من مرگخوار شدم بیلی
بیل:نه تو روطلسم کردند.
فلور: آوداکداور
بیل:نه


مراقب خودت باش.


پاسخ به: دفتر وكلای پایه 1
پیام زده شده در: ۲۲:۲۸ پنجشنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۲
#30

بانوی چاق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۰ جمعه ۱۸ اسفند ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۷:۰۸ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از برج گریفیندور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 49
آفلاین
ویلای صدفی:

پنجره را باز کرد تا شاید خستگی این روز طولانی را از تن خود بیرون کند.
باد خونکی به صورتش خورد و به سرعت لبخندی بر روی لبهایش نشست.تا همین صبح امروز تمام تصمیمش را گرفته بود که می خواست از بیل جدا شود!اما چه احمقانه!
چه احمقانه تصمیمش را عوض کرده بود !چه زود خر شده بووووود
آخه بیل گفت می خواد مرگخوار شه!به همین سادگی باید اطمینان پیدا کنم که یه دروغ احمقانه نباشه و اینکه الان که تو حال تنها نشسته تنهایی داره بهم میخوانده؟؟؟؟؟؟ها ها ها
ناگهان صدایه سوت کتری او را ترساند و از فکر بیرون آدرد.به سرعت 2تا جای ریخت و به سمت حال رفت


بیل: به به خانوم دست شما درد نکنه چه چای خوش رنگی دستت درد نکنه

فلور: خوااااااااااااااااااااااااهش می کنم

بیل: چایو که خوردیم سری حاضر شو که باید بریماااا

فلور: مغثلا کجا؟؟

بیل: گریمولد دیگهههه

فلور که داشت به آرامی چای داغ را می خورد پرید تو گلوش

فلور:کجااااا؟ گریمغولد؟؟؟ ببینم مگه قرار نبوووود جنابالی دیگه عضو محفل نباشین؟؟؟مگه قرار نبود دیگه پا تو اون خونه خرابه نزارییی؟ مگه قرار نبود یه مرگخوااااااااار بشییییی؟؟؟

بیل: عزیزم؟ یه لیوان آبه خنک می خوای؟
آروم باش فلور جان من قول دادم و سر قولمم هستم.اما انگار اتفاقای امروز حسابی خستت کرده و فراموش کردی که کریسمسه و همه خونواده امشب منتظر ما هستن آره؟

فلور: :pretty: ببخشید بیل...

بیل: اشکالی نداره عزیزم

فلور: بهم یه قولی میدی؟که همین فردا بری پیش لرد و یه مرگخوار بشی؟

بیل: معلومه که میرم پس حالا زود برو آماده شو




پاسخ به: دفتر وكلای پایه 1
پیام زده شده در: ۱۸:۲۲ چهارشنبه ۷ فروردین ۱۳۹۲
#29

minerva


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۳:۲۱ شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۷:۱۷:۴۶ پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳
از برج گریفیندور
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 44
آفلاین
ویلای صدفی:

- یغنی تو واقعا میخوای محفل رو ترک بکنی؟ به غاطر چی؟

- من به خاطر همسرم هر کاری رو انجام میدم؛ حتی اگه مجبور بشم محفل رو ترک کنم، بازم انجام میدم. من عاشقتم فلور!

- یغنی من مطئن باشم به این حغفت(حرفت)؟

بیل در حالیکه سعی می کرد بابت این دروغ ها به فلور، عذاب وجدان نگیرد، با لبخندی ساختگی و لحنی که میشد نگرانی را در آن احساس کرد، پاسخ داد:

- به من اعتماد نداری عزیزم؟ من کاری رو که گفتم رو انجام میدم.

فلور با شنیدن این حرف لبخندی می زنه و به سمت بیل میره و *****************. ( بدلیل رعایت قانون استفاده ی کودکان، حذف شد. )

میدان گریمولد:

آلبوس دامبلدور در محوطه میدان گریمولد ظاهر شد؛ مدتی صبر کرد تا خانه گریمولد در برابر وی ظاهر شود. صدای آهنگ مخصوصی از خانه ی بغلی می آمد. با شنیدن این اهنگ، فکری در ذهن آلبوس جرقه زد، استفاده از شنود! و به سرعت به سمت خانه گریمولد که اکنون پدیدار شده بود، حرکت کرد.

- آلبوس، چه اتفاقی افتاده توی دفتر وکالت؟ چرا باید اون اجازه رو به بیل می دادی؟ منظورت از اون کار چی بود؟

- شماها از کجا فهمیدین؟

صدای مالی ویزلی از آشپز خانه بیرون آمد:

- یک درصد هم فکر نکن من بودم، من اصلا به این کارا کاری ندارم.

محفلی ها:

-

خانه ریدل ها:

- من میتونم با این روش کل محفل رو نابود کنم! نظرت چیه بلاتریکس؟

- شما همیشه خیلی خوب فکر میکنید!

- میدونم خودم! زود برو کلیرواتر رو صدا بزن، و همینطور تمام مرگخوارای دختر دم بخت رو! میدونم چیکار باید بکنم. .


تصویر کوچک شده


پاسخ به: دفتر وكلای پایه 1
پیام زده شده در: ۲:۲۷ شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۲
#28

بانوی چاق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۰ جمعه ۱۸ اسفند ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۷:۰۸ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از برج گریفیندور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 49
آفلاین
در اتاق دیگر هییییییییییییییییچ خبری نبود چون در آن اتاق بزرگ که حالا آفتاب نیم بیشتر آن را روشن کرده بود فقط صدای اعصاب خراب کن ویز ویز یک مگس سمج می آمد که آن هم شترررررررررررررررررررق به لطف دامبلدور عزیز نفسش بریده شد!با یک نشانه گیری دقیق جسد مگس را از روی میز بزرگ و تمیزش که هر روز صبح توسط منشی بیکار تمیز می شد به سمت سطل آشغال پرت کرد و سطل هم که انگار عادت همیشه اش بود قبل از برخورد مگس بو گندو به سرش دهانش را باز کرد و اولین وعده غذایی خود را در آن روز کسل کننده بلعید و یک آروووغ جانانه هم تحویل آلبوس عزیز داد دامبلدور که انگار حوصله اش سر رفته بود شروع به خاراندن ریش پرپشتش کرد فکر بد نکنیداااااااااااااا ریش جناب دامبلدور تمیزه تمیزه چون ایشان روزی 3بار ریشش را شسته و سپس خشک کرده و در نهایت شانه می زنند اما من بی حواس!دامبلدور هر وقت دست به ریش می شود حتما حتما در فکر مهمی هست او به چند دقیقه پیش و حرفهایی که به بیل زده بود فکر می کرد.کمی در ماموریتی که به این پسر جوان داده بود تردید داشت شاید این کار به قیمت زندگی بیل تمام می شد در شجاعت او شکی نداشت اما..........در واقع دامبلدور می خواست بیل به مانند اسنیپ خود را یک مرگخوار واقعی جلوه دهد تا برایشان جاسوسی کند ولی بسیار خطرناک بود.نگاهی به ساعت خود انداخت زمان آن بود که برود کارهایه زیادی برای انجام داشت شتررررررررررررررررق در کسری از ثانیه آلبوس دامبلدور دیگر در آن اتاق نبود او مهارت بسیار بالایی در آپارات کردن داشت.اما باز با ورود مگسی دیگر به اتاق سکوت را شکست


ویرایش شده توسط بانوی چاق در تاریخ ۱۳۹۲/۱/۳ ۲:۳۲:۴۶








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.