هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: چرا اسنیپ اونقدر راحت کشته شد؟حتی یک مقدار هم مقاومت نکرد؟!!چرا؟!!
پیام زده شده در: ۱۰:۴۷ شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۴
#95

گبریل دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۴۲ شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۷:۵۹ یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۹
از محبت خار ها گل می شود
گروه:
کاربران عضو
پیام: 143
آفلاین
خب به نظرم ذهنش مشغول بود می خواست برذه پیش هری و فکر نمی کرد ولدمورت قصد کشتنش داشته باش پس وقتی فهمید رفت تو شک وقتیم انسان می ره تو شوک یه 2 دقیقه وقت لازم دار از اون شوک خارج بشه و جناب لرد تاریکی هم که مثل دستگاه ادم کشی عمل کرده با فرکانس 100 هرتس و در دو دقیه 100 اسنیپ رنگ می کن خشک می کن جای دامبلدور می فروش کشتنش که جای خود دار


[Steve Jobs]
Ooh, everybody knows Windows bit off apple

[Bill Gates]
I tripled the profits on a PC

[Steve Jobs]
All the people with the power to create use an apple!

[Bill Gates]
And people with jobs use a PC

[Steve Jobs]
You know I bet they made this beat on an apple

[Bill Gates]
Nope, Fruity Loops, PC

[Steve Jobs]
You will never, ever catch a virus on an apple

[Bill Gates]
Well you could still afford a doctor if you bought a PC



پاسخ به: چرا اسنیپ اونقدر راحت کشته شد؟حتی یک مقدار هم مقاومت نکرد؟!!چرا؟!!
پیام زده شده در: ۱۴:۵۴ جمعه ۲۲ خرداد ۱۳۹۴
#94

مازيار پاكدامن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۴۷ سه شنبه ۲۵ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱:۰۶ شنبه ۶ بهمن ۱۳۹۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 202
آفلاین
کتاب آخر تا نیمه خوب پیش رفت اما فصل های آخر فیلم هندی شد؛
چرا؟ چون رولینگ زیاد وقت براش نذاشته؟
قطعا نه! چون از انتشار کتاب 6 تا انتشار کتاب 7، دوسال زمان سپری شد؛
دلیلش قطعا اینه که اون داستان رو برای کودکان و نوجوانان نوشته و نمیخواسته با یه پایان منطقی تر (و البته تلخ تر) روحیه ی بچه های کم سن و سال رو خراب کنه و قطعا مسئولیت این قضیه به دوش نویسنده بوده و اون مجبور بوده که رعایت حال بچه ها رو هم بکنه!
و البته شایعات لو رفتن یا حدس زده شدن پایان کتاب هم روی این قضیه، رولینگ رو به چالش کشونده و پایان داستان رو آبکی کرده!
و بازهم بر پایه ی خود کتاب، اسنیپ توانایی مقابله با ولدمورت رو نداشته، همون طوری که دامبلدور زورش نمیرسیده! و یا همون طوری که مادر هری کاری از دستش بر نمیومده! پس بهترین راه فدا شدن برای پسری بوده که قرار بود همه چیز رو تموم کنه!


بسیاری از زندگان، سزاوار مرگ هستند، همان‌گونه که بسیاری از درگذشتگان، سزاوار زندگی؛ آیا میتوان زندگی را به آنان برگرداند؟ پس برای گرفتن جان دیگران، شتاب نکنیم!

گاندالف خاکستری


پاسخ به: چرا اسنیپ اونقدر راحت کشته شد؟حتی یک مقدار هم مقاومت نکرد؟!!چرا؟!!
پیام زده شده در: ۱۶:۵۰ جمعه ۹ فروردین ۱۳۹۲
#93

ابركسس مالفوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۰ چهارشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۷:۲۶ یکشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۶
از قصر مالفوی ها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 61
آفلاین
میخواست هرچه زودتر از این دنیا راحت بشه و بره پیش عشق همیشگیش !!!


رودخانه دل صخره را میشکافد، نه به خاطر قدرتش بلکه به خاطر پایداریش !!


پاسخ به: چرا اسنیپ اونقدر راحت کشته شد؟حتی یک مقدار هم مقاومت نکرد؟!!چرا؟!!
پیام زده شده در: ۱۸:۱۲ پنجشنبه ۳ اسفند ۱۳۹۱
#92

کاورون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۰ پنجشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۸:۳۲ یکشنبه ۱ فروردین ۱۳۹۵
از جهنم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 24
آفلاین
درود...


