سیریوس میخواد برای هری تو خونه ی خودش جشن بگیره و تمام خانواده ی بلک و محفلیارو هم دعوت کنه. لرد ساه هم توسط ویکتوریا ( که میخواسته برای استفاده از بطری معجون خاکستری آنتی مرگخواری از لرد سیاه اجازه بگیره ) متوجه میشن و مرگخوارا هم خودشونو به مهمونی دعوت میکنن. اما هنوز یه هفته تا تولد هری مونده و خونه بلکا هم تبدیل به کاروانسرای مهمونا شده، سیریوس نگرانه که نکنه هری بفهمه بخاطر همین جینی رو مامور هواس پرتی هری میکنند . حالا که کلا همه برنامه های سیریوس به هم ریخته، تصمیم میگیره که از اختلاف بین محفلی ها و مرگخوارها برای به راه انداختن جشن کمک بگیره.
______
سیریوس دستاشو به کمرش میگیره و رو به جمعیت فریاد میزنه:
_ای محفلی ها ! ای مرگخوارها ! گوش کنید! همه ی ما برای شرکت در جشن تولد هری عزیز، اینجا جمع شدیم ...
صحبتهای سیریوس با هوووو کردن و
های مرگخوارها همراه شد. سیریوس هوشمندانه ادامه داد:
_بله! هری برای شما هم عزیزه! هرچی باشه هری بود که کمک کرد لرد سیاه به قدرت برگرده ... هری بود که به شما بهانه ای برای متنفر بودن و زندگی کردن بده ! بله !
مرگخوارها نگاهی به هم انداختند . نگاهی به لرد سیاه انداختند . دوباره نگاهی به خودشون انداختند. لرد سیاه که بسیار تح تاثیر صحبتهای سیریوس قرار گرفته بود:
_راست میگه ها
مرگخوارها :
سیریوس با حس شادی پس از این پیروزی بزرگ ، ادامه داد:
_حالا به نظرتون هری پاتر برای شما مهمتره یا محفلی ها؟! محفلی ها ! شما به بودن و داشتن هری بیشتر میبالید یا مرگخوارها؟! کدومتون برای تولد هری فعالیت بیشتری میکنه؟!
در این لحظه به شکل استادیوم آزادی ؛ محفلی ها فریاد زدند: "مـــــا" و مرگخوارها فریاد زدند: "مـــــا"
سیریوس :
و یادتون نره کادو بخرید برای هری! با تو هستم دانگ!
دانگ غرولندی کرد و به سمت آشپزخانه رفت. به فکر این بود که چطور بدون پرداخت پولی میتونه یه کادو برای هری دست و پا کنه که ناگهان یه بطری معجون خاکستری دست نخورده روی میز آشپزخونه دید!
_______
در همین لحظه ، خیلی اونور تر جینی دختر عزیزم، میدونم که هری ازت خیلی خوشش نمیاد و هنوز عاشق چو هست ولی ازت میخوام این فداکاری رو بکنی و به هر قیمتی شده نذاری هری بفهمه که براش جشن تولد گرفتیم. هرکاری بکن تا هری از خانه ی بلک دور باشه!
قربانت
پدرت؛ آرتورجینی نامه ای که از جغدشون دریافت کرده بود را خوند و مچاله کرد:
_چرا همه فکر میکنن هری منو دوست نداره؟! چرا فک میکنن من لایق هری نیستم؟! هان ؟! چراااااا ؟!!!!!
در همین لحظه به پیش جینی برگشت و گفت:
_چرا چی جینی؟
جینی دست و پاش رو گم کرد و بعد از چند لحظه دوباره پیدا کرد . یه عشوه ی خرکی برای هری اومد:
_چرا اینقدر امروز خوش تیپ شدی؟:pretty:
هری هم مثل همیشه از مرحله پرت بود جواب داد:
_نمیدونم ... حوصله ام سر رفته . از دیروز خبری از سیریوس ندارم. بهتره بریم خونه بهش سر بزنیم!
_نـــــــ
ـــــه!