نقل قول:
به نظرتون دلیلی داشت که اونقدر راحت کشته شد!!حتی بدون مقاومت کوچکی یا این هم گند دیگری بود که رو لینگ زد؟




سیریوس کاملا دلشکسته بود. هم به خاطر مرگ لی لی هم اشتباه خودش که باعث مرگ لی لی شده بود. برای همین احساس گناه و عشقی که در درونش وجود داشت، مقاومت نکرد. در آخر هم اشکش رو به هری داد که اون از حرف هایی دامبلدور گفته بود، آگاه بشه نه محبوب شدن بیش هری؛ اما ناخداگاه به چشمای هری نگاه می کنه و یاد خاطرات مربوط به خودش و عشقی که به مادر هری داشته هم قاطی می شه!!!!


با تشکر


برای کسانی که جرمشان خیانت است، هیچ مجازاتی نمیتوان تعیین کرد؛ حتی مرگ


تصویر کوچک شده


پاسخ به: چرا اسنیپ اونقدر راحت کشته شد؟حتی یک مقدار هم مقاومت نکرد؟!!چرا؟!!
پیام زده شده در: ۲۳:۴۰ پنجشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۱
#91

پنه لوپه كلير واترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۳ سه شنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۳:۳۴ پنجشنبه ۲ آذر ۱۴۰۲
از وزارت سحر و جادو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 300
آفلاین
بیچاره میخواسته بمیره راحت شه، خودشم قاطی کرده بوده که واسه دامبلدور کار میکنه یا واسه ولدمورت.
روحش شاد


ما تشنگان قدرتیم نه شیفتگان خدمت


پاسخ به: چرا اسنیپ اونقدر راحت کشته شد؟حتی یک مقدار هم مقاومت نکرد؟!!چرا؟!!
پیام زده شده در: ۱۴:۴۱ سه شنبه ۲۲ فروردین ۱۳۹۱
#90

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
با وجودی که کتاب هفتم انگلیسی رو چند بار اول تا آخر خوندم و برای بار هشتم یا نهم چند ماه پیش خوندمش (و البته اینا غیر از خوندنای چند خطی و گاه به گاه بوده) و همچنین ترجمه کردمش و فارسیشم باز چند بار خوندم ولی برای جواب به این سوال بازم کلی کتابو جستجو کردم.
یک دلیل که تو این سایت کمتر توان جواب دادن دارم اینه که کلا باید برای هر سوالی برم و یکی دو ساعت مطالعه کنم. هر کتابی اینجوری نیست ولی سری هری پاتر خیلی ساختار پیچیده ای داره و نویسنده همه چیز رو به دقت برنامه ریزی کرده و نمیشه همینجوری به جواب چیزی پی برد.
حالا بریم سراغ این مساله ولی قبلش یه حرفایی تو این تاپیک زده شده که باید به اونا جواب داده بشه.
اولا در زمانی که ولدمورت اسنیپ رو در کلبه فریاد کش احضار میکنه اسنیپ چوبش دستش بوده و وقتی ولدی جون بهش میگه تو آلبوسو کشتی و صاحب چوب ارشد تویی به نشانه اعتراض چوبشو بلندم میکنه یعنی داره کم کم میره که از خودش دفاعم بکنه و نزاره ولدی جون بکشدش. پس همین حقیقت ساده تمام این حرفا رو که اسنیپ میخواسته خود کشی کنه و به عشقش لیلی تو اون دنیا برسه و از زندگی سیر شده و اینا رو از بین میبره. اسنیپ خیلیم زندگیشو دوست داشته و اصلا هم نمیخواسته کشکی کشکی بمیره. اگر میخواست به خاطر مردن لی لی دیگه زنده نباشه همون موقع خود کشی میکرد دیگه.
یه چیز دیگم که ثابت میکنه اسنیپ دوست نداشته بمیره اینکه اسنیپ هنوز به هری در مورد ناز بودن خودش و جریان مرگ آلبوس نگفته بود و اون موقعم تو کلبه نمیدونست که هری طبق معمول فضول محله بودنش الان اونجاست و داره میبینه و حالا بعدا که مار نیشش زد میاد و خاطرات عشق ایشان به لیلی و کمک به دامبلدور و غیره رو ازش میگیره.
حتی بعد از اینم که ناجینی نیشش زد و دید هری اومد و خاطراتو از ذهن مبارکش بهش دادو چشم سبز خوشگلشو دید و اینا بازم نمیخواست بمیره. چون بازم هری زنده بود و کلی جنگ در پیش بود و اونم وظیفه خودش میدونست که به پسر لیلی جونش همیشه کمک کنه. در نتیجه نوچ نوچ یعنی اسنیپ هرگز فکر مرگ و اینا تو سرش نبود نه اولش نه قبل از نیش ناجینی و نه بعدش ولی خب بالاخره مرد.

نکته دوم اینکه اینجا قشنگم اثبات میشه که ولدی جون واقعا و حقیقتا مطمان شده بوده که اسنیپ صاحب چوب ارشده چون طبق معمول و مانند همیشه این بارم ریسک نکرد. ولدی اسنیپو با چوب خودش نکشت مبادا اینکه یه درصدم شده در دویل با اسنیپ بازنده بشه و چوب ارشد همیشه برنده اسنیپ به ارباب خودش خدمت کنه و کار ایشون یعنی لرد تاریکو بسازه. در نتیجه از ناجینی استفاده کرده مثل یک اسلحه عالی که اینم یکی از موضوعات جذابه که رولینگ توجه دقیق داشته و ارزش تاپیک جدا زدن و بحث کردن داره. کلا تو این هفتا کتاب ولدمورت اصلا ریسک نمیکنه و آخرش نابود میشه در حالیکه دامبلدور خیلی ریسک انجام میده و اخرش برنده میشه و شاهکار رولینگم همینجاست که یه چنین شخصیت تاریکی یعنی ولدی منطقی قدرتمند و محکم کار و بدون ریسک، شکست بخوره. البته ولدی تصور میکرد تنها راه مالک شدن چوب ارشد کشتن ارباب قبلی اونه و اصلا فکر نمیکرد با یه طلسم خلع سلاح سادم بشه صاحب چوب ارشد شد. آها و اینم بعضیا ممکنه بگن که خب حالا ناجینی ارباب شده نه ولدمورت. اینم خودش یه بحثه که به نظر من چون ناجینی یک هورکراکس بوده و قسمتی از روح ولدمورت توش بوده در نتیجه ولدمورت اونو مثل خودش میدونسته و براش فرقی نداشته پس مساوی است با اینکه خودش ارباب شده باشه.

البته اینم که بر عکس کتاب در فیلم هفتم آقای یاتس محترم ناز نازی به روش خودشون ولدمورت رو با چوب ارشد به جون اسنیپ انداخت این بوده که اولا جار بزنن که نه تنها کارگردان محترم به جزییات کتاب هیچ توجه ندارن بلکه رعایت مهمترین نکات و ستون های کتاب رو هم به هیچ کجای محترمشان حساب نمیکنن و ثانیا عشقشون کشیده همه پیش پیشکی شیر فهم بشن که اسنیپ صاحب چوب ارشد نبوده است. Bas***s anyway

خب از موضوع این تاپیک تا حد نهایت منحرف شدم باید برگردم به سوال مطرح شده که چرا اسنیپ کاری نکرد و فقط به ولدی التماس کرد.
به عنوان مقدمه توجه شما رو جلب میکنم که اسنیپ استاد اکلامنسی (مسدود کردن ذهن) بوده که در این خصوص از همه قویتر بوده و کلا از اول تا آخر کتاب ها ولدی رو حسابی سر کار گذاشته بود و در نتیجه ولدمورت هرگز نفهمید که اسنیپ آدم دامبلدوره.
حالا برای جواب به سوال این تاپیک به این دو تا جمله کتاب دقت کنید:
- ولی ممکنه تصادفا به دست کس دیگه ای غیر از خود شما به قتل برسه (کتاب هفت – فصل 32 جمله اسنیپ در جواب به ولدمورت)
- و ولدمورت خودش شخصا باید این کارو بکنه این ضروریه! (کتاب هفت فصل 33 – جمله دامبلدور به اسنیپ در خصوص لزوم کشته شدن هری به دست ولدمورت و ایضا ولدمورت به دست هری)

ببینید این چیزی که اسنیپ داره در جمله اول میگه در واقع خواسته دامبلدوره (جمله دومی) نه ولدمورت. D: یعنی هر چند که ولدی جون عشقش میکشیده و میخواد خودش شخصا هری رو بکشه ولی دامبلدور با دلیل میخواد این دو تا همدیگه رو بکشن تا هم ولدی و هم هری ( البته بعدا میبینیم که روح ولدی تو هری) از بین برن.
بازم یه بیراهه اینجا بزنم که کلا این آلبوس دامبولی به نظر بی رحم ترین و خطرناکترین و دارکترین جادوگر این کتاب میاد چون فقط هدفو میبینه و به هیچ چیزی فکر نمیکنه. نه جون خودش نه هری و نه اسنیپ براش مهمه و همونطوری که رولینگ گفته کاملا ماکیاولی است. ولدمورت اقلا خودشو دوست داره ولی دامبلدور عین استکان نلبکی به آدما نگا میکنه و نقشه میچینه که خب سوروس بیاد منو بکشه تا مالفوی روحش سالم بمونه و اونم به ولدی نزدیکتر بشه و بعدشم هری و ولدی بزنن همدیگه رو بکشن تا کل بدی ها از بین بره. و این همون نیکی اعظم است که اجازه میده هر وسیله بدی رو به کار ببری و هر کسی رو بکشی تا به هدف برسی.
خب برگردیم به تاپیک. حالا اسنیپ از اون موقع که دامبلدور اینو ازش خواسته تمام ذهنشو آماده کرده که هری و ولدی با هم باید روبرو بشن و دویل کنن و کلا ذهنشو از اینکه خودش یا هر کس دیگه ای بیان و هر کدوم از هری و ولدی رو بکشن خالی کرده. پس برنامش معلومه هر چی دامبلدور گفته رو باید مو به مو اجرا کنه و میکنه. باید از ولدی تبعیت کنه تا آخر آخر و چشمش به دنبال مارش ناجینی باشه و هر وقت دید ولدی جون ماره رو تو جای امن کرده (تو قفسش کرده) بپره بره به هری همه جریانو بگه. برای همینه که تو همون فصل 32 کتاب هفت تو کلبه فریاد کش همین ماره رو میبینه که ولدی تو قفس کردسش هی داره به ولدی میگه بزار برم هری پاترو برات بیارم. بیچاره ولدی فک میکرده اسنیپ جونش مثل لوسیوس جونش میخواد بره بهش آخرین خدمتو بکنه و هری رو پیدا کنه که بیاردش اون دخلشو بیاره. ولی نمیدونسته که میخواد بره اوامر البوس دومبوولی رو مو به مو اجرا کنه و به هری بگه بیا بزنید تو و ولدی همدیگه رو بکشید تا جهانی رو از شر خودتون آسوده کنید.
"و برای یک لحظه هری اسنیپ را دید. چشمانش روی مار که درون قفس افسون شده اش چنبره زده بود ثابت بودند.
- نه سرور من ولی ازتون استدعا دارم به من اجازه بدید برگردم. اجازه بدید پاترو پیدا کنم."
(کتاب هفت فصل 32 – اسنیپ در کلبه فریاد کش در جواب به ولدمورت)
یعنی ماره رو دیده و میدونه که الان وقتشه به هری بگه.
دو سه خط جلوترش دوباره:
"- سرور من میدونه که من فقط خواستار خدمت به ایشان بودم. ولی ... اجازه بدید برم و پسره رو پیدا کنم. سرور من بزارید اونو براتون بیارم. میدونم که میتونم." (کتاب هفت فصل 32)

معلومه که اسنیپ میدونه حتما میتونه هری پاترو بیاره چون میخواد بره به هری بگه البوس دومبولی میخواد اون بره پیش ولدی و مطمانه که هریم قشنگ میاد.
ولی چند خط جلوترش وقتی ولدی جون ماجرای چوب ارشدو واسش تعریف میکنه دیگه اسنیپ مطمان میشه کارش تمومه و ولدی میخواد بکشدش. البته اسنیپ باهوشه و شاید از جلوترشم فهمیده بود چه خبره اما میدونه که طبق نقشه البوس خودشم نباید با ولدی دویل کنه و خدای نکرده بکشدش در نتیجه دیگه اچمز شده و مرگو جلوی چشمش میبینه. به جملات بعدی کتاب در زیر دقت کنید.
" و حالا اسنیپ به ولدمورت نگاه کرد، و صورت اسنیپ مانند نقاب مرگ بود. مثل مرمر سفید شده بود و وقتی حرف میزد چنان بی حرکت بود که انسان از فهمیدن اینکه یک آدم زنده زیر ان چشمان خالی وجود دارد شوکه میشد.
- سرور من بزارید برم سراغ پسره"
(کتاب هفت فصل 32)
و این دیگه آخرین التماسای نومیدانه اسنیپ بوده که بتونه کارشو بکنه. و متاسفانه التماس های دیگم بعدش میاد.
اسنیپ التماس برای خودش نیست برای نقشه دومبولیه. خود البوسم دیدید که وقتی نقشه داره التماسم میکرد مثلا همون التماسش به اسنیپ که بکشدش. اسنیپم دیگه گیر کرده بود و نمیدونست باید چی کار کنه. البته مرگ خودش مهم نبود چون ادم خیلی شجاعی بود ولی گفتن موضوع به هری مهم بود که خواسته دامبلدور بود و نیکی اعظم بود و بالاترین کار بود.
و بعدم که ناجینی نیشش زد و هری بهش رسید دیگه کاری از دستش برای نجات اسنیپ برنیومد.

در نتیجه بازم میگم رولینگ ساختار (structure) این کتاب رو خیلی محکم چیده که مو لای درزش نمیره و در عین حال خیلی پیچیده که باید کلی تفکر کنی و بگردی تا بفهمی منظور از هر جمله نوشته شده چی بوده.
کلا در کتاب ها دو چیز وجود داره ساختار (structure) و محتوا (content). ساختارو که در خطوط بالا دارید میبینید یعنی چی و اما محتوا یعنی اون چیزی که به ما آموزش داده میشه و تو ذهنمون میمونهو در واقع اون دکور های نویسنده.
یعنی این که شنیدید میگن کتاب پر محتوایی خوندم یعنی زیاد چیزی یاد گرفتم.
هری پاتر سری پر محتوایی هست ولی کتاب پر محتوا زیاد داریم ولی در ساختار بی نظیر یا کم نظیره و اینه که خیلی جذابه.


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


پاسخ به: چرا اسنیپ اونقدر راحت کشته شد؟حتی یک مقدار هم مقاومت نکرد؟!!چرا؟!!
پیام زده شده در: ۱۴:۰۶ دوشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۱
#89

نیمفادورا تانکس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۷ دوشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۰:۳۳ دوشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۱
از موی صورتی خوشم میاد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 66
آفلاین
فکر کنم اینم بخشی از نقشه بوده


_________________

از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی !!!‏
برای عشق !!!!‏
برای گریفیندور ‏
ارزشی تیز هوش
تصویر کوچک شده


پاسخ به: چرا اسنیپ اونقدر راحت کشته شد؟حتی یک مقدار هم مقاومت نکرد؟!!چرا؟!!
پیام زده شده در: ۱۳:۲۰ دوشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۱
#88

پرنس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۵ یکشنبه ۲۷ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۳۸ یکشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۵
از من گذشته
گروه:
کاربران عضو
پیام: 263
آفلاین
با حرف آقای ”جای نام واقعی خالی شود” موافقم!

شاید استاد معجون ساز میتونست خودشو از زهر نجینی نجات بده و زخماشو التیام ببخشه، اما دیگه تحمل این زندگی مصیبت بار و نداشت. پس حالا که فرصتش بود می خواست از زندگی دل بکنه و به عشقش لیلی که همیشه در موردش سکوت کرده برسه.

دوستان، گرچه این نوع تاپیکا یه جورایی فری هستن و پست زدن توشون به کرات مشکلی نداره، حتی الامکان از زدن پستهای نامربوط خودداری کنید.


ممنون


تصویر کوچک شده

rest in peace dear Alan Rickman


پاسخ به: چرا اسنیپ اونقدر راحت کشته شد؟حتی یک مقدار هم مقاومت نکرد؟!!چرا؟!!
پیام زده شده در: ۱۷:۰۸ یکشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۱
#87

هرماینی گرنجرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۵۴ جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۲:۱۸ یکشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۵
از گربه های ایرانی :دی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 342
آفلاین
حق با الفیاسه
اما تو یک نکته اشتباه کرد.
اونم اینه که این رولینگ بود که میخواست اسنیپ اونجوری بمیره.
حالا دلایلشم به خودش مربوطه.به منو شما ربطــــــــــــــی نداررررره.



قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.


Re: چرا اسنیپ اونقدر راحت کشته شد؟حتی یک مقدار هم مقاومت نکرد؟!!چرا؟!!
پیام زده شده در: ۰:۴۰ جمعه ۵ اسفند ۱۳۹۰
#86

الفیاس.دوج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۶ جمعه ۲۵ آذر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
امروز ۱۷:۱۶:۴۰
از ته دنیای انتظار
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1206 | خلاصه ها: 1
آفلاین
چرا مسئله رو اینطوری بغرنج می کنین

خوب دلش خواست اونجوری بمیره و راحت بشه حالا باهر دلیلی که به ما مربوط نیست اصلا به من وشما چه ؟ ‏
حرفیه ؟



و ناگهان تغییر!
شناسه ی بعدی:
پروفسور مینروا مک گوناگال

الفیاس دوست داشتنی بود! کمک کننده بود؛ نگذارید یادش فراموش شود.


تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